eitaa logo
دهکده تربیت🌱
355 دنبال‌کننده
122 عکس
157 ویدیو
1 فایل
نو+جوان=نو جهان سمیه‌سیدتقی زاده🤓 من اینجام👈 @seyedtaghizadeh ✅مامان۵تاجوجو👨‍🎓🧕🏻🧒👩‍🦱👶 ✅مربی جودو و دفاع شخصی ✅موسس بزرگترین مجموعه تربیتی دختران کشور تجربه۱۵سال فعالیت تربیتی نوجوان
مشاهده در ایتا
دانلود
چشم‌هایش را که باز کرد صدای مؤذن مسجد نزدیک خانه‌شان به گوش می‌رسید که زن را به اقامه نماز صبح دعوت می‌کرد و او همچنان گیج از صحنه‌های به‌یادماندنی از خوابی که دیده بود و عکس خندان سردار دل‌ها در قاب چوبی گوشه‌ی میز تلویزیون و اتاقش خیره شد. همان تصویری که در خواب هم دیده و به خاطرش آمد. قطره اشک گرمی در کاسه‌ی چشمان خواب‌آلودش جوشید و با بغض گفت: خدا رحمتت کنه سردار که با بودنت دل هممون قرص بود! از وقتی خبر شوکه کننده پرواز به عرش حاجی را شنیده بود بارها برایش گریسته و برای شادی روحش ذکر ختم صلوات و قرآن هدیه می‌کرد. آن روز هم موقع وضو گرفتن نیت قرائت سوره یس و چند دور تسبیح صلوات کرده و روی سجاده آبی‌رنگ مخملی که سال گذشته دختر تازه عروسش از سفر کربلا برایش تبرک آورده بود قامت بست و بعد از اقامه فریضه اش، ۲ رکعت نماز هم به نیت حاج‌قاسم اقامه نمود. بازهم صحنه‌ای از خواب دیشب که حاجی را در مسیر گلزار شهدا درحال استقبال از زائران دیده بود به خاطرش آمد و این‌بار بعد از سلام نماز و هم‌زمان با باز کردن کتابچه کوچک دعا گرمی اشک‌ها را روی پوست خشک صورت چروکیده‌اش حس کرد و در همان‌ حال مشغول قرائت سوره یس شد. یاد روزهای صورتی بچگی‌هایش که کنار مادر و مهربان زحمت‌کش خود قرآن خواندن را یاد گرفت و هر بار به توصیه او برای ارواح گذشتگان و شهدا و صلحا هدیه می‌کرد افتاده و زیر لب زمزمه کرد: باجی جان! نور به قبرت بباره الهی امروز سر سفره حضرت زهرا مهمون باشی… چقدر دل‌تنگ دستان گرم و صمیمی مادر بود که حالا سال‌ها سایه‌ی محبتش از سر او کم شده و سنگ قبر سرد قبرستان قدیمی روستا که هر پنجشنبه مهمانش می‌شد تا با مادر دلسوزش دردُدل کرده و از او مدد بخواهد تا قدرت تحمل سختی‌های زندگی بدون او را تحمل کند، خانه‌ی مادری‌اش بود! پس‌ از قرائت سوره یس و ذکر صلوات‌ها به آشپزخانه رفت و سماور را روشن کرد و بعد از خوردن صبحانه و مرتب نمودن اتاق‌ها و حیاط، برای شرکت در مراسم سالگرد حاج قاسم به کرمان برود. روستای آن‌ها نزدیک کرمان بود و هر روز مینی‌بوس قدیمی حاج علی، مردم روستا را برای تهیه مایحتاج زندگی و اموراتشان در شهر به کرمان برد و غروب به روستا بازمی‌گردند موقع صبحانه با خودش فکر کرد حتماً حاج محمود مرد زحمت‌کش خانه که راننده کامیون بود و مسافر تنهای جاده‌ها، امروز که روز زن است در کنارش خواهد بود و با یادآوری شیرینی حضورش لبخند رضایت چهره‌اش را شاد کرد. حالا خانه مرتب و تمیز و آماده برای پذیرایی بود و خسته اما برق امیدواری برای گذراندن روزی که هم میزبان شوهر و دختر و دامادش برای تبریک روز زن و مادر و هم زائر قبر حاج‌قاسم می‌شد آسمان دلش را بهاری کرد. صدای زنگ گوشی همراه رشته‌ افکارش را پاره کرده و با دیدن نام دخترش فاطمه قند در دلش آب شد و صدای پرانرژی او حالش را دگرگون کرد… فاطمه با همان صدای پر نشاط، بعد از کلی قربان صدقه رفتن دختران روز مادر را تبریک گفته و با صدای خجالت‌زده ادامه داد: باجی جان! ان‌شاءالله عصری با حسین خدمت می‌رسیم… می‌دونم برای مراسم سالگرد حاج‌قاسم به کرمان میای یه جا قرار می‌ذاریم که با هم برگردیم خونه! نگران شام هم نباش من غذا آماده کردم با خودمون میاریم تا دور هم‌ دیگه بخوریم پس دیگه بعدازظهر بازم تماس می‌گیرم…. زن با صدایی مهربان از لطف دختر تشکر کرد و بعد از خداحافظی به سمت اتوبوس منتظر در میدان روستا رفته و درحالی‌که تسبیح فیروزه‌ای را با ذکر صلوات در دستانش می‌چرخاند بعد سلام و احوال‌پرسی و تبریک میلاد به راننده و مسافرها روی یکی از صندلی‌های کهنه‌ی مینی‌بوس نشسته و به افق خیره ماند. در طول ۱ ساعتی که تا کرمان فاصله بود، بارها فاتحه و ذکر و دعا خوانده و به ارواح شهدا و به‌ویژه حاج‌قاسم هدیه کرده بود صدای اذان از گلدسته‌های مسجد بزرگ شهر در فضا پیچیده و زن که نزدیک آن‌جا از مینی‌بوس پیاده شده بود پا تند کرد تا به نماز جماعتش برسد! بعد از نماز و مراسم مداحی به مناسبت میلاد و سالگرد آسمانی شدن سردار دل‌ها که دلش را سبک‌تر کرده بود به حیاط بزرگ و پر از گلدان و سبزه مسجد آمده و روی نیمکت چوبی گوشه حیاط نشسته و لقمه غذایی که با خودش آورده را با ذکر بسم‌الله به دهان گذاشت… جمعیت زیادی از مردم با پلاکاردهای مزین به تصاویر حاج قاسم آماده حرکت به سوی گلزار شهدا و برگزاری مراسم بودند زن با ذکر الحمدلله خرده نان‌های روی چادرش را جمع کرده و کنار باغچه گذاشت تا پرنده‌ها هم در هوای سرد بی‌نصیب نمانند و هم‌چنان‌که دانه‌های شیشه‌ای و براق تسبیحش را با ذکر می‌چرخاند همراه جمعیت عازم شرکت در مراسم شد. https://eitaa.com/joinchat/3093168564Cd4be4c23ed
سیل جمعیت در خیابان‌های منتهی به گلزار شهدا در حرکت بود و هر جا چشم می‌گرداند زن و مرد و کودک و نوجوان هیجان حضور به‌موقع در مراسم را داشتند موکب‌های به‌هم چسبیده کنار خیابان مشغول پذیرایی از جمعیت بود و صدای نوحه خوانی در وصف حاج قاسم به گوش می‌رسید. جوانی سرزنده و شاداب با چهره‌ای آفتاب‌سوخته که در عین خستگی مشغول پخش بطری‌های کوچک آب معدنی در بین جمعیت حاضر بود توجهش را جلب کرد و در ذهنش روزهای جنگ در سوریه و رشادت های جوانان وطن زیر سایه فرماندهی مقتدرانه حاج قاسم و شهدای مدافع حرم را مرور کرد و چشمانش برای چندمین بار جوشیدند. چقدر آن روزها حسرت مادرانی که پسرانشان را با افتخار از زیر قرآن رد کرده و راهی سفر عشق به حریم عمه سادات سلام الله علیها می‌کردند دلش را غصه‌دار می‌کرد ،غصه این‌که کاش او هم پسری جوان و معتقد داشت و برای یاری لشکر صاحب‌الزمانی حاج‌قاسم به محضر بانوی دمشق سلام الله علیها هدیه می‌کرد! زنگ گوشی همراه و اسم فاطمه دوباره لبخند پهنی روی لب‌هایش نشاند و باز هم صدای رسا و پرهیجان سلام و احوال‌پرسی… زن در حال قربان صدقه تنها فرزندش، موقعیت مکانی خود را در مسیر منتهی به گلزار شهدای کرمان به او داد و گفت که گوشه‌ای از خیابان منتظر آن‌ها می‌ایستد و از فاصله دور برای شادی روح حاجی فاتحه و ذکر می‌خواند تا آن‌ها هم برسند و باهم به خانه‌شان برگردند… با ذوقی فراوان حلقه‌ی کلیدهای خانه را به انگشت انداخته و چند قدمی به سمت جمعیت عزادار رفته و ناگهان باغی سرسبز و با درختانی شاداب که حاج‌قاسم با لبخند همیشگی و احترام ویژه‌ای مشغول دعوت مردم به آن‌جا بود توجهش را جلب کرده و همراه با صدای مهیب و باعجله به سمت درب ورودی باغ دوید تا از مهمان‌های حاج‌قاسم جا نماند! https://eitaa.com/joinchat/3093168564Cd4be4c23ed
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۳۲ ثانیه...به سوی بهشت دقت کنید🤔 دختران امروز:مادران فردا غفلت کنیم...آینده را از دست می دهیم. با دستان پر از لطف امام رضا.ع. سیصد نوجوان اکثر هفتم هشتمی دختر و‌ پسر زائر اولی از یه منطقه محروم حاشیه شهریار می بریم که دلهاشونو گره بزنیم به پنجره فولاد‌.. صفایی بگیرند در این زمانه ی پر آشوب🌱 شما هم سهیم باشید در این حیات معنوی دختران ایرانم و منتشر کنید. 6221061066120785 سیدتقی زاده
یه قاب ماندگار از کانون دختران بهشت شاهد شهر اسفند1402
هدایت شده از کانون دختران بهشت
29.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جواب همه ی مساله ها اینجاست... که دین جز محبت نیست🥰 فقط کافی ست دل پاک این دختران گره بخوره به پنجره فولاد🕊 کانون دختران بهشت شاهدشهر @beheshtedokhtaran
حلول میکند ماهِ نو و تو عاشقانه آغوش باز میکنی به رویِ منی که از تــو گُریخته‌ام...!♥️ 🌙 https://eitaa.com/joinchat/3093168564Cd4be4c23ed
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ چند وقت پیش برای خودم و فاطمه دوتا چادر سفارش دادم برامون بدوزن . چادرها آماده شد . با دوست عزیزی که زحمت دوختش رو کشیده بودن داشتم هماهنگ میکردم که اگه ممکنه چادر ها رو به دستم برسونن ؛ خودم شرایط تحویل گرفتنش رو نداشتم. ایشون قبول کردن و گفتن اسنپ میگیرن و برامون میفرستن .شب چهارشنبه سوری بود ؛ بعد از چند دقیقه تماس گرفتن که هر چقدر تلاش کردم هیچ راننده ای درخواستم رو قبول نمیکنه ، اگه امکانش هست اسنپ رو شما بگیرین . درخواست اسنپ دادم هیچ راننده ای قبول نکرد . دوباره هم اسنپ و هم تپسی رو همزمان گرفتم . بعد از ۲۰ دقیقه اسنپ پیدا شد . تماس گرفتم : ببخشید آقا میخواستم یک بسته ای رو به دستم برسونید . راننده قبول نکرد و سفر رو لغو کردم . و مجدد هم درخواست اسنپ و تپسی ... دیر وقت شده بود و من هم خیلی عجله داشتم . بعد از چند دقیقه در ناامیدی تمام راننده ای قبول کرد . تماس گرفتم : ببخشید آقا امکانش هست بسته ای رو به دستم برسونید ؟ بعد از چند دقیقه مکث گفتند: داخل بستتون چیه ؟ گفتم :لباس. ایشون قبول کردند . نگرانی بعدی این بود که خودم خونه نبودم و مونده بودم چطوری بهشون بگم بسته رو به نگهبانی تحویل بدن . چون معمولا کسی قبول نمیکنه و باید کسی باشه که بسته رو تحویل بگیره . راننده رسید و تماس گرفت : ببخشید خانم من رسیدم . گفتم اگه امکانش هست بسته رو به نگهبانی تحویل بدید . گفتند: همون آقایی که داخل ساختمون نشستند؟ گفتم بله ، بهشون بگین که بسته برای ...۱۱_۱۸. دیدم اون آقا ادامه داد . ۱۸_۱۱_۵ خیلی تعجب کردم اما اصلا توجه نکردم و دوباره تکرار کردم بفرمایید بسته برای ... دوباره گفتند: خانم من این شماره رو از دیشب حفظم ۵_۱۱_۱۸ ساکت و مبهوت مونده بودم . _ببخشید خانم تو بسته چادره؟ دوتا چادر ؟ +بله _شما تو خانوادتون شهید دارین ؟ شهید گمنام ؟ +شهید داریم ولی گمنام نه. راننده با حس و حال عجیبی گفت : من دیشب خواب دیدم ،خواب دیدم شهیدتون بهم دوتا چادر داد و گفت : اینارو تحویل نگهبانی بده . بگو برای ۵_۱۱_۱۸ من از دیشب این شماره رو حفظم . شهید شما دیشب منو تا اینجا آورد که چادرها رو به شما برسونم . نمیدونم حکمتش چیه...🌿🤍 ۱۴۰۲/۱۲/۲۲
مادری 🌙 یک فرزند خوب اگر به جامعه تحویل بدهید برای شما بهتر است از همه عالم! https://eitaa.com/joinchat/3093168564Cd4be4c23ed
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 اگر شما می‌خواهید روز اوّل فروردین را برای خودتان روز نو و نوروز قرار دهید، شرطش این است که حـرکـتی انجام دهید؛ حادثه‌ای بـیافرینـید! آن حادثه در کجاست؟ در درون خود شما! ... «حوّل حالنا الى احسن الحال...» سعی کنید روز اوّل فروردین را برای خودتان "نوروز" کنید! نو کنید نه فقط رخت و لباس را... روح تان را نو کنید به دیدن خودتان بروید🤗 سـال نـو مـبارک‌تون رفـقای من❤️ حـال‌ِ دل‌تون نـو! 🌱 https://eitaa.com/joinchat/3093168564Cd4be4c23ed
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به فصل تو،تمام فصل ها گذشت... غرق در خیال بشی خودت را ببینی روزی که آمده است... سالها غم غربت را با دیدن چشمانش فراموش میکنی... یک عالمه حرف نگفته... نه حرفهایی که تو گفتی و شنیده کاش بیایی آقا... (ع) https://eitaa.com/joinchat/3093168564Cd4be4c23ed
سلام عیدتون خیلی مبارک همراهان عزیز و با مرام و با معرفت کانال دهکده تربیت مدتی به علت سرشلوغی های خونه و بیرون و باشگاه نبودم🥺 ولی شما ها بودین🥰 اولین سال ۱۴۰۳ تا شب حدود ۱۲ساعت باقی است میشود این شنبه رو‌ متفاوت رقم زد امسال خودمونو بیشتر بغل کنیم 💝 بیشتر دوست داشته باشیم کمیت زندگی مهم ولی ازون مهمتر کیفیت زندگی است. با ورزش کنیم مامان بابای سالم میتونن بچه های سالم تربیت کنن. ورزش نه تنها جسم و سر حال و کیف میاره که روحتونو جلا میده. دوازده ماه مونده تا پایان سال امسال و متفاوت شروع کن و پایان سال لذتشو ببر بامنم در میون بگذارید اینجا به اشتراک میگذارم🤓 https://eitaa.com/joinchat/3093168564Cd4be4c23ed
۲۵سال گذشت... یه ربع قرن از روزی که ۱۸سالم بود و اینجا ژنتیک قبول شدم... بدون هییچ آشنا و فامیلی یه دختر عقد کرده... اومدیم شیراز ثبت نام دانشگاه و خوابگاه درس خوندنو خیلی دوست دارم که تونستم غم دوری و به جان بخرم حقیقتش خیلی سخت بود خیییلی دلم میگرفت.. مسیر اتوبوس شرکت واحد به شاهچراغ و پیدا کردم میرفتم سبک میشدم و برمیگشتم گاهی تو هفته چندبار... امروز که با بچه ها اومدیم دم دانشکده علوم با تعجب میپرسیدن واقعا تنهایی اینجا می موندی دلت تنگ نمیشد... خوب برای چی؟! با تمام وجود احساس عزتمندی داشتم به اینکه به مادرشون افتخار میکردن که در روزهای سخت پاپس نکشیده ادامه داده... کیفووووور میشدم😅🥳 اونروز اصلا فکرشم نمیکردم روزی با پنج فرزند بیام و دوباره همونجا.. روزهای سخت میگذره... مهم اینه بعد سالها که یادمون میفته چه حسی داریم؟! https://eitaa.com/joinchat/3093168564Cd4be4c23ed
چند روز این متن و نوشتم تو پیش نویس فرصت اصلاح و ارسال نبود☺️ یادتون بیارید وقتی با سختی و درد نوزادیت را در آغوش کشیدی.... یا گاهی به نوزادان تازه متولد شده خوب نگاه کنید فکر کنید... در دنیای رحم هیچ تصوری از دنیا نداشتند اصلا وقتی قرار شد که باشند خدا از اول به فکر غذا و جای خوب و ....برای مخلوقش بود... با بند ناف متصل شد به جریان خون مادر جایش:درست زیر قلب مادر💓 وقتی متولد شد خدا مهرش را در دل مادرش گذاشت و الا که با اونهمه سختی و درد یه بچه ونگ ونگو...رو کی دوست داره آخه 👈همچین خدایی داریم... به فکر ماست قبل اینکه بدونیم اصلا فکر چیه..
از آقا امام حسن.ع.پرسیدند عقل چیست؟ فرمود:اینکه بتونه جرعه جرعه بغض و غمت را فرو ببری و صبوری کنی... تا وقت اتفاقات خوب برسه🤗 https://eitaa.com/joinchat/3093168564Cd4be4c23ed
کودكان تحت تاثیر پدرانی هستند كه از نظر عاطفی حضور دارند !👨🏻‍⚕ ▫️کودكان تحت تاثیر پدرانی هستند كه از نظر عاطفی حضور دارند، برای فرزندان خود ارزش قائل می‌شوند و در ناراحتی‌ها و نگرانی‌ها می‌توانند فرزندانشان را آرام کنند ▫️اما در عوض پدرانی كه خشونت می‌وزند، عیب‌جو هستند، فرزند خود را تحقیر می‌كنند یا از نظر عاطفی سرد هستند می‌‌توانند به شدت به فرزند خود آسیب برسانند. + شواهد علمی حاكی از آن است كه پدرهای علاقه‌مند به ویژه آنهایی كه از نظر عاطفی در دسترس هستند، در خوشبختی فرزندانشان نقش منحصر به فردی را ایفا می‌كنند. دقت کنید: کیفیت حضور پدران مهمه نه کمیت به زبان دیگه پدرانی که کم‌هستن و با عاطفه با توجه خیلی بهتر از پدرانی که زیاد هستن و بدون عاطفه و‌بدون توجه https://eitaa.com/joinchat/3093168564Cd4be4c23ed
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلامتی خودمونو بچه هامونو جدی بگیریم. این اتفاق منجر به تغییر حالت ستون فقرات میشه... با یه نگاه دقیق به نوجوانان و جوانان متوجه اوضاع بد دفرمه شدن اندام اونا میشید🤦‍♀ https://eitaa.com/joinchat/3093168564Cd4be4c23ed
هر وقت حس کردی همه تنهات گذاشتن و کسی نبود به همین آیه فکر کن: که پروردگارت تو را رها نکرده است. https://eitaa.com/joinchat/3093168564Cd4be4c23ed
ای عشق عالم،❤️🌍 کمک مان کن در این شب، قدر تو را پیدا کنیم و بفهمیم ما مال توئیم☝️ و هیچ قیمتی جز رسیدن به تو، قیمت ما نیست...🕊 و قلبمان ارزش ریختن پای هیچکس جز تو را ندارد!🍃 https://eitaa.com/joinchat/3093168564Cd4be4c23ed
‌ ‌ ‌ما کوچـکیم؛ آن‌قدر که قـدّمان به آن افـق‌های بلـند که مقـصد نـگاه عاشـقانه‌ی شما بود، نمی‌رسد. ‌ما دوریم؛ آن‌قدر که به خودمان اگر باشد، تا آخرین روز جـهان هم که عـمر کنیم، به مقـصد نمی‌رسیم. ‌ما نابلدیم؛ آن‌قدر که اندکی درست پیش می‌رویم و فراوان راه گـم می‌کنیم. ‌اما ما، امیدوار هم هستیم؛ به مهـربانی شما که باخـبرید از جوانه‌ی دوسـت‌داشـتن‌تان که روییده میان قـلب‌هامان، و به مهـربانیِ پـروردگاری که امـید شما بود... امـیدواریم به قد کـشیدن، نزدیـک‌شدن، راه‌یافـتن... ...اما راسـتش را بخواهـید حـضرت‌پـدر، امشب ما فقط سخـت غـمگـینـیم. اصلاً درسـتش را بخواهید، امشب، ما، خودِ خودِ اندوهـیم... https://eitaa.com/joinchat/3093168564Cd4be4c23ed
داشتم فکر می کردم، شیخ عباس قمی صاحب مفاتیح، می توانست در آخر هر کدام از اعمال، بابی باز کند با عبارت «و اما مادران...» اجر هر عمل را که می‌گوید، دستور هرکدام را که توضیح می‌دهد، زیرش بنویسد: اما برای ، این چنین است که .... 👌مثلاً همین شب قدر! سخنی هست دربارهٔ زنی که سجاده‌اش را پهن می‌کند و قرآن و مفاتیحش را می‌گذارد گوشه‌اش و بعد شروع می‌کند مدام می‌رود به آشپزخانه؛ چای می‌گذارد، میوه تکه می‌کند، سقا می‌شود،... و اشک‌هایش، با زمزمه‌ی جوشن، می‌چکد پای گاز، وقت چشیدن نمکِ سحری و نهار فردای بچه‌ها؟ گفتیم اشک و گریه اصلاً چه می‌گویید دربارهٔ زنی که تا شانه‌اش تکان می‌خورد و می‌خواهد کمی اشک بریزد، کودکش سرش را خم می‌کند زیر چادرش و ملتمسانه می‌گوید «گریه نکن 😯😢»؟ بگویید اجر این خنده‌های اجباری تلخ و شیرین چند؟ زنی که عادت ندارد تنها، جامهٔ نور بپوشد و بچه‌هایش را یکی یکی می‌برد غسل شب قدر بدهد، تا طهارتِ مضاعف شود برایشان تا سال بعد، و از خستگی این غسل‌ها، خوابش بگیرد و کمی چرت بزند، بهره‌ای از این لحظات ناب از دست رفتهٔ لیلة القدر، دارد؟ نمی‌دانم........ فقط.... اگر این دقت هاواعمال سادهٔ این مادرهانبود و شب های قدر، به جای خواباندن کودکان‌شان و نشستنِ فارغ بال تا خود سحر بر سر سجاده آنان را با پاشیدن آب به صورتشان و هزار وعده و سرگرمی بیدار نگاه نمی‌داشتند، به گمانم نه شیخ مفیدی در این دنیا یافت می‌شد، نه شیخ صدوقی، نه سیدرضی، نه طباطبائی، نه امینی نه...! راستش… فکر می‌کنم سهم قابل توجهی از ثواب تمام اعمالی که ما عاملین به مفاتیح‌الجنان، تا خودِ صبحِ قیامت، انجام می‌دهیم، ثواب تمام جوشن‌ها، کمیل‌ها، نمازها، توسل‌ها، زیارت‌ها،صاف می‌رسد به مادرانمان! خانم موحد✍ https://eitaa.com/joinchat/3093168564Cd4be4c23ed
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینک شما و‌ وحشت دنیای بی علی.ع. شهادت آقا امیرالمومنین.ع.خدمت همه ی عزیزان تسلیت عرض میکنم🌺
🔴دوستان دقت کنید با گریه‌کردن و الغوث‌الغوث تلاوت کردن، خدا فقط اون بخشی که مربوط به خودشه رو میبخشه. اون بخشی که زندگی و شب و روزِ بقیه رو خراب کردی.... با هیچ ذکری درست نمیشه. +پس چه کنیم؟!!! _اگر میشناسید و میشه ازشون حلالیت بگیرید اگر نمیشناسید یا اوضاع بدتر میشه... دعا کنید خدا صاحبان حق رو از ما راضی کنه... https://eitaa.com/joinchat/3093168564Cd4be4c23ed