.
قبل از اینکه بحث رو مطرح کنم
بپردازم به چنتا از پیامهای درجه🥇
شما که همیشه در راااااااااااه قرآن
ثابت قدم هستید و منم ازتون یاد
میگیرم🌱🌱
.
👆👆👆👆👆👆👆👆
🎙مرگم رسیده بود ولی ...😟
این ویس رو حتما گوش بدین⛔️
ایشون از دانشجوهای با انگیزه
دهکده قرآن هستند که دیروز
این پیام رو برام فرستادن♨️
.
🎥 فیلم آموزش صفر تا صد یادگیری روخوانی قرآن در کانال آموزشهای رایگان قرآنی قرار گرفت 😍👇
https://eitaa.com/joinchat/3108700792Ca1571b0173
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم
«ازدواج حضرت موسی(ع) با صفورا»
حضرت موسی بدون توشه راه، با پای پیاده به طرف شهر مَدْین راه افتاد، از مصر تا مدین هشت روز در راه بود. در این مدّت غذاش سبزیهای بیابان بود و براثر پیادهروی پاهاش تاول زده بود.
وقتی به نزدیک مَدْین رسید، گروهی از مردم را دید که از یک چاه با دلو، آب میکشیدند و دام و گوسفندان خود را سیراب میکردند. 🐑💦
در بین آنها دو دختر را دید که مراقب گوسفندهای خود هستند و به چاه نزدیک نمیشوند،👭🐑
پیش آنها رفت و پرسید: چرا کنار ایستادهاید؟ چرا گوسفندهای خود را آب نمیدهید؟
دختران گفتند: پدر ما خیلی سالخورده و ناتوان است، و به جای او ما گوسفندان را میچرانیم، منتظریم مردها که از سر چاه رفتند، ما آب بکشیم.
در کنار آن چاه، یک چاه دیگر بود که سنگی بزرگ رویش گذاشته بودند که سی، چهل نفر آدم لازم بود تا بتونند سنگ را بردارند.
ولی حضرت موسی (ع) به تنهایی کنار آن چاه آمد، آن سنگ را تنها از سر چاه برداشت و با دلو سنگینی که چند نفر آن را میکشیدند، به تنهایی از آن چاه آب کشید و گوسفندهای دختران را آب داد.💪💪
بعد حضرت موسی، از آنجا فاصله گرفت و به زیر سایهای رفت و به درگاه خدا دعا کرد: 🤲
«رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَی مِنْ خَیرٍ فَقِیرٌ؛ پروردگارا! هر خیر و نیکی به من برسانی، به آن نیازمندم.»
دختران هم با سرعت به خانه، پیش پدر پیر خود که حضرت شعیب نبی (ع) بود، برگشتند و ...
ادامه دارد...
🎙 | قاری: استاد حامد شاکرنژاد
📖 | سوره مبارکه قصص آیه ۲۵
🎶 | #مقام_بیات
🪴دهــــکــده قـــــرآن 👇
https://eitaa.com/joinchat/1776025873C746e64a11b