🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
🕊السلام وعلیک یا بقیه الله فی ارضه
حضرت #عشق
#امام_زمان_روزه_دارم 🌹
ای کاش نگاهم به تماشای تو باشد
در نامهی امسال من امضای تو باشد
راهی که قرار است در امسال بگیریم
ای کاش به سمت رخ زیبای تو باشد
امشب شب قدر است و شب ضربت بر سر
افتاده به محرابِ دعا حضرت حیدر
🌷 @Dehghan_amiri20 🌷
🌸🍃
🍃🌸از امام صادق علیه السلام سوال شد:
چگونه شب قدر از هزار ماه بهتر است؟
حضرت فرمود: کارنیک در آن شب از کار در هزارماه که در آنها شب قدرنباشد بهتر است
🌷 @Dehghan_amiri20 🌷
دعای روز هيجدهم ماه مبارک رمضان :
اللَّهُمَّ نَبِّهْنِي فِيهِ لِبَرَكَاتِ أَسْحَارِهِ وَ نَوِّرْ فِيهِ قَلْبِي بِضِيَاءِ أَنْوَارِهِ وَ خُذْ بِكُلِّ أَعْضَائِي إِلَى اتِّبَاعِ آثَارِهِ بِنُورِكَ يَا مُنَوِّرَ قُلُوبِ الْعَارِفِينَ
خدايا مرا در اين ماه به بركت هاى سحرهايش آگاه كن، و دلم را با روشنايى انوارش روشنى بخش، و تمام اعضايم را به پيروى آثارش بگمار، به نروت اى نوربخش دلهاى عارفان.
🌷 @Dehghan_amiri20 🌷
امــروز که من چراغانی ام ،
با یادتان ..
و
لبخندتان ..
سوم خرداد سالـروز فتح خرمشهر ،روز مقاومت و پیروزی گرامی باد.
#شهیدمحمدجهان_آرا
🌷 @Dehghan_amiri20 🌷
🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
💫🍃مـیگـویـنـد چـه کـسـی مـجـبـورشـان کـرده بـود کـه بـه جـبـهـههـا بـرونـد؟؟؟… مـقـصـر نـیـسـت کـ
🌸🖋ذکـر روز جـمـعـه: اللهم صَـلِّ عَـلـیٰ مُـحَـمَّـدْ وَ آلِ مُـحَـمَّـدْ؛ خـدایـا درود فـرسـت بـر مـحـمـد و خـانـدانِ مـحـمـد...
#صـدمـرتـبـه
💛🍃امـروز جـمـعـه
۳ خـرداد ۱۳۹۸
۲۴ مـه ۲۰۱۹
۱۸ رمـضـان ۱۴۴۰
#اجـرتـون_بـاشـهـدا
#روزتـون_شـهـدایـــی
#اللهم_الـرزقـنـا_شـهـادت
💙🍃| @dehghan_amiri20
🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
💙💫💙 🌹بِـــــــسْـــــــــمِ رَبِّ الْــــــــشَّـــــــهـــــیـــــــدْ... 🍃📝بـرگـی از فـضـایـ
💙💫💙
🌹بِـــــسْـــــــــمِ رَبِّ
الْـــــــشَّــــــهــــــیــــــــدْ...
🍃📝بـرگـی از فـضـایـل و کـرامـات اهـل بـیـت(ع)
🌸🖋آگـــــــــــاهـــــــــی از
بـــــــــــاطــــــــــن...
« ابـوبـصـیـر » مـیگـویـد:« زنـی نـزد مـن قـرآن مـیآمـوخـت.. روزی هـنـگـام درس، سـخـنـی آمـیـخـتـه بـا شـوخـی گـفـتـم..
جـلـسـه پـایـان یـافـت و حـضـور امـام بـاقـر(ع) رسـیـدم..
امـام خـطـاب بـه مـن فـرمـود: ای ابـوبـصـیـر، بـه آن زن چـه گـفـتـی؟؟؟
مـن شـرمـگـیـن شـدم..
امـام فـرمـود: دیـگـر چـنـیـن مـکـن!!! »...💚💚💚
🌺👈ادامـــهدارد...
❣☘| @dehghan_amiri20
هرگاه من بخواهم به حج بروم حتماً با خانوادهام خواهم رفت، و اگر سعادت داشته باشم پیش خدا مىروم نه اینکه خانه خدا."....
🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
🌸🍀
🌸🍀فاصله ای که با شهدا داریم
تقی بعد از ازدواج بلافاصله به تربت و از آن جا هم به اهواز رفت. مدت ها از این موضوع گذشته بود و ما هیچ خبری از او نداشتیم. افراد خانواده آرزوی دیدارش را داشتند. همه به دنبال فرصتی می گشتیم كه به دیدار تقی و همسرش برویم. سرانجام با آمدن عید و تعطیلات سال جدید ما نیز اسباب سفر بستیم و روانه اهواز شدیم. بعد از رسیدن به اهواز راهی خانه تقی شدیم. من از زندگی تقی تصور دیگری داشتم. هیچگاه تصور نمی كردیم كه زندگی او این گونه باشد. برای همین لحظه ای حیران شدم و بی اختیار قطرات اشك از گوشه چشمانم جاری شد. زندگی آقا تقی خیلی ساده بود، ساده تر از چیزی كه حتی بتوان تصورش را كرد. كل زندگی آقا تقی در دو پتو خلاصه می شد. آن هم دو پتویی كه از جهاد به امانت گرفته بودند. یكی از پتوها حكم زیرانداز را داشت و از دیگری نیز به عنوان روانداز استفاده می شد. بالاخره هر چی باشد من مادر بودم و دیدن آن صحنه و آن زندگی دلم را به درد می آورد. آنها حتی بالش هم نداشتند كه زیر سرشان بگذارند. آقا تقی از اوركتش به جای بالش استفاده می كرد و خانمش هم از چادرش موقع برگشتن من دو بالشی را كه با خود برای استفاده بچه ها برده بودم پیش آنها گذاشتم و گفتم كه لااقل این بالش ها را زیر سرتان بگذارید. بله این همه زندگیشان بود. همه زندگیشان از اول تا آخر تمام فكر و ذكر آقا تقی جنگ بود و ما اگر از چیزهای دیگری می گفتیم تنها جواب او این بود كه جنگ واجب تر است. او به این گفته از صمیم قلب ایمان و اعتقاد داشت. آقا تقی یك روز راحت نبود. او هیچ منزل و مأوایی نداشت كه راحت باشد و یا بتواند حتی یك ساعت راحت بخوابد. اصلاً خودش نمی خواست كه در آسایش و راحتی زندگی كند.
آقاتقى در آن آخرین لحظات زندگیش وقتى شهادت را به چشم خودش دیده به اطرافیانش گفته "زحمت نکشیده، دیگر فایدهاى ندارد، من اکنون در آغاز راهى قرار گرفتهام که هفت سال به دنبالش گشتهام، از شما مىخواهم که در این لحظات مرا تنها بگذارید و تکانم ندهید." و بعد از اینکه بهعنوان آخرین کلام، نام حمزه تنها پسرش را صدا زده و با بر زبان آوردن شهادتین نداى حق را با عروج عاشقانه خود لبیک گفته است.
ماه مبارک رمضان بود و آقاتقى مىخواست عازم جبهه شود، قبل از رفتن در آخرین وداعش با حمزه، او رادر آغوش گرفت و لبهایش را بوسید و این جمله زیبا را که همیشه هنگام بوسیدن لبهاى حمزه به زبان مىآورد را در آن آخرین وداعش تکرار کرد که: "من چنان لبهاى حمزه را مىبوسم که پیغمبر لبهاى حسنین خود را مىبوسید."
#شهیدسیدتقےرضوےمبرقع
#سالروزشهادت
#ظرافتهاےفکرےاخلاقےورفتارےشهدا
🌷 @Dehghan_amiri20 🌷