هر چند نمیرسد به دستت، دستم
یاد تو عجیب میکند سرمستم
من عاشقم و فلسفهی من این است:
دارم به تو فکر میکنم؛ پس هستم!
منوتو
دوجلدازیکرمانعاشقانه
بودیم،
تنگدرآغوشهمخوابیده،
درقفسههایکتابخانهای
روستاییگاهیتوراگاهیمرا
تنهابهسببتشدید،
دلتنگیهایمانبهامانتمیبرند !:)♥️🥲
تنها لوڪيشنى ڪہ دوس ندارم،
ڪسى جزء خودم توش باشه
چهار وجبِ بَغلتہ :) ♥️
پرسیدند : او را با دنیا عوض میکنی ؟
خنده ای کردم و گفتم
مگر میشود عوض کنم او را با خودش؟
تآر و پودش
همهازبویِتنت
لبریزاست
منبهپیراهنِتو
حسِحسآدت دآرم :)
مادرمگفتبگوکیستكمعشوقهیتوست؟!
اسمزیبایتورا،زیرکتكلودادم:/
تا حواس ِ همهی شهر به برف است بیا . .
گرم کن این بغل ِ سرد ِ زمستانی را ؛
آن قدر در بغل گرم تو ماندم که هنوز
بوی آغوش تو را میدهد این پیرهنم (:
میشود بین دو دستت یک بغل جا واکنی؟!
غیر من هر دلبری را تا ابد حاشا کنی!...