❁﷽❁
پنج شنبه باشد
وقطعه اے از بهشت
و یاد شهدا
دلت اگر هوایے شد
فاتحه اے بخوان
براے روحت
باشد ڪه از دعاےشهید
روحت زنده شود
روحشون شاد یادشون با ذڪر فاتحه وصلوات 🌷
#پنج_شنبه_های_شهدایی🌷
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣ شهید حمید ادیبی سال ۱۳۶۷ در سن ۲۰ سالگی در منطقه فاو به شهادت رسید؛ از این شهید والامقام فقط نامی باقی ماند و بهعنوان شهید مفقودالاثر نامیده شد.
اوایل سال ۱۳۹۱، در منطقه فاو پیکر مطهر شهیدی تفحص شد که به دلیل نبودِ آثار و نشانه ای از اینکه شهید متعلق به کجاست و نامش چیست در زمره شهدای گمنام نام گرفت.
پنجم اردیبهشت ماه ۹۱ بود، دانشگاه علوم پزشکی کرمان همزمان با ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) میزبان یکی از شهدای دفاع مقدس شد، این شهید والامقام در آیینی با شکوه و با حضور قشرهای مختلف مردم شهید پرور کرمان، در محل دانشگاه علوم پزشکی به خاک سپرده شد.
هنوز سال ۹۱ به پایان نرسیده بود که این شهید گمنام به عنوان شهید «حمید ادیبی» نام گرفت.
🔻🔻
❣ چگونه شهید گمنام نامدار شد؟
«حسین ادیبی» پدر شهید گفت:
زمانی که شهید گمنام را در کرمان به خاک سپردند من در سفر حج بودم بعد از بازگشت از سفر، برادر زاده ام تعریف کرد که مادر شهید را که چند سالی است فوت کرده در خواب دیده و او در خواب بیان کرده که فرزندمان در این نزدیکی ها دفن است. پس از پرس و جو متوجه شدیم شهید گمنامی در دانشگاه علوم پزشکی به خاک سپرده شده است.
وی با بیان اینکه وقتی که برمزار شهید حضور یافتم ادامه داد: متوجه شدم زمان، سن و مکان شهادت این شهید گمنام که بر سنگ مزارش حک شده بود با همه اطلاعاتی که در آن زمان فرزندم به شهادت رسیده، مطابقت دارد. پس از آن به بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مراجعه کردم و آنها نیز ما را به بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس معرفی کردند در آنجا از ما خواسته شد که برای مشخص شدن هویت شهید، آزمایش های ژنتیک از خود، خواهر و برادر شهید انجام دهیم. بالاخره بعد از ماهها انتظار در ۲۲ اسفندماه سال ۹۱ مشخص شد که شهید گمنام همان شهید حمید ادیبی است.
🔻🔻
❣ شهید ادیبی رفتن به جبهه برایش تکلیف بود
پدر شهید ادیبی گفت:
حمید در کلاس سوم راهنمایی مشغول به تحصیل بود که رفتن به جبهه را برای خود تکلیف دانست و برای حضور در جبهه بسیار اصرار می کرد. در آن زمان فرزندم ۱۵ سال بیشتر نداشت و هرچه او را نصحیت می کردم که هنوز سن شما کم است و نمی توانید به جبهه بروید اما فرزندم بر رفتن به جبهه اصرار می کرد. سرانجام برای اینکه بتواند به جبهه برود و به دلیل سن کم با دستکاری کردن کپی شناسنامه و بالا بردن سن خود توانست به عنوان یک بسیجی در جبهه حضور یابد.
وی اضافه کرد: حمید بعد از گذراندن دوره آموزشی در پادگان شهید بهشتی کرمان به عنوان بسیجی به مدت دو سال در جبهه حضور یافت. پس از دو سال حمید به کرمان برگشت و در رشته ریخته گری و تراشکاری فنی و حرفه ای ثبت نام کرد تا بتواند شغل و حرفه ای را برای خود انتخاب کند بعد از گذراندن این دوره ها، برای خدمت سربازی دعوت شد. در سال ۶۵ سربازی خدمت می کرد که من خود نیز نزدیک به چهار تا پنج ماه همراه با فرزندم در جبهه حضور داشتم. در دوران سربازی دستش یک مرتبه ترکش خورد که پس از بهبودی باز دوباره به جبهه برگشت اما این بار نیز دستش در منطقه حادثه دید.
ایشان ماهها بعد از اتمام سربازیش نیز به صورت داوطلب بسیجی در جبهه حضور داشت و مسئولیت دیدبانی و هدایت خط آتش نیروهای خودی را در سنگر های کمین که نزدیک دشمن بعثی بوده را بر عهده داشت تا اینکه در منطقه فاو و در تک دشمن به شهادت رسید و البته پس از عملیات فاو به ما اطلاع داده شد که فرزندمان شهید شده و پیکرش مفقود الجسد است که من و مادرش سالها چشم انتظار آمدنش بودیم.
با توجه به اینکه محل دفن شهید در نزدیکی محل کارم قرار دارد این مکان جای بازی دوران کودکی فرزندم بود. شاید چندین مرتبه در این منطقه آمد و رفت کرده است. پدر شهید گفت: ۲۴ سال انتظار آمدنش را می کشیدیم اما امروز خوشحالم و خداوند را شاکرم .ای کاش مادرش که سالها چشم انتظار آمدنش بود نیز در جمع ماحضور داشت.
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣