از بیمِ تنگدستی فرزندان خود را نَکُشید ،
ماییم که به آنها و شما روزی میبخشیدم،
آری
کشتن آنها خطا و گناهی بزرگ است.
📖سوره اسراء
#افزایش_جمعیت
↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 توصیه فوق العاده آیت الله بهجت
🔸به جوانی که میگفت: خستهام نماز نمیخونم.
↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
#صفات_امام_علی_ع
⇦ بصیرت، چراغ راه
حضرت امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: آگاه باشید که اینک شیطان هواداران خود را گرد آورده، نیروهای سواره و پیاده اش را فرا خوانده است. در صورتی که بینش من همواره همراه من بوده و هرگز حقایق را بر خود مشتبه نساخته ام و حقیقت نیز بر من مشتبه نشان داده نشده است -نه خود را فریب داده ام و نه فریب خورده ام-.
📗منابع:
نهج البلاغة، الخطب: 10.
#فقط_حیدر_امیرالمؤمنین_است
↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
#تــلـنگــر
✍مسخره کردن ظاهر دیگران ، یعنی مسخره کردن خدا (نعوذبالله) به شخصی گفتند خیلی بدقیافه ای. لبخندی زد و گفت :از نقش ایراد میگیری یا از نقاش ؟ یکی ازپیامدهای مسخره کردن دیگران فراموش کردن خداست.
{هوَالَّذي يُصَوِّرُکُمْ فِيالْأَرْحامِ کَيْفَ يَشاءُ}
اوست که شما را در رحم ها [یِ مادران]
به هر گونه که می خواهد تصویر می کند .
📚آلعمران آیه ۶
↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#حدیث_نور
✨حضرت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودند:
من و علی(ع) چهارده هزار سال پیش از خلقت آدم(ع) نوری بودیم که در ساحت قدس خدای متعال به سر میبردیم!✨
موضوع: #امام_علی_ع #نور
↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 اثر عجیب سبک شمردن نماز
🎙 حجت الاسلام مؤمنی
#به_عشق_مولا_گناه_نکنیم
↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
یادت باشه تاخودت نخوای
هیچکس نمیتونه زندگیتو خراب کنه.
یادت باشه که آرامش رو
بایدتو وجودت پیدا کنی.
یادت باشه خدامواظبته.
یادت باشه ته قلبت یه جایی
برای بخشش آدما بگذاری
#شب_بخیر🌙
💖🌹🦋🌟✨🌙
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
چه زیباست که هر صبح
همراه با خورشید
به خدا سلام کنیم💚
نام خدا را
نجوا کنیم و آرام بگوییم
الهی به امید تو💚
🦋🌹💖🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
گره کور ظـــــــــــهور تو منم
که می دانم هر جمعه برای گناهانم خون گریه می کنی اما باز هم گناه می کنم
گره کور ظـــــــــــهور تو منم
که می دانم نگاهم می کنی اما در مقابل نگاه مهربانت گناه می کنم و دلت را می شکنم
گره کور ظـــــــــــهور تو منم
که می دانم چقدر غریبی اما من حتی اراده ترک یک گناه را برای کم شدن غربتت ندارم
↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام صبح جمعه تون بخیر.......
↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
#هدیهیاجباری👩⚖
#پارتبیستپنجم🌷
از ميز فاصله گرفت كه با صدام ازش خواستم كه بايسته.
خانم رفيعي!
ايستاد و به پشت سرش نگاه كرد، هنوز هم چهرهاش به شدت عصبي بود.
- درسته، من مجبور نيستم كه اين كار رو انجام بدم. منتي هم سرتون نميذارم؛ اما
ميتونيم باهم يه قراردادي داشته باشيم كه هم شما به خواستهاتون برسيد، هم من!
- متوجه خواستهي شما نميشم!
اشاره كردم كه روي صندلي بشينه. با ترديد بالاخره نشست. مجبور شدم اين يه مورد
رو دروغ بگم، البته تا حدودي هم حقيقت داشت؛ ولي خواستهي اصلي من نبود.
- خونوادهي من مدتي هست كه ازم ميخوان ازدواج كنم و تشكيل زندگي بدم و اگه
زودتر اقدام نكنم خودشون يه نفر رو برام انتخاب كنن. حالا كه شما هم مجبوريد
ازدواج كنيد، ميتونيم باهم تشكيل خونواده بديم.
به تكيهگاه صندلي تكيه داد و آه كوتاهي كشيد و به نقطهاي خيره شد. بعد از چند
ثانيه سكوت گفت:
- موافقم!
- البته همونطور كه قبلاً گفتم هيچ علاقهاي به ازدواج ندارم، فقط در يه صورت
ميتونم اين كار رو بكنم.
- چي؟!
- من تا زماني كه بچهات يه سالش بشه اجازه ميدم كه توي زندگيم بموني. مثل يه
همسر فداكار سركار ميرم و خرج تو و بچهات رو ميدم؛ اما بعد از يه سالگي بچهات
برام فرقي نميكنه كه توي چه شرايطي هستي يا هر چيز ديگه، بايد از زندگيم بري
بيرون، از هم طلاق ميگيريم! تو از مرگ فرار ميكني و به بچهات ميرسي و از طرف
ديگه خونوادهي من هم پاپيچ من نميشن و بعد از طلاقمون ميتونم يه زندگي مستقل
كه الان نميتونم داشته باشم پيدا كنم.
رنگ چشمهاش روشنتر شد، شايد هم براقتر شد، شايد هم اشك توي چشمهاش
جمع شد.
سرش رو پايين انداخت، دستهاش رو كه لرزش خفيفي داشتن از روي ميز برداشت
و روي پاهاش گذاشت. سرش رو كاملاً توي سـ*ـينهاش فرو بـرده بود. منتظر
شنيدن جواب بودم؛ اما هيچ عكسالعملي نديدم.
- خب؟ نظرتون چيه؟!
همونطور كه سرش رو پايين گرفته بود از روي صندلي بلند شد، كيفش رو روي
شونهاش جابه جا كرد و آروم گفت:
فكرام رو ميكنم و بهتون خبر ميدم. خداحافظ.
كارت ويزيتم رو از توي جيب كتم بيرون آوردم و به سمتش گرفتم.
- پس باهام تماس بگيريد. درضمن نميخوام كسي از اين موضوع قرارداد و طلاق
باخبر بشه؛ حتي هستي. بين خودمون ميمونه ديگه؟!
سري تكون داد و دور شد. رفتنش رو نظارگر بودم. به گارسون اشاره كردم كه
به سمتم اومد و سفارش كاپوچينو دادم. دستهم رو توي هم گره زدم و پشت گردنم
گذاشتم.
زندگيم چقدر بيهدف و بيمصرف بود. همهي زندگيم فقط يه چيز شده بود؛ رسيدن
به هستي، ديدن هستي، اسم هستي، هستي، هستي... .
هميشه به اين فكر ميكردم كه اگه بتونم خونه، ماشين و كار خوبي داشته باشم
ميتونم به هستي برسم؛ اما وقتي همهي اين چيزها رو به دست آوردم كه هستي
عاشق شده بود؛ عاشق مردي كه شب عروسي تركش كرد. همهي فكرم هستي شده
بود كه حالش خوب نيست و همه بر اين باور بودن كه افسردگي گرفته؛ اما من
همچنان دوستش داشتم. دوست داشتني از اعماق وجودم كه با هر بار ديدن اون
حالش قلبم چنان فشرده ميشد كه احساس مرگ ميكردم. توي شركت، همهي
هوش و حواسم پيش هستي بود، نميتونستم درست روي چيزي تمركز كنم. وقتي
متوجه شدم كه شركت به برنامه نويس نياز داره بهش پيشنهاد دادم كه توي شركت
كار كنه. قبول كرد و بهترين كارمند شركت شد؛ اما... اما از اون جايي كه هميشه از
چيزي كه ميترسي زودتر سراغت مياد، كسي كه ازش نفرت داشتم وارد زندگيمون
شد، هستي رو از من گرفت، ازدواج كردن و حالا هستي زن متأهليه كه نميدونم
زندگيش خوبه يا نه؛ اما من همچنان بهش علاقهمندم. من دوستش دارم، حتي
نميتونم يه درصد هم از فكر كردن بهش دست بردارم. آره من يه ديوونهام كه
همهي زندگيش شده يه آدم. من به قلبم قول دادم كه تا ابد به نام هستي بزنمش و
اين كار رو ميكنم!🦋🦋🦋🦋
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
#حرفدل
میگفت ؛
هیچکی پشت آدم نیست
فقط خدا هست :)♥️
+شهیدعلیآقایخلیلی
@delneveshte_hadis110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•♥️🍃•
○°آقا تو بیا و آبرو دارے ڪن
گندمزدگان خاڪ را یارے ڪن
یڪ جمعہ بیا با نفس نرگسےات
این باغچہ را دوباره گُلڪاری ڪن🪴💐
•
" سلامٌعلۍآلِیاسین "🦋
•
#جمعه هایانتظار 🌤
#اللھمعجللولیڪالفرج 🕊
•
@delneveshte_hadis110
اونجاڪہخدامیگہ:
﴿ قــالَلاتَخافاً،إنَّنِي
مَعَكُماأسمَـعُوأري ﴾
«نترسید؛خودمهواتونودارم..!»
–چقدردل♡آدمقرصمیشه!!! :)🌱
@delneveshte_hadis110
#ولایت
#صفحهنهم
امتحان ولایت فقیه
🔷 در مورد هوای نفس صحبت کردیم و بعد از تقوا به ولایت رسیدیم.
☄#ولایت کارش چیه؟
☀️«ولایت مو رو از ماست بیرون میکشه!»
💢 نمیذاره کسی با #ناخالصی بخواد دینداری کنه.
🌺 #ولایت_فقیه هم بسیاری از ناخالص ها رو مشخص میکنه.👌
-- ولی فقیه که معصوم نیست پس چرا باید ولایتش رو قبول کنیم؟🙄
🔶 عزیزم مگه سلمان فارسی معصوم بود؟😊
شما میدونستی که اگه کسی "ولایت سلمان فارسی" رو هم نداشته باشه از ولایت اهل بیت خارج شده؟ ♨️
-- من فقط به ۱۴ معصوم احترام میذارم و نوکرشون هستم اما کاری به بقیه ندارم!😤
* خوبه آفرین!
✅⭕️ اما شما اگه نوکرِ نوکر های اون بزرگواران هم نباشی و به یکی از نوکرهاشون توهین کنی، از ولایت معصومین خارج شدی...
⚠️⚠️
✔️✔️ برای همین عجالتاً باید به همشون #احترام بذاری❤️
و وقتی در جایی #دستور رسیده که باید طبق ولایتشون عمل کنی، اونجا باید این ولایت رو هم بپذیری....💯
💖🌹🌻🦋
↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
┄┅─✵💖✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهی
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالی بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
🦋🌹💖☘🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#جملات_منتظرانه
اَلعَجَل
ای حاضرترین غائب
و ای غائـب ترین ناظر
بر دلهاے بـیقرار ما
💚 یا مَهـدےجان 💚
🌿سلام بر تو و بر روز آمدنت ...
✨اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُم✨
↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام همراهان همیشگی صبحتون بخیر 💖🌹🦋
↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
#هدیهیاجباری👩⚖
#پارتبیستششم🌷
مبينا
- صبح دختر گلم به خير! پاشو ببين بابات چه نيمرويي درست كرده، انگشتات رو هم
باهاش ميخوري.
پتوم رو روي سرم كشيدم.
- بابا بذار بخوابم. ديشب درست نخوابيدم.
- پاشو صبحونهي خانوادگيمون رو بخوريم ديگه، خودت رو لوس نكن!
بوي تخممرغ مياومد. پتو رو كنار زدم و با ديدن صورت خندون بابا سر شوق اومدم
و با ديدن ماهيتابهي توي دستش شوكه شدم.
- بابا، صبح به اين زودي با ماهيتابهي تخممرغ وايسادي بالا سر من؟
- آره ببين چه نيمروي خوشگلي شده، پاشو ديگه.
- بابا سر جدت دست از سر كچلم بردار.
- فرزاد نيستم اگه بذارم بخوابي! با جون و دل برات نيمرو درست كردم، حالا خانوم
ميگه نميام!
دستم رو گرفت و بلندم كرد. با موهاي ژوليده، دماغ بادكرده و چشمهاي ورمكرده
روي تخت نشستم.
- زود بيا ما منتظريم.
- چه صبح زيبايي!
از تخت جدا شدم و به سمت روشويي رفتم. از قيافه خودم وحشت كردم. چند مشت
آب به صورتم زدم، موهام رو با كش بستم و به سمت سفرهي پهن شده روي زمين
رفتم!
صداي مامان مياومد كه غر ميزد:
- اَه فرزاد حالم رو به هم زدي، چرا پنير رو انداختي توي چاي؟
- وا مگه از قصد انداختم، خب از دستم افتاد.
- يه امروز رو خواستي يه كاري انجام بديا.
- بشكنه اين دست كه نمك نداره! همهش بشور و بساب؛ حالا خانوم ميگن بلد نيستي
كار كني.
- قربون خدا برم، تا حالا دستت به مايع ظرفشويي هم خورده كه واسه من بشور و
بساب كني؟!
- همين تخممرغي رو كه برات پختم نميبيني؟
- آهان هميني كه شور شده؟!
سر سفره نشستم و سلام بلندي كردم.
بابا با لبخند گفت:
سلام به دختر گلم، بيا تو بخور ببينم خداييش اين تخممرغ شور شده؟
لقمهاي از تخممرغ گرفتم و توي دهنم گذاشتم. خداييش شور بود؛ ولي دخترا كه
هيچوقت پشت باباشون رو خالي نميكنن. با دستم علامت عالي رو نشون دادم و
همونطور كه لقمه رو به زور پايين ميدادم گفتم:
- واي بابا عاليه، دستت درد نكنه خيلي خوشمزهاست!
بابا دستش رو دور شونهام حـ*ـلقه كرد و من رو توي آ*غـ*ـوشش كشيد.
- اي قربون دختر گلم برم!
مامان گفت:
- به روباه ميگن شاهدت كيه، ميگه دمم!
بابا در گوشم گفت:
- خودش بلد نيست غذا بپزه، روي دستپخت من ايراد ميذاره!
پقي زدم زير خنده كه مامان كارد پنيري رو سمتمون گرفت و گفت:
چي ميگين شما دوتا پدر و دختر ها؟ ها؟!
بابا رو به مامان گفت:
- اِ خانم گلم چرا عصباني ميشي؟! من داشتم ميگفتم كه مامانت امروز خيلي خوشگل شده!
مامان چاقو رو زمين گذاشت.
- البته در اينكه من خوشگلم شكي نيست!
لحنش تغيير كرد.
- ولي من اگه تو رو نشناسم كه سپيده نيستم.
از داشتن چنين خونوادهاي احساس غرور ميكردم و به هيچوجه دوست نداشتم كه از
دستشون بدم. اونقدر برام عزيز بودن كه نخوام لحظهاي رو بدون اونها سر كنم.
بغضم گرفت؛ از بازي روزگار، از اينكه بايد به اجبار ازشون جدا شم، از اينكه بايد اين
دوري رو تحمل كنم، از اينكه بايد با غريبهاي زندگي كنم كه هيچ حسي بهم نداره و
هيچوقتِ هيچوقت نميتونه ذرهاي جاي پدر و مادرم رو برام پر كنه! بغضم داشت
خفهم ميكرد، غرورم اجازه نميداد كه اشكم جاري بشه. با صداي بغضدارم گفتم:
مامان، بابا!
هردو به سمتم برگشتن. جرئت نداشتم بهشون نگاه كنم؛ وگرنه قطعاً گريهام
ميگرفت. سرم رو بيشتر پايين انداختم و با قاشق چاي رو هم زدم.
- من بايد يه چيزي رو بهتون بگم.
مامان متعجب گفت:
- چيزي شده؟
خجالتزده بودم. قبلاً هم اين موضوعها رو به مامان ميگفتم؛ اما هميشه از بابا
خجالت ميكشيدم.
- ديروز كه رفته بودم شركتي كه هستي توش كار ميكنه، پسرخالهاش كه اونجا
وكيله من رو ديد و ازم خواست كه شماره بابا رو بهش بدم براي... براي خواستگاري!
من هم دادم، ببخشيد!🌻🌻🌻🌻
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#حدیث_نور
✨حضرت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودند:
آيا شما را از شبيه ترينتان به خودم با خبر نسازم؟ گفتند: آرى اى رسول خدا! فرمودند: هر كس خوش اخلاق تر، نرم خوتر، به خويشانش نيكوكارتر، نسبت به برادران دينى اش دوست دارتر، بر حق شكيباتر، خشم را فروخورنده تر و با گذشت تر و در خرسندى و خشم با انصاف تر باشد.✨
موضوع: #حضرت_محمد_ص #اخلاقیات
↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#کلیپ_مهدوی
🎙حجتالاسلام پناهیان
🔸#امام_زمان عجل الله دل رو تنظیم میکنه!!
👌کوتاه و شنیدنی
👈حتما ببینید و نشر دهید.
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
عــلّامــه حســن زاده آملــی (ره) :
آدمي، مهمان سفـره ڪردار خود و بهرهمند از كشتزار خود است و به عبارت ديگر محشور با اعمال خود است، بلڪه عين اعمال خود است.
↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#هفتشهرعشق
#یازدههمینمسابقه
#صفحهصدهجدهم
ديگر هيچ كس از جوانان بنى هاشم غير از عبّاس نمانده است.
تشنگى در خيمه ها غوغا مى كند، آفتاب گرم كربلا مى سوزاند. گوش كن!
آب، آب!
اين صداى عطش كودكان است كه صحراى گرم كربلا را در برگرفته است. عبّاس تاب شنيدن ندارد. چگونه ببيند كه همه از تشنگى بى تابى مى كنند.
اكنون عبّاس نزد امام مى آيد. اجازه مى گيرد تا براى آوردن آب به سوى فرات برود. هيچ كس نيست تا او را يارى كند؟ كاش ياران باوفا بودند و عبّاس را همراهى مى كردند. عبّاس مشك آب را برمى دارد تا به سوى فرات برود.
صبر كن، برادر! من هم با تو مى آيم.
اين بار امام حسين(ع) به همراهى عبّاس مى رود. دو برادر با هم به سوى فرات هجوم مى برند. صدايى در صحرا مى پيچد: "مبادا بگذاريد كه آنها به آب برسند، اگر آنها آب بنوشند هيچ كس را توان مبارزه با آنها نخواهد بود".
حسين و عبّاس به پيش مى تازند. هيچ كس توان مقابله با آنها را ندارد. صداى "الله اكبر" دو برادر در دل صحرا، مى پيچد.
دستور مى رسد: "بين دو برادر فاصله ايجاد كنيد سپس تير بارانشان كنيد".
تيراندازان شروع به تيراندازى مى كنند.
خداى من! تيرى به چانه امام اصابت مى كند. امام مى ايستد تا تير را بيرون بكشد. خون فواره مى كند. امام، خون خود را در دست خود جمع مى كند و به سوى آسمان مى پاشد و به خداى خود عرضه مى دارد: "خدايا! من از ظلم اين مردم به سوى تو شكايت مى كنم".
لشكر از فرصت استفاده مى كند و بين امام و عبّاس جدايى مى اندازد.
خدايا، عبّاس من كجا رفت؟ چرا ديگر صداى او را نمى شنوم؟
امام به سوى خيمه ها باز مى گردد. نكند خطرى خيمه ها را تهديد كند.
عبّاس همچنان پيش مى تازد و به فرات مى رسد.
اى آب! چه زلال و گوارايى! تشنگى جان او را بر لب آورده است. وقتى دست خود را به زير آب مى زند، او را بيشتر به ياد تشنگى كودكان و خيمه نشينان مى اندازد...، لب هاى خشك عبّاس نيز، در حسرت آب مى ماند. اى حسين! بر لبِ آبم و از داغ لبت مى ميرم!
عبّاس، مشك را پر از آب مى كند. صداى دلنشين آب كه در كام مشك مى رود جان عبّاس را پر از شور مى كند.
اكنون مشك پر شده است. آن را به دوش راست مى اندازد و حركت مى كند.
نگاه كن! هزاران گرگ سر راه او قرار گرفته اند. عبّاس نگاهى به آنها مى كند و در مى يابد كه هدف دشمن، مشك آب است. چهار هزار نفر در مقابلش ايستاده اند آب به خيمه ها نرسد، عبّاس مى خواهد آب را به خيمه ها برساند. فرياد مى زند: "من از مرگ نمى ترسم. من سپر جان حسينم! من ساقى تشنگان كربلايم".
عبّاس به سوى خيمه ها به سرعت باد پيش مى تازد، تا زودتر آب را به خيمه ها برساند.
سپاه كوفه او را محاصره مى كنند. يك نفر با هزاران نفر روبرو شده است.
عبّاس بايد هم مشك را از خطرِ تيرها حفظ كند و هم شمشير بزند و سپاه را بشكافد. او شمشير مى زند، سپاه كوفه را مى شكافد، مى رزمد، مى جنگد و جلو مى رود.
ده ها نفر را به خاك و خون مى نشاند. نگاه او بيشتر به سوى خيمه ها است و به مشك آبى كه در دست دارد، مى انديشد. او بيشتر به فكر مشك آب است تا به فكر مبارزه. او آمده است تا آب براى كودكان ببرد، على اصغر تشنه است!
در اين كارزار شمشير و خون، شمشير نَوْفل به دست راست عبّاس مى نشيند.
بى درنگ شمشير را به دست چپ مى گيرد و به مبارزه ادامه داده و فرياد مى زند: "به خدا قسم، اگر دست مرا قطع كنيد من هرگز از حسين، دست بر نمى دارم".
خون از دست عبّاس جارى است. او فقط به فكر اين است كه هرطور شده آب را به خيمه ها برساند. اكنون عبّاس با دست چپ شمشير مى زند! لشكر را مى شكافد و جلو مى رود امّا اين بار شمشير حَكَم بر دست چپ او مى نشيند.
دست چپ سقّاى كربلا نيز قطع مى شود، امّا پاهاى عبّاس كه سالم است.
اكنون او با پا اسب را مى تازاند، شايد بتواند به خيمه ها برسد امّا افسوس...! در اين ميان تيرى به مشك آب اصابت مى كند و اين جاست كه اميد عبّاس نا اميد مى شود. آب ها روى زمين مى ريزد. او ديگر آبى با خود ندارد، پس چگونه به خيمه ها برگردد؟
گرگ هايى كه از صبح تا كنون در دل كينه او را داشتند، دورش جمع مى شوند. آرى، همين عبّاس بود كه چند بار از فرات آب برد. تيرى به سينه او اصابت مى كند و نامردى، عمود آهن به سر او مى زند.
عبّاس روى زمين مى افتد و صدايش بلند مى شود: "اى برادر! مرا درياب".
نگاه كن! اكنون سـرِ عبّاس بر زانوى امام حسين(ع) است و اشك در چشم او.
اين صداى امام است كه با برادر خود سخن مى گويد: "اكنون كمر من شكست، عبّاسم".
آرى! عبّاس پشت و پناه حسين بود و با رفتن او ديگر امام حسين(ع)، تنهاى تنها شد. صداى گريه امام آن چنان بلند است كه كسى تا به حال گريه او را اين گونه نديده بود.
<=====●○●○●○=====>
#هفتشهرعشق
#قیامامامحسینعلیهالسلام
#همراباکاروانازمدینهتاکربلا
#محرم
#امامحسینعلیهالسلام
#یازدههمینمسابقه
#نشر_حداکثری
☘ هرگز نمازت را ترک مکن
✍ میلیون ها نفر زیر خاک بزرگترین آرزویشان بازگشت به دنیاست ، تا #سجده کنند، فقط یک #سجده .
👌 از پاهايی که نمی توانند تو را به ادای نماز ببرند ، انتظار نداشته باش که تو را به بهشت ببرند..
👌 قبرها ، پر است از جوانانى که میخواستند در پیری توبه کنند...
↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>