#گذری_بر_نهجالبلاغه🌸
[عمل مستحب، اگر به واجب زیان رساند، انسان را به خدا نزديك نمی گرداند.]
#حکمت_39✨
#عکس_نوشت🌱
°•@Delneveshte_shahid_dehghan
#مسابقهشوقوصال 🎁
#دلنوشتهبرگزیده 💌
سال ۹۶ بود که معاون مدرسه اومد داخل کلاس و گفت ثبتنام اردوی راهیان نور شروع شد.
رفتنم غیر ممکن بود
چندین سال بود که پدرم میگفتند غیر ممکنه بذارم این اردو را با مدرسه بری!
با بستن در کلاس توسط معاون مدرسه بغض کرده بودم
به خودم اومدم و تاریخ رو با خودم مرور کردم!
راستی امروز ۲۱ آبانه
سالگرد محمدرضا دهقان
شناخت چندانی ازش نداشتم ولی یادمه اول آذر ۹۴ این جمله را شنیدم که شهادت به دهه هفتادی ها رسید و این جمله شروع آشناییمون بود
به محمدرضایی که خیلی نمیشناختمش متوسل شدم و از خودش خواستم رفتنم را...
رسیدم خونه و به پدرم گفتم مدرسه میخواد ببره راهیان نور
میشه برم؟
اولش مخالفت کردند ولی مخالفتهاشون رو میشناختم
از اونهایی نبود که خیلی سفت باشه؛ میدونستم یهبار دیگه بگم قبول میکنند.
توی دلم آقا محمدرضا را صدا زدم و یهبار دیگه از پدرم خواهش کردم و گفتند اگر میخوای بری مشکلی نداره...
باورم نمیشد...
باورم نمیشد تا وقتی که چشمم را باز کردم و روبروی غروب شلمچه نشسته بودم!
و دقیقه به دقیقه این سفر را به یاد آقا محمدرضای دهقان بودم...:)
🔸صاحب اثر: بهار یوسفیان
#کانالرسمیدلنوشتهشهیددهقان
@Delneveshte_shahid_dehghan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
من به خواب کربلا هم راضی ام
انقد که از زوار اربابم حسین جامانده ام...😭💔
#شهیدمحمدرضادهقان
@delneveshte_shahid_dehghan
#خاطره♥️
دوستی داشت که به واسطه شهید خلیلی با او آشنا شده بود. همین بنده خدا تعریف میکرد:
با شهید دهقان امیری در گلزار شهدا بهشت زهرا(س) قرار داشتیم وقتی رسید، حدود دو ساعت سر مزار رسول حرف زدیم!🙄
بعد سر خاک بقیه شهدا رفتیم و هر شهیدی را که میشناخت سر خاکش میایستاد و حدود یک ربع راجع به شهید صحبت میکرد،
جوری حرف میزد و خاطره تعریف میکرد که انگار سال ها با آن شهید رفیق بوده است.😇
گرمای طاقت فرسایی بود اما چنان غرق مطالب و حرف بودیم که گرما را حس نمی کردیم.
سپس برگشتیم بر سر مزار شهید رسول خلیلی و صحبتهایمان را ادامه دادیم.🌿
موقع خداحافظی گفت: روضه بزار گوش کنیم و این جمله شهید خلیلی را یادآوری میکرد که:
«ای که بر تربت من میگذری، روضه بخوان
نام زینب(س) شنوم زیر لحد گریه کنم»😭💔
گفتم: بابا لازم نیست اما اصرار کرد و خلاصه یک روضه گوش کردیم.
وقتی تمام شد با آهی سوزناک سکوت را شکست، حسرت داشت،حسرت شهادت.🥀🕊
بوی عطر پیراهنش را هیچ وقت
فراموش نمیکنم.🥲
#کانالدلنوشتهشهیددهقان
ʝסíꪀ➘
@Delneveshte_shahid_dehghan
هدایت شده از کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
『﷽』
●|فروشگاه،فرهنگے،مذهبےوصاݪ|●
⇦محصولات فرهنگے ناب
مناسب برای دادن هدیه🎁
🔸‴زیرنظرکانالهای رسمۍ
شهیدآقامحمدرضادهقانامیری‴
🔹~<تحتنظࢪخانوادهمحتࢪم
شہیدبزرگواࢪ>~
🔸محصوݪاٺ با نازلترین قیمت
به فروۺ میࢪسد.
🔹"سودحاصڵازفروش
صرفاموراتخیریهمیشود"
◾️لینڪ کاناݪ:
@vesal_shop
📿با ذڪر صݪوات وارد شوید
[🌸✨]
🍃|شهیداستادمطهری: 👇🏻
💡|" کسی که زیبایی اندیشه دارد زیبایی ظاهر خود را به نمایش نمی گذارد¡ "
#ریحانه
#انگیزشی
🆔️ @delneveshte_shahid_dehghan
دنیا🌏 قفس شده
جهانم تاریـکه...
دوستِ شهیدِ من! صدامو داری که؟ 🙃💔
#شبتونشهدایی
🌙| @Delneveshte_shahid_dehghan
•┄══🌤❝سـلـام❞🌤══┄•
#صبحتون_شهدایی ❤️
📆امروز :۲۰ / ۰۴ /۱۴۰۰
📿|ذکـر روز یکشنبـه:
«یا ذَالجلالِ و الاِکرام »
(100 مرتبه)
🍃به نقل از شهید رسول خلیلی ؛
ایـن دنیـا با تمامے زیـبایـے ها و انسان هاے خوب و نیـکوے آن محل گذر است نـہ وقوف و ماندن! و تمامے ما بایـد برویـم و راه ایـن است. دیـر یـا زود فـرقے نمے کند؛ اما چـہ بهتر کـہ زیـبا برویـم.
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیرے
┈┈┈•┈┈••✾•💠•✾••┈┈•┈┈┈
@Delneveshte_shahid_dehghan
┈┈┈•┈┈••✾•💠•✾••┈┈•┈┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°🖤🌾°
•
•
•
اسمـی گࢪه گشاتر از اسم ﴿جـواد﴾ نیـست ...🖤
•
•
شهـادت نهمین پیـشواۍ شیعیـان
﴿امام جـواد علیـه السلام﴾ تسلیت باد ...
#استوری
#جوادالائمه✨
#شهیدآقامحـمدرضادهـقانامیری🌱
🖤🥀| @delneveshte_shahid_dehghan
----------------------------------------------------
کانال رسمی دلنوشته شهید دهقان
✨زیارت پرفیض عاشورا 🎤با نوای حاج مهدی سماواتی 🌹⃟—ʝσiŋ↷ 💠•❮ @Delneveshte_shahid_dehghan ❯•💠
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین
🔸 #روز_یازدهم چله
#زیارت_عاشورا
به نیابت از
🥀 شهید حاج احمد امینی
10004.mp3
422.2K
#مکتبسلیمانی🕊
همون دخترِ کم حجاب دخترِ منه...
-صداے سردار دلها
🌱| @delneveshte_shahid_dehghan
#دلنوشتهبرایشهید
#ارسالیکاربران💌
✨🌸بہ نام او🌸✨
سݪام آسمانی ترین رفیق دنیا!...
در این چند ماهی کہ از آشناییام با شما میگذرد ، این اولین بار است کہ دست بہ قلم میبرم تا برایت بگویم از دلتنگیهایم...
آخر قبل از این یارای سخن گفتنم با شما نبود ؛ آخر میدانی؟! از روی سیاهم خجالت میکشیدم ، با اینکه از معرفت شما مطمئن بودم ولی باز هم میترسیدم ، از شدت بار گناهانم دست رد بہ سینهام بزنی...
هر وقت نگاہم بہ چهرهی مهربانت که از قاب عکس بہ من لبخند میزد میافتاد ، چنان بغض سنگینی در گلویم لانہ میکرد ، کہ احساس خفگی میکردم...
هرقدر هم تلاش میکردم این بغض را خفه کنم نمیشد.....
نمیفهمیدم این اشڪانم چطور از هم سبقت میگرفتند و گونههای تشنهام را سیراب میساختند...
نمیدانستم چرا بہ نیابت از شما به زیارت حرم عمهی سادات(بیبی معصومه) میروم؟!...
چطور در هر مراسم هیئت تا چادر روی صورتم میکشیدم چهره ی شما در ذهنم نقش میبست و از همان لحظہ چنان غمی در دلم لانه میساخت که از صدای هقهق گریہام همهی نگاه ها به سمت من برمیگشت....
خودم هم نمیفهمیدم چرا از آن بہ بعد در هر مجلس روضه به یاد شما هم اشک میریختم ؟!....
ولی آنقدر این روند ادامه داشت که دیگر این دلِتنگم طاقت نیاورد ؛...
از عنایت شما بہ دیگر دوستدارانتان ، از برادریهایی ڪه در حقشان ڪرده بودید زیاد شنیده بودم ؛...
به خودم قول دادم ڪہ من هم تمام تلاش خودم را بڪنم برای خدمت به امام زمانم ، به دینم...
تمام سعیام را بکنم تا لیاقت سربازی آقا نصیبم شود ، (مگر ارباب نوکر بد نمیخواهد؟!...💔)
تا دلم خانهی ؏شق خدا شود...
تا شیعهی حقیقی باشم...
الان هم که قلم به دست گرفته و برای شما مینویسم...
از شما خواهشی دارم...
میخواهم برای من هم برادری کنی...
چشم به روی بدی هایم ببندی ، دست مرا هم بگیری و آسمانی ڪنی...
کمکم کنی تا در این راه ثابت قدم باشم...
مثل شما ڪہ روسفید شدی در برابر حضرت زینب (س) من هم روسیاه نباشم مقابل مادرم زهـــــرا(س)...
ʝסíꪀ➘
@Delneveshte_shahid_dehghan