⚫️ وای علی اکبرم (ع)
تا که عقابت با سوارِ خویش، پر زد
طوفانِ پاییزی به باغ من ضرر زد
آه ای امید خیمهها !؛ وقتی که رفتی
افتاد، از پا زینب و دستی به سر زد
بالا بلندم !؛ کاش میبستی نقابی
چشمِ حرامیها تو را آخر نظر زد
ای سَروِ گلزارم ؛! خمیدم تا که دیدم
گلچین؛ عصای پیریام را با تبر زد
«اولادُنا اَکبادُنا» تفسیرش این است
هر زخمِ تو؛ زخمِ عمیقی بر جگر زد
آیینهی من !؛ با شکستِ تو شکستم
هر کس تو را زد؛ ضربهای هم بر پدر زد
با هر رجز تا اینکه گفتی نام خود را
با بغض حیدر؛ دشمنت هم بیشتر زد
ای کاش، دیگر هیچ بابایی نبیند
این آتشی که بر دلم داغ پسر زد
جان خودم را میدهم؛ اما تو برگرد
ای کاش میشد؛ چون به جان تو میارزد
#وای_علی_اکبرم_ع
#حیدر_کربلا_علی_اکبر_ع
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
📝رضا_قاسمی
دلدادگی💙
https://sapp.ir/deldadegi
4_5834513252557521748.mp3
8.38M
اون بالابالاهایی شبیه یک پرنده ...
#حاج_سید_مجید_بنی_فاطمه
🔴پیشنهاد دانلود
شب هفتم #محرم_الحرام_۹۷
دلدادگی💙
https://eitaa.com/deldadegi
▪دیدار مدیر عامل و هیات مدیره خانه تئاتر با وزیر ارتباطات !!
هر چی فکر میکنم به جز تلاش برای بیشتر دیده شدن و حضور موثر در انتخاباتهای آتی دلیلی برای اصرار حضور جناب آذری جهرمی در حوزههایی که اساسا ربطی به حوزه کاری ایشون نداره، نمیبینم!
هر چند که فقط خداست که از دلها آگاهِ! 😁😁
💬 احسان سالمی
╔═.🔵.═════╗
@deldadegi
╚═════.🔵.═╝
دلدادگی 💙
کوفیان منتظر و در صدد آزارند
نکند داغ تو را روی دلم بگذارند
پسرم خیمه همین جاست مرا گم نکنی
پسرم دور نشو سنگ دلان بسیارند
پسرم دست خودت نیست اگر تنهایی
این جماعت همه از اسم علی بیزارند!
این جماعت همه امروز فقط آمده اند
داغ هفتاد و دو تا گل به دلم بگذارند
سنگ ها... هلهله ها... پیکر تو... یک لشگر...
وای این قوم چرا این همه خنجر دارند؟
آه، پرپر مزن آن قدر دلم می گیرد
عاشقان بر درت از اشک چو باران کارند
عصر امروز جوانان حرم جسمت را...
باید از هر طرف دشت بلا بر دارند
دیدی آخر تو به معراج رسیدی پسرم
باید این بار تو را پیش خودم بسپارند
دلدادگی💙
https://eitaa.com/deldadegi
◼️ اگر حضرت زینب (س)نبود؟...
باخودم میگفتم کاش زینب کبری(س) در کربلا نبود آخر مگر یک زن چقدر توان تحمل مصیبت را دارد؟
کاش نبود و نمیدید بدن قطعه قطعه شده ی علی اکبر (ع)را...
کاش نبود و نمیدید دستان قلم شده ی علمدار کربلا را...
کاش نبود و نمیدید حنجر خونین علی اصغر(ع) را ...
کاش نبود و نمیدید راس برادر بر ........
و هزار تا کاش دیگر و اما نه...،ناگهان به یاد عصر روز واقعه افتادم...، به یاد طفلان بی پناهِ پناه برده به دامان ایشان
به یاد تن تب دار امام و پرستاری ایشان، به یاد مخدرات حرم و غیرت ایشان، به یاد کوفه و بازار لعنتی آن و خطبه غرای ایشان، به یاد شام و زخمهای زبان و صلابت نگاه ایشان، به یاد مجلس شراب و جمله طوفانی "ما رایتا الا جمیلا " ی ایشان، براستی اگر زینب(س) نبود چه میشد؟
قطعا اگر زینب کبری(س) نبود اثری از عاشورا حتی نبود
اینجا نقش یک بانوی انقلابی را بیشتر درک کردم.
▪️زمان شناس و دشمن شناس
بانویی که در اوج حیاست و این اما مغایر با روشنگری او در برابر نامردهای روزگار نیست
بانویی که در اوج احساسات و عواطف زنانه است و این اما نتوانست باعث شود که در مشکلات و مصائب عنان از کف بدهد
براستی چقدر در تاریخ موثر است یک بانوی انقلابی بصیر.
https://eitaa.com/deldadegi
دلدادگی 💙
⁉چرا لایک نکند؟!
مگر این سبک زندگی چه ایرادی دارد؟!
از دشمن پول میگیرد که در برابر پدر و مادر، مذهب، فرهنگ و ملتش بایستد ولی هنوز کتلتهای مادرش را دوست دارد! خب همینها برای لایک کردن و دوست داشتنش کافیست دیگر!!
💬 سیاوش آقاجانی
#شهیندخت_مولاوردی
#مسیح_علینژاد
#پوستر
╔═.♎.═════╗
@deldadegi
╚═════.♎.═╝
دلدادگی 💙
شعر ی از سید حمیدرضا برقعی که در آن به میدان رفتن حضرت علی اکبر (ع)، جنگ نمایان ایشان و سرانجام شهادت مظلومانه دُردانه امام حسین (ع) رابسیار زیبا به تصویر کشیده شده است:
ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان
مثل تیری که رها میشود از دست کمان
خسته از ماندن و آماده رفتن شده بود
بعد یک عمر رها از قفس تن شده بود
مست از کام پدر بود و لبش سوخته بود
مست می آمد و رخساره برافروخته بود
روح او از همه دل کنده، به او دل بسته
بر تنش دست یدُ الله، حمایل بسته
بی خود از خود، به خدا با دل و جان می آمد
زیر شمشیر غمش رقص کنان می آمد
یا علی گفت که برپا بکند محشر را
آمده باز هم از جا بکند خیبر را
آمد، آمد به تماشا بکشد دیدن را
معنی جمله در پوست نگنجیدن را
بی امان دور خدا مرد جوان می چرخید
زیر پایش همه کون و مکان می چرخید
بارها از دل شب یک تنه بیرون آمد
رفت از میسره از میمنه بیرون آمد
آن طرف محو تماشای علی، حضرت ماه
گفت لا حَولَ و لا قوُّه اِلّا بِالله
مست از کام پدر، زاده ی لیلا، مجنون
به تماشای جنونش همه دنیا مجنون
آه در مثنوی ام، آینه حیرت زده است
بیت در بیت خدا واژه به وجد آمده است
رفتی از خویش، که از خویش به وحدت برسی
پسرم! چند قدم مانده به بعثت برسی
نفس نیزه و شمشیر و سپر بند آمد
به تماشای نبرد تو خداوند آمد
با همان حُکم که قرآن خدا جان من است
آیه در آیه رجزهای تو قرآن من است
ناگهان گرد و غبار خطر، آرام نشست
دیدم ات خُرّم و خندان قدح باده به دست
آه آئینه در آئینه، عجب تصویری
داری از دست خودت جام بلا می گیری
زخمها با تو چه کردند؟ جوان تر شده ای
به خدا بیشتر از پیش پیمبر شده ای
پدرت آمده در سینه تلاطم دارد
از لب ات خواهش یک جرعه تبسّم دارد
غرق خون هستی و برخاسته آه از بابا
آه، لب وا کن و انگور بخواه از بابا
گوش کن خواهرم از سمت حرم می آید
با فغانِ پسرم وا پسرم می آید
باز هم عطر گل یاس به گیسو داری
ولی این بار چرا دست به پهلو داری؟
کربلا کوچه ندارد همه جایش دشت است
یاس در یاس مگر مادر من برگشته ست؟
مثل آئینه ی در خاک، مکدّر شده ای
چشم من تار شده؟یا تو مکرّر شده ای؟
من تو را در همه کرب و بلا می بینم
هر کجا می نگرم جسم تو را می بینم
"اِربًا اربا" شده چون برگ خزان می ریزی
کاش می شد که تو با معجزه ای برخیزی
مانده ام خیره به جسمت که چه راهی دارم
باید انگار تو را بین عبا بگذارم
باید انگار تو را بین عبایم ببرم
تا که شش گوشه شود با تو ضریحم پسرم
#سید _حمیدرضا_ برقعی
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر
https://eitaa.com/deldadegi
دلدادگی 💙