eitaa logo
🕊شہیدمحمدرضادهقان‌امیرے🕊
1.3هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
96 فایل
🕊بنام‌اللہ🕊 🌸شہید محمدرضا دهقان امیرے🌸 🌤طلوع:1374/1/26 🕊شہادت:1394/8/21 💌پیامے‌ازجانب🌼 #نعم_الرفیق 🌼: ✾اگردلتان‌گرفت‌یادعاشوراڪنید ✾ومطمئن‌باشیدڪہ‌تنہابایادخداست‌ڪہ‌دلہاآرام‌مے‌گیرد. خادم ڪانال: @shahid_dehghan_amiri ادمین تبادل: @ashegh_1377
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃ختم جمعی قرآن کریم😍به نیابت از جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج آقا امام زمان عج الله📖🤲 ✨جزء سی ام ✨صفحه: ۵۸۵ ✨سوره:عبس 📚🍃|• @dehghan_amiri20
🌸🌿 📜☀️ 🌸🌿امام حسن (علیه السلام)در پاسخ به این سوال که خرد چیست؟ فرمودند: جام اندوه را جرعه جرعه نوشیدن تا بدست آمدن فرصت.... ✨📚معانی الاخبار،۲۴۰،۱ 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🌸✨| شما از چه چیزی لذت می بری؟ 📿🌷 ✨ 💌🍃|• @dehghan_amiri20
هدایت شده از 
شرڪت‌ڪننده‌نفرچهارم4⃣ شهیداحمدمشلب: حضرت صاحب‌الزمان عجّل الله تعالے فرجه الشریف! خدا به شما صبر دهد، زیرا او منتظر ماست نه اینڪه ما منتظر او باشیم. هنگامے مے‌شود گفت منتظریم ڪه خود را اصلاح ڪنیم ولے اگر خود را اصلاح نڪنیم هیچ‌گاه ظهور نخواهد ڪرد...» ــــــــــ🌸🍃ـــــــــ به‌نفرات‌اول‌تاسوم‌جوایزنفیسي‌اهدا‌ مےگردد❤️😍 ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌ •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• http://eitaa.com/joinchat/49086482C0553e25ae5 ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌ •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
تا خدا هست ❤️ می توان شهیــد شد🌹 جمال اوست که 💦 جوینده نگاه من است❤️ 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🍃 🌹 اول خرداد ۱۳۶۱ در منطقه شلمچه نزدیک خرمشهر پشت خاکریز نشسته بودیم و منتظر تا از میدان مین رد شویم. نوجوانی را دیدم که هراسان به دنبال سنگری برای پناه گرفتن می گشت. با تمسخر بهش گفتم: چیه ترسیدی؟ در عقبه که بودیم در قنوت نماز گریه می کردی و اللهم ارزقنی توفیق شهادت فی سبیلک می گفتی ، حالا اینحا از ترس داری دنبال سوراخ موش میگردی که قایم شوی؟! جوانک آرام و خونسرد جلو آمد انگشتش را جلوی صورت گرفت و زیر آنهمه آتش و انفجار گفت: هیسسسسسس حفظ جون در اسلام واجبه ، اگر الکی تیر و ترکش بخوری که شهید نیستی! رنگم پرید تنم لرزید عجب نکته مهمی گفت. سریع رفتم و‌ جان‌پناهی برای خودم پیدا کردم تا الکی شهید نشوم! دقایقی بعد وقتی گفتند چند نفر باید به عنوان پیشمرگ در میدان مین غلت بزنند تا راه را برای بقیه باز کنند ، همان جوانک از جا پرید ، یا حسین علیه السلام گفت و به قلب میدان مین زد. بدن نحیفش روی مین افتاد و منفجر شد! 👌در این ماه محرم ، با توجه به تاکیدات امام و ولی خویش ، مراقب باشیم حداقل مثل آن نوجوان به اوامر ولی خویش عامل باشیم نه پیرو هوس و سلیقه و خواست نفسانی خود! 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠تفکر حاصل از اسلام ناب محمدی در تقابل با تفکر حاصل از فرقه شیرازی 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🌹🍃حجاب زنان ایرانی که در زمان محمدشاه قاجار به ایران سفر کرده است، در باره حجاب ممتازِ زنِ ایرانی می گوید: "زنان ایرانی از منزل، کم خارج می‌شوند. در کوچه ‌ها هم با چادری که سرتاپایشان را مستور می‌کند، می‌آیند و غیر ممکن است کسی صورت آنها را ببیند. به روی سر، پارچه سفیدی می‌اندازند که در مقابل چشمان، چندین شبکه دارد و با آن است که جلوی خود را می‌بینند و غیر ممکن است بگذارند چشم نامحرمی به صورتشان افتد. گاهی در کوچه که مردی نگذرد، روبند را به جهت استنشاق هوا پس می ‌اندازند؛ امّا همین ‌که مردی، ظاهر شود، دوباره روبند را به روی صورت می‌اندازند. یک روز که از کنار زنی می‌گذشتم و نتوانست به فوریت، روبندش را بزند، شنیدم از این گناهی که مرتکب شده، خودش را سرزنش می‌کند." 📗اوژن فلاندن، سفرنامه، ترجمه حسین نورصادقی، تهران: اشراقی، ١٣٥٦ 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
💠✨۳ راننده ، حریف پرکاری حاج قاسم نمی‌شدند «گاهی اوقات ، ۳ راننده برای حاج قاسم عوض می‌کردیم. راننده‌ها خسته می‌شدند ، اما او همچنان می‌دوید و کار می‌کرد. خودش می‌گفت: از ابتدای صبح که هنوز هوا تاریک است ، از خانه بیرون می‌آیم و شب ، وقتی به خانه برمی‌گردم که بچه‌هایم خوابند و نمی‌توانم آن‌ها را ببینم. روایت سردار حسنی به دیدار آخر می‌رسد. نفس بلندی می‌کشد و می‌گوید: «آخرین بار، ۳ روز قبل از شهادتش به کرمان آمد. سه‌شنبه ، کرمان بود. چهارشنبه رفت تهران. پنجشنبه در لبنان و سوریه بود و سحرگاه جمعه ، در عراق به شهادت رسید. ببینید! اینقدر پرکار بود. یکی از دوستان به سردار گفته‌بود: اینقدر ندو. اینقدر خودت را خسته و اذیت نکن. حاج قاسم در جوابش گفته‌بود:👇👇 { "من اگر ندوم ، نیروهایم راه نمی‌روند. من باید بدوم تا نیروهایم راه بروند"} می‌گفتند در آخرین جلسه‌ای که پنجشنبه در سوریه برگزار کرد ، از ساعت ۸ صبح شروع کرده‌بود و به غیر از زمان محدود نماز و ناهار ، تا ساعت ۳ بعدازظهر برایشان صحبت کرده‌بود. تاکید کرده‌ بود: همه بنویسند هرچه می‌گویم ، بنویسید منشور ۵ سال آینده را دارم برایتان می‌گویم. حاج قاسم گفت و نیرو‌ها نوشتند ؛ از برنامه تک‌تک گروه‌های مقاومت در پنج سال بعد ، از شیوه تعامل با همدیگر و... بعد از جلسه سوریه ، برای دیدار با سید حسن نصرالله به لبنان رفت و بعد از آن هم ، پرواز به سمت عراق و ترور و شهادت آخرین دست‌ نوشته حاج قاسم ، همانی بود که در آن نوشته‌بود: خداوندا مرا پاکیزه بپذیر. خداوندا عاشق دیدارتم... نیروهایش در سوریه بعد از شنیدن خبر شهادتش، آن دست‌نوشته را جلوی آینه محل استراحت سردار در مقرشان در سوریه پیدا کردند. تاریخ آن دست‌ نوشته، ۱۲ دی‌ماه، یعنی همان چند ساعت قبل از پرواز به سمت عراق بود.» 🕊🥀 🍀🍂 ✨🌸 💦 💫 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🍃 مادر لالالالا بسیارزیبا و دیدنی 🌷آنانکه خط به خط ز شهادت قلم زدند از عشق سرخ ، دم زدند🕊 🕊برخاستند از دل خاک و رها شدند تا آسمان عشق پس از آن ، قدم زدند 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
💠✨محمدمهدی همیشه تاکید داشت شاد زندگی کنیم، یکی از برنامه‌هایی که داشتیم پیاده روی بود و همیشه تو پیاده‌روی‌هامون یک مسجد رو مقصد قرار میدادیم که یک ساعت پیاده‌رویمون ختم به مسجد و اذان میشد. هیچ کدوم از خوشی‌هامون خرج بردار نبود و اصراری نداشتیم که حتما با پول خوشی کنیم سعی می‌کردیم تو لحظه خوش باشیم، از کوچیکترین اتفاقات زندگی، حتی غذاخوردنمون هم، برای خودمون خوشی میساختیم، مثلا اگر برنج درست میکردم و ته دیگ داشت برنج رو پشت و رو میکردیم و روش شمع میزاشتیم و تولد میگرفتیم. همیشه اول سفرمون تولدت مبارک داشتیم و هفته ای سه چهار بار ما تولد داشتیم و همسایه ها هم همیشه میگفتند چقدر شما تولد میگیرید و چقد شادید. 🍃❣ 🍀🌺 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
❤️💫 💠 در یکی از دانشگاه ها پیرامون سخنرانی میکردم ، ناگهان دختری جوان از وسط جمعیت فریاد زد حاجاقاا🙄 چرا شما حجاب راساختید؟! گفتم : حجاب ، بافته ی ذهن ما نیست‌ حجاب‌ را ما نساختیم بلکه در کتاب‌ خدا یافتیم. گفت : حجاب اصلا مهم نیست چون ظاهر مهم نیست دل‌ پاک باشه کافیه😇 گفتم : آخه چرا یه حرفی‌ میزنی‌ که‌خودت هم قبول نداری؟! گفت : دارم گفتم : نداری گفت : دارم گفتم : ثابت میکنم‌ که‌ این حرفی‌ که گفتی‌ خودت قبول‌ نداری😏 گفت : ثابت‌ کن گفتم : ازدواج‌ کردی گفت : نه گفتم : خدایا این خانم ازدواج نکرده و اعتقاد داره‌ ظاهرمهم نیست دل پاک باشه پس یه‌ شوهر زشت زشت زشت قسمتش بفرما 😁 فریاد زد : خدانکنه گفتم : دلش پاکه گفت : غلط کردم حاج اقاااااااا 😂👏 ✨🌸 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🌸🍃 نگذارید پسرتان درس تفسیر من بیاید! قبل از انقلاب در مشهد و در آن دوران سخت مبارزات جوانهایی می‌آمدند پیش من پدرشان را من می‌شناختم. از مخالفین سرسخت این راه بودند، یک وقت یکی از این پدرها که روحانی و مخالف این مسائل بود آمد منزل ما و من تعجب کردم این آقا که میانه‌اش با ما خوب نیست چرا منزل ما آمد!؟ ‌ بعد معلوم شد او که فهمیده پسرش درس تفسیر ما می‌آید آمده است بگوید چرا پسرش درس تفسیر شما می‌آید؟ من خندیدم و گفتم من از شما سؤال می‌کنم، چرا پسر شما درس تفسیر من می‌آید؟ نگذارید بیاید، اما او نمی‌توانست نگذارد. یعنی آن پسر بر آن محیط خانوادگی ارتجاعی ضدانقلاب فائق آمده بود و شما وقتی نگاه کنید، از این قبیل فراوان خواهید دید، در تاریخ هم زیاد دیده‌اید 🕊🌺🌿 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🌸🍀طاقت ز کفم رفت و ندانم چه کنم یادش همه شب دردل غمگین دارم🌺🍃 🥀✨ 🙏🙏 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊ای که روشن شود از هر صبح جهان روشنایِ دل من حضرت 🌹
🌸☘گفتند که تک سوارمان در راه است از اول صبح چشممان بر راه است از یازدهم دوازده قرن گذشت تا ساعت تو چقدر دیگر راه است☘🌸 ✨✨ 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🌸🍃ختم جمعی قرآن کریم😍به نیابت از جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج آقا امام زمان عج الله📖🤲 ✨جزء سی ام ✨صفحه: ۵۸۶ ✨سوره:تکویر 📚🍃|• @dehghan_amiri20
📜☀️ 🕊✨پیامبر مهربانی حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله وسلم: نخست همسفر،آنگاه سفر 📚✨ 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
اے مرد خدا 🌷 نوشتۂ لباس رزمت 🍀 چقدر با این روزهایمان🥀 همخـوانے دارد 🌿 چیزی نمانده تا محّرم 🌹 دعا ڪن برای ما هم 🍃 تا ڪربلا راهـی نباشد 🌸 🕊 ❤️ 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🥀شهادٺ پیش از آنڪہ عاشقانه 💚باشد 🍀عاقلانه است و با اتکاء به این عقلانیت💦است که احساس عاشقانۀ شهادٺ طلبی، بسیار 🌸 ✨ 🌺 ✨🌾 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🌿💕 💦داشتیم از فاو برمی گشتیم سمت خودمان که قایق خراب شد. قایق دوم ایستاد که ما را یدک کند. یک دفعه هواپیماهای عراقی آمدن. همه شروع به داد زدن و یامهدی و یاحسین گفتن کردند. چند نفر هم پریدند توی آب یک نفر ولی می خندید.سرش داد زدم که بچه الان چه وقت خندیدن است. گفت: خوب اگر قرار است شهید بشویم چرا با عز و جز و ناراحتی. شانزده سالش بیش تر نبود. 💦برعکس همیشه صدایی از کلاس نمی آمد. در را باز کردم دیدم هیچ کس نیست. روی تخته نوشته شده بود: بچه های کلاس دوم فرهنگ همگی رفته اند جبهه. کلاس تا اطلاع ثانوی تعطیل است.دیدم جایز نیست بمانم. شاگرد برود و معلم بماند؟! 💦داخل که شدیم دیدیم بسیجی نوجوانی توی ستاد فرماندهی نشسته. گفتم: بچه بلند شو برو بیرون الان این جا جلسه اس.یکی از همراهان آهسته در گوشم گفت: این بچه فرمانده گردان تخریبه. 💦رفتم اسم بنویسم. گفتند سن ات کم است. کمی فکر کردم. آمدم خانه شناسنامه خواهرم را برداشتم. «ه» سعیده را برداشتم شد سعید. این بار ایراد نگرفتند. از آن به بعد دو تا سعید تو خونه داشتیم. نوجوانی ✨🥀🕊 ✨ 🍃 ✨ 🌸 💟|• @Dehghan_amiri20
💠✨ضد انقلاب شایعه کرده بود فرمانده لشکر از ترس یک تونل زیر خانه اش ساخته که بتواند فرار کند.خاک های جلوی خانه را دیده بودند. گفته بود زیر زمین را طوری بسازیم که بشود داخلش روضه خانی برگزار کرد.خودش هم هروقت می آمد آنجا،دست بنّا را می بوسید که دارد حسینیه می سازد. 🕊🥀 🍀🍂 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🌿🌺کلام نیکان.... این روایت خیلی عجیب است که علی بن الحسین(علیه السلام) فرمود: در آخرالزمان، پروردگار آن قدر به مؤمنین عرفان و معرفت نسبت به امام زمان(علیه السلام) اعطا می فرماید، مثل اینکه امام زمان(عج) در مقابل آنها نشسته باشد و آنها کسانی هستند که غیبت در نظر آنها شهود می شود. آنها اشخاصی اند که آنقدر پروردگار به آنها اجر می دهد که مانند این است که در برابر رسول الله(صلی الله علیه وآله) مجاهده کرده باشند. حال، آیا این یقین را پروردگار به شما اعطا فرموده است؟ اگر داده است؛ قدرش را بدان! ✨🌸 💟🍃|• @Dehghan_amiri20