🌹✨
✨🌹ناگفته هایی از شجاعت رزمندگان
دشمن اقدام به ضد حمله شديدی كرده بود. در آن لحظه حاجی از من پرسيد: «ساعت چند است؟» گفتم: «ظهر شده است» ناگهان در همان شرايط تيمم كرد و به نماز ايستاد.
گفتم: «مگر خدا در اين شرايط نماز را از آدم خواسته؟»
گفت: «شيرينی نماز، در اول وقت آن است.» نماز را شروع كرد و در قنوت بود كه ناگهان خمپارهای در چند متری ما به زمين نشست. با شنيدن صدای سوت خمپاره به سرعت سينه خيز رفتم.
بعد از انفجار خمپاره گرد و خاك شديدی به پا شده بود. بعد از برطرف شدن گرد و خاك حاجی را ديدم كه هنوز در قنوت است. بسيار تعجب كردم و بعد از نماز از او پرسيدم: «چرا هنگامي كه خمپاره افتاد خيز نرفتيد؟» گفت: «فرزندم اگر قرار باشد من به شهادت برسم چه اين جا باشد چه جای ديگر؛ به وسيله خمپاره باشد يا چيز ديگر، تا قضا و قدر الهی نباشد هيچ آسيبی نخواهد رسيد».
#شهیدحاج_حسین_بصیر
#سالروزشهادت
#ظرافتهای_فکری_اخلاقی_شهدا
🌺 @Dehghan_amiri20 🌺
🌸✨🍃اخلاق ناب فرماندهی🌸✨🍃
از فرماندهی لشکر آمده بودند، ابلاغیه را دادند و رفتند حکم فرماندهی تیپ بود حاجی شده بود فرمانده تیپ یک، سریع با فرمانده لشکر تماس گرفت و گفت: من باید فکر کنم همینطوری که نمیشود! فردا دوباره آمدند تا جواب قطعی را از حاجی بگیرند جواب مثبت داد و قبول کرد من که از این قضیه تعجب کرده بودم، به حاجی گفتم: چرا همان دیروز جواب مثبت ندادید؟ ایشان گفت: دیروز در آن حالت نمیتوانستم فکر کنم و تصمیم بگیرم راستش رفتم و با خودم فکر کردم امروز که مرا به فرماندهی تیپ منصوب کردند، اگر چند روز دیگر بخواهند این مسئولیت را از من بگیرند و بگویند از این پس باید به عنوان یک رزمنده ساده در جبهه خدمت کنی، من چه عکسالعملی نشان میدهم؛ اگر ناراحت و غمگین شوم، پس معلوم میشود برای رضای خدا این مسئولیت را قبول نکردم، ولی اگر برایم فرقی نداشت پس مشخص میشود که این مسئولیت را برای رضای خدا و به دور از هوای نفس قبول کردم و فرقی ندارد که در کجا خدمت کنم، بعد دیدم اگر بخواهند مسئولیت فرماندهی تیپ را از من بگیرند، برایم فرقی ندارد؛ لذا قبول کردم.
#شهیدحاج_حسین_بصیر
#فرماندهےازآن_توست_یاحسین
#ظرافتهاےفکرےاخلاقےشهدا
🌷 @Dehghan_amiri20 🌷