eitaa logo
دهـــکـــده قـــــرآن 🇵🇸
56.5هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
861 ویدیو
18 فایل
به دهکده عاشقان قرآن♥ خوش آمدید💐 سلمان اصل غوابش نفر اول مسابقات بین المللی قرائت قرآن 📖 میزبان شما هستم🌻 🥇دوره های آموزشی ➡️ @dorehquran 🔻رضایت دوره ها 🥇 @dehkadehqurann ارتباط با من 🌱🔻 @dehkadehadmin
مشاهده در ایتا
دانلود
. بعد از روانخوانی یک میرسیم به روانخوانی دو که ادامه یک هست👇 .
🔰 برنامه ترم بهمن ماه ❇️ دوره مقدس ستارگان روخوانی و روانخوانی سطح دو💎💎 .
. قطار قرآنی ما بعد از ایستگاه روانخوانی یک و روانخوانی دو میرسه به ایستگاه تجوید یک 👇
🔰 برنامه ترم بهمن ماه ❇️ دوره مقدس ستارگان تجوید یک🥇 .
. مسافرین محترم لطفا پیاده نشید میخواهیم بریم به مقصد بعدی 😅 .
🔰 برنامه ترم بهمن ماه ❇️دوره مقدس ستارگان تجوید عملی🥇 .
. فرق دوره تجوید عملی رو با دوره های قبلی متوجه شدین؟!🌺 .
. در واقع تجوید عملی همونطور که از اسمش پیداست، کارگاه عملی تحلیل تلاوت شماست 😍😍😍 .
. در تجوید عملی مشخص میشه که شما قواعد سه دوره قبل رو بدرستی رعایت میکنید یا خیر؟ در چند جلسه؟🤔 .
. احسنتم درسته در 4⃣2⃣ جلسه در طول یکماه کلا تلاوت شما ریز به ریز نکاتش آنالیز و تحلیل میشه با اجازتون باقی ایستگاهها رو فردا عرض میکنم شب بخیر✨ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم «همسران حضرت ابراهیم» قسمت4⃣ حضرت ابراهيم(ع)وسايلش را جمع کرد و با همراهان خود به راه افتاد. شاه به احترامش و هم بخاطر ترس و هيبتى كه از خدای او در دلش افتاده بود در کنار او راه افتاد تا بدرقه اشان کند. خداوند به ابراهيم (ع) وحى فرستاد، كه جلوتر از اين مرد ستمگر راه نرو! به او احترام بگذار و از پشت او راه برو، چون او زمامدار این سرزمین است، و زمامدار چه بد، چه خوب، احترامش لازم است. ابراهيم(ع) هم اطاعت کرد و فرمایش خدا را به شاه گفت. شاه گفت: واقعا خدایت چنين گفت؟! حضرت گفت بله. شاه گفت: من شهادت مى دهم که اله تو، الهى رفيق، حليم و كريم است. اى ابراهيم تو مرا به دينت علاقمند كردى، سپس با او وداع کرد و رفت.👋 آنها به سفر ادامه دادند تا به شامات رسیدند.🏜 چند سال گذشت، و آنها بچه نداشتند، وقتی حضرت از باردار شدن ساره مایوس شد به او گفت: اگر مایل هستی، هاجر را به من بفروش، شاید خدا از او به من فرزندى عطا فرماید، تا نسل من باشد. ساره پذیرفت و هاجر را به او داد. پس از مدتی اسمعیل(ع) از هاجر بدنیا آمد.🤱👶 مدتی گذشت و آنها همگی با هم زندگی می کردند تا اینکه❗️ آثار ناراحتی در ساره ظاهر شد. نمیتوانست حضور مادر و طفلش را تحمل کند.😕 پس به حضرت گفت آنها را به مکان دیگری ببر! حضرت ابراهیم (ع) وقتی این را حرف شنید... 📚| منبع:تفسیر نمونه 🎙 | قاری: سلمان غوابش 📖 | سوره مبارکه ابراهیم 🎶 | 📖دهــــکــده قـــــرآن 👇 https://eitaa.com/joinchat/1776025873C746e64a11b
سلام و ادب خدمت رفقای قرآنی خودم💐 مخصوصا عزیزانی که به تازگی به جمع ما پیوستن 🌷🌱 قدم روی چشم ما گذاشتین🌹 کلی آموزش رایگان درجه یک داریم که منتظر شماست بسم الله👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3108700792Ca1571b0173 .
608K
. 🔰سه نکته طلایی برای تبدیل شدن به یک قاری حرفه ای قرآن🥇 🆔 @dehkadehquran 📖
545.1K
. ❇️ گام اول در یادگیری قرآن🤩 💯عصاره زندگی من لو رفت😎 .
. یادتونه دیشب داشتیم راجع به چی باهم گپ میزدیم؟😇 .
. "اینجا" رو میگم که بحث نصفه موند😎 ولی خب عیبی نداره الان ادامه میدیم🥳 ایستگاه بعدی👇
. خب بعد از تکمیل تجوید نوبتی هم که باشه باید بریم سراغ چی؟ 🤔 اها بله درسته صوت و لحن🤩
737.6K
. 🎙 فرق صوت و لحن تحقیق و ترتیل😍😍 🆔 @dehkadehquran 📖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم «همسران حضرت ابراهیم» قسمت5⃣ حضرت ابراهیم(ع) وقتی درخواست ساره را شنید، از خداوند کسب تکلیف کرد و بدستور پروردگار قرار شد طفل و مادرش را از آنجا ببرد.👨‍👩‍👦 حضرت از خداوند پرسید کجا ببرمشان؟!🥺 پروردگار فرمود: به حَرَم امنِ من ، و اولين بقعه اى كه در زمين خلق كرده ام و آن سرزمين مكه است.🕋 پس از آن خداى تعالى جبرئيل را با مَرْکب آسمانی، برايش نازل كرد، و هاجر و اسماعيل و خود حضرت، بر آن سوار شدند.🎠 و بطرف سـرزمين مكّـه كـه، آنزمان خشک و بی آب و علف بود و فقط بقاياي خانه خدا در آنجا بود، براه افتادند.🕋 در بین راه حضرت، هر جا منطقه سرسبز و نخلستان و اینها میدید، از جبرائیل می پرسید، اینجاست؟!🤔 جبرائیل هم می گفت نه! برو ! برو!👈⬅️ خلاصه عاقبت به مکه رسیدند. به فرمان الهی، همسر و فرزندش را در آنجا پیاده کرد. حضرت با ساره عهد بسته بود که دیگر خودش نماند و فورا برگردد. در محلی که الان چاه زمزم هست، یک درخت بود.🌴 هاجر پارچه اى كه همراه داشت روى شاخه درخت انداخت، تا زير سايه آن راحت باشد. همينکه ابراهيم(ع) خانواده اش را در آنجا منزل داد، و خواست تا به نزد ساره برگردد، هاجر آن زن مومنه که براستى ايمانش ستودنی بود، فقط پرسيد: ما را توی سرزمينى مى گذارى و مى روى كه نه همدمی، نه آبى و نه دانه اى در آن هست؟❓ 🥺😔 حضرت ابراهيم گفت: ... 🔜 ادامه دارد... 📚| منبع:تفسیر المیزان، برهان 🎙 | قاری: استاد راغب غلوش 📖 | سوره مبارکه ابراهیم 🎶 | 📖دهــــکــده قـــــرآن 👇 https://eitaa.com/joinchat/1776025873C746e64a11b