💕دلبرونگی💕
#سوال دختر نوجونمون🍃🍃🍃🌹 مامانای کانال توصیه اتون به دخترمون؟ .
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌹
#سوال
سلام منم میخوام مشکلمو بگم..
اگ راهنماییم کنید ممنونتون میشم...🌸
من یه دختر ۱۵ ساله هستم ...
ک بچه بزرگ و خونه و سه تا داداش کوچکتر از خودم دارم❤️
مشکلم اینه ک کارهای خونه با منهظرف شستن و جارو و همه دیگ ...
خسته شدم💔🚶♀
بعضی وقتا میشینم گریه میکنم..اما حتی ی بار ب خاطر این همه کار با مامانم دعوام نشده و صدامو بالا نبردم...خیلی جاها ک حق باهام بود سکوت کردم✨
اما الان از شما کمک میخوام...
چی کار کنم ک تحمل این همه کار برام راحت بشه یا مثلاً مامانم بیشتر کارهای خونه رو انجام بده
💕@Delbarongi 💕
💕دلبرونگی💕
#پاسخ_اعضا و توصیه به حدیث کسا برای افزایش محبت🌹🍃🍃🍃 .
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌹
سلام فاطمه بانو خوبید عزیز دل داستان نیمه بلند و طولانی خانمی که به زور و اجبار با همسرشون ازدواج کردند و... خوندم خیلی ناراحت شدم
اگه از من بپرسید مکمل بنیاد خانواده چی هست؟
میگم حدیث کساء
پس زیاد بخون شده روزی سه بار شده که از بر بشی
زندگیت رو بسپار دست حضرت فاطمه زهرا
جوری بند بند زندگی رو برات گره میزنه با خودت میگی کاش روزی هزار بار میخوندم
اما مشکل سحر و جادو ببین خواهر عزیر طبق شنیده هام صوت اذان بذار تو خونت سوره بقره مخصوصاً صوتش
خودتون بخونید که دیگه خیلی بهتره
زیارت عاشورا هم خوبه مدوامت داشته باشید
اما در مورد شوهرتون یک نکته خیلی مهم سوره نور برای اینکه با نامحرم ارتباط نگیره خیلی خوبه
این قسمت حرف من شاید خیلی ناراحت کننده باشه ولی بنظرم شما اگه از همون اول کار جای دویدن و گدایی محبت شوهر باشید به خدا پناه برده بودید خیلی از این مشکلات نداشتید
بازم اگه قضاوتم درست نیست منو ببخشید
اما پیشنهادم مثلاً میگید شوهرم تا نصفه شب میره بیرون اون تایمی همسر شما نیست و شما هم خوابت نمیبره نماز شب بخونید خیلی به آرامشوتون کمک میکنه
برای دوستی و محبت بین زن و شوهر سوره مزمل خوانده بشه
یا ذکر یا ودود رو هزار بار بخونید
سوره مزمل به شربت یا شیرینی بخونید و خودتون و همسرتون بخورید البته نفهمند همسرتون
همه این کارها رو کردید چند وقتی سمت همسرتون نرید بگذارید ایشون شما رو ببینند
بازم تاکید میکنم مدوامت تو قرائت سوره نور باعث میشه همسرتون دیگه سمت اون خانم نره
امیدوارم زودتر خبر رابطه موفقیتآمیزتون با همسرتون بگذارید کانال
💕@Delbarongi 💕
💕دلبرونگی💕
سنی نداشتم که..... 🌹🍃🍃🍃 🍃
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌹
روی صورتش نشست . سلام دادم و کنارش با فاصله نشستم . هر دومون از خجالت نمیتونستیم خوب توی صورت هم نگاه کنیم . بالاخره سعید سکوت رو شکست و گفت خب گوش میکنم . منم بعد از کمی مکث داستان رو براش
تعریف کردم . اونم از غم انگیزی داستان زندگی من چهرش رنگ غم گرفت و گفت احمداقا مرد کثیفیه تو از کاراش خبر نداری. تمام این ثروتی که داره مدیون کلاهبرداری هایی که میکنه. ازحرفش تعجبی نکردم چون
احمداقارو کاملا شناخته بودم . اون روز توی پارک قدم زدیم و با هم درد و دل کردیم .
از حرفاش متوجه شدم که با مادرش تنها زندگی میکنه و پدرش رو سالهاست که از دست داده.اون قرار تموم شد و به خونه برگشتم. خیلی احساس سبک بودن و خوشحالی میکردم چون بعد از مدتها یکی بود که حرف هام رو میفهمید. چند روزی گذشت و توی این مدت تلفن زدنها
و پیامک زدنهای سعید و من بیشتر میشد و صمیمیت بینمون هم بیشتر . احمد اقا برگشت و با برگشتنش غم
به دل من برگشت به فکر اینکه قراره دوباره باهاش باشم دیوونم میکرد. معلوم بود معاملاتش خوب پیش نرفته بود و از اخلاقش مشخص بود.رفت توی اتاق و لباسش رو عوض کرد براش چای بردم و با فاصله کنارش نشستم. نگاهی بهم کرد خواست دستش
رو روی شونم بندازه که ازش فاصله گرفتم . گفت چرا رفتی اون طرف.گفتم اخه گرمه راحت نیستم . دادی سرم کشید و گفت این بهانه هات چیه تو مثل اینکه به کتک عادت کردی. دیگه صبرم تموم
شده بود با داد بلندی گفتم تا همینجاشم تحملت کردم بسه ولم کن ازت بدم میاد.
چشماش از عصبانیت کاسه خون بود. گردنم رو توی مشت های بزرگش فشرد و از جام منو بلند کرد و چسبوند به دیوار چسبوند و گفت تو غلط میکنی از من بدت میاد دختره کثافت این منم که
تو و خانواده فقیرت رو تحمل میکنم دفعه دیگه ام بخوای پرو بازی دربیاری حاضر جوابی کنی داد بزنی هرچی دیدی از چشم خودت دیدی. این دفعه بهت رحم نمیکنم . هم خودت رو بدبخت میکنم هم
خانوادتو.....
💕@Delbarongi 💕
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
هر جای دنیا که باشم فراموش نمی کنم که باید به دنیا بیایم، در نیمه ی تابستان، در چله ی زمستان و در اول بهار و در آخر پاییز و در تمام فصول تقویم و در همه ی روزهای سال...
به دنیا می آیم چون دنیا آمدن وظیفه ی هر روز من است.
امروز هم به دنیا آمدم مثل همه دیروزها و مثل همه فرداها...
به دنیا آمدن انتخابی است ناگزیر و یا اجباری ست به اختیار که من هم دوست می دارمش و هم پاس می دارمش...
طلب خیر 🙏🏼🌱❤
💕@Delbarongi 💕
مستند صوتی شنود - 02.mp3
16.23M
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌹
بشنویم ادامه مستند صوتی
شما میتونید با #صوتی دنبال کنید🌹🌿😇
مستند صوتی شنود، قسمت ۲
(تجربه نزدیک به مرگ یک مسئول امنیتی در بیمارستان بقیه الله تهران)🌸🍃
عنایتی که در کودکی شامل حالم شد
🌸🍃 نیاتی که داشتم را می دیدم.
ارزش هر عمل را نشانم میدادند
🌸🍃 احساس ورشکستگی به من دست میداد
صفرهایی که در کارنامه عمل ردیف میشد
🌸🍃 اعمالی که فکرش را نمیکردم ارزشمند باشد را از من خریدند.
عنایتی که حضرت زهرا (س) به من کردند.
🌸🍃 جانی که حفظ کردم، جانم حفظ شد.
ماجرای همسرم و اتفاق عجیبی که افتاد
🌸🍃 هیچ عمل خالصی نداشتم
شرمندگی که سراسر وجودم را فرا گرفته بود.
🌸🍃 دغدغه ای که خدا از من خرید.
اگر دوست داشته باشی امام زمان را یاری کنی، در زمره ی یاران حضرتی.
🌸🍃چه شد که برگشتم.
💕@Delbarongi 💕