هدایت شده از استاد محمد شجاعی
※ مجموعه داستان #همه_نمیرسند ۱
| ماجرای کسانی که به عاشورا نرسیدند، شاید شبیه ما |
روز اول | عُبَیْدُالله بْن حُرّ جُعْفی
※ عبیدالله ابتدا در کوفه ساکن بود؛ اما پس از قتل عثمان به شام نزد معاویه رفت و پس از چندی دوباره به کوفه بازگشت. او پس از شهادت امام حسین(ع)، از عدم پذیرش دعوت امام پشیمان شد. در قیام مختار ابتدا به قیامکنندگان پیوست؛ اما پس از مدتی از صف یاران مختار جدا شد و جزء سپاهیان مصعب بن زبیر در مقابل مختار قرار گرفت.
✘ پس از مرگ معاویه در سال ۶۰ هجری و تصمیم امام حسین(ع) برای آمدن به کوفه، عبیدالله از کوفه بیرون آمد تا با امام مواجه نشود. اما در نزدیکی کربلا با وی مواجه شد.
نقل است که امام حسین(ع) وقتی به منزلگاهی به نام قصر بنی مقاتل یا به روایتی «قطقطانیه» در چند فرسخی کربلا رسید، خیمهای دید و پرسید که آن از کیست؟
گفتند از آن عبیدالله بن حر جعفی.
امام(ع) کسی را نزد او فرستاد، تا او را به یاری اردوی امام(ع) دعوت کند، ولی او بهانه آورد و گفت: «من از کوفه بیرون نیامدم مگر از ترس اینکه حسین(ع) به آنجا آید و من نتوانم یاریش کنم.» فرستاده امام بازگشت و پاسخ عبیدالله را به امام(ع) رساند.
پس از آن امام حسین(ع) خود نیز به خیمه عبیدالله رفت و نشست و خدا را سپاس گفت، و گفت: «ای مرد، در گذشته خطا بسیار کردی و خداوند تو را به اعمالت مؤاخذه میکند، آیا نمیخواهی در این ساعت سوی او بازگردی و مرا یاری کنی تا جد من روز قیامت، نزد خدا شفیع تو باشد؟» گفت: «یابن رسول الله، اگر به یاری تو آیم، همان اول کار، پیش روی تو کشته میشوم، و نفس من به مرگ راضی نیست، ولی این اسب مرا بگیر، به خدا قسم تاکنون هیچ سواری با آن در طلب چیزی نرفته مگر اینکه به آن رسیده و هیچکس در طلب من نیامده مگر اینکه از او سبقت گرفته و نجات یافتهام.»
✘ امام (ع) از او روی برگرداند و فرمود: «نه حاجت به تو دارم و نه به اسب تو.» و سپس این آیه از سوره کهف را خواند:
«و ما کنت متخذ المضلین عضدا؛ ما گمراهان را به یاری خود نمیطلبیم.»
اما از اینجا بگریز و برو! نه با ما باش و نه بر ما! زیرا اگر کسی صدای استغاثه ما را بشنود و اجابت نکند، خداوند او را به رو در آتش جهنم میاندازد و هلاک میشود.
ــــــــــــــــــ پ. ن :
داشتم به خودم فکر میکردم:
از روزی که فهمیدم باری بر زمین هست، که باید بروم و بلندش کنم که یقیناً جمعیتی را به امامشان میرساند،
تا روزی که این تصمیم عملی شود، یکسال طول کشید و من مصمم بودم که عملی نشود !
یکسال من " عُبَیْدُالله بْن حُرّ جُعْفی " بودم،
و این بار بزرگ، کم و بیش بر زمین ماند، تا ...
امروز میفهمم رحم خدا را و منّت امام را،
که نگفت برو، احتیاجی به تو و خودکارت ندارم!
※ چشمانش را بست و ۳۶۵ روز بعد راهم داد!
@ostad_shojae
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
※ مجموعه داستان #همه_نمیرسند ۲
|ماجرای کسانی که به عاشورا نرسیدند، شاید شبیه ما |
روز دوم | عبدالله بن مطیع
پرده اول :
※ وقتی امام(علیهالسّلام) به عبدالله رسید، او از امام خواست از آب چاهش نوشیده، دعایی کند تا چاه، آبدار شود. امام نیز خواسته او را اجابت کرد.
آن گاه عبدالله از امام پرسید: قصد کجا را دارید؟ امام فرمود: در حال حاضر به مکه میروم. عبدالله گفت: خداوند برایت خیر قرار دهد.
اما من نیز رای و نظری دارم که دلم میخواهد برای شما بازگو کنم. امام فرمود: نظر تو چیست؟
عبدالله گفت: پس از ورود به مکه وقتی خواستی از آنجا به شهر دیگری بروی، به کوفه نزدیک نشو، زیرا کوفه شهری شوم و محنت زاست. در کوفه پدرت کشته و برادرت تنها رها شد، و ضربه مهلکی بر او وارد شد. از مکه جدا نشو؛ زیرا شما سرور و آقای عرب هستید
و به خدا قسم اگر کشته شوید خاندان شما نیز هلاک میشوند.
پرده دوم:
امام از جاده اصلی به سوی مکه متوجه شد... و در راه از کنار عبدالله بن مطیع که در ملک خود و کنار چاه آبش اقامت کرده بود، گذر کرد و در آنجا فرود آمد.
عبدالله به امام حسین علیهالسّلام گفت: ای اباعبدالله؛ خدا بعد از تو آب گوارایی را برای ما ننوشانَد؛ به کجا میروی؟
امام (علیهالسّلام) گفت: به سوی عراق، عبدالله گفت: سبحان الله چرا؟ ایشان پاسخ داد: معاویه مرده و بیش از یک بارشتر، نامه از مردم عراق برای من آمده است.
عبدالله گفت: یا اباعبدالله! این کار را انجام نده، به خدا سوگند آنان حرمت پدرت را حفظ نکردند؛ در حالی که بهتر از تو بود؛ پس چگونه حرمت تو را حفظ خواهند کرد؟ به خدا سوگند اگر تو کشته شوی بعد از تو حرمتی باقی نخواهد ماند.
هنگامی که امام به مکه رسید این آیه را تلاوت کرد: ولما توجه تلقاء مدین قال عسی ربی ان یهدینی سواء السبیل«و چون (موسی پس از خروج از مصر) رو به سوی مدین نهاد، گفت : باشد که پروردگارم مرا به راه راست راهنمایی کند».
ـــــــــــــــــــــــ پ. ن :
※ عبدالله بن مطیع دوبار امام را در مسیر دید !
و دوبار فقط او بود که امام را نصیحت میکرد! گویی او امام بود و حسین علیهالسلام مأموم.
ازسویی عبدالله انگار، بالاتر از چاهِ آبش همّی نداشت!
و دغدغهای بالاتر از پر آب شدنش!
داشتم با خودم فکر میکردم، آدم امام را هم که به چشم ببیند، باز از پنجرهی فهم خودش میبیند، از پنجرهی آرزوها و دغدغههایش.
دارم یکی یکی ورق میزنم روزهایی را که حالِ خوش دعایی دست داد و من همه چیز خواستم جز همراهیِ امام را !
همان " فمعکم معکم، لا مع غیرکم " را !
همان " فقط تو و دیگر هیچ " را!
✘ من قطعاً اگر به چشم سر هم امام را میدیدم، همان را میخواستم که پادشاهِ قلب و ذهنم بود.
چقدر "عبدالله بن مطیع"هایی در درون من جریان دارد و نمیشناختمش!
رسانه رسمی #استاد_محمد_شجاعی
@ostad_shojae
🌱
بیاخیالکنیم...
دستانمانبینضریحگرهخوردهاند(:"
بیاخیالڪنیم
کفشهایمانراازکفشداریگرفتہایمُ
عقبعقبقدمبرمیداریم
ومیگوییم↓💔😔
[وَلاجَعلہاللہآخِرالعَهدمِنیلِزیارتِکُم]
#محرم
قول میدی🤝
اگه خوندی؛🙂
تویکی ازگروهها
یــا کانالها که
هستی کپی کنی؟🙂
اللهم!(:
عجل!(:
لولیک!(:
الفرج!(:
اگه پای قولت هستی
کپی کن تا همه برا ظهور
حضرت مهدی(ع)دعا کنن...🌱
#امام_زمان
- اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ (اَبَداً) ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
🖤اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
🖤 وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
🖤وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
🖤 وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
بخوانید #محرم است
#امام_حسین
⚫️ پیام رهبر معظم انقلاب در پی جسارت به ساحت قرآن مجید در سوئد
🔻 متن پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
🔹جسارت به ساحت مقدس قرآن مجید در سوئد، حادثهای تلخ و توطئهآمیز و خطرآفرین است.
🔹 اشد مجازات برای عامل این جنایت مورد اتفاق همه علمای اسلام است، دولت سوئد نیز باید بداند که با پشتیبانی از جنایتکار، در برابر دنیای اسلام آرایش جنگی گرفته و نفرت و دشمنی عموم ملتهای مسلمان و بسیاری از دولتهای آنان را به سوی خود جلب کرده است.
🔹 وظیفه آن دولت آن است که عامل جنایت را به دستگاههای قضایی کشورهای اسلامی تحویل دهد.
🔹 توطئهگران پشت صحنه نیز بدانند که حرمت و شوکت قرآن کریم روز به روز افزونتر و انوار هدایت آن درخشانتر خواهد شد، امثال این توطئه و عاملان آن، حقیرتر از آنند که بتوانند جلوگیر این درخشش روزافزون باشند. والله غالبٌ علی اَمرِه
🔻سیدعلی خامنهای
۳۱ تیرماه ۱۴۰۲
🆔 #محرم
😭😭شب هفتم محرم🏴
حرمله: پدر را بزنم یا پسر را؟
گفت: پسر را بزن پدر خودش می افتد😭😭😭😭
تیر نگذاشــت که یک جملـــه به آخـر برسد
هیچ کس حدس نمیزد که چنین سر برسد
پدرش چیز زیادی که نمی خواست ، فـرات
یک دو قطره ضرری داشت به اصغر برسد؟
👈گرههای بزرگی که به دستان کوچک
علی اصغر (ع) باز میشود
ای باب الحوائج کربلا
از ما دستگیری کن که درماندگانیم
السَّلامُ الطِّفلِ الرَّضیعِ الحُسَین🖤
▪️السلام علیک یا علی اصغر علیه السلام▪️
امشب دل زهـرای اطهر را شکستند
در کـربلا بر روی مهمــان، آب بستند
امشب شب بیتابی طفل رباب است
اطــراف گهــواره صدای آب آب است
پــــریده رنـگ از روی گـلهای مدینه
از تشنگی خشکیده لبهای سکینـه
ای زادۀ امالبنین، بنمــــا نظــــاره
گشته نفس در سینۀ طفلان شراره
امشب حرم، جز خون دل، آبی ندارد
طفل سه ساله، در بدن تابی ندارد
لــب تشنـه، اولاد امیـرالمــؤمنیـن اســت
ای اهل کوفه! شرط مهمانی چنین است؟!
یا حسین علیه السلام😭😭😭😭
تمام زندگی و هستی ام فدای حسین
چرا بمانم اگر نیستم برای حسین
یا حسین
یا امام زمان❤️
یکینیستبهمزنگبزنه؟!
بگهبالاخرهجورشدپاشووسایلتو
جمعکنبریم#کربلا:)
#مکتب_حاج_قاسم
#حاج_قاسم
🌷دست خداست 🌿.
وبدانیداگرگمنامترینهمباشید؛
ولۍنیتشمایار؎مردمباشد
مۍبینیدخداوندچقدرباعزت ،
وعظمتشمارادرآغوشمےگیرد.
🌷‹شھیدحاجقاسمسلیمانے›
#دلتنگیهای_یهویی
خدا گفت این را، نه من ؛
| مابینِ مؤمنین کسانی هستند که صِدق دارند برای عهدی که با خدا بستند!
بعضیها این عهد را به آخر بردند،
و بعضیها منتظرند تا این عهد را تمام و کمال ادا کنند،
و هیچ وقت عهدشان را تغییر ندادند! |
أحزاب / ۲۳
※ این آیه میپیچد شبیه یک درد دنبالهدار در جانم!
| صدقوا ما عاهدوا | ...
ایستادن، با صادقانه ایستادن فرق میکند!
یاد ماجرای (فرزدق) افتادم!
امام به او گفته بود؛ مسلم به تکلیف خویش عمل کرد و تکلیف ما باقی مانده!
• داشتم با خودم فکر میکردم؛ تکلیف ما چه میشود؟
«ایستادنِ از سر صدق» پلّهی قبلیِ مقام محمود است!
اگر استقامت صادقانهی کسی تأیید شود، دیگر بستر کسب مقام محمود، در جان او درست شده است.
• خیال خدا آنقدر از بابت اینها راحت است که « و ما بدّلوا تبدیلا» برایشان نازل میکند..
یعنی آنها هیچ وقت زیر میز نمیزنند!
• با همان درد پیچیده، با خودم گفتم :
تهِ قصهی ما چه میشود یعنی؟
ما نیز از آن کسانی هستیم که خدا، "مابینِ مؤمنین، با انگشت نشانشان میگیرد و سری با لبخند به نشانِ تأییدِ صدقشان، تکان میدهد" ؟
« مابینِ مؤمنین» ، یعنی فقط بعضیها !
| مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِرُ ۖ وَما بَدَّلوا تَبديلًا. أحزاب/۲۳ |
※ کاش شأن نزول نداشتند آیهها!
انگار هر لحظه در حالِ نزولند ... بی قید زمان و مکان !
@ostad_shojae
باد دارد روی آتش یک بغل پر می برد
روی بال سنگ ها زخم کبوتر می برد
می نوردد کوهها را صخره صخره بی امان
بی مهابا و شتابان،، او مگر سر می برد
پر شده خورجین او از نقره و الماس وماه
برکه برکه اشک از این گونه ی تر میبرد
می چکد یاقوت نیلی بر ضمیر خاکها
جاده روی رحل خون یاسین وکوثر می برد
پرشده آغوش تو از تکه های آفتاب
روی خورشید عبایت خاک،، اکبر می برد
علقمه لبریز شد از دست های بی صدا
مرد دارد روی دل داغِ برادر می برد
رفع می شد تشنگی از غنچه ها با جرعه ایی
آب دارد روسیاهی را به محشر می برد
می چکد گویی علق از پای رگهای حرا
کوه خم شد بسکه اندوه پیمبر میبرد
تب به طوفان میزند درآبی چشمان تو
موج روی گونه هایت درّ وگوهر می برد
#اکرم_نورانی✍
🖤
هر کس که زخمی از علیُ ذوالفقار داشت
آمد به انتقام .. . بماند بقیّهاش
دلواپسم برای #سرت_روی_نیزهها
از سنگ پشت بام .. . بماند بقیّهاش😭
⚫️😭😭😭😭😭
🖤.
سر رفت آه، بعد هم انگشت رفت، کاش
از پیکر امام .... بماند بقیّهاش
راحت شد از حسین همین که خیالشان
شد #نوبت_خیام .. . بماند بقیّهاش😭
⚫️😭😭😭😭😭
🖤
گویا هنوز باور زینب نمیشود
بر سينه امام ... بماند بقيّه اش
#پیراهنی_که_فاطمه با گریه دوخته
در بین ازدحام.. . بماند بقیّهاش 😭
⚫️
گفت حسین....
بر خاک خفته ای و مرا میبرد عدو
من میروم به #شام ..... بماند بقیه اش
⚫️😭😭😭😭😭😭
🌤أللَّهُـمَ عجِّـلْ لِوَلیِک ألْـفرج🌤
-میگفت..
رفقامراقبِاونامامزمانِگوشہ
قلبتونباشید،نزاریدیادشخاڪ
بخورھ..!
هرشبویہخلوتۍباآقاداشتہباشیم؛
یہعرضِارادتۍ،یہدردودلۍ..(:
هیچچیزیارزشِاینوندارهڪهجا؎
آقاروتوقلبامونبگیرھ،ڪههرچۍ
شیعہمۍڪشہازفراموشۍوجود
امامزمانشہ!♥️
🌻|↫#امام_زمان
من زمین گیرم
گرفتارم دعایم کن حسین
از خــودم واللّه
بیــزارم دعایم کن حسین
بر در این خانه
از نام و نشان باید گذشت
دل فقط جای حسین است
و حسین است و حسین
#یا_ابا_عبدالله❤️
آقـــــــــا جانـــــــــ
جهــــان
حاشـــیه ی جــــذابی اســـت
در حــــوالی تـــــــــو...