🍃🌸در این آشوبِ شهـر ...
دلتنگے برای #شهادت🥀
یڪ عنایـت است
باید شاڪر باشم خدا را
ڪہ هنوز دلتنگم مے ڪند
براے شمـا😍
🖤🍃|• @Dehghan_amiri20
هزاران جان شیرین🌹 هم اگر بود
🕊پرستو بودم و وقت #سفر بود
سـرم را دادهام ... الحمدلله 🤲
که مرگ بی #شهادت🥀 دردسر بود
🖤🍃|• @Dehghan_amiri20
🌺🌿این روزها همه از آسمانی شدنت حرف می زنند
عبوراز دقایق وگذراز ثانیه ها مارا ازساعتهایی گذراند که #شهادت حالی شد برای بال پروازت وپاییزهای عمرمان را نشانه ای ابدی کرد در هرسال از گذشت زمان برای همیشه به یاد بودنت
{{اینجا هنوز کسی است
که بهاندازه ی هزاران نفر نیست!!
و جایش روی تمام صندلیها خالیست..
کسی که هر پاییـز
پای تمام درختان شهر
شد خزانِ تازهای خواهد کاشت..
و کسی که تــو را دیده باشد
پاییـزهای سختی خواهد داشت}}
🕊#شهیدمحمدرضادهقان_امیری🥀
وفصل پاییز یادگاری شدازاندیشه مهربانی ات که مرا تا اوج #جنون می برد.
🍁#شبتون_شهدایے🌷
#التماس_دعاےفرج🙏🙏
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
#شهید🥀 کسی است که در میدان جنگ و در خدمت امام یانائب او کشته شود و هرکس در زمان 🍃#امام_زمان🌸 (عج) در حفظ اسلام کشته شود،
یقیناً به او ملحق خواهد شد،
#شهادت🌺 عبارت است از نبوغ #درخشان🌷 حیات در کمال هشیاری و آزادی
🍂#شبتون_شهدایے🌷
#التماس_دعاےفرج🙏🙏
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🕊#شهـیدسیدمرتضےآوینی🥀
❤️#شهـادت؛
تولد ستارہ ایست که پرتو نورش عرصه ی زمان را در می نوردد ،
و زمین را به نور رب الارباب اشراق می بخشد..
🌸#سالروززمینےشدنت_مبارک🍃
🌹#شهیدمحمدرضادهقان_امیری🌿
💦#سالروز_ولادت☔️
✨🍃@Dehghan_amiri20✨🍃
🔰روایتی از آخرین روز زندگی حاج قاسم
♦️پنجشنبه(۹۸/۱۰/۱۲) - دمشق ساعت ۷ صبح
🍃🌸با خودرویی که دنبالم آمده عازم جلسه میشوم،هوا ابری است و نسیم سردی میوزد.
♦️ساعت ۷:۴۵ صبح
به مکان جلسه رسیدم.
مثل همه جلسات تمامی مسئولین گروههای مقاومت در سوریه حاضرند.
🔹ساعت ۸ صبح
همه با هم صحبت میکنند... درب باز میشود و فرمانده بزرگ جبهه مقاومت وارد میشود.
با همان لبخند همیشگی با یکایک افراد احوالپرسی میکند ، دقایقی به گفتگوی خودمانی سپری میشود تا اینکه حاجقاسم جلسه را رسما آغاز میکند...
هنوز در مقدمات بحث است که میگوید؛
همه بنویسن، هرچی میگم رو بنویسین!
همیشه نکات را مینوشتیم ولی اینبار حاجی تاکید بر نوشتن کل مطالب داشت.
♦️گفت و گفت... از منشور پنجسال آینده... از برنامه تکتک گروههای مقاومت در پنجسال بعد... از شیوه تعامل با یکدیگر... از...
کاغذها پر میشد و کاغذ بعدی...
سابقه نداشت این حجم مطالب برای یکجلسه
.
🔹آنهایی که با حاجی کار کردند میدانند که در وقت کار و جلسات بسیار جدی است و اجازه قطعکردن صحبتهایش را نمیدهد، اما پنجشنبه اینگونه نبود... بارها صحبتش قطع شد ولی با آرامش گفت؛ عجله نکنید، بگذارید حرف من تموم بشه...
♦️ساعت ۱۱:۴۰ ظهر
زمان اذان ظهر رسید
با دستور حاجی نماز و ناهار سریع انجام شد و دوباره جلسه ادامه پیدا کرد!
🔹ساعت ۳ عصر
حدود هفت ساعت! حاجی هرآنچه در دل داشت را گفت و نوشتیم.
پایان جلسه...
مثل همه جلسات دورش را گرفتیم و صحبتکنان تا درب خروج همراهیش کردیم.
خودرویی بیرون منتظر حاجی بود
حاجقاسم عازم بیروت شد تا سیدحسننصرالله را ببیند...
♦️ساعت حدود ۹ شب
حاجی از بیروت به دمشق برگشته
شخص همراهش میگفت که حاجی فقط ساعتی با سیدحسن دیدار کرد و خداحافظی کردند.
حاجی اعلام کرد امشب عازم عراق است و هماهنگی کنند.
سکوت شد...
یکی گفت؛
حاجی اوضاع عراق خوب نیست، فعلا نرین!
حاجقاسم با لبخند گفت؛
میترسید #شهید بشم!
باب صحبت باز شد و هرکسی حرفی زد
_ #شهادت که افتخاره، رفتن شما برای ما فاجعهست!
_ حاجی هنوز با شما خیلی کار داریم
🔹حاجی رو به ما کرد و دوباره سکوت شد، خیلی آرام و شمردهشمرده گفت:میوه وقتی میرسه باغبان باید بچیندش، میوه رسیده اگر روی درخت بمونه پوسیده میشه و خودش میفته!بعد نگاهش رو بین افراد چرخاند و با انگشت به بعضیها اشاره کرد؛ اینم رسیدهست، اینم رسیدهست...
♦️ساعت ۱۲ شب
هواپیما پرواز کرد
ساعت ۲ صبح جمعه
خبر شهادت حاجی رسید
به اتاق استراحتش در دمشق رفتیم
کاغذی نوشته بود و جلوی آینه گذاشته بود.
«در آن نوشته بود مرا پاکیزه بپذیر»
به حضرت آقا گفتند:
"هدف بچه های مجموعه فرهنگی ما #شهادت است."
ایشان فرمودند:
"هدفتان #شهادت نباشد، هدفتان باید #انجام_تکلیف باشد"...
پای تکلیفمون باشیم #شهادت خودش میاد
آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر. دلی میخواد به وسعت خود آسمون. مردان آسمونی بال پرواز نداشتن، تنها به ندای دلشون لبیک گفتند و پریدن
منتظرتونیم:
@khakibash
🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
. •• | اون چيزي كه ميخواستي شد ... آخرش شهيـــد شدي ...💔|•• #شهيد_حسن_مختارزاده | #شهيد #مرد_ميدان
.
—-| دعایی که مستجاب شد . . . 💔|—-
+سه روز قبل از حادثه که منجر به شهادتت شد فیلمی را ثبت میکنی و می گویی :
" خدایا خسته شدیم ؛ سریع تمومش کن بریم "
و شما با شهادت رفتی . . .
✨ اولین سالگرد شهادتتان ،حیات جدیدتات ؛ و زنده تر شدنتان مبارک حسن آقا ✨
#شهادت
#شهید_حسن_مختارزاده
هدایت شده از احسان عبادی | ما و او
🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
🦋 #رمان_محمد_مہدے 🦋 قسمت 159 🔰 همسر #محمد_مهدی : منظورت چی هست؟ یعنی میخوای چه کاری انجام بدی که ت
🦋 #رمان_محمد_مہدے 🦋
قسمت 160
❇️ همسر محمد مهدی : بعد مراسم شب 19 ماه مبارک ، با حاج اقا درباره رفتن به عراق و مدافع حرم شدن صحبت کردی؟
🔰محمدی مهدی که سرش پائین بود ، سرش رو بلند کرد و نگاهی پر عمق و مفهوم به همسرش کرد
می خواست چیزی بگه ، اما بغض گلوش رو گرفته بود
زبانش بند اومده بود
نای حرف زدن نداشت
انگار چیزی مانع حرف زدنش شده بود
دوباره سرش رو انداخت پائین
✳️ همسرش کاملا متوجه شد که درست زد به هدف !
👈 با یک لحن قاطع و بدون هیچ لرزش کلامی به #محمد_مهدی گفت ، می دونستم
مطمئن بودم
از همون اول هم کاملا یقین داشتم
کسیکه امام زمانی هست
کسیکه تمام فکر و ذهنش رو خدمت به امام زمان (عج) پر کرده ،
کسیکه هر قدمی تو زندگیش بر میداره اول فکر میکنه که امام از این کار راضی هست یا نه و بعد اگر مطمئن بشه رضای امام زمان (عج) در این کار هست ، اون رو انجام میده
کسیکه بارها در قنوت نماز شبش از خدا طلب شهادت کرده
کسیکه بارها ختم قرآن انجام داده به نیت هدیه به امام زمان (عج) برای شهید شدن
👌 به غیر این هم نباید باشه
الان که با تحلیل های خودت به این نتیجه رسیدی که این جنگ های منطقه ، همون جنگ های ظهور هست ، باید هم دل تو دلت نباشه و مهیا باشه برای رفتن به جنگ و جنگیدن با دشمن و ان شالله شهادت
✳️ محمد مهدی که کلمه #شهادت رو شنید ، سرش رو بلند کرد ، خواست چیزی بگه که خانمش نگذاشت و سریع ادامه داد که...
ادامه دارد...
✍️ احسان عبادی
┈•••••✾•••❀♥❀•••✾•••••┈
@dehghan_amiri20
┈•••••✾•••❀♥❀•••✾•••••┈
🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
🦋 #رمان_محمد_مہدے 🦋 قسمت 160 ❇️ همسر محمد مهدی : بعد مراسم شب 19 ماه مبارک ، با حاج اقا درباره رفتن
🦋 #رمان_محمد_مہدے 🦋
قسمت 161
✳️ محمد مهدی که کلمه #شهادت رو شنید ، سرش رو بلند کرد ، خواست چیزی بگه که خانمش نگذاشت و سریع ادامه داد که...
👌بله ، شهادت
نیازی نیست چیزی بگی عزیزم
تو لایق شهادت هستی
تو واقعا برای امام زمان کار کردی
از بچگی تا الان برای آقا کار کردی
از هر تلاشی که می تونستی دریغ نکردی
👈الانم شهادت حقت هست
⬅️نکنه نگران من و بچه هستی ؟
✳️ #محمد_مهدی دوباره سرش رو آورد بالا که چیزی بگه ...
👈👈 که باز خانمش نگذاشت
گفت می دونم میخوای چی بگی
نگران نباش
خدای دیروز و امروز ما ، خدای فردا هم هست
همون خدایی که به همسران شهید دیگه روزی داده و بچه اونها رو بزرگ کرده ، به من هم روزی میده و بچه ما رو بزرگ میکنه
⬅️نگران بعد خودت نباش
خدا هیچوقت خانواده یک شهید رو تنها نمیگذاره
👌👌 اگه امسال شب 23 ماه رمضان، صدای صیحه آسمانی شنیده شد ، درنگ نکن
با سرعت برو
برو به سمت عشق واقعی ای که داری و داشتی و میخوای بهش برسی
❓یادته وقتی نامزد بودیم و هر وقت با هم قراری میذاشتیم ، تو همیشه زودتر می رسیدی سر قرار❓
وقتی ازت دلیلش رو می پرسیدم با لبخند جواب میدادی که 👈👈 آدم نباید هیچوقت عشقش رو معطل کنه !
الانم عشقت نباید معطل بشه
شهادت منتظرت هست
ان شالله بهش برسی
ادامه دارد...
✍️ احسان عبادی
┈•••••✾•••❀♥❀•••✾•••••┈
@dehghan_amiri20
┈•••••✾•••❀♥❀•••✾•••••┈