eitaa logo
💕دلبرونگی💕
112.5هزار دنبال‌کننده
30.2هزار عکس
612 ویدیو
9 فایل
کانال دلبرونگی همسرداری، سیاست زنانه، تجربیات زنانه...💕🌸 ارسال تجربیات 👇🏻 @FATEMEBANOOO لینک کانال جهت ارسال https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 تبلیغات ما👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3365863583C9d1f0a5b90
مشاهده در ایتا
دانلود
💕دلبرونگی💕
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 ادامه ی زندگی دختری به اسم رها🍃🌸 .
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 رها: شماره 14 شیدم و پریدم بالا و خودم شروع کردم سر و صدا کردن و گفتم منو از صدا نترسون معتاد دزد کراکی .گفتم یا میری دنبال زندگیت یا همین الان پلیس خبر کنم و بگم که ما تو متارکه ایم و تا روشن شدن تکلیفمون فعلا باید جدا زندگی کنیم. شوهرم وقتی جسارت منو دید جا خورد و گفت باشه ولی بد خوای دید.. همسایه ها هم دو سه تاشون ریختن بیرون و شوهر رفت و ماهم اومدیم تو خونه .. فرداش صاحب خونه صدام کرد وگفت بلند شو گفت معلومه مستاجر پر درد سری هسی.. منم رفتم بنگاهی که قراداد نوشته بودم . ایشون بهم گفتن چون سالت تموم نشده و صاحب خونه تحت هر شرایطی میخاد بلندت کنه باید تمام خسارتت را ازش بگیری . گفتم مثلا چه خسارتی . گفت اولا کرایه این ماه را بهش میتونی ندی . بعدشم پول کرایه وانت که اساس ببری باید اون بده . خوشحال شدم و اومدم به صاحب خونه گفتم تمام خسارت منو باید بدی چون تو داری منو بلند میکنی . صاحب خونه هم که دید من یه زن تنهام و مردی بالای سرم نیست فکر کرد که میتونه پول منو بالا بکشه .صداشو بلند کرد و گفت خفه شو زنیکه بلندت میکنم بدون هیچ خسارتی تازه اون ۳ میلیون پول پیشم فعلا ندارم بهت بدم و باید صبر کنی تا مستاجر بیاد و ازش بگیرم و بهت بدم . بعدشم رفت روی دیوار و آنتن تلویزیونم را باز کرد وپرت کرد وسط حیاط . منم که کم نیوردم .جلو خودش زنگ زدم ۱۱۰ و گفتم بزار پلیس بیاد تکلیفمون روشن کنه .به وضوح دیدم رنگ صاحب خونم رفت و خانمش اومد و گفت زشته بخدا و مقصر خودت بودی که از اول دورغ گفتی و حالا تو بلند شو وبرو یه جا دیگه ما هم به محض اینکه مستاجر پیدا شد پولتو میدیم. منم گفتم امکان نداره هم پولمو میگیرم و هم خسارتم را .. تو همین بحثها بودیم که پلیس سر رسید و ماجرا را وقتی براش گفتم . بهم گفت زنگ بزن بنگاهی که نوشتید اونم بیاد ببینم . اون آقا هم اومد و گفت بله هم باید پولشو بهش بده و هم خسارتش را . وقتی بنگاهی اینو گفت پلیس هم گفت بهش میدی یا این خانم بره شکایت کنه برات؟؟ و تا موقعی هم که تکلیف شکایتت روشن نشده میتونه توی خونت مجانی بشینه .. صاحب خونه گفتم پول همین امروز توی حسابته و وانت هم همسایه بغلی پسرش وانت داره هر چند تا راه اساس داری میگم برات بیاره و کرایه این ماهم نمیخاد بدی.. منم گفتم دیدی وقتی پای زور وسط باشه چه بزدلی هستی ولی فقط زورت به یه زن می‌رسید آره.. دیگه چیزی نگفت .. منم یه هفته وقت داشتم که خونه پیدا کنم و بلند بشم . یه دوستام یه دوست پسر خیلی پولدار و سرشناس داشت سریع به دوستم زنگ زدم و گفتم به میلاد دوستت بگو ظرف دو روز برام خونه پیدا کنه . خداییش هم ظرف دو روزه پیدا کرد. روز آخری که پسر همسایه صاحب خونم داشت اساس ها را برام می‌برد. منم توی حیاط به خانم صاحب خونه صدا زدم و کرایه ماه اول را بهش دادم و گفتم من یکماه اینجا نشستم و نمیخام نفرین پشت سرم باشه . گفتم من آدم بدی نبودم . مستاجر بدون آزاری بودم بدون رفت و آمد. 💕@delbarongi💕
برای رها🍃🌸🍃🌸🍃🌸 سلام برای رها مینویسم من خونه تکونیم نصفه ول کردم دارم سرنوشت تون میخونم دیگه از یه جاییش دوستدارم سرمو بکوپم به دیوار از این همه بخشش فرصت دادن های غلط آخه چرا واقعا چرا خدا میدونه چقدر از کوره در رفتم با این حال بازم منتظرم ببینم آخرش چی میشه🤗 انشاالله که دیگه به اون آدم بی فکر بیخیال مثلا شوهرت فرصت نداده باشی 💕@delbarongi💕
💕دلبرونگی💕
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 ادامه ی زندگی دختری به اسم رها🍃🌸 .
ادامه🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 ولی خودتون باعث شدید بلند بشم .ولی کرایه ات را بگیر . زن صاحب خونه هم تشکری کرد و گفت ولی یه سوال ؟ گفتم چیه . گفت چطوری راضی شدی بشی زن شوهرت . گفتم قسمت بود و اجبار وگرنه انتخاب من نبود .و اومدم بیرون. رفتیم منزل جدید اونجا ۴ میلیون پیش و ماهی ۳۵ تومن بود که قرار شد هر دوماهی صاحب خونه بیاد ماهی ۷۰ بگیره و بره . شوهرم دیگه نیمد مزاحمم بشه.. بماند که تا جایی که تونست و چنک به همه جا انداخت تا بتونه بیاد و با من زندگی کنه مثلا زنگ میزنه خونه همین دوستم به مامانش میگه میره توی کل فامیلشون میکه که دوستم دوست پسر داشته و داره. ولی اگه من راهش بدم تو خونه اینکارا نمیکنه. ولی من جلوش در اومدم و گفتم نامردی اگه گوهی دستت باشه و نخوری .. از این عرضه ها نداشت که فقط تهدید خالی بود..اهان یادم زفت بگم که وقتی هنوز با شوهرم زندگی می‌کردیم خونه های مسکن مهر ثبت نام کردیم که یک میلیون ششصد تا اون موقع پول داده بودیم. البته تمامشو من داده بودم چون سرکار بودم. ولی باید به نام سرپرست خانوار می‌بود که اجبارا به نام شوهرم نوشته بودیم.. یروز خودم به شوهرم زنگ زدم و گفتم بیا خونه مسکن مهر را به نام من کن تا الان یک میلیون و ششصد دادیم ششصدش مال تو یک میلیونش مال من.سریعا قبول کرد چون منزل خواهرش بود و شدیدا به پول نیاز داشت.. بعد چند روز وقتی دید من خبریم نشد گفت پس چرا خبری نشد؟ گفت نتونستم ششصد جور کنم چهارصد بیشتر تو حسابم نیست که گفت قبوله همونو بیار و بریم محضر به نامت بزنم.. گفتم باشه قرار گذاشتیم برای فردا و رفتیم محضری که فقط مربوط به مسکن مهرا بود.. تا وارد شدیم من چهارصد تومن پول را دادم به یه دخترایی که اونجا کار می‌کرد و گفتم این آقا قراره یه برگه برای من امضا کنه بعد امضا وقتی من اوکی دادم این پولو بده بهش. دختره گفت چشم ولی هنگ بود بیچاره. شوهرم بهم گفت زهرا چه گرگی شدی .گفتم بله دیگه هر کسی حدود بیست 💕@delbarongi💕
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 چه تو باشی چه نباشی خیالت دلم را گرم می کند روزگاااارتون آروم 😍🌹🌸🍃 💕@delbarongi💕
💕دلبرونگی💕
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 ادامه ی زندگی دختری به اسم رها🍃🌸 .
ادامه🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🍃 مثل تو و مادرت زندگی کنه گرگ میشه. رفتیم و کارای مربوطه را انجام دادیم و پول را از دختر گرفتم و دادم به شوهرم و اون رفت و منم با برگه ای که دستم بود و خونه به نامم شده بود مستقیم رفتم برای انصراف. یک میلیون قرض کرده بودم و حسابی دستم خالی بود و اینکه اصلا نمیتونستم بقیه پول خونه را جور کنم و ببرم مجبور بودم انصراف بدم وگرنه اصلا دام راضی نبود. چک فردا را بهم دادن و منم رفتم نقد کردم... شوهرم هیچوقت نمی‌دونست که چک روز را میدن وگرنه خودش میومد انصراف میداد.. روزها می‌گذشت و من همچنان سرکارم را میرفتم و از شوهرم خبری نداشتم و شکایتم را دنبال میکردم. دو سال تنها با پسرم خونه اجاره کردیم که یشب وقتی اومدم خونه پسرم هم منزل آبجیم بود دیدم اتاقم کمی بهم ریخته شده و حدود ۸۰ هزار تومن از حقوقم که مونده بود و توی کشو کمد میزاشتم نبود و برده بودن. اونروزا کارت بانکی نبود بیشتر نقدی حقوق میدادن و من همیشه پول نقد توی خونه داشتم .. ترسیدم و اول به همسرم شک کردم. ولی دیدم اون از ترسش که پرونده براش زیاد بشه جرات نمیکنه بیاد دور و بر من.. ولی هر چی بود ترس برم داشت و همون روز رفتم منزل مادرم و به آقام گفتم بزارید من بیام با بچم پایین بشینم. مادرم تندی گفت اتفاقا یه مستاجر افغانی داریم که داره میره (یعنی منظورش این بود که باید اجاره کنی و مفتی نمیشه بشینی. اینهمه هم که پول داشتن و وضعشون توپ بود بازم چشم به اجاره ای که من میدادم داشتن.) گفتم من پولی که مستاجر قبلیتون داده را میدم و همون مقداری هم که اون کرایه می‌داده من میدم.مادرم گفت باشه و قبول کرد.مستاحر قبلی پونصد هزار پیش داده بود با ماهی صد هزار تومن کرایه ولی از من یک میلیون و پونصد گرفتن با ناهی صد تومن کرایه و کل قبضها نصفی. یعنی مثل یه مستاجر غریبه باهام رفتار کردن.خیلی ناراحت بودم که چرا اومدم اصلا خونه بابام بشینم و میگفتم منکه قراره بیشتر مستاجر قبلیت بدم چرا نرم جای دیگه ؟؟ ولی خب دوباره خودمو قانع میکردم که اینجا بلاخره خونه اقام هست و امنیت دارم. من یه زن جوان با یه بچه ۱۲ ساله کجا بریم آخه که هیچ امنیتی ندارم.اساس بردیم منزل آقام و زندگی شروع شد. اونجام سختی‌های خودم را داشتم.. مامانم زیادی دخالت می‌کرد و میگفت زمستون تو که سرکاری پسرت بخاری را تا آخر جرا روشن میکنه و قبض گاز زیاد خواد اومد.هر وقت میخاستیم بریم حمام اب سرد بود وقتی میگفتم مامان پسرم سرما خورده چرا آبگرمکن انقدر کمه؟ گفت کی قبض گاز را قراره بده. گفتم خب نصف تا نصف هست دیگه خودم میدم. میگفت نه شما بیشتر دارید مصرف میکنید. تابستون مامانم میگفت چرا پسرت کولر روشن میکنه و قبض زیاد خواد اومد. میگفت برای ینفر که کولر روشن نباشه هم نباشه طوری نمیشه. منم به پسرم میگفتم برو بالا اگه گرمت شد که خنک باشی ولی پایین کولر روشن نکن .بچم قبول می‌کرد. ولی دیدم یروز بهم میگه مامان کولر روشن نمیکنم ولی بالام نمیرم باشه؟؟ گفتم چرا چی شده؟ گفت آقا جون دیشب پیتزا خریده بود گفت فقط آقا جون خونه بود و من و دایی .... 💕 @delbarongi💕
💕دلبرونگی💕
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 ادامه ی زندگی دختری به اسم رها🍃🌸 .
ادامه🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 من هنوز یا آبجی و یه داداش تو خونه داشتم. گفت آقا جون به دایی گفت بیا بابا پیتزا بخور و پشتش را بمن کرد و شروع کرد خوردن. گفت منم سریع اومدم پایین. گفت مامان آقا جون و مامانی دوست ندارن من برم بالا خونشون باشم. وااااای وقتی پسرم اینا گفت بند دلم پاره شد انگاری.گفتم باشه مامان نمیخاد بزی دیگه بالا اگه گرمتم شد کولر را میتونی روشن کنی. کسی هم حرفی اگه اومد بهت رو بگو مامانم گفته کولر روشن کنم تا گرمم نشه. بهشم پول دادم گفتم برو امشب برای خودت از سر خیابون پیتزا با نوشابه بخر اضافه هم پول بهش دادم و گفت اینم برای بعد شامت تنقلات بخر . و خودم رفتم سرکار.. یبارم کلی وسیله برای خونم خریده بودم که همکارم چک داده بود برام. هر سه ماهی هشتصد هزار تومن. فکر نکنید کم بوده هان. مثلا حقوق کارگر کلا ماهی ۳۵۰ بوده که من سهدماهی ۸۰۰ چک داده بودم. حساب کنید با ماهی صد تومن کرایه و بچه محصل و خرج خونه و قبض تازه همونم کم می‌آوردم. چک اولی را دوماهی داده بوده من اصلا حواسم نبود یروز همکارم یه آقای هم بود و اومد و گفت زهرا خانم چکت برای هفته آینده هست هان یادته که؟ برگشت نخوره گفتم چی میگی برای یکماه دیگست . گفت نه دیگه چک اولی را دوماهی گرفتن ازم بعدیها سه ماهی شد. وااااای منو میگی جفت کرده بودم. دیگه کلی قرض کردم از همکارام تا جک را پاس کنم. ولی یکماهی میشد که دستم حسابی خالی بود به حدی که فریزر را کشیده بودم و یخچال هم فقط چند تا تخم مرغ و یه ظرف ماست و دوتا شیشه آب توش بود.. یروز مامانم میاد از یخچالم گوجه ببره سالاد درست کنه. میبینه یخچال چیزی توش نیست که. وقتی ظهر من از سرکار میام میاد و میگه زهرا تو میگه سرکار نیستی ؟ گفتم جرا والا الانم از سرکار میام. چطور مگه؟؟؟ گفت پس پولات را چیکارش میکنی و چرا یخچالت خالیه و 💕 @delbarongi💕
🍃🌹🍃 باران که میگیرد هوا عطر تو را می‌آورد...💕🍃 🍃🍃🌹🍃🍃🌹🍃🍃🍃🌹 💕 @delbarongi💕
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃🌸 روزا با تو زندگیم رو پر از قشنگی میبینم شبا به یاد تو همه اش خوابای رنگی میبینم🍃🌸😍🌹 🍃🍃🍃🌸🍃🌸
💕دلبرونگی💕
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 ادامه ی زندگی دختری به اسم رها🍃🌸 .
ادامه🍃🌸🍃🍃🍃🌸🍃 ود بردمش زندان ولی هر چی نشستیم نیمد و شوهرم گفته بود اصلا رضایت به طلاق نمیده . خلاصه رئیس زندان یه نامه نوشت به قاضی دادگاه خانواده که آقای فلانی رضایت به طلاق نداد . منم نامه را بردم پیش قاضی و اونم گفت فردا برو طلاق غیابی بگیر. منم رفتم پیش همون حاج آقا و خطبه طلاق را خوند و من آزاد و رها شدم. اصلا خانوادم خبر هم نداشتن.. تا رسیدم خونه زنگ زدم مادر شوهرم و گفتم دیدی آخرش طلاقم را گرفتم و الان من یه زن آزادم ولی پسر نالایق تو همچنان در زندان سپری میکنه و قطع کردم. تازه بعد یه هفته خانوادم مطلع شدن من جدا شدم... گذشت تا من بتونم مهریه ام را بگیرم ولی یه باغ بود تو روستای خودشون نصفش مال شوهر من بود که توقیف من شده بود. ولی حالا مگه برادر شوهرم میزاشت که من باغ را تصرف کنم. میگفت من کشاورز این باغ بودم و در تصرف منه. اووووووووه چقدر رفتم انحصار وراثت دادم و چقدر اداره ثبت رفتم تا تونستم بزور وکیل سند تک برگی مشاع باغ را بگیرم . سال ۹۶ من سند را گرفتم.. ولی هنوزم که هنوزه نتونستم برم داخل باغ و برادر شوهرم میگه باید ۱۵۰ میلیون پول بمن بدی بجای حق عمل . پسرش دیگه تازگی‌ها مدعی شده که صد و پنجاه متر از طرف خودت را باید به ما بدی تا راضی بشیم و دیوار بکشیم.. منم به تازگی شکایت کردم براشون. وکیلم میگه اصلا هیچی بهشون تعلق نمیگیره و تازه باید بعنوان اجرت المثل یچیزی هم به من بدن.. وقتی طلاقم را گرفتم کلی بدیهی سرم بود. ۳ میلیون بدهی داشتم کا هیچ جوره تموم نمیشد و هی سود میومد روش و زیادم میشد تازه . یروز به یه دوستام گفتم یکی اگه باشه من حاضرم صیغه اش بشم کوتاه مدت که این پول را بهم بده. چند وقت بعد دیدم دوستم بهم زنگ زد و گفت زهرا یکی برات پیدا کردم بد نیست و دستش هم به دهنش میرسه. یشب قرار گذاشت رفتیم سفره خونه و اون آقا را هم آورد. همدیگرو پسندیدیم و فرداش رفتیم محضر و یه صیغه سه ماهه خوندیم و پول را بهم داد و رفتم بدهیم را تسویه کردم. وقتی مدت صیغمون تموم شد اون آقا گفت میخای بری؟ گفتم آره دیگه مدتمون تموم شده. گفت بیا بریم یه شیش ماهه ببندیم دوباره . منم بدم نیمده بود. آخه اون آقا خیلی مهربون بود باهام منم که هیچوقت محبت جنس مخالف ندیده بودم به دهنم مزه کرده بود. البته قیافه اش خیلی زمخت و بزرگ بود . ولی اخلاقش خیلی خوب و مهربون بود. دوباره رفتیم یه شیش ماهه بستیم. تموم که شد مدتمون دوباره یکساله تمدید کردیم. انگار نه من نه اون دلمون نمیومد از هم جدا بشیم و یجورایی به هم عادت کرده بودیم. تازه رفته بودیم یکساله خونده بودیم که یروز پسرم از دبیرستان بر میگشته سوار ماشین پسر همسایه مون میشه که برسوندش خونه. اون پسر همسایه شیشه تو ماشینش بوده و از بخت بد پسر من همون موقع مأمورا سر میرسن و ماشینش را می‌گردن کلی شیشه پیدا میکنن. 💕 @delbarongi💕
💕دلبرونگی💕
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 ادامه ی زندگی دختری به اسم رها🍃🌸 .
ادامه🍃🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 و میریزن تو خونشون. چند تا مامورم میاد خونه ما که طبقه بالا آقا جونم همون دیروزش دو کیلو تریاک خریده بوده و داشته بسته بندی میکرده با ترازو میریزن و آقام را میبرن و منو پسرم را هم میبرن و یه روز بازداشت بودیم منو پسرم . ولی آقا جونم را چهار سال بهش زندای میدن . البته دفعه اولش نبوده آقام. که ۶ ماهش را بیشتر نمی‌کشه و بهش عفو میخوره. بعد اون ماجرا محمد که شوهر موقتم بود و هیچکس از وجودش خبر نداشت بهم گفت از خونه بابات بلند بشو گفت اگه قبل این ماجراها بلند شده بودی چقدر بیشتر به نفعتون بود. دیدم راست میگه و خودش مرکز شهر و جای خوب و خونه بزرگ و شیک برامون رهن و اجاره کرد و ما اساس بردیم اون خونه . تو همین مدت چند نفری از همشریهای خودمون منو تو ماشین محمد دیده بودن.کم کم ابجیهام را خبر کردم و گفتم که جریان منو محمد اینطوریه . شبا میومدن ابجیهام خونمون شب نشینی و یوقتی ما میرفتیم و مامانم هم میدونست ولی به روی من نمیورد.. تا اینکه یر و کله چند خاستگار برام پیدا شده بود یکیشون خیلی خوب بود شوهرم که دید من دارم شوهر میکنم و از دستش در خوام رفت بهم گفت بیا بریم صیغه ۹۹ ساله بخونیم و من دیگه نمیتونم از تو دل بکنم و فلان و اینا از اونطرفم چند نفری به شوهر آبجیم گفته بودن این اقاهه کیه زهرا خواهر خانمت تو ماشینش هست همیشه . شوهر آبجیم هم گفته بوده شوهرش هست . گفته بودن چقدر بی سر و صدا شوهر کرده . چرا چیزی نگفته و کسی را خبر دار نکرده . شوهر ابجیممم گفته بوده والا نمی‌دونست باید بلند گو دست بگیره و تو کل شهر اعلام کنه .. و اینجوری میشه که من دیدم هم محمد مرد خوبیه هم همه منو دیدن تو ماشینش. پس بهتره رزیم صیغه ۹۹ ساله بخونیم و به هیچکس هم نگیم که صیغم و میگیم عقد دائم کردیم. محمد موقعیتش همه چیش خوب بود فقط زن و دوتا بچه داشت که بد بود. ولی میگفت خانمش ناراحتی اعصاب شدید داره و چون قرصهای اعصاب مصرف میکنه سرد شده و محمد را توی رختخوابش راه نمیده.. خلاصه خریت کردیم و قبول کردم. یشبم محمد خانواد 💕@delbarongi💕
🍃🍃🍃🍃🌸🍃🍃 دلبررررونه😍🌹 .
💕دلبرونگی💕
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 ادامه ی زندگی دختری به اسم رها🍃🌸 .
پایان رها🍃🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃🌸 یه گوشی کوچیک نوکیا هم داره یروز خونه جا گذاشته بود اونو روشنش کردم دیدم اوووووه چخبره توی اون گوشیش . من فکر میکردم فقط با ینفره . یکی را سیو کرده بود عرشیا دیدم اسمش افسانه هست. یکی را سیو کرده بود مرتضی دیدم اسمش سیمین هست . یکی را بدون شماره سیو کرده بود تا زدم تو گوشیم دیدم شماره خواهر دوستمه بیوه هست و سه تا پسر بزرگم داره . انقدرم کوتاه و زشت و لهجه بدی داره که نگوووووو ولی نمیدونم چرا محمد انقدر بد شده و زن باز شده .. خلاصه که فعلا زندگی من این شده . بزور دارم باهاش زندگی میکنم و فقط هدفم اینه که اون آپارتمان را برام بخره و خونه روستا را هم کامل به نامم بزنه من دیگه یروزم نمیمونم تو خونش . محمد دیگه اون محبت قبل را بهم نداره تو خونم که میاد یا سرش تو گوشیشیه یا تلویزیون . اصلا بهم توجه نمیکنه. و پول که هر وقت بخوام با گریه و جنگ و دعوا باید ازش بگیرم .. بعد از عید امسال قصدم برم سرکار چون بی پولی داره خفم میکنه .. دنبال یه دعا نویس یا جادوگر کار درست میگردم . خواهشا قضاوتم نکنید من مجبورم . الان ده ساله با محمدم ولی فقط نصف خونه روستا را بهم داده که اصلا ارزشی نداره دلم میخاد بعد ده سال حداقل همشو بهم بده . آپارتمان هم که پول خودم هست و قول داده که می‌خره. شهرستان ما آپارتمان و خونه زیر یک میلیارد پیدا میشه .. خواهشا دعا نویس کار درست سراغ داشتید بهم اطلاع بدید بلکه بتونم راضیش کنم به واسطه دعا و جادو که اون نصفه خونه روستایی راهم به نامم بزنه چون خداییش ستمه من ده سال عمرم را گذاشتم پاش فقط و فقط نصف خونه روستا بهم بده.. و اینکه دوستان اگه یه پیرمرد دم موت هم سراغ داشتید بازم بهم اطلاع بدید که وقتی عقدش شدم بعد چند ماه فوت کنه و نباشه.. چون اصلا نمیخام هیچکس از این موضوع که من زن یه پیرمرد شدم اطلاع داشته باشه فقط با محمد حرف زدم و بزور راضیش کردم که اگه هچین موردی بود قبول کنه که بعدا حقوقش بهم برسه.. چون میخام حداقل حقوقش بهم برسه بخدا من احتیاج دارم به اینکه یه حقوق مستمری بگیرم .. ممنون از مدیر خوب کانال و ممنون از کاربران که وقت گذاشتید و داستان منو خوندید 💕 @delbarongi💕
سلام فاطمه جان دیروز یه پیام خوندم واقعا ناراحت شدم خانمی نوشتن مهرهای کهنه و کثیف رو میبرن تو مسجد🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 😔😔😔😔 من خودم به شخصه وقتی میرم زیارت واسه مسجد مهر جداگانه میگیرم هیچ وقت چیز های کهنه و بی ارزش رو بیرون و به فقیر و بی بضاعت نمیدم. میزارم کنار مخزن سطل زباله سر کوچه. وقتی میرم خرید یه تیکه لباس یا کفشیا هر جیزی میخرم و میدم تو مدرسه دخترم و به مدیر سپردم که هر کی نیاز داره خودش به عنوان کادو و تشویقی بهش بده. 🌹🌹🌹 سال 87تازه ساید بای ساید مدل شده و همه گیر شده بود. مامانم یه یخچال دو طبقه و میز ناهار خوری داشت که سپره بود که کسی نیاز داره تو محل بیان ببرن و استفاده کنن تا ساید بخره، همسایه مون تا فهمید که مامانم میخواد یخچال اینا را بده نیازمند، به مامانم گفت بدید تو مسجد. هیچ وقت یادم نمیره مامانم چقدر ناراحت شد و گفت خونه ی خدا حرمت داره. استغفرالله آشغال دونی نیست که من وسایلی که استفاده کردم رو بخوام بندازم دور بدم تو مسجد.خدا شاهده همسایه مون گفت این یخچال از تمیزی برق میزنه،آخه کهنه که نیست با نو فرقی نداره . شب که رفتیم واسه نمازتو مسجد ،مامانم انگشتر طلاش که خیلی سنگین بود داد به هئت امنا و گفت یه یخچال و یه میز پذیرایی و هر وسیله ای دیگه ای احتیاج دارید بخرید. باورتون نمیشه به ماه نکشیده مامانم رفت یه شمش طلابا زنجیر 80سانتی خرید. که ماها تعجب کردیم که چجوری پولش جور شد. چند وقت بود از در طلا فروشی که رد میشدیم همش چشم مامانم دنبال اون پلاک شمش و زنجیرش بود. امسال همون شمش رو تو برج 3که طلا رو گرمی 1میلیون بود فروخت 120میلیون و داد واسه ساخت مدرسه. ما از مامان و مادر بزرگ مادریم و طایفه مامانم یاد گرفتیم که از بهترین ها ببخشیم تا بهترین ها نصیبمون بشه یکتا بانو 💕 @delbarongi💕
🍃🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 ۱۴سالم‌بود که یه پسر همسایه داشتیم که همه ی دخترا آرزوشون بود بره خواستگاریشون.. 🍃🌸🍃🌸🍃
💕دلبرونگی💕
برشی به زندگی اعضا به اسم رها🍃🍃🍃🍃🌸🍃 لطفا پستهای کانال رو دنبال کنید🌸 . 🌸🍃
برای زندگی رها🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃🌸🌸 سلام به فاطمه خانم عزیز درمورد سرگذشت رها میخواستم پیام بدم واقعا متاسفم برای خانمی مثل رها که اینقدر خودشو دسته کم گرفته وسر آخر میخواد بشه زن یک پیرمرد به نظرم دنبال دعانویس نباشه تاخودش نخواد نمیتونه درست زندگی کنه میتونه کار کنه خودشو بیمه کنه وبعد مستمری بگیره چرا باید اینقدر عذاب بده به خودش مادرم خیلی سختی کشید تا تونست بیمه رد کنه الحمداالله الان ۶ ماه حقوق ازبیمه میگیره اینم بگم مادرم توخونه های مردم کار کرده والانم که ۵۶سالش هستش هنوز کار میکنه که محتاج بچه ها ودیگران نشه اینم بگم ۵تا بچه بزرگ کرد ۳تا مهندس میکانیک یکی دکتر ویکی هم منم که خداروشکر همه مدیون مادرم هستیم 🍃🌸🍃🌸🍃. سلام من که داستان زندگی رها را خوندم به زندگی خودم امیدوار شدم ولی رها به خاطر بی کسی تو این مخمصه افتاده بوده پدری که اول به زور دخترش را داده بوده به این مرد کثیف و حالا هم پشتش را خوب خالی کرده .همیشه که عاق مال پدر و مادر نیست برای فرزندان هم هست رها یک قلب مهربان داره که به خاطرش میسوزه ‌ 🍃🌸🍃🌸 سلام داستان زهرا خانوم رو خیلی دنبال کردم ب امید این ک بعد اون همه سختی آخرش ب خیر خوشی تموم بشه .اما نشد.خیلی ناراحت شدم.خییلی. ببخشید ک دارم قضاوت میکنم. فکر کنم اشتباهت این بود ک رفتی تو زندگی ی مرد زن دار .شایید اون آقا بهت دروغ گفته بود.مرد تنوع طلب بوده ای کاش خانوادت اشتباه شوهرت نمیدادن ای کاش وقتی دیدن کرد نااهلیه قبل از بچه دار شدنت کمک میکردند جدا بشی شایید سرنوشتت خیلی بهتر میشد. برات دعا میکنم بهترین ها برای خودت و پسرت اتفاق بیفته. رابطتت رو با خدا قوی کن خدا کمکت می‌کنه 💕@delbarongi💕
سلام اگه میشه منو راهنمایی کنید خیلی ممنون .. من ستاره ۱۹ سالمه ..۱۹ روز دیگه میشم ۲۰ سال..🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 شاید زیاد باشه این ۲۰ ولی پراز درد رنج .. میخواستم راهنماییم کنید من عاشق شدم امروز ۳۰ روزه که دارم حرف میزنم باهاش .. واون ۴ماه دنبالم بودتا بتونه منو راضی کنه.. تو این ۳۰ روز کسی که کنارش هر لحظه خوشحال بودم راحت بودم خودش بوده ..وایشون قصدشون کاملا جدیه.. خیلی دوسش دارم دیشب که اذیت میکرد واسه شماره گفتم کاش بمیرم راحت شم.. بهم گفت بیخود میکنی ..آخرین بارت باشه همچین حرفی بزنی .. من ۳۰ روزه دارم حرف میزنم شماره ندادم بنظرتون چیکارکنم یه بارهم اومده منو دیده.. ولی اینکه میخواد به مامانم بگم که همچین چیزی هس .. ولی خیلی بهونه شماره رو میگیرین.. لطف کنید راهنماییم کنید چیکارکنم.. 😔😔 💕@delbarongi💕
🍃🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 یه نوستالژی زیبا🥰🌸 من این صحنه را از بچگی دوست داشته ام زنی که در پاییز برای مردی شالگردن میبافد😍🌹 🍃🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃
💕دلبرونگی💕
سلام اگه میشه منو راهنمایی کنید خیلی ممنون .. من ستاره ۱۹ سالمه ..۱۹ روز دیگه میشم ۲۰ سال..🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃
سلام درجواب ب خانمی ک گفتن ۱۹روزدیگه ۲۰سال میشن منم توهمین شرایط قرارگرفتم.....🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃🌸 اگه بگم خیلی طولانی میشه باپسری دوست شدم ک فقط درحددوستی بود۱۶سالم بودالان ۲۶سالمه اونموقع ک دو‌س بودیم یه چن باری بیرون رفتیم ب خدا فقط درحدنشست وبرخاست بوددفعه آخری ک رفتیم بیرون دیدم ک پاشوازگلیمش داره درازترمیکنه ک اونروزو قصر دررفتم دوستیمون ۳ماه هم نشده بوداومدم خونه بهش زنگیدم گفتم من دیگه نیستم دوسم داری باخانواده بسم آله نه ک شماروبخیروماروبسلامت تشنه گذاشتمش بهونه آورد نمیتونم شرایطشوندارم دید نه من جدی گفتم کات هفته بعدش مامانش باخالش اومدن برااجازه خاستگاری.اگه ادامه میدادم ۱۰۰در۱۰۰لذتشومیبرد رهام می‌کرد دوستی زیادعزیزم فایده ای نداره درحدشناخت باشه خوبه الانم ۱۱سال باهم الحمدلله زندگی رومیسازیم حاصل ازدواجمونم گل پسرم امیرعلی هس زنگی پستی بلندی زیادداره روزبدوتجربه کردیم روزوخوبوباهم ساختیم مرسی ازکانال خوبتون ممنونم ازت ک ارزش قاعل میشی پیامارو میزاری توکانال اگه واقعا دوستت داره میادخاستگاری چون منم ک بهش گفتم دروغ چرا حرف از کات ک شد داشتم دیوونه میشدم گریه میکردم دیدم نه یه دل ۱۰۰دل عاشقترازخودش شدم ولی بهش نگفتم حرفم و گرفت اومد خواستگاری و شدیم عشق هم خدایا خودت بساز توبسازی قشنگتره آرزوی خوشبختی برای همه ی عزیزان سرزمینم 💕 @delbarongi💕
🍃🍃🍃🍃🍃🍃💕🍃💕🍃 از عنایات رئوف است که اندر حرمش همره دلبر خود شانه به شانه به زیارت بروی🍃💕 💕 @delbarongi💕
💕دلبرونگی💕
برشی به زندگی اعضا به اسم رها🍃🍃🍃🍃🌸🍃 لطفا پستهای کانال رو دنبال کنید🌸 . 🌸🍃
سلام زندگی رها را خوندم رها خانم به نظر من بزرگترین اشتباه شما در زندگی این بود که قبول کردن با مردی که دوستش ندارین عقد کنید🍃🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 عموی شما روحانی بود چطور نگفت این عقد که دختر راضی نباشه درست نیست اشتباه دومت این بود که اینقدر با شوهر اولت ادامه دادی و بخاطر بچت چقدر زجر کشیدی اما اشتباه سوم و بزرگترین اشتباه شما این بود که صیغه ی یه مرد زن و بچه دار شدی شما باید این فکر را می‌کردی که مردی که به زن خودش وفادار نباشه به شما هم وفا نمیکنه اگر بعد از طلاقت صبر میکردی و صیغه ی مردی نمیشدی الان هم با این مشکلات روبرو نبودی الان هم به نظر من شوهرت برات آپارتمان نمیخره خودت هر جوری هست با هر ترفندی پولت را از دستش دربیار هر چه زودتر هم از زندگیش بیرون برو به نظر من پسرت داره تقاص کار شما را پس میده که میخواستی خانه ات را روی زندگی زنی دیگر بسازی ببخشید باهات تند حرف زدم اما خطاب من به همه ی خانم هایی هست که با داشتن شرایط سخت زندگی صیغه می‌شوند اکثر این خانم ها یاخودشون ودر بیشتر موارد فرزندانشون تقاص کار مادرشون را پس میدن شما بعد از طلاق باید با روحانی مسجد محل یا امام جمعه ی شهرتون صحبت میکردی مشکلات زندگیت را براش میگفتی اون ها هم از طریق مراکز خیریه برات پول جور میکردن و شما هم از چاله در نیومده ودر چاه نمیفتادی ولی خواهر گلم الان هم دیر نشده زودتر راهت را از محمد جدا کن پولت را ازش بگیر به حرف مردم اهمیتی نده این مردم همیشه یه چیزی از زندگی دیگرون پیدا میکنن که بگن یه مدت هم که گفتن ول میکنن رها خانم به نظر من این جور که از سرنوشتت خوندم معنویت را درزندگی بیشتر کن برو در خونه ی خدا و اهل بیت علیهم السلام ازشون بخواه مشکلاتت را حل کنن از ابن به بعد هم سعی کن درست و عاقلانه تصمیم بگیری از خدا بخواه کمکت کنه تصمیم های درست بگیری روزی یک صفحه قرآن هدیه به چهار ده معصوم علیهم السلام بخون واز شون کمک بخواه با روزی صد صلوات هدیه به چهار ده معصوم علیهم السلام بفرست انشاءالله که خدا به شما وبه هممون کمک کنه رفتار گفتار و کردار مون پسندیده و مورد رضایت خداوند باشه خدایا مارا آنی و کمتر از آنی به حال خودمون رها نکن لطفا برای فرج آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و حاجت روایی خودتون و خواهر گلمون سه صلوات بفرستید اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 💕 @delbarongi💕
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃🍃 دلبرانه هآ😍🌹 .
💕دلبرونگی💕
سلام اگه میشه منو راهنمایی کنید خیلی ممنون .. من ستاره ۱۹ سالمه ..۱۹ روز دیگه میشم ۲۰ سال..🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃
با سلام خدمت فاطمه بانوی عزیز. درمورد ستاره خانم نوزده ساله. 🍃🍃🍃🌸🌸🍃🌸🍃 شما گفتین که این آقا پسر از شما شماره میخاد یعنی چی من کامل متوجه نشدم و گفتید که شما رو یه بار اومده دیده. کجا دیده اینکه میخاد شما به مادرتون بگید که ایشون به شما علاقه داره. دخترم حواست رو کاملا جمع کن و باهوش باش اگه مطمین هستی قصدش واقعا خیره و واقعا شما رو دوست داره بگید بیاد خواستگاریتون تا بزرگتر ها تون هم تو جریان باشن بهر حال نمیشه همینطوری به یه آقا پسر اعتماد کرد شما مادرتون رو جریان بزارید چهار ده ساله هم که نیستید گول بخورید میرید بیست ساله چیه دختر بیست ساله باید کاملا حواسش به اطرافش باشه. سی روزه شما دارید با اون آقا پسر صحبت میکنید یعنی تو این یه ماه با حرف زدن فهمیدید که اون آقا قصدش خیره و آدم خوبیه. والا الان زن های شوهر دار بعد چند سال زندگی مشترک هنوز همدیگه رو کامل نشناختن اونوقت شما یه ماهه عاشق شدید چی بگم دختر خوب خودت عقل داری به عقلت رجوع کن. و بیشتر دقت کن. اگه گفتی ازت شماره میخاد با مادرت مشورت کن. ببین چی میگه. تمام جوون های ما که به مشکل برمی‌خورن حرف های بزرگترشون رو نادیده میگیرن. زود خام وعده وعید های آقایون نشید و بی گدار به آب نزنید و از روی احساستون تصمیم نگیرید 💕 @delbarongi💕
🍃🌸🍃🌸🍃 خواستگارهام بعد از دیدنم دیگه برنمیگردن .... 🍃🌸🍃🌸🍃
💕دلبرونگی💕
🍃🌸🍃🌸🍃 خواستگارهام بعد از دیدنم دیگه برنمیگردن .... 🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 سلام و درود بر بزرگوارانی که این گروه را برای پاسخگویی و رفع مشکلات مردم طراحی کردند من خواستگاران زیادی دارم، و شرایطشان خوب بود اما همان جلسه ی اول تمام میشود و خواستگاری من ،بی نتیجه میماند. چندین بار اتفاق افتاد ابتدا فکر میکردم عادی است اما از بس فشار روانی بالایی بود مجبور شدم سرکتاب باز کنم،گفتند طلسم شدی. حالا باز خواستگار میاید اما به اجبار خانواده ام راضی میشم با خاستگار حرف بزنم.چون تو دلم میدونم خیلی درد دارد بعد از رفتن خواستگار و چند روز بعد که خبرش نمیاد. متلک ها شروع میشود. چکار کنم؟ دنبال عالمی هستم که این سحر و جادوها را از بین ببرد. همه جا،این حرف هست که چرا دختری با فلان ویژگی،هنوز ازدواج نکرده است. 💕@delbarongi💕
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃🌸 در رابطه با زندگی رها از تجربه اش میگه🍃🌸 🍃🌸
💕دلبرونگی💕
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃🌸 در رابطه با زندگی رها از تجربه اش میگه🍃🌸 🍃🌸
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 سلام من همه پیاماروباتمام وجودم میخونم اینکه همه مون چقدرسختی کشیدیم سنم زیادنیس اماخیلی بیشترازسنم درک میکردم زندگی رو کاش بچگی میکردم داستان زندگی زهرا(رها)مادرشوهرم عین یه تیکه ماهه ازدیوارصدادرمیاد ازاون نه انقدرمظلومه پدرشوهرم میخاست تجدیدفراش کنه همه جاگفته خانومم مریضه مشکل اعصاب داره اینکه صیغه اون آقاشدین بخاطرمنفعت خودش همچین حرفی رودرموردهمسرشون گفته ببینید دامادم ک رف دنبال هیزی وخواهرم روزشب نداش خابوخوراک ازمون گرف زندگی خاهرم پاره تنم داش ازبین میرفت میخام بگم هووتون خدانداره چطورخودت یه مردمعتادودزد قبول نکردی اما اون خانوم باید هووقبول کنه خیرمیبینی بنظرت اینهمه راه چرا بیراهه میدونستی زن داره چرااینکاروکردی چرا همچین خبطی کردی چوب خداصدانداره اگه سختی کشیدی هیچوقت حاضرنمیشدی ب خاطردل خودت زندگی اون زن بی گناه رو جهنم کنی براش بدون ک هرکاری هم بکنی اون مردمطعلق ب خانم اولشه دیدم ک میگم برمیگردن سرخونه اول باهزارندامت خیلی اعصابم خوردشدداستان زندگیتوخوندم دوباره خاطره های زندگی خاهرم ازنوبرام مرورشده اون زن لعنتی ک بادامادم بوده یادم اوندخداازش نگذره الهی 💕@delbarongi💕
من بعد از اینکه تو خونمون دعا پیدا کردم دیگه خاستگار زیادی نداشتم حدود دوسه تا بودند طی ۴ سال🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 سلام لطفا لطفا پیام منو بزارید تو گروه تا همه دوستان لطف کنند و کمک کنن. خیلی سریع نیازمند نظراتشون هستم۰🙏🏻🙏🏻🙏🏻 دوستان من ۲۰ سالمه و همونی هستم که گفتم روانشناسی میخونم✋🏻 من بعد از اینکه تو خونمون دعا پیدا کردم دیگه خاستگار زیادی نداشتم حدود دوسه تا بودند طی ۴ سال😐که هر کدوم به جاشون می لنگید یکی خونه نداشت ، یکی ماشین نداشت ، یکی کار درست حسابی نداشت . تا اینکه به پیشنهاد دوستان چله شهدا برداشتم و در کمال تعجب طی روز سوم نذرم یه خاستگار برام آمد. ایشون فولاد مبارکه کار میکنه که بهترین حقوق رو تو اصفهان داره اینطوری بگم که فولادی ها برای ما اصفهانی ها ارج و غرب بالایی دارن مثل شاه می‌مونن از بس وضع مالیشون خوبه 🙃 مثلا همکلاسی من که فولادیه یه ویلا شمال داره، یک ویلا کیش داره، سه تا ماشین داره و بقیه شو هم هنوز نمی دونیم. ایشون خونه هم دارن بهترین جای شهر تو محله ما خونه شون هم جدا و مستقل از خانواده اش هست (البته باید بگم ما تو یه محله دیگه و اونم تو یه محله دیگه ساکنیم). اخلاق خانواده اش هم خیلی خوب بود به خیلی مردمی بودن با اینکه وضع مالیشون خوب بود ولی خیلی خودمونی بودن. این پسر یه پژو پارس داره که یه سمند هم صفر نوشته(من عاشق سمندم و وقتی فهمیدم خیلی تعجب کردم😅) این آقا همه چی شون خوبه حتی پدر مادرش و خیلی هم آدم خوبیه از هر کی پرسیدیم خیلی تعریف کرد ایشون دارن درس هم میخونن الان فوق دیپلم دارن و بعد میتونن رو قطار کار کنن ولی فقط یکم رو قیافه شون شک دارم نمی دونم چرا ولی حس می کنم چون قبلا پسر عموم رو دوست داشتم دارم همه رو با اون مقایسه می کنم . از طرفی هم میترسم اگه ایشون رو رد کنم دیگه کسی با شرایط خوب پیدا نشه . یا حتی پسرعموم هم بره زن بگیره بعد همه بگن من نشسته بودم به پای اون . کلا خیلی گیج شدم لطفا کمکم کنید فقط سریع چون الاناس که دیگه زنگ بزنن 💕 @delbarongi💕
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 وقتی مادرم بشقاب های گل سرخی را از توی کمد ظرفها بیرون می آورد و دستمال میکشید با خواهرم کنارش می نشستیم. هر کدام از آن کاسه بشقابها و استکان و نعلبکی ها برای خودش داستانی داشت. میگفت این سرویس گل سرخی مال جهیزیه ام بوده و یا آن سرویس شاه عباسی را مامان بزرگت(مادر شوهرش را میگفت) بهم کادو داده. البته سالهاست که وقتی حرف مادر شوهرش میشود می گوید مامان بزرگ خدا بیامرزت😔 و آن فنجان های قهوه خوری را سر زایمان سومم. این سینی که وسطش طرح طاووس دارد را وقتی تو به دنیا آمدی برایم آوردند و همان سینی را مادرم بیست و هفت سال پیش همراه جهیزیه ام به خودم داد.😍 و...... و ما چه قدر غرق میشدیم در میان خاطرات مادرم درباره ی داستان ظرف و ظروف هایش. یادش بخیر .❤️ پرستوی عاشق 🍀 💕@delbarongi💕
از حس و حال خونشون میگه🌸🍃🌸🍃🌸🍃 سلام فاطمه بانوی جونم کانالتون محشررره😍 خونه ی ما پر از شور و شوقه چون عید قراره خواستگار برام بیاد و مادرم خونه تکونی داره میکنه اساسی همه وی رو داره نو میکنه پدر رو انداخته توی خرج حسابی🥰🌸 💕 @delbarongi💕
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 نرم نرمک میرسد اینک بهار خوش به حال روزگار❤️ 🍃🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃