البته بنظر میرسه حق با ایشونه😊 چون بهای آموزش قرآن خیلی بالاست👌

🔹ثواب بالای یادگرفتن یک حرف از قرآن📖 عَنْ اَبى عَبدِاللّه ِ عليه السلام قالَ: «مَنْ تَعَلَّمَ مِنْهُ حَرْفاً ظاهِراً، كَتَبَ اللّه ُ لَهُ عَشْرَ حَسَناتٍ، وَ مَحا عَنْهُ عَشْرَ سَيِّئاتٍ، وَ رَفَعَ لَهُ عَشْرَ دَرَجاتٍ، قالَ لا اَقُولُ بِكُلِّ آيَةٍ، وَ لكِنْ بِكُلِّ حَرْفِ باءٍ، اَوْتاءٍ اَوْشِبْهِهِما». [ جامع الاخبار، ج 1، ص 213.] امام صادق عليه السلام فرمود: اگر كسى از قرآن يك حرف بياموزد، خداوند براى او ده حسنه مى نويسد، و ده گناه از او مى بخشد، و ده درجه او را بالا مى برد، فرمود: نمى گويم، در مقابل هر آيه، بلكه در مقابل هر حرفى مانند «باء» يا «تا» يا همانند آنها. این روایت رو بخونید و برای هرکسی که دوستدار قرآنه بفرستید 💌💌 ❇️ @dehkadehquran ❇️

پیامبر اکرم(ص) میفرمایند بهترین شما کسی هست که قرآن رو یاد بگیره و به دیگران یاد بده حیفه که بعضی از ماها سال تا سال دَرِ قرآن رو باز نمیکنیم😑 اینو ببین😤

بسم الله الرحمن الرحیم «همسران حضرت ابراهیم» قسمت3⃣ حضرت ابراهیم(ع)دعا کرد: پروردگارا! دست او را برگردان تا از ناموس من دست بردارد. 🤲 دعا اجابت شد و دستش به حالت اول برگشت.💪 ولی شاه پلید دوباره دستش را بطرف ساره دراز کرد.😈 اين دفعه حضرت، او را نفرين كرد و باز دست شاه خشک شد و بیحركت ماند.😲 شاه رو به حضرت كرد كه اى ابراهيم! خدای تو غيور است، و تو هم غیرتی هستى. اينبار هم از خدا بخواه دستم را شفا دهد، قول میدهم كه اگر دستم خوب شد، ديگر تكرار نكنم.😥😟 حضرت گفت من دعا مى كنم ولی اگر دوباره تكرار كردى، ديگر دعایت نمیکنم! شاه قبول كرد. حضرت هم دعا کرد و مجدد دست شاه به حالت عادی برگشت. شاه وقتی این صحنه ها را دید، بی اختیار حس احترام و اکرام نسبت به حضرت پیدا کرد🙋‍♂ و به ایشان گفت: بهت قول میدم که دیگه تعرضی به همسرت و وسایلت نداشته باشم، و هرجا می خواهی بسلامت برو.🤝 و منهم خواهشی ازت دارم. حضرت پرسید چه خواهشی؟ شاه گفت: اینکه کنیز مخصوص خودم را که زنی عاقل و زیباست و نامش هاجر است، بعنوان هدیه به ساره ببخشم تا ندیمه او باشد. آنها هم قبول کردند. حضرت ابراهيم(ع) وسايلش را ... 🔜 ادامه دارد... 📚| منبع: تفسیر المیزان 🎙 | قاری: سلمان اصل غوابش 📖 | سوره مبارکه صافات 🎶 | #مقام_چهارگاه 📖دهــــکــده قـــــرآن 👇 https://eitaa.com/joinchat/1776025873C746e64a11b

سلام، از رفقایی که روز معلم رو به حقیر تبریک گفتن صمیمانه تشکر و قدردانی میکنم💐💐 دمتون گرم، شما مایه افتخار من هستید و به تک تکتون میبالم🌹 خدارو شکر که باهمدیگه سر سفره قرآن مشغول تعلیم و تعلُّم هستیم🤲 دیشب یادتونه گفتم پیامبر چی فرموده؟🤔

ممنون از سیل پیامهای محبت آمیز شما خوبان💐 به همین مناسبت از اساتید دلسوز دهکده قرآن تشکر میکنم و روز معلم رو بهشون تبریک عرض میکنم 💐

توصیه روز معلم به اعضای محترم دهکده قرآن، استاتید خودم 🌷 امام علی در نهج البلاغه میفرمایند: هنگامى كه از چيزى مى ترسى خود را در آن بيفكن، چرا كه سختى پرهيز از آن، از آنچه مى ترسى بيشتر است. یکی از چیزهایی که نمیزاره ما قرآن یاد بگیریم عاملی هست بنام "ترس" ترسیدن بد نیست چون اگه انسان نترسه ممکنه به خودش آسیب بزنه ولی گاهی وقتا همین ترس، برای ما میشه مانع پیشرفت 😐😐 مثلا شخص میگه اگه من بخوام باصوت بخونم ممکنه دیگران منو مسخره کنن🤨 یا بگه من هیچوقت توی جمع نمیخونم چون‌ ممکنه اشتباه بخونم🙁 مگه ما اولش اشتباه نمیخوندیم؟!😁 ما هم اولش بد میخوندیم ولی کوتاه نیومدیم و ادامه دادیم و خدا هم عنایت کرد😇 و پیشرفت کردیم✅ پس اگه از کار خیری ترسیدی بدون باید خودتو بندازی توش تا موفق بشی👌👌 .

بسم الله الرحمن الرحیم «همسران حضرت ابراهیم» قسمت4⃣ حضرت ابراهيم(ع)وسايلش را جمع کرد و با همراهان خود به راه افتاد. شاه به احترامش و هم بخاطر ترس و هيبتى كه از خدای او در دلش افتاده بود در کنار او راه افتاد تا بدرقه اشان کند. خداوند به ابراهيم (ع) وحى فرستاد، كه جلوتر از اين مرد ستمگر راه نرو! به او احترام بگذار و از پشت او راه برو، چون او زمامدار این سرزمین است، و زمامدار چه بد، چه خوب، احترامش لازم است. ابراهيم(ع) هم اطاعت کرد و فرمایش خدا را به شاه گفت. شاه گفت: واقعا خدایت چنين گفت؟! حضرت گفت بله. شاه گفت: من شهادت مى دهم که اله تو، الهى رفيق، حليم و كريم است. اى ابراهيم تو مرا به دينت علاقمند كردى، سپس با او وداع کرد و رفت.👋 آنها به سفر ادامه دادند تا به شامات رسیدند.🏜 چند سال گذشت، و آنها بچه نداشتند، وقتی حضرت از باردار شدن ساره مایوس شد به او گفت: اگر مایل هستی، هاجر را به من بفروش، شاید خدا از او به من فرزندى عطا فرماید، تا نسل من باشد. ساره پذیرفت و هاجر را به او داد. پس از مدتی اسمعیل(ع) از هاجر بدنیا آمد.🤱👶 مدتی گذشت و آنها همگی با هم زندگی می کردند تا اینکه❗️ آثار ناراحتی در ساره ظاهر شد. نمیتوانست حضور مادر و طفلش را تحمل کند.😕 پس به حضرت گفت آنها را به مکان دیگری ببر! حضرت ابراهیم (ع) وقتی این را حرف شنید... 📚| منبع:تفسیر نمونه 🎙 | قاری: سلمان غوابش 📖 | سوره مبارکه ابراهیم 🎶 | #مقام_کُرد 📖دهــــکــده قـــــرآن 👇 https://eitaa.com/joinchat/1776025873C746e64a11b

سلام رفقا چند روز پیش یکی از دوستانم یک تلاوت ناب درجه یک، برام فرستاد و ازم خواســــت تا براش تحلیلش کنم📊 خلاصه منم سرم شلوغ بود 😑 ولی هرجوری که بود یه تایم باز کردم و نشستم به تحلیل فراز به فراز این تلاوت ناب مصری👌 این تلاوت شاهکار و تحلیل اون تقدیم به شما👇 👇

🎙تلاوت مجلسی سوره مریم 🔹قاری: استاد کامل یوسف البهتیمی 💢 زمان: ۷ دقیقه 🕰 #تلاوت_شاهکار ❇️ @dehkadehquran ❇️

‌ 🎙تحلیل تلاوت شاهکار سوره مریم با صدای استاد کامل یوسف آیه 28 تا 36 حتما گوش بدین👌 مخصوصا دوستانی که به صوت و لحن علاقه دارند🍃 #آموزش_رایگان ❇️ ‌@dehkadehquran ❇️

اگه کسی ادعا کنه میخواد صوت و لحن یاد بگیره ولی این تحلیل رو گوش نده، هم به من جفا کرده و هم به خودش😐 این فایل های آموزشی ای که توی کانال قرار ‌میدم بعضیاش رو حتی توی دوره های آموزشی هزینه دار هم نگفتم، حتما مطالب آموزشی کانال رو دنبال بفرمایید و امیدوارم مورد استفادتون قرار بگیره 🌷 .

ممنون نظر لطفتونه🌱 هرکی گوش گوش داد نظرش رو بگه🌸 اینجا👇 https://harfeto.timefriend.net/17021182943419

بسم الله الرحمن الرحیم «همسران حضرت ابراهیم» قسمت5⃣ حضرت ابراهیم(ع) وقتی درخواست ساره را شنید، از خداوند کسب تکلیف کرد و بدستور پروردگار قرار شد طفل و مادرش را از آنجا ببرد.👨‍👩‍👦 حضرت از خداوند پرسید کجا ببرمشان؟!🥺 پروردگار فرمود: به حَرَم امنِ من ، و اولين بقعه اى كه در زمين خلق كرده ام و آن سرزمين مكه است.🕋 پس از آن خداى تعالى جبرئيل را با مَرْکب آسمانی، برايش نازل كرد، و هاجر و اسماعيل و خود حضرت، بر آن سوار شدند.🎠 و بطرف سـرزمين مكّـه كـه، آنزمان خشک و بی آب و علف بود و فقط بقاياي خانه خدا در آنجا بود، براه افتادند.🕋 در بین راه حضرت، هر جا منطقه سرسبز و نخلستان و اینها میدید، از جبرائیل می پرسید، اینجاست؟!🤔 جبرائیل هم می گفت نه! برو ! برو!👈⬅️ خلاصه عاقبت به مکه رسیدند. به فرمان الهی، همسر و فرزندش را در آنجا پیاده کرد. حضرت با ساره عهد بسته بود که دیگر خودش نماند و فورا برگردد. در محلی که الان چاه زمزم هست، یک درخت بود.🌴 هاجر پارچه اى كه همراه داشت روى شاخه درخت انداخت، تا زير سايه آن راحت باشد. همينکه ابراهيم(ع) خانواده اش را در آنجا منزل داد، و خواست تا به نزد ساره برگردد، هاجر آن زن مومنه که براستى ايمانش ستودنی بود، فقط پرسيد: ما را توی سرزمينى مى گذارى و مى روى كه نه همدمی، نه آبى و نه دانه اى در آن هست؟❓ 🥺😔 حضرت ابراهيم گفت: ... 🔜 ادامه دارد... 📚| منبع:تفسیر المیزان، برهان 🎙 | قاری: استاد راغب غلوش 📖 | سوره مبارکه ابراهیم 🎶 | #مقام_رست 📖دهــــکــده قـــــرآن 👇 https://eitaa.com/joinchat/1776025873C746e64a11b