#عاشق_ترین_سردار
جناب #مسلم_بن_عقیل بن ابی طالب بن عبدالمطلب بن هاشم برادرزاده حضرت #علی علیه السلام است. مسلم همسر #رقیه دختر حضرت علی علیه السلام است که مادرش کلبیه بود. وی به سال 60 ه.ق شهید گشت و از اجله بنی هاشم و کسی است که #سیدالشهداء او را به لقب #ثقه ملقب فرموده. وی صاحب رأی و علم و شجاعت بوده و در مکه اقامت داشت. چون مردم کوفه اطاعت خود را نسبت به امام #حسین علیه السلام اعلام داشتند. حسین بن علی او را روانه کوفه ساخت که به نام آن حضرت از اهالی #کوفه بیعت بگیرد . اما یزید، #عبیدالله_بن_زیاد را به حکومت کوفه فرستاد و عبیدالله مردم را از بیعت حسین علیه السلام منع و آنان را متفرق کرد و مسلم را به #شهادت رساند.
پیامبر اکرم (ص)، علاقه فراوانی به عقیل داشت و همواره به او احترام می گذاشت. روزی #امیرالمؤمنین (ع) از پیامبر اکرم (ص) پرسید:
«ای رسول خدا (ص)! آیا #عقیل را دوست می داری؟» #پیامبر (ص) در پاسخ فرمود:
«آری به خدا! او را به دو جهت دوست می دارم یکی به خاطر خودش و دیگری به خاطر دوستی ابوطالب با او». سپس در آینده روشن فرزند برومند او مسلم (ع) نگریست و فرمود: «و اما فرزندش در راه محبت و دوستی فرزند تو کشته می شود و اشک دیده مؤمنان بر او فرو می ریزد و فرشتگان مقرب درگاه خدا بر او درود می فرستند» سپس اشک در چشمان مبارکش حلقه زد؛ آنقدر که بر سینه اش فرو چکید. آنگاه دست به سوی آسمان بلند کرد و عرض نمود: «از آنچه پس از من بر سر خاندانم می آید به خدا شکایت می آورم».
#شنبه_ها
#آشنایی_با_شهداء
#مسلم_بن_عقیل(ع)
#سفیر_امام_حسین_(ع)
#حدیث
لینک کانال 👇✨
@deldadegan_yar_ghayeb
#آشنایی_با_شهداء_کربلاء
#بُرَیر_بن_خُضَیر_هَمْدانی_مِشْرَقی
(شهادت سال ۶۱ هجری)، از #شهیدان واقعه #کربلا و #قاری سرشناس #کوفه بود که در مسجد کوفه به تدریس قرآن اشتغال داشت. وی از شیعیان و ارادتمندان خاص اهل بیت #پیامبر (ص) و ازتابعین و یاران #امیرالمؤمنین و از یاران امام #حسین(ع) بود. مجادلۀ او قبل از جنگ، با عمر سعد، ابوحرب، یزید بن معقل و کوفیان، نشان از شجاعت او در کلام و در #دفاع از خاندان پیامبر(ص) دارد.
بریر بن خضیر همدانی از امام حسین(ع) خواست تا با عمر بن سعد دیداری داشته و وی را نصیحت کند. آنحضرت(ع) فرمود: هر آنچه صلاح و صواب میدانی، عمل کن. بریر به سمت لشکرگاه عمر سعد رفت و داخل خیمهاش شد؛ اما #سلام نکرد. #ابن_سعد خشمگین شد و گفت مگر من مسلمان نیستم و خدا و رسول خدا(ص) را نمیشناسم که بر من سلام نکردی؟ بریر گفت: اگر تو مسلمان بودی و به خدا و رسولش ایمان داشتی، با فرزندان و اهل بیت او به نبرد برنمیخاستی و آب را بر ایشان نمیبستی! ای عمر، تو ادعای مسلمانی داری و با محمّد مصطفی(ص) دشمنی میکنی! این چه دین و آیین است که تو داری؟! آب فرات در مقابل حسین بن علی(ع) و فرزندان و خانوادهاش میدرخشد و ایشان صفای این آب را میبینند، ولی کودکان خردسال او از تشنگی هلاک میشوند با آنکه لشکر تو و سگها و حیوانات وحشی و پرندگان از آن سیراب میگردند! خودت انصاف ده که چگونه بگویم تو مسلمانی! عمر سعد وقتی این سخنان را شنید، ساکت شد و بعد از مدتی گفت: راست میگویی ای بریر! هر کسی با حسین بن علی(ع) و فرزندان او جنگ کند و حق ایشان را پایمال کند، جایش در آتش دوزخ خواهد بود؛ اما نمیتوانم از فرمانروایی شهر بزرگ و آباد «ری» چشمپوشی کنم!
🌑 روز عاشورا
بریر در روز عاشورا بعد از عبدالله بن ابیعروه غفاری یا وهب بن عبدالله بن حباب کلبی و یا حرّ بن یزید ریاحی و قبل از مالک بن انس کاهلی، به میدان رفت.
این اشعار حماسی برای وی ثبت شده است:
«أَنَا بُرَیرٌ وَ أَبِی خُضَیرٌ لَیثٌ یرُوعُ الْأُسْدَ عِنْدَ الزَّئْر
یعْرِفُ فِینَا الْخَیرَ أَهْلُ الْخَیرِ أَضْرِبُکمْ وَ لَا أَرَی مِنْ ضَیرٍ
کذَلِک فَعَلَ الْخَیرُ فِی بُرَیر»؛
من بریر، پسر خضیر هستم. من شیری هستم که شیران از غرش من میترسند. افرادی که اهل خیر هستند نیکوکاری ما را میدانند. من شما را با شمشیر میزنم و ضرری نمیبینم. کار خیر بریر اینگونه است!
بر اساس برخی گزارشها وی حدود سی نفر از افراد سپاه عمر بن سعد را کشت.[
در این درگیریها یزید بن معقل (که با او مباهله کرده بود) ضربهای بر بریر بن خضیر زد؛ اما ضربهاش مؤثر نبود. اما بریر با ضربت شمشیر خود، وی را به هلاکت رساند. سپس رضی بن منقذ عبدی بر بریر حمله کرد. در حین درگیری آنها، کعب بن جابر ازدی بر بریر حمله کرد و نیزهای از پشت بر او زد، سپس وی را با ضربت شمشیری به شهادت رساند.
#صلی_الله_علیک_یااباعبدلله_الحسین
#شنبه_ها
#آشنایی_با_شهداء
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@deldadegan_yar_ghayeb
#آشنایی_با_شهداء_کربلاء
حَبیب بن مُظاهِر اَسَدی
(شهادت ۶۱ق) از شهدای کربلا. حبیب از قبیله بنیاسد و از اصحاب خاص حضرت علی(ع) بود. او از کسانی بود که پس از مرگ معاویه به امام حسین(ع) برای رفتن به کوفه نامه نوشتند. پس از شهادت مسلم، حبیب مخفیانه از کوفه خارج شد و خود را به امام حسین (ع) رساند و در روز عاشورا در کربلا به شهادت رسید. قبر او در حرم امام حسین(ع) و در نزدیکی ضریح امام حسین(ع) قرار دارد.
شیخ طوسی او را در زمره فهرست اصحاب امام #علی(ع)، امام #حسن(ع) و امام #حسین(ع) آورده است.
حبیب، در همه جنگها در کنار امام علی (ع) بود و از یاران #خاص و از حاملان علم و دانش آن حضرت شمرده میشد.
حبیب #حافظ قرآن کریم بود . از امام حسین(ع) نقل شده است که او در هر شب قرآن را ختم میکرد. او در برابر پیشنهاد امان و پول برای دست برداشتن از یاری امام حسین: گفت: «ما نزد رسول خدا(ص) عذری نداریم که زنده باشیم و فرزند رسول خدا(ص) را مظلومانه به قتل برسانند»
در زیارت امام حسین(ع) در نیمه #شعبان و غیره نام او آمده است.
🌑 دعوت از امام
پس از مرگ معاویه در سال ۶۰ق، حبیب و جمعی از بزرگان شیعیان کوفه، همچون سلیمان بن صُرَد، مُسیب بن نَجَبَه و رَفاعة بن شداد بَجَلی، از بیعت با یزید خودداری کردند و برای امام حسین(ع) نامه نوشتند و آن حضرت را برای قیام بر ضد امویان به کوفه دعوت کردند. زمانی که #مسلم بن عقیل به کوفه آمد، به یاری او شتافتند. حبیب به همراه #مسلم بن عوسجه به طور پنهانی در کوفه برای #مسلم بن عقیل از مردم بیعت میگرفتند.
🌑 پیوستن به امام
هنگامی که ابنزیاد به کوفه رفت و مردم مسلم بن عقیل را تنها گذاشتند، قبیله بنیاسد، حبیب و مسلم بن عوسجه را پنهان کردند تا به آنها آسیبی نرسد. آنها مخفیانه از کوفه خارج شدند و در روز #هفتم محرم در کربلا، به کاروان امام پیوستند
#حبیب وقتی دید که یاران امام اندک و دشمنان او بسیارند، از امام حسین(ع) اجازه گرفت و نزد افرادی از قبیله #بنیاسد که در نزدیکی کربلا سکونت داشتند رفت و آنان را به یاری امام طلبید. اما #عمربن_سعد با فرستادن سپاهی، مانع از پیوستن آنان به امام شد.
🌑 روز نهم محرم
حبیب به همراهی زهیر و گروهی دیگر به همراه حضرت #عباس(ع) به قصد #موعظه سپاه دشمن که میخواستند به خیمههای امام حمله کنند، به ذکر اوصاف امام و یارانش پرداخت و آنان را از جنگ برحذر داشت.
🌑 در روز عاشورا
روز عاشورا، امام حسین(ع) حبیب بن مظاهر را فرمانده جناح چپ نیروهای خویش کرد. امام #حسین(ع) در سخنرانی خود، حسب، نسب، فضایل خویش و حدیث "هذانِ سَیّدا شَبابِ اَهلِ الْجَنَّةِ" را یادآور شد و فرمود در میان شما افرادی هستند که این حدیث را از #پیامبر(ص) شنیدهاند. در این هنگام #شمر بن ذیالجوشن گفت: من خدا را با شک و تردید عبادت کرده باشم اگر بدانم تو چه میگویی. #حبیب بن مظاهر در پاسخ او گفت: به خدا من چنان میبینم که تو با هفتاد شک و تردید خدا را عبادت میکنی، شهادت میدهم که راست میگویی و نمیفهمی چه میگوید، چراکه قلب تو سیاه و مهر شده است.
زمانی که ابوثمامه صائدی وقت نماز را به #امام یادآوری کرد، امام فرمود: از آنان بخواهید دست از جنگ بردارند تا #نماز بخوانیم. حصین بن نمیر گفت: نمازتان قبول نیست. حبیب بن مظاهر گفت: خیال میکنی نماز خاندان رسول قبول نیست و نماز تو قبول است ای شرابخوار. حبیب بر او حمله کرد و با شمشیر به صورت اسب حصین زد، او بر زمین افتاد و یارانش حمله کرده، او را از چنگ حبیب نجات دادند.
حبیب بن مظاهر ۶۲ نفر از افراد دشمن را کشت. پس از آن بدیل بن صریم عقفانی به او حمله کرد و با شمشیر بر فرقش زد، فرد دیگری با نیزه به او حمله کرد. پس از آنکه حبیب از اسب بر زمین افتاد بدیل بن صریم سرش را از تن جدا کرد.
امام #حسین(ع) خود را به بالین #حبیب رساند و فرمود: «اَحْتَسِبُ نَفْسی و حماة اَصحابی» پاداش خود و یاران حامی خود را، از خداوند انتظار میبرم.
در #نَفَس_المَهْموم آمده است که حضرت فرمود: ای حبیب، مردی با فضیلت بودی که در یک شب #قرآن را ختم میکردی.
#لا_یوم_کیومک_یااباعبدلله
#یا_لیتنی_کنت_معهم_فافوز_فوزا_عظیما
#شنبه_ها
#آشنایی_با_شهداء
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🕊️🕊️🕊️✨✨✨
@deldadegan_yar_ghayeb
#طرح_مهدوی
📌راه و چراغی برای ما:
🏴از خالی کردن پشت #نائب_امام
▪️تا پذیرایی #امام با شمشیر و نیزه و سنگ
▪️تا #شرمندگی و درماندگی ، خود را در #بین_بهشت و جهنم دیدند ، به سوی بهشت رفتند در #آغوش امام قرار گرفتند، #حر شدن
▪️تا #قربانی شدن علی اکبر و علی اصغر و قاسم و عبدالله و...
▪️تا پر پر شدن رقیه خاتون
▪️تا سقابودن تا تشنه ماندن، #ابوالفضل و شرمنده گذاشتن فرات تا ابد
🚩تا اربا اربا شدن #حسین(ع) با نیزه و شمشیر و...
💯همه و همه برای اینکه من و تو از #قاب_اماممان عالم را نگاه کنیم و راه را گم نکنیم که لحظه به لحظه باید در رکاب #امام_زمانمان باشیم و این را بیاموزییم و مشق زندگانی مان کنیم تا #حسین_زمانمان تنها نماند.
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
╭━═━⊰🖤🌿🖤⊱━═━╮
@deldadegan_yar_ghayeb
#آشنایی_با_شهداء_کربلاء
#مسلم_بن_عوسجه_اسدی
صحابی #پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و امام #علی و امام #حسن (علیهماالسلام) و از یاران امام #حسین (علیهالسلام) و از #شهدای_کربلا است.
وی از بزرگان عرب در صدر اسلام به شمار میرفت.در بسیاری از جنگهای دوره اسلامی از جمله غزوه #آذربایجان شرکت کرد. در جنگ #جمل، #نهروان و #صفین نیز به نبرد با مخالفان علی (علیهالسلام) پرداخت.
مسلم بن عوسجه پس از ورود مسلم بن #عقیل به کوفه، به یاریاش شتافت و از مردم برای حمایت از امام حسین (علیهالسلام) بیعت گرفت او همچنین، کار خرید سلاح، دریافت کمکهای مردمی و فرماندهی جنگجویان طایفه مذحج و بنی اسد را بر عهده داشت.
عبیدالله غلام خود، معقل را به عنوان جاسوس به مسجد جامع کوفه فرستاد تا از مسلم بن عقیل اطلاعاتی بدست آورد. اهل کوفه، #مسلم_بن_عوسجه را به وی معرّفی کردند و گفتند: او از هواداران مسلم بن عقیل است، معقل نزد فرزند عوسجه رفت و گفت: من مردی شامی و دوستدار اهل بیت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) هستم و میخواهم با فرزند عقیل بیعت کنم. مسلم از او خواست تا موضوع را کتمان کند و تا فرا رسیدن وعده دیدار صبوری ورزد. پس از گذشت چند روز و با مشورت مسلم بن عقیل، معقل به خانه هانی بن عروه راه یافت و به دیدار فرزند عقیل نائل آمد.
🌑 مسلم بن عوسجه پس از پراکنده شدن #کوفیان و شهادت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه، خود را از دید سربازان عبیدالله مخفی ساخت و #شبانه همراه خانواده خود از کوفه خارج گردید و در شب هفتم یا هشتم محرّم به سپاه امام حسین (علیهالسلام) پیوست.
🌑 او در شب عاشورا در پاسخ امام حسین (علیهالسلام) گفت: ترا رها کنیم تا خدا بداند که در کار ادای حق تو نکوشیدهایم؟ نه به خدا باید نیزهام را در سینههاشان بشکنم و با شمشیرم چندان که دسته آن به دستم باشد ضربتشان بزنم از تو جدا نمیشوم اگر سلاح برای جنگشان نداشته باشم به دفاع از تو چندان سنگشان میزنم که با تو بمیرم تا خدا بداند که ما در نبرد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) از تو حمایت و حفاظت کردیم، به خدا قسم اگر هفتاد مرتبه مرا بکشند، بسوزانند، ریز ریز کنند و دوباره زنده شوم هرگز از تو دست بر نمیدارم و جانم را فدای تو خواهم کرد، چگونه در راه تو کشته نشوم در حالی که این تنها برای یکبار است و عزّتی جاودانه دارد؟
🌑 صبح عاشورا پس از آن که به دستور امام (علیهالسلام) اطراف خیمهها را آتش زدند، گروهی از سواره نظام سپاه ابن سعد به سمت خیمهها آمدند، یکی از آنها فریاد زد: ای حسین (علیهالسلام) پیش از فرا رسیدن رستاخیز، سوی آتش شتاب کردی، امام فرمود: کیست این مرد؟ به گمانم شمر بن ذی الجوشن باشد. یاران گفتند: آری.
مسلم بن عوسجه گفت: ای فرزند رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله)، فدایت شوم، من میتوانم با تیر او را هدف قرار دهم، تیر من خطا نمیرود و این تبهکار از ستمکاران است، حضرت فرمود: نه من دوست ندارم شروع کننده جنگ باشم.
وقتی دو لشکر به هم درآمدند، عدهای از سپاه ابن سعد که عمرو بن حجاج سرکردگی آنان را بر عهده داشت، از سمت رودخانه فرات به لشکر امام (علیهالسلام) حمله کردند و با میسره سپاه به فرماندهی زهیر بن قین درگیر شدند. در این میان مسلم بن عوسجه سرسختانه به نبرد با دشمن پرداخت .
وی حدود پنجاه تن از جنگجویان ابن سعد را به خاک افکند و همچنان با شمشیر خود به قلب سپاه دشمن میزد. در این حملهٔ دسته جمعی بود که مُسلم بن عوسجه اسدی به شهادت رسید.
مسلم بن عوسجه اولین #شهید از یاران امام حسین (علیهالسّلام) در روز عاشوراست؛
هنگامی که عمرو بن حجاج و لشکریانش عقب نشستند و غبارها فرو نشست، دیدند که مسلم بن عوسجه بر زمین افتاده است. امام حسین (علیهالسّلام) تنها بر بالینش حاضر شد و مُسلم هنوز رمقی در بدن داشت. امام حسین (علیهالسّلام) فرمود: «ای مُسلم بن عوسجه، پروردگارت تو را رحمت کند»؛ و آنگاه این آیه را تلاوت فرمود: «فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلو تبدیلا؛
برخی از آنان (در راه خدا) کشته شدند و برخی دیگر انتظار میکشند».
#حبیب_بن_مظاهر نیز نزد مسلم آمد و گفت: تحمّل شهادت تو برایم سخت است، تو را به بهشت بشارت میدهم. مسلم با صدای ضعیف پاسخ داد: خداوند تو را به خیر و نیکی بشارت دهد. حبیب گفت: تقدیر چنین است که من بزودی به تو بپیوندم، اگر اینگونه نبود، برای پیوند دینی و خانوادگی که میان ماست، دوست داشتم خواستههای تو را بشنوم و بدان جامه عمل بپوشانم. مسلم با دست خود به امام حسین (علیهالسلام) اشاره کرد و گفت: من تو را وصیت میکنم که تا پای جان از او حمایت کنی، حبیب گفت: به خدای کعبه قسم که آن حضرت را یاری خواهم کرد.
#لا_یوم_کیومک_یااباعبدلله
#یا_لیتنی_کنت_معهم_فافوز_فوزا_عظیما
#شنبه_ها
#آشنایی_با_شهداء
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🕊️🕊️🕊️✨✨✨
@deldadegan_yar_ghayeb
#آشنایی_با_شهداء_کربلاء
#سعید_بن_عبدالله
وی اهل کوفه بود و به شجاعت و عبادت شهرت داشت.
در زیارت الشهدا با نام سعد و در زیارت رجبیه امام حسین(ع) با نام سعید به او سلام داده شده است.
#سعید بن عبدالله و #هانی بن هانی سبیعی #نامه سوم #کوفیان را برای امام حسین(ع) بردند. نویسندگان این نامۀ شَبَث بن رِبعی، حَجّار بن اَبجَر، یزید بن حارث، یزید بن رویم، عزرة بن قیس، عمرو بن حجاج و محمد بن عمیر بودند. برخی معتقدند که این مأموریت به جهت #وجاهت سعید بن عبدالله بوده، به امید آنکه این وجاهت، امام(ع) را به رفتن به کوفه #قانع کند.
امام حسین(ع) به وسیلۀ سعید #پاسخ مردم کوفه را داد و نوشت که مسلم بن عقیل را به عنوان سفیر خود روانه کوفه کرده است. به گزارش تاریخ طبری (تألیف ۳۰۳ق) زمانی که مسلم وارد کوفه شد و برای مردم سخنرانی کرد. #عابس بن ابیشبیب شاکری، #حبیب بن مظاهر و #سعید بن عبدالله در سخنانی بر #حمایت خود از امام #حسین تأکید کردند.
مسلم در این مجلس، سعید بن عبدالله را مأمور کرد تا امام(ع) را برای ورود به کوفه دعوت کند. سعید به مکه بازگشت و نامۀ مسلم بن عقیل را به امام داد و از مکه با کاروان امام حسین #همراه شد.
سعید بن عبدالله در شب عاشورا خطاب به امام حسین، سوگند یاد کرد اگر هفتاد مرتبه مرا بسوزانند و خاکسترم را به باد دهند باز هم از شما دست بر نخواهم داشت. او این سخنان را در واکنش به سخنان امام حسین مطرح کرد که در سخنانی از اصحابش خواست هر یک دست دوست خود را گرفته و از تاریکی شب بهره گرفته و کربلا را ترک کنند.
🌑 ظهر عاشورا
هنگامی که امام حسین(ع) #نماز خوف به جا آورد، سعید بن عبدالله و زهیر بن قین مقابل حضرت #ایستادند و با صورت، سینه، پهلو و دست، از اصابت تیرها به امام(ع) جلوگیری کردند. نقل شده هنگام شهادت، به جز زخمهای شمشیر و نیزه، ۱۳ #تیر بر بدنش بوده است. ازاینرو از او به عنوان شهید #نماز یاد میشود.
نقل کردهاند زمانی که سعد به زمین افتاد و در حال جاندادن بود این دعا را میخواند:
خدایا! همانگونه که قوم عاد و ثمود را لعنت کردی، اینان (سپاه کوفه) را مورد لعن خویش قرار ده. خدایا! سلام و درود مرا به پیامبرت برسان و درد و رنجی را که در اثر زخمهای بدنم تحمل نمودم به آن حضرت ابلاغ فرما؛ زیرا من در یاری پیامبرت خواستار دستیابی به پاداش توام.
سپس رو به امام(ع) کرد و گفت:ای فرزند رسول خدا، آیا به #پیمانم عمل کردم؟ امام(ع) فرمود: آری؛ تو پیشاپیش من به #بهشت خواهی رفت.
#لا_یوم_کیومک_یااباعبدلله
#یا_لیتنی_کنت_معهم_فافوز_فوزا_عظیما
#شنبه_ها
#آشنایی_با_شهداء
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🕊️🕊️🕊️✨✨✨
@deldadegan_yar_ghayeb
#آشنایی_با_شهداء_کربلاء
عابس بن أبی شُبیب شاکری
از یاران باوفای امام #حسین (علیهالسلام)، و به قولی از خاصّان امام #علی (علیهالسلام) بود، یکی از #شهدای کربلا است.
عابس از مهتران، دلاوران، سخنوران، عابدان و شب زنده داران شیعه بود.
عابس، نخستین کسی بود که در منزل #مختار، هنگام قرائت #نامه امام حسین (علیهالسلام) برای شیعیان #کوفه به پاخاست و پس از حمد و ثنای خداوند متعال خطاب به حضرت مسلم (علیهالسلام) گفت: من درباره مردم به شما خبر نمیدهم و نمیدانم نیّتشان چیست و از جانب آنها وعده فریبنده ای نمیدهم. به خدا قسم از چیزی که درباره آن تصمیم گرفتهام سخن میگویم هنگامی که دعوت کنید میپذیرم و همراه شما با دشمنانتان میجنگم و با شمشیر از شما دفاع میکنم تا به پیشگاه خداوند روم و از این کار جز ثواب چیزی نمیخواهم.
پس از #بیعت کوفیان با حضرت #مسلم (علیهالسلام)، عابس با شوذب به عنوان پیک، نامه آنان را به امام حسین (علیهالسلام) رساند.
🌑 روز عاشورا
چون روز عاشورا آتش جنگ شعلهور گردید و برخی از یاران اباعبدالله (علیهالسلام) به شهادت رسیدند، عابس بن ابی شبیب شاکری به همراه شوذب بن عبدالله، از هم پیمانان و وابستگان بنی شاکر به حضور امام حسین رسیدند. عابس به شوذب گفت: ای شوذب چه تصمیمی گرفتهای؟ (میخواهی چه کنی؟) شوذب گفت: چه میکنم؟! به همراه تو در رکاب فرزند دختر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میجنگم تا کشته شوم. عابس گفت: گمان من هم همین بود، اما نخست نزد ابی عبدالله برو (و از او اجازه بگیر تا تو جزء یاران او گردی) و او (جهاد و شهادت) تو را مانند دیگر یاران خود، به حساب خدا بگذارد، و من هم تو را به حساب خدا بگذارم (تا اجری ببرم)؛ زیرا در این ساعت اگر کس دیگری با من بود، که از تو به من نزدیکتر بود، دوست میداشتم برود و جلوی چشمانم به شهادت برسد، تا او را به حساب خدا بگذارم (و اجری ببرم) امروز روزی است که هر قدر میتوانیم، باید به دنبال اجر و پاداش باشیم؛ زیرا بعد از این روز، دیگر جای عمل نیست، و فقط حساب است.
شوذب نزد امام حسین (علیهالسّلام) رفت و بر امام (علیهالسّلام) سلام کرد و (پس از کسب اجازه) به میدان رفت و جنگید تا به #شهادت رسید. آنگاه عابس به خدمت امام (علیهالسلام) رسید و گفت: ای اباعبدالله! هیچکس در روی زمین نزد من از شما عزیزتر و محبوبتر نیست. اگر میتوانستم با چیزی بهتر از جانم از شما دفاع کنم دریغ نمیکردم. درود بر تو ای اباعبدالله، خداوند را گواه میگیرم که بر راه تو و پدرت استوار هستم. سپس با پیشانی مجروح و با شمشیر برکشیده به سوی میدان شتافت.
ربیع بن تمیم هَمْدانی، از سران سپاه یزید میگوید: «چون عابس را دیدم شناختم. زیرا او را در جنگها دیده بودم. فریاد زدم، ای مردم! این شخص، #شیر شیران است او فرزند ابی شبیب است. هیچکس از شما سوی وی نرود. عابس مکرّر فریاد میزد، آیا مردی وجود ندارد که با مردی مبارزه کند؟ کسی به میدان نرفت تا ابن سعد فرمان داد #سنگبارانش کنید. عابس چون دید از هر طرف به سویش سنگ پرتاب میشود، زره از تن بیرون آورد و #کلاه خود از سر بیفکند و بر آنها حمله کرد. به خدا قسم دیدم او بیش از دویست تن را طرد کرد. سرانجام در قلب میدان و محاصره دشمن به درجه شهادت نایل گشت. سر او را در دست چند نفر دیدم که هر کدام ادعا میکرد وی، او را کشته است. عمرسعد گفت: مشاجره نکنید. هیچکس نمیتوانست یک تنه عابس را بکشد. شما #همگی توانستید با هم او را بکشید. با این سخن، نزاع و کشمکش آنها خاتمه یافت.»
در زیارت ناحیه #مقدسه امام (علیهالسلام) و #رجبیه از وی چنین یاد شده است: «السلام علی عابس بن شبیب الشاکری.»
مرحوم شیخ عباس قمی نیز درباره او گفته است: السلام علیک یا عابس بْنِ ابی شبیب الشاکری اشْهَدُ انَّکَ مَضیت علی مامضی علیه البدریون والمجاهدون فی سبیل اللَّه.
درود بر تو ای عابس بن ابی شبیب شاکری، گواهی میدهم آنچه -از مصائب- بر رزمندگان بدر و مجاهدین راه خدا گذشت بر تو نیز وارد شده است.
#لا_یوم_کیومک_یااباعبدلله
#یا_لیتنی_کنت_معهم_فافوز_فوزا_عظیما
#شنبه_ها
#آشنایی_با_شهداء
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🕊️🕊️🕊️✨✨✨
@deldadegan_yar_ghayeb
#آشنایی_با_علماء
🖍️ شیخ صدوق
ابن بابِوِیهْ، محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی، ملقب به شیخ #صدوق (ح ۳۰۵-۳۸۱ق/ح۹۱۷-۹۹۱م)، #محدث و #فقیه بزرگ شیعه #امامیه، در قرن #چهارم هجری قمری بود.
📚 شیخ طوسی در اسانید الاستبصار ، از وی با لقب «#عمادالدین» یاد کرده است. او ابتدا نزد پدرش به شاگردی پرداخت و بعد برای کسب علم به شهرهای #مختلفی سفر کرد و از #اساتید بسیاری بهره برد.
وى پيشواى شيعه در قم و اطراف آن در زمان خود بوده و در عصر امام حسن #عسکری (علیهالسلام) و #غیبت #صغرای حضرت ولی عصر (عجّلاللهفرجهالشریف) و در عهد #نيابت خاصه #حسین بن روح مىزيسته است.
📚 به دعاى حضرت ولیعصر (عجّلاللهفرجهالشریف) شهرت شيخ صدوق عالمگير شد و تمام دانشوران، زبان به مدح و ثناى او گشودند و در برابر عظمت و گستردگى دانش او خضوع کردند
بيشترين فرصت و زحمت وى صرف جمعآورى و تدوين و تبويب و نشر احاديث و نگارش کتب مختلف شد و اين امر جز با تسلط او بر آن رشتههاى علمى تحقق نخواهد يافت.
تبويب و تدوين حديث با توجه به موقعيت زمانى صدوق و نبود يا کمبود امکانات نگارشى و تحقيقى در آن عصر، حاکى از تلاش طاقتفرساى او است. امروزه انجام چنين امر بزرگ با وجود امکانات زياد حتى از توان يک گروه علمى هم خارج است.
صدوق با کار ابتکارى خود در تنظيم آثار معصومین (علیهمالسلام) چشمهسارى را جارى ساخت که نسلهاى آينده توانستند از جويبار روان و زلال آن نيازهاى علمى و دينى بشريت را مرتفع سازند.
📚 تفاوت ناصبی و سنی
ابن بابویه مانند اکثر مکاتب دیگر امامی بین اهل سنت و ناصبی فرق آشکار گذاشته، ضمن احترام به اهل سنت (چنانکه مثلاً از تمجید مشایخ سنی توسط او بر میآید) ناصبی را کافر شمرده و #برائت از #ظالمین نسبت به ائمه را از #واجبات دانسته است.
📚 لقب صدوق
لقب «#صدوق» بلیغترین کلمه در بیان امانت وی در روایت است. نخستین کسی که ابن بابویه را صدوق نامیده ابن ادریس است، لیکن پس از وی تا زمان #شهید اول این لقب شهرت نداشته است.
برخی، اساتید او را تا ۲۵۰ تن شمرده اند.
او از نظر فکری از مکتب اخباریان متقدم قم به شمار میرود. عصر شیخ صدوق، عصر #حدیث بوده و ایشان در ادامه حرکت شیخ #کلینی، به ضبط و نشر حدیث بنا نهاده است. ایشان #کثیرالتالیف بوده و آثار زیادی به او نسبت دادهاند که از مهمترین آنها کتاب
من لا یحضره الفقیه، علل الشرایع، الخصال، عیون الاخبار الرضا، معانی الاخبار را میتوان نام برد.
ابن بابویه پس از گذشت هفتاد و پنج سال از عمر شریفش، در سال ۳۸۱ دعوت حق را لبیک گفت و در شهر #ری دیده از جهان فرو بست و در نزدیکی مرقد #عبدالعظیم #حسنی مدفون گردید.
امروزه آرامگاهش به نام ابن بابویه در شهر ری مشهور و آرامگاهش زیارتگاه مسلمانان و محل استجابت دعای مؤمنان است.
#شنبه_ها
#آشنایی_با_علماء
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
لینک کانال 👇✨
@deldadegan_yar_ghayeb
🥀🥀🥀🕊️🕊️🕊️💔💔💔
#آشنایی_با_شهداء
#محمدعلی_پورعلی
جوان زیبا و سفیدرویی بود که به خاطر طلایی بودن رنگ موهایش در روستای #گُراخک شاندیز #مشهد به «#مندلیطلا» معروف شد، اما کمی بعد به دام #اعتیاد افتاد؛ وضعیت ناگواری که او و خانواده را سردرگم کرده بود. محمدعلی به امام #رضا (ع) متوسل شد تا از دام اعتیاد رها شود. با تولد فرزندش رضا از اعتیاد فاصله گرفت و مصمم شد راهی جبهه شود، اما به دلیل شرایطی که پیش از آن داشت، اعزامش به جبهه کار راحتی نبود. محمدعلی برای اعزام به #جبهه دست به دامان امام #حسین (ع) شد، توبه کرد و نهایتاً مسیر رفتنش به جبهه فراهم شد و عاقبت در عملیات کربلای یک با اصابت تیری به قلبش به شهادت رسید.
وصیت شهید:
به دوستش گفته بود: «من میروم و شهید میشوم و پیکرم چند روزی در بیابان میماند. وقتی پیکرم را برای شما آوردند، پدرم را بالای سرم بیاورید تا من را حلال کند و بگوید که دیگر مایه آبروی او شدهام. پیکرم را در همان نقطهای که حد شلاق بر من جاری شد، قرار دهید و فرزندم رضا را روی تابوتم بگذارید تا ببیند پدرش بعد از توبه به درگاه خدا و عشقی که از امام حسین (ع) در وجودش جاری شد، به چه مقامی رسید که خدا توبه کنندگان را دوست دارد.»
پیکر جامانده
بعد از شهادت ، بعثیها پیشروی میکنند. پیکرش همانجا روی زمین میماند. حدود ۴۰ روز پیکر ایشان مهمان خاکهای مهران بود. وقتی پیکرش را بعد از ۴۰ روز به عقب آوردند، دستش در حالی که روی سینه قرار داشت، خشک شده و صورتش سوخته بود. آنچه در روز تشییع پیکرش از زبان هم محلیها و دوستانش نقل شده :
دقیقاً ۴۷ روز پس از اعزام، پیکر مطهر این شهید را به روستا آوردند و تشییع کردند. مردم روستا میگویند با اینکه پیکر، روزهای زیادی در بیابان روی زمین افتاده بود، در فضای مسیر تشییعش بوی #عطری عجیب پیچیده بود. تمام اهالی روستا در تشییع پیکر #شهید_تواب شرکت و این عطر را با جان و دل احساس کرده بودند.
برای اطلاعات بیشتر به سایت زیر مراجعه فرمایید.👇👇
مردم روستا هنوز عطر پیکر «مندلی طلا» را به یاد دارند
https://www.javanonline.ir/fa/news/1096808/%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D8%B1%D9%88%D8%B3%D8%AA%D8%A7-%D9%87%D9%86%D9%88%D8%B2-%D8%B9%D8%B7%D8%B1-%D9%BE%DB%8C%DA%A9%D8%B1-%D9%85%D9%86%D8%AF%D9%84%DB%8C-%D8%B7%D9%84%D8%A7-%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%DB%8C%D8%A7%D8%AF-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%86%D8%AF
#شنبه_ها
#شهید_تواب
#شهید_محمدعلی_پورعلی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
لینک کانال 👇✨
@deldadegan_yar_ghayeb
💔💔💔🕊️🕊️🕊️🥀🥀🥀
#آشنایی_با_شهداء
بسیجی شهید #مجیدقربانخانی متولد ۲۹ مرداد ماه ۱۳۶۹ ه.ش. می باشد. «شهید مدافع حرم مرتضی کریمی با مجید دوست بود. گویا در بسیج با هم آشنا شده بودند. یک بار مرتضی از مجید می خواهد به #هیئت آنها برود. اسباب تحولات مجید از همین جا آغاز شد. البتّه ناگفته پیداست که منشأ اثر این تحولات ریشه در باورهایی داشت که سرشت شهید قربانخانی با آنها آمیخته شده بود. نفس سلیم مجید مثل آتش زیر خاکستری بود که در انتظار یک تلنگر نشسته بود تا صفای وجودش را بروز دهد.
تحول شهید مجید قربانخانی
شهید قربانخانی از اعضای اصلی هیئت جوانان سیدالشهدا(علیه السلام) یافتآباد بودو ازکودکی ارادت خاصّی به اهلبیت و حضرت زینب(سلام الله علیها) داشت، امّا دعوت شهید کریمی به هیئت و شنیدن درباره ی مدافعان حرم و مظلومیت اهل بیت در سوریه ، اسباب دگرگونی او را فراهم می سازد .
دوستان شهید اذعان داشتند: آن شب مجید، در هیأت آن قدر گریه می کند که از هوش می رود، وقتی به هوش می آید می گوید: من باشم و کسی نگاه چپ به حرم بی بی زینب(سلام الله علیها) بیندازد. از آن لحظه به بعد اخلاق مجید تغییر می کند. ساکت و آرام می شود. تمام تلاش خود را برای رفتن به #سوریه می کند.
همراهی یک دوست خوب، به او در نشان دادن مسیر کمک کرد. شهید مرتضی کریمی در تمام این مراحل با شهید مجید قربانخانی بود. اتفاقاً با هم در یک منطقه و عملیات #شهید شدند.
تغییر خصوصیات اخلاقی شهید قربانخانی پس از سفر به کربلا
خواهر شهید می گوید: وقتی از سفر #کربلا برگشت، مادر پرسیده بود چه چیزی از امام #حسین علیه السلام خواستی؟ مجید گفته بود: از امام حسین علیه السلام خواستم آدمم کنه ...
سه چهار ماه قبل از رفتن به سوریه به کلّی متحول شد، همیشه در حال دعا و گریه بود، نمازهایش را سر وقت می خواند و حتّی نماز صبحش را نیز اول وقت می خواند.
خودش همیشه می گفت نمی دانم چه اتّفاقی برایم افتاده که این طور عوض شده ام و دوست دارم همیشه دعا بخوانم و گریه کنم و همیشه در حال عبادت باشم.
اهتمام شهید مجید قربانخانی برای کمک به نیازمندان
پدر شهید میگوید:«مجید بچه زبر و زرنگی بود و درآمد خوبی داشت. غیر از ماشین نیسان، یک زانتیا هم برای سواری خودش داشت. اما عجیب دست و دلباز بود و اگر مستمندی را میدید، هرچه داشت به او میبخشید. فکر هم نمی کرد که شاید یک ساعت بعد خودش به آن پول نیاز پیدا کند. گاهی طی یک روز کلی با نیسانش کار میکرد، اما روز بعد پول بنزینش را از من میگرفت! ته توی کارش را که درمی آوردی میفهمیدی کل درآمد روز قبلش را بخشیده است. واقعاً دل بزرگی داشت، تکه کلامش این بود که «خدا بزرگ است میرساند.».
مهربانی شهید مجید قربانخانی
#مادر شهید میگوید: «مجید خیلی شوخ طبع بود و شیطنت داشت، از بیرون نگاه می کردی به نظرت میرسید این جوان جز خودش و جمع دوستانهای که با بچه محلها دارد به چیز دیگری فکر نمیکند اما من که مادرش هستم می دانم چه ذات خوبی داشت و چه قلب مهربانی در سینهاش میتپید. می دیدی کله سحر زنگ می زد و می گفت مریم خانم سفره را بینداز که کلهپاچه را بیاورم. گیج خواب میگفتم یعنی چه کلهپاچه بیاورم؟ میگفت با بچهها رفتیم طباخی دلم نیامد تنهایی بخورم. یا یک بار سه روز با ما قهر کرده بود، زنگ میزد برایتان غذا فرستادهام. میگفتم آقا مجید شما با در و دیوار خانه قهر کردهاید یا با ما؟ میگفت با این چیزها کاری نداشته باشید، بیرون غذا خوردم دلم نمیآید شما از این غذا نخورید. آن قدر دل مهربانی داشت که نظیرش را ندیده بودم.»
لحن خاص شهید مجید قربانخانی
پدر شهید هم میگوید:«لحن حرف زدن مجید خاص بود. بگویی نگویی #داش_مشتی حرف میزد. من و مادرش را به اسم کوچک صدا میزد. به من میگفت آقا افضل، مادرش را هم مریم خانم صدا میزد. یا مثلاً از بین داییهایش، تنها به دو نفرشان دایی میگفت و سه تای دیگر را به اسم کوچک صدا میزد.
گفته ی شهید مجید قربانخانی شب قبل از عملیات
#فرمانده یگان فاتحین تهران می گوید: شب قبل از آغاز عملیات متوجّه شدم مجید با یکی دیگر از دوستانش در حال کندن یک کانال است. بلند گفتم مجید چند بار گفتم خاکبازی نکن. لباس آستین کوتاه پوشیده بود. گفتم «چرا خالکوبی ات مشخص است . چند بار گفتم بپوشان». پاسخ داد «این خالکوبی یا فردا پاک می شود، یا خاک می شود».
مجید قربانخانی در ۲۱ دیماه سال ۹۴ به همراه همرزمانش همچون شهید مصطفی چگینی، شهید مرتضی کریمی و شهید محمد آژند در خان طومان حلب سوریه به #شهادت رسیده و مفقود الاثر شد.
ایشان پس از گذشت سه سال از شهادتش به وطن #بازگشت. #هویت شهید مجید قربانخانی در سال ۹۸ توسط گروه های تفحص شهدا کشف و توسط آزمایش "دی ان ای" شناسایی شد.
#شنبه_ها
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_مجید_قربانخانی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
لینک کانال 👇✨
@deldadegan_yar_ghayeb