✏️گفتم:" شما گروهان را سازماندهی کنید و برای پدافندی بروید خط را تحویل بگیرید، من هم پس از پیگیری و درمان دست ام از تهران که برگشتم میام خط "، و...؛
✏️صبح روز شهادت برادر محرابی ، جناب مجید نصاری پور که تازه خودش هم از مجروحیت رهایی یافته بود ، آمد درب منزل دنبالم و با هم رفتیم بسمت خط فاو ، رفتیم گسبه پیش شادروان سید محمد دشت بزرگ مسئول آماد گردان ؛ با بی سیم تماس گرفتم، علی کوهگرد جواب داد ، گفتم:" کوهگرد ، حمید محرابی را بردار باهاش بیایید دنبال مان که برویم خط "،
گفت:" نفربر خشایار آمده که آب را پمپ کنه سمت عراقی ها و حمید باهاش رفته جلوی خاکریز، وقتی آمد، باشه حرکت می کنیم" ، نمازم را خواندم ، ناهار را هم خوردیم ؛
حماسه جنوب،شهدا🚩
✏️نشسته بودم و همچنان منتظر بچه ها بودم که علی کوهگرد با چهره برافروخته ی آمد داخل سنگر، گفتم:" ها علی! پس حمید کجاست؟!"،
گفت:" شهریار ، حمید پشت همین ساختمان ایستاده ،بلندشو تا برویم پیشش" ،
گفتم:" على چی میگی؟ بگو حمید زودتر بیاد خیلی کار داریم !"،
بغض کوهگرد ترکید و زد زیر گریه و گفت : "همون موقع که تماس رو قطع کردم خمپاره خورده بود نزدیک حمید و ترکش از فک اش وارد گردنش شده و..."
✏️ بسرعت بیرون دویدم و ...
در سردخانه این شیر مرد بلند قامت آرام خوابیده بود ،
شاید نیم متر از پاهای نازنین اش از برانکارد بیرون بود، ساعتی کنار پیکر مطهرش نشستم و با آن شیر مرد که لحظات زیادی را با مرگ دست و پنجه نرم کرده بود صحبت کردم و آخرین وداع را با بهترین دوست و همرزمم ......
روحش شاد ، یادش گرامی و خاطراتش زنده باد.🌹
#راویشهریاررمضانی
فرمانده محترم گروهان ایمان در عملیات والفجر 8
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
حماسه جنوب،شهدا🚩
❣#خاطرات_فرماندهان 5⃣ خاطرات حضور به روایت مقام معظم رهبری
❣#خاطرات_فرماندهان
5⃣ خاطرات حضور
به روایت مقام معظم رهبری
•••
🔹 دنبال نخود سیاه
از جمله کارهای شیرین چمران در آن روز این بود که وقتی ما در محور عملیات به سمت جلو میرفتیم، پیرمرد مسنی با همین لباسهای جنگهای نامنظم آمد و کاغذی را به دست من داد و گفت: «این را چمران نوشته.»
نامه را باز کردم. دیدم سفارشی کرده به ایشان و چیزی نوشته که این را بده فلانی که فلان کار را انجام دهد.
فهمیدم که او را دنبال نخود سیاه فرستاده، فکر کرده که پیرمرد است و ممکن است شهید شود بعد هم هر چه کرده نرفته، نامه را نوشته که او برود.
بعد خود پیرمرد هم گفت که چمران اصرار میکند که من بیایم و گفتم، نمیروم. گفت: پس این پیغام را ببر.
به این وسیله پیرمرد را از مهلکه بیرون کشیده بود.
•••
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
«وصیت نامهاش دو خط هم نشد.»
نوشته بـود:
ماننـد کسـانی نبـاشیـد که خدا را فراموش کردند و خدا هم خودِ آنان را از یادشان بُرد.
#شهیدعلےبلورچی
❣
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
رفاقت با شهدا دو طرفه ست...
عاشق شهدا باشی
و شبیه شهدا زندگیکنی
آخرش عاقبت به خیر میشی...
#مثل_شهیدان
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
#بسم_رب_الشهدا
🌷شهید حمزه صنوبر"گاطع" 🌷
🌷محل تولد: شهر حر از توابع شوش
🍃تاریخ تولد:1342
🌷تاریخ شهادت : 1383/2/28
🍃نحوه شهادت : براثر جراحات
🌷شاخصه : فرمانده گردان ادوات
🍃سازمان : سپاه
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
حماسه جنوب،شهدا🚩
#بسم_رب_الشهدا 🌷شهید حمزه صنوبر"گاطع" 🌷 🌷محل تولد: شهر حر از توابع شوش 🍃تاریخ تولد:1342 🌷تاریخ شه
💠✨💠✨💠✨
#زندگینامه_شهید 👇
🔻شهید حاج حمزه صنوبر در سال ۱۳۴۲ در خانواده مذهبی و عاشق اهل بیت (ع) در شهر حر از توابع شهرستان شوش دانیال(ع) دیده به جهان گشود.
دوران تحصیلی خود را در همان مکان گذرانده و برای اولین بار در حالی که تنها ۱۷ سال داشت با گرفتن نامه ی معرفی از آیت الله دکتر محسن حیدری که در آن زمان روحانی مبارز منطقه بودند به عضویت سپاه درآمد.
ایشان بعد از طی کردن آموزش لازم نظامی به کردستان برای پاک سازی مناطق آلوده از احزاب کومله و دمکرات اعزام شدند که نزدیک به سه ماه با سخترین و پیچیده ترین جنگ و درگیری ها مواجه شدند و بعداز اتمام ماموریت به شادگان برای تامین امنیت مردم از احزاب خلق عرب اعزام شدند.
#ادامه_دارد
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
💠✨💠✨💠✨
#زندگینامه_شهید 👇
🔻قبل از شروع جنگ تحمیلی به دستور فرماندهی وقت سپاه استان خوزستان با تعدادی از برادران پاسدار سپاه شوش به خرمشهر جهت جلوگیری از حمله احتمالی نیروهای بعث عراق به جمهوری اسلامی ایران راهی شدند که چند روزی در پاسگاه خین خرمشهر مستقر گشتند ناگهان عراق به خرمشهر حمله کرد که درآنجا نزدیک به یک هفته جنگ شدیدی در گرفت بعد از سقوط خرمشهر ایشان به سپاه شوش بازگشت که با حمله دشمن به شهر شوش مواجه شد درآنجا شهید حمزه با تعدادی از برادران سپاه شوش به صورت تک وپاتک به دشمن بعثی عراق حمله میکردند که ضربه های مهلکی به لشکرهای دشمن وارد نمودند که باعث شد دشمن در مناطق تپه های شوش زمین گیر شود.
#ادامه_دارد
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
💠✨💠✨💠✨
#زندگینامه_شهید 👇
🔻حاج حمزه با دیدن خمپاره های ارتش خودی عشق وعلاقه ای به قبضه های خمپاره پیدا کرد که در آن زمان سپاه با درخواست چند قبضه از ارتش به نیروهای سپاه دادند که شهید بعداز مدتی کار و تلاش در ادوات به سمت مسئول ادوات درآمد.
در ابتدای جنگ ها منظم حاج حمزه به سمت فرماندهی گردان ادوات منصوب گردید که ایشان این مسئولیت را تا آخر جنگ به دوش کشید گردان ادوات در تمام عملیاتهایی که در استان خوزستان و چندین عملیات در غرب کشور شرکت نموده شهدای زیادی تقدیم میهن کردند.
که شهید حاج حمزه چندین بار در این عملیاتها مجروح و شیمیایی شدند بعد از جنگ شهید حاج حمزه صنوبر سمت های مختلفی در لشگر ۷ولیعصر"عج" داشته آخرین مسئولیت ایشان مسئول مدیریت عملیات در معاونت عملیات لشکر بود که بر اثر جراحت های سخت که از دوران جنگ تحمیلی در بدن داشتند در تاریخ ۸/۲/۱۳۸۳ به درجه رفیع شهادت نایل گردیدند.
روحش شاد و یادش گرامی باد….
#برای_شادی روح امام شهدا و شهدا صلوات
#لبیک_یا_خامنه_ای
#حجاب
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
🌱🔰🌱🔰🌱🔰🌱
#خاطرات_شهدا_و_رزمندگان_جنگ_تحمیلی
خاطرهای از شهید حسن باقری
ریز به ریز اطلاعات و گزارشها را روی نقشه مینوشت. اتاقش که میرفتی، انگار تمام جبهه را دیده باشی. چند روزی بود که دو طرف به هوای عراقی بودن سمت هم میزدند. بین دو جبهه نیرویی نبود. باید الحاق میشد و نیروها با هم دست میدادند. حسن آمد و از روی نقشه نشان داد. خرمشهر داشت سقوط میکرد. جلسهی فرماندهها با بنی صدر بود. بچههای سپاه باید گزارش میدادند. دلم هرّی ریخت وقتی دیدم یک جوان کم سن و سال، با موهای تکو توکی تو صورت و اورکت بلندی که آستین اش بلندتر از دستش بود کاغذهای لوله شده را باز کرد و شروع کرد به صحبت. یکی از فرماندهای ارتش میگفت «هرکی ندونه، فکر میکنه از نیروهای دشمنه.» حتی بنی صدر هم گفت «آفرین!» گزارشش جای حرف نداشت. نفس راحتی کشیدم. دیدم از بچههای گردان ما نیست، ولی مدام این طرف و آن طرف سرک میکشد و از وضع خط و بچهها سراغ میگیرد. آخر سر کفری شدم با تندی گفتم «اصلا تو کی هستی ان قدر سین جیم میکنی؟» خیلی آرام جواب داد «نوکر شما بسیجی ها.»
#برای_شادی_روح_امام_شهدا_وشهدا_صلوات
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
┄═✼🌹 #حماسه_جنوب🌹✼═┄
شاد آن صبحـ☀️ـی
که جان را
چاره آموزی کنید...
#صبح_بخیر
#بسم_رب_الشهدا
🌷شهید حمید آزاده
محل تولد : آبادان
تاریخ تولد : 1338
تاریخ شهادت 1365/10/22
محل شهادت : بوکان
نحوه شهادت : اصابت خمپاره
شاخصه : پزشک
سازمان : سپاه
حماسه جنوب،شهدا🚩
#بسم_رب_الشهدا 🌷شهید حمید آزاده محل تولد : آبادان تاریخ تولد : 1338 تاریخ شهادت 1365/10/22 م
💠💢💠💢💠💢💠
#زندگینامه_شهید👇
💥شهید دکتر حمید آزاده در تاریخ ۱۳۳۸ هجری شمسی در شهرستان آبادان متولد شد. شهید دوران کودکی را در خانواده ای اهل علم و اخلاق و در محیطی سلام سپری نمود.
پدر ایشان که از کارمندان شریف شرکت نفت محسوب می شد سعی وافری جهت تربیت صحیح فرزندان از جمله حمید داشت.
حمید در محیط صمیمی خانواده بدور از هر گونه دغدغه های جنبی دوران تحصیلی خویش را همه ساله با موفقیت به پایان می برد و همیشه از شاگردان ممتاز کلاس محسوب می شد.
از ویژگی های برجسته حمید در طی دوران تحصیل نظم و انضباط و تحمل سختی برای کسب علم و ارتقاء به مدارج بالاتر بود.
#با_ما_همراه_باشید
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
حماسه جنوب،شهدا🚩
💠💢💠💢💠💢💠 #زندگینامه_شهید👇 💥شهید دکتر حمید آزاده در تاریخ ۱۳۳۸ هجری شمسی در شهرستان آبادان متولد شد.
💠💢💠💢💠💢💠
#زندگینامه_شهید 👇
💥 شهید حمید آزاده بعد از اخذ دیپلم در امتحان کنکور سراسری همان سال ۱۳۵۶ شرکت نمود و در رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی اهواز قبول شد.
به دلیل بهره هوشی مطلوب همراه با پشتکار فوق العاده شهید حمید آزاده از دانشجویان ممتاز رشته پزشکی دانشکده محسوب می شد و این وضعیت مطلوب را تا پایان دوره پزشکی خویش حفظ نمود.
شهید در عین توجه به درس مقید به خواندن نماز و گرفتن روزه بود. و از آلوده شدن به هر گونه مظاهر فساد اجتناب می کرد.
یکی از ویژگی های بارز شهید نداشتن تکبر و برخورداری از صداقت و صمیمیت بود و به دلیل همین ویژگی های مثبت بود که فرد را در همان برخورد اول حمایت می کرد.
#با_ما_همراه_باشید
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣