با من تو بگو عشق فقط درد و بلا بود؟
یا ما نرسیدیم به عشقی که دوا بود؟
عطر گیسوی تو پر کرده هوا را نکند ،
لای موهای خودت قمصر ِکاشان داری .
آنقدَر با گیسوانت کافر آوردی پدید !
تا که داعش پرچمَش را رنگ موهای تو کرد .
مو سیاه ابرو سیاهو چشم پر جادو سیاه ،
هر زمان میبینمش چشمم سیاهی میرود .
هزاران دوستـت دارم میانِ چشم او پیداسـت
نمیگوید ؛ امان از این سیاسـتهای مردانه🌝!
+من به قربان خدا چون که مرا غمگین دید
بهر خوشحالی من در دلم انداخت تورا
از شوق همآغوشی و از حسرت دیدار
بایست بمیریم، چه باشی چه نباشی:)
هر بار دلم رفت و نگاهی بـه تو کردم
بر گونهی سرخابیات افتاد خراشی
با خیلیا میشه زندگی کرد !
ولی باید یکی باشه که باهاشاحساسزنده بودن کنی>>
توی فیلم Im Crazy Of You
پسره سادیسم خالخالی داشت..
هرخالخالی ڪ میدید بایدآدم میکشت تاآروم شه!
عاشق ی دختره میشه..
باهم کلی وقت میگذرونن؛به هم وابستھ میشن عاشق تر میشن..
دختره پسررو دعوت میکنه خونش..
دختره لباسش خالخالی بوده!
دیوارای خونش خالخالی بوده!
کلن خالخالی دوسٺ داشتھ:)
پسره ی چنگال و ی چاقو برمیداره
به دختره میگه تو واقعا عاشق منے؟!
دختره میگه:آرھ خب:)
بعدش همجاتاریڪ میشھ
صداجیغ میاد:)
صحنه میره رو ی هوای بارونے:)🌧
دونفر زیر ی چتر خالخالین!
ی دختره ڪ لباس خالخالی پوشیده؛با پسری ک چشماشو ڪور کرده:)))!
@del_neveshteh_212
توبه کردم تا دگر هرگز نبینم روی او؛
توبه شد بادی، وزید و بُرد دل را سوی او ...
همه از چشم تو گفتند و هنرمند شدند..
وای از آن روز که چشمت هنرستان بشود..!!
هر کسی روی تو را دید از این کوچه نرفت..
.. نگرانم ، نکند کوچه خیابان بشود...!!
در دلم یک حرف سنگین مانده اما بیخیال !
حرف سنگینم نمی ارزد به دل آزردنت . .
در کلاس عاشقی شاگرد نو پایت منم؛
می نویسم با غلط من دوصطط دارم فغت!
داغِ یک بوسه دوسال است به جانم مانده ،
به همین گریه مگر تازه کنم دیداری . .
مثل طفلی که زمین خورده دویدم سویـت ؛
آمدم گریه کنم ، حوصلهام را داری ؟
رحمت به روح صائب شیرین سخن که گفت :
عالم پُر است از تو و خالی است جای تو ( :
روسری را باز کردی تا پریشانم کنی،
من ندیدم میشود یکبارِ دیگر وا کنی ؟
تا تو بودی در شبم ، من ماه تابان داشتم؛
روبروی چشم خود چشمی غزلخوان داشتم:)!
گفت بعد از من به دنبالِ کسی دیگر بگرد
کاش بعد از رفتنِ او پای گشتن داشتم..!
روزِ مَحشَر بِه خُدا خواهَم گُفت:
آن کِه اَز مَن تُو گِرِفتي...
هَمه ی جانَم بود!🙂💔
گفته بودی که چرا خوب به پایان نرسید؟
راستش زور منه خسته به طوفان نرسید
گر چه گفتند بهاران برسد مال منی!
قصه آخر شد و پایان زمستان نرسید:)
من گذشتم که به تقدیر خودم تکیه کنم
جگرم سوخت ولی عشق به عصیان نرسید
کلِ این دهکده فهمید که عاشق شده ام
خبر اما به تو ای دختر چوپان نرسید
در دل مزرعه بغضم سله بسته است قبول!
گندمم حوصله کن نوبت باران نرسید…
نان عاشق شدنم را پسر خان می خورد
لقمه ای هم به منِ بچه ی دهقان نرسید
تو از آن دگری رو که مرا یاد تو بس
حیف دستم سر آن موی پریشان نرسید…
اول هوسُ شیطنتی پر هیجان بود
نوعی تپشِ قلب ، شبیهِ ضربان بود !
کم کم همهیِ دغدغهام دیدن او شد
انگار که جذاب ترین فردِ جهان بود .
هی رفتمُ هی دیدمُ هی آه کشیدم ،
دلبستگیام بیشتر از تابُ توان بود . .
میخواستم اقرار کنم عاشقم اما ،
چیزی که عیان بود چه حاجت به بیان بود؟
فهمید که دیوانه و دلبستهیِ اویم
از بسکه اشارات نظر ، نامهرسان بود !
القصه گرفتارِ دل هم شده بودیم
روزی که جوان بودمُ او نیز جوان بود .
از آنچه میان منُ او بود چه گویم؟
مجنونِ زمان بودمُ لیلایِ زمان بود
اما وسط آنهمه دلبستگیُ عشق
معشوقهام انگار کمی دلنگران بود !
خوردیم به یک مشکلِ معمولیِ ساده
من زاغه نشین بودمُ او دختر خان بود .
کم کم به خودش آمدُ فهمید چه کرده
حقداشت که پا پس بکشد ، بحثِ زیان بود !
اصلا تو بگو ، دختر خان با دکُ پُزش
هم شأن منِ پاپَتیِ غاز چران بود ؟
البته که نه ! رفت ، خدا پشتُ پناهش
اصرار چرا ؟ قسمتِ او با دگران بود . .
او رفتُ غمش شعله به جان قلم انداخت
من ماندمُ یک دفترُ طبعی که روان بود .
یک مشت غزل شد همهیِ دارُ ندارم
دیوان بزرگی که پر از آه و فغان بود ،
بیش از دو دهه دور خودم گشتمُ گشتم
دل در گروِ عشقُ سرم در دَوَران بود !
گفتم که بدانید وفا ، عشق ، دروغ است
من تجربه کردم، به همین قبله چاخان بود
حُسنش همه گفتندُ من سر به هوا را ،
آگاه نکردند به شری که در آن بود !
ویروس ، خطرناک تر از عشق ندیدم
یک قاتلِ بِالفطره اگر بود ، همان بود .
هی ریشه زدُ ریشه زدُ ریشه کَنَم کرد
این تودهیِ بدخیم گمانم سرطان بود (:
_محمدرضا عسکری
انحنای لب تو نابترین شعر من است ..
به خدا خال لبت ، قالب ضربالمثل است ؛
اصلاً این عشق تو رخداد جهانی شده است .
به گمانم که لبت ، رابط بینالملل است ((:
جرم لبهات همان بس ، که مرا شاعر کرد !
گرچه لبهای تو مصداق چک بیمحل است ((:
دل شکستی و شبی یک نفر از جنس خودت؛
خندهای تلخ به چشمان تَرَت خواهد کرد ..
ذوق شعرم را کجا بردی که بعد از رفتنت
عشق و شعر و کاغذ و خودکار آرامم نکرد:)