eitaa logo
دلدادگی💞
8.3هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
3.4هزار ویدیو
0 فایل
او را دوست دارم . . .♥️ خیلی ساده حتی بدون قافیه‌ای شعر یا‌ نثری عاشقانه! ولی عمیق، از ته دل : ) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‎‌‌‎‎‌‎‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌ ‌‌‎‎‎‎‎‌‌‎‌‌‎‎‌‎‎‎‌‌‎♥️🍃 دنیای من تنها جاییست که به چشمهای تو احتیاج دارد برای زیستن .. نفس کشیدن .. زندگی کردن ...♥️🌱 💞💞💞💞💞💞💞💞💞 @deldadgiman 💞💞💞💞💞💞💞💞💞
🔴بهترین‌راه‌مجرب افزایش‌ رزق‌ُ روزی😍 بختت بسته شده و پر شده از چشم‌زخم و رزق و روزیت‌ کَم شُده؟😔🌱 با حرز امام جواد میتونی از همه بلاهـا و مشکلات و مریضـی و چشم زخـم بـه دور باشی و یک زندگی و بِـدون هـیــچ دردسر و داشته بـاشی🥰💎 با حرزهای امام جواد اینجا و روزیت رو بده و تمامی مشکلاتی که تو زندگیت داریو حل‌کن پس‌کلیک‌کن😇👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1523581186C418c74beb4 زندگیتو بیمه کن 😉😊
هدایت شده از تبلیغات ایران فیبروز/تنهایی
5.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کاش احساسی وجود نداشت‌.. خیلی سخته تو خودت همه چیزو نگه داری اسمشو بزاری خود خوری آخه تا کی؟؟؟؟....💔💔 💞💞💞💞💞💞💞💞💞 @deldadgiman 💞💞💞💞💞💞💞💞💞
کانال تخصصی 50 مدل ایده برای تزئینات   آموزش ظروف ۷ سین با وسایل ساده و کم هزینه 🌳 سبزه اشــک زلیخــــا 🥹 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2605711693Cd3fdad3b1c شناور و درختی 🌳☝️
هدایت شده از تبلیغات ایران فیبروز/تنهایی
من
دلدادگی💞
#قصه من
دکتر مهرش را در جیب روپوش سفیدش گذاشت و به راه افتاد: وقتی یه عمر تو مغز و اعصاب کار کنی، کم کم دلت از سنگ میشه خانم پرستار. و گلی بالای سر دختر بیچاره نشست و آرام گونه اش را نوازش کرد: پاشو عزیزم… پاشو… امیدت به اون بالایی باشه… پاشو. دختر کم کم لای چشمانش را باز کرد. ایوب پاهایش را پایین آورد. گلی بلند شد و دستش را طرف او دراز کرد: یا علی. *** پایین پله ایستاده بود… می دانست ممکن است با بدترین برخوردها مواجه شود… می دانست دیگر گلی چند روز قبل نیست… او زن باردار مردی دیگر بود و مردی دیگر را به بازیچه گرفته بود… خودش را برای بدترین تنبیه ها آماده کرده بود… اضطراب داشت… ضربان قلبش بالا… تمام وجودش می لرزید… سخت بود… سخت بود رفتن و با او روبرو شدن و از خودت گفتن… از خودی گفتن که تا حالا قضاوت شده بود و حکم هم آماده بود. در را هل داد و وارد شد. همه پشت میزهایشان نشسته بودند و دو سه نفری از آنها مشتری داشتند… نگاهی به کل سالن انداخت… حالا دیگر نفس کشیدن برایش سخت شده بود… دست به روسری اش برد و گره اش را شل تر کرد ولی راه نفسش باز نشد… احساس کرد پلکش کمی می پرد…
‌ ‌ ختم دسته جمعی به مدت هفت شب 🌔از امروز تا شب اول ماه مبارک🌔 👌این ختم ان شاءلله با حاجت روایی قطعی تک تک شرکت کنندگان همراه است جهت حضور در ختم وارد گروه شوید 👇 🤲 ‌گروه ختم دسته جمعی ( مجرب) 🤲 گروه ختم دسته جمعی ( مجرب) ویژه حاجت های محال و سخت 😣☝️🏻
هدایت شده از تبلیغات ایران فیبروز/تنهایی
‌ 📜 دستورالعمل مجربِ جهت توسعه رزق و تمکن مالی بزن رو نامه‌ها دستورالعملُ بردار👇 📩📩📩📩📩📩📩📩 📩📩📩📩📩📩📩📩 لطفااا کسی زیاده روی نکنه 👆