✨مهمان شام✨
« زندگینامه و خاطرات شهید سیدمیلادمصطفوی »
#زیارت_عمه_جان
🌸ابراهیمی دیگر🌸
🌺 @Dehghan_amiri20 🌺
🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
🔴سرلشکر جعفری فرمانده کل سپاه:
انفجار خط آهن برای سرعت بخشیدن به تخلیه آب بود/ مردم منطقه در فشارند/ به ما تهمت نزنید ❗️
🌷منطقه کلآباد در شهرستان آققلا دچار آبگرفتگی بود و انفجار خط آهن برای سرعت بخشیدن به تخلیه آب از این منطقه انجام شد که در این امر موثر بود. این منطقه جایی بود که بیشترین فشار به مردم وارد میشد و تلاش ما نیز این بود که آب زودتر از این منطقه فروکش کند.
🌷متأسفانه ورودیهای آب با بارشهایی که رخ داد و برفابها افزایش یافت و با توجه به اینکه کشش آب در منطقه و لب دریا محدود است، این امکان فراهم نشد که بتوانیم زندگی مردم را از آب تخلیه کنیم.
اگر بقیه دستگاه های دولتی امکانات خود را به اندازه نیروهای مردمی، بسیج، سپاه ارتش و سایر نیروهای مسلح، پای کار بیاورند، سریعتر این کار انجام خواهد شد.
🌷امیدواریم با این کارهایی که انجام میشود و انفجارهایی که صورت می گیرد دیگر به ما تهمت اینکه آب را از این طرف به آن طرف انتقال میدهیم، نزنند؛ چون اینجا نقطهای است که آب باید خارج شود./فارس
🆔 @dehghan_amiri20
🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
🕊🕊
اي ياد تو در ظلمت شب همسفر من
وي نام تو روشنگر شام و سحر من
جز نقش تو نقشي نبود در نظر من
شب ها منم و عشق تو و چشم تر من
#صبوری_دلتنگ_مادران_شهدا_صلوات
🌺 @Dehghan_amiri20🌺
🔆حدیث روز
:
🔅امام على عليه السلام:
🔺دروغگو و مرده يكسانند؛ زيرا برترى زنده بر مرده، به سبب اعتماد به اوست. پس اگر به سخن او اعتمادى نشود، زنده نيست.
📚غررالحكم، حدیث ٢١٠۴
#خودسازی و #نه_به_دروغ برای تعجیل در فرج
@dehghan_amiri20
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کذاب_واقعی_کیست ⁉️
وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ
👌کافران مکر و حیله میکنند و خداوند هم مکرشان را بر خودشان برمیگرداند.
اینجاست که نقش ماها تعیین کننده میشه
باید روشنگری کرد، این #روشنگری ها تمام نخ هاشونو پنبه می کنه
#رهبری به همین خاطر فرمودند عرصه رو خالی نکنید.
#مسیح_پولی_نژاد #کذاب
@dehghan_amiri20
🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
🍃🌸🍃 🍃🌸🍃روایت معتادی که در جبهه متحول شد..... بلند گفتم: «بسم الله الرحمن الرحیم. این دفعه چه چیزی ر
🍃🌸🍃
🍃🌸🍃روایت معتادی که در جبهه متحول شد....
یک روز پرسیدم: «مرد حسابی، چرا خودت رو اذیت میکنی؟ خوب، زیرپوشت رو بکن. چرا با لباس آبتنی میکنی؟» وقتی خیلی گیر دادم، مرا کشید پشت یکی از دیوار خرابههای خرمشهر و باز هم شروع کرد: «برادر مرتضی! یه چیزی بگم...» گفتم: «خیلی خوب بابا. ناراحت نمیشم، اخراجت نمیکنم. بگو ببینم دیگه چه دسته گلی به آب دادی؟»
گفت: «خیلی ببخشیدا. زیرپوش منو از کمر بالا بزن.» زیرپوش را زدم بالا، دیدم ای داد و بیداد! عکس تمام قد یک خانم در وضعی بد از بالا تا پایین کمر او خالکوبی شده است. یادآوری کرد: «هی به من میگی زیرپوشت رو در بیار، زیرپوشت رو در بیار. اگر بچههای تخریب این صحنه رو ببینن چه فکری میکنن؟ چی میگن؟ برای خود شما بد نمیشه که منو آوردی تخریب؟»
پرسیدم: «آخه این چه کاریه با خودت کردی؟» جواب داد: «دست رو دلم نذار برادر مرتضی. گذشته من خیلی سیاهه. من از گذشتهام فرار کردم، اومدم جبهه تا آدم بشم.»
یک روز برایم تعریف میکرد: «من ورزشکار بودم. بنا به دلیلی به شدت معتاد شدم. گاهی از شدت خُمار گوشه خیابان در حال چرت میزدم. در یکی از روزها که چُرت میزدم دیدم یک شهید را تشییع میکنند و کلی آدم از بزرگ و کوچک با احترام بدرقهاش میکنند. همون موقع از خودم پرسیدم برای یک مُرده این همه آدم است اما من که زندهام هیچکس حواسش به من نیست. تصمیم گرفتم از این فلاکت بیرون بیام و مثل اون باشم.»
برایم ثابت شده بود این راننده مردانه پای تصمیمهایی که میگیرد میماند. ایام حضورش در منطقه میگذشت و راننده رشد بیشتری میکرد. یک روز آمد، گفت: «برادر مرتضی، من دیگه نمیخوام راننده باشم.» گفتم: «برای چی؟» گفت: «رانندگی کار مهمی نیست. میخوام رزمنده باشم، تخریبچی باشم! برم تو عملیات. کار مهم و باارزشی انجام بدم.» گفتم: «باشه. هر طور راحتی.» آموزش تخریب دید و تخریبچی شد.
عملیات رمضان فرا رسید. شب اوّل عملیات من و او در باز کردن معبر همتای هم شدیم. یک معبر من باز میکردم، به موازات من یک معبر هم او باز میکرد. چند وقت گذشت. تخریب هم اشباعش نکرد. یک روز گفت: «برادر مرتضی، میخوام برم اطلاعات.»
گفتم: «بفرما.» از گردان ما رفت. بعدها شنیدم شبها میرفت در عمق خاک عراق و کارهای اطلاعات و شناسایی انجام میداد. مسئول تیم شناسایی یکی از همرزمانم شده بود. او همراه یکی از دوستانم شبها برای آموزش و شناسایی میرفتند. یکی از این شبها هوا ابری و خیلی تاریک بود. مأموریت میگیرد که «برود و از سنگر تانک عراقیها گزارش بگیرد.» میرود ولی بازنمیگردد. فردای همان شب از رادیو عراق صدایش را میشنوند که اعلام میکند: «من اسیر شدم.» بعدها از این راننده یک نامه به دستم رسید. نامهاش را هنوز نگه داشتهام. بالای نامه نوشته بود: «خدا عادل است.»
نوشته بود: «اگر من شهید میشدم و پیکرم را به کرمان میبردند، با گذشتهای که در آنجا داشتم، مردم به شهدا بدبین میشدند. خواست خدا بود که من اسیر شوم تا هم عقوبت گذشته را بدهم و آدم شوم، هم ذهن مردم از من پاک شود.»
بعد از هشت سال اسارت، وقتی به وطن بازگشت که حافظ قرآن شده بود. آمد سپاه، بعد رفت بیمارستان بقیةالله خالکوبی پشتش را هم محو کرد.
🌺 @Dehghan_amiri20 🌺
🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨ ✨💫✨💫✨💫✨💫✨ ✨💫✨💫✨💫✨ ✨💫✨💫✨ ✨💫✨ ✨💫 ⭐️🌹| بِـــسْـــمِ رَبِّ اَلْـــــشُّــــــــهَــــداء.
✨💫✨💫✨💫✨💫
✨💫✨💫✨💫
✨💫✨💫
⭐️🌹| بِـــسْـــمِ رَبِّ اَلْــــشُّـــــهَــــــداء...
🍃📝بـرگـی از فـضـایـل و کـرامـات اهـل بـیـت(ع)
🍁🖋جـــــــوشــــــشِ خـــــــــــون...
« جـعـفـر بـن سـلـیـمـان » گـفـتـه اسـت :« خـالـهام ، ( امّ سَـلَـمـه) بـرایـم نـقـل کـرد و گـفـت : وقـتـی حـسـیـن(ع) بـه شـهـادت رسـیـد ، مـانـنـد خـون بـر خـانـههـا و دیـوارهـا بـاریـد »...💚💚💚
👈ادامـــه دارد...
❣☘| @dehghan_amiri20
🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
▪️امام موسی کاظم علیه السلام: الغَضَبُ مِفتَاحُ الشَّر خشم کلید هر بدی است. ♻️تحف العقول، ص. ۴۱۶
شهادت امام موسی کاظم علیه السلام بر همه شما دوستداران آل الله تسلیت وتعزیت
🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
شهادت امام موسی کاظم علیه السلام بر همه شما دوستداران آل الله تسلیت وتعزیت
✨🏴🏴
🏴✨
🏴
🕊🏴السلام وعلیک یا ابالحسن یا موسی ابن الجعفر ایها الکاظم یابن رسوالله
آنچنان ز هـر ستـــــم انداخت مرا
كه اجل ره سپر باغ جنان ساخت مرا
عجبى نيست اگر وقت عيادت پسرم
ديد با اين تن كاهيده و نشناخت مرا
🌺 @Dehghan_amiri20 🌺
✨مهمان شام✨
« زندگینامه و خاطرات شهید سیدمیلادمصطفوی »
#حاج_حسین_همدانی
🌸ابراهیمی دیگر🌸
🌺 @Dehghan_amiri20 🌺
🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
💎نشان افتخاری از بی نشانها
✨💦ابتکار
قبضه های خمپاره انداز ۱۲۱ میلی متری، از کار افتاده بود، آن هم فقط به خاطر شکسته شدن یک سوزن کوچک. خوشروان سریع دست به کار شد و با ابتدایی ترین وسایل، سوزن را درست کرد. اگر کسی نمی دانست خیال می کرد عمرش را برای ساخت سلاح نظامی صرف کرده. از این کارهای ابتکاری زیاد انجام می داد. یک بار دیگر هم که سوئیچ ماشین گم شده بود، دوباره دست به کار شد. یک ورق آهنی، با یک سوهان معمولی کافی بود تا یک ساعته سوئیچ را آماده کند؛ بدون اینکه حتی قفل ماشین را باز کند.
#شهیـدصفرخوشروان
🌺 @Dehghan_amiri20 🌺
🔶🔹🔸
💠 #ماه_رجب فروردین عشق است. پیامی که هر شب از آسمان چهارم صادر میشود، «اَنَا جَلیسُ مَن جالِسَنی؛ من همنشین کسی هستم که همنشین من است». من برای رفاقت با شما آمادهام، کسی هست با من رفیق شود؟
این پیام شبهای #ماه_رجب است که از صدر شب تا صبح از طرف حضرت محبوب ازل و ابد، اعلام میشود.
#ماه_رجب از دست نرود. ظرفیت این ماه برای برقراری ارتباط دوستانه با حضرت حق، ظرفیت خاص و عجیبی است که اهلش میدانند.
✍ #استاد_حاج_على_اکبرى
#شبهای_آخررجب_رادریابید