۷ آذر ۱۴۰۳
خسرو شکیبایی یه جا میگه:
گاهی سکوت میکنی،چون اونقدر رنجیدی که نمیخوای حرف بزنی ..
دقیقا همونجا:))
۷ آذر ۱۴۰۳
۷ آذر ۱۴۰۳
۸ آذر ۱۴۰۳
۸ آذر ۱۴۰۳
« بار اول که دیدمت، چنان بی مقدمه زیبا بودی که چند روز بعد یادم افتاد، باید عاشقت شوم...»
۹ آذر ۱۴۰۳
۹ آذر ۱۴۰۳
۹ آذر ۱۴۰۳
به شهر من بيا محبوب من!
همين فردا بيا همه چيز را رها كن و بيا بگو كسى منتظر من است و بیا.
۱۰ آذر ۱۴۰۳
دوست دارم ساعتها زیر بارون قدم بزنم
و یادم بمونه که هنوز زندهام و باید زندگی کنم:)
۱۰ آذر ۱۴۰۳
۱۰ آذر ۱۴۰۳