سفرنامه ۱ الان ۷:۳۰ صبح جمعه است و پای اتوبوس ایستاده ایم ..دیدم فرصت خوبی ست که برای دوستانم بنویسم .. ....یادش بخیر ... از آخرین باری که سفر راهیان نور رفتم سالها گذشته ..در چند سال اخیر هم که به بهانه ی کرونا این جنگ بیولوژیک ( به قول امام خامنه ای ) راه آسمان ایران را که از خاک مقدس جنوب می‌گذشت بستند 😔 اما به هر حال هر چند میتوان راه آسمان را سخت کرد اما نمیتوان بست ..💪 خلاصه که سفر عجیبی ست سفر راهیان نور ..مانند سفر اربعین از وقتی برمی‌گردی منتظری تا کی بشود دوباره بروی .. آخرین بار وقتی به زادگاهم تهران برمیگشتم انگار از خانه ی هزار ساله ام داشتم به غربت میرفتم!! حال و هوای عجیبی دارد ..خاک جنوب !! خیلیییییی دوست میداشتم مجدد این سفر قسمتم شود .. الحمدلله پس از پیگیری زیاد و اینور اونور کردن و گاهی ناامیدی ..متوسل به خودشون شدم مثل همیشه که وقتی گیر میکنم میروم سراغ شهدا ...خواستم تا مرا بطلبند ..تا بتوانم چند روزی از قیل و قال دنیا دل بکنم و همنشین اسمانیان شوم..هر چند آسمان به نظر دور و دست نیافتنی ست و ما بد جور زنجیر زمین ..اما .. اول و آخر باید رفت ... پس چه بهتر که زودتر با اراده ی خودت و با اشتیاق بروی .. خلاصه ..با لطف دوستانم در بسیج قرچک ..از طریق کاروان راهیان نور آنجا دعوت شدم ..و چه نعمتی ست دوستان خوب 👌😊 قرار حرکت ۷ صبح جمعه مزار شهدای گمنام زیباشهر قرچک است .. صبح زود راه افتادم ..الحمدلله راهها نسبتا باز است ..حدود یک ربع به ۷ رسیدم .. اولین بار است به زیارت شهدای گمنام زیبا شهر قرچک مشرف میشوم .. یادش بخیر ..معلمان خوش فکری داشتیم که گهگاه ما را اردو به زیارت شهدا می‌بردند یکی از آن عزیزان می‌فرمود به عکس شهدا و چشمان شان با دقت نگاه کنید آنان با شما حرف میزنند .. همواره دعاگوی این بزرگواران معلمان تاثیرگذار در زندگی ام هستم .. خوشحال میشوم در این سفر همراهم باشید ..دعاگوی شما هستم ..دعاگویم باشید ..🤲 ۲۵ اسفند ۱۴۰۱ https://eitaa.com/delneveshteh313

نمی‌دونم چرا یاد صحنه ی سوار شدن رزمنده ها به اتوبوس های جبهه که در فیلمها دیدم افتادم !! حال و هوای خوبی ست ..آن را برای همه ی آرزومندان آرزو میکنم ..🤲

ساعت حدود ۸:۲۰ اتوبوس راه افتاد ..

حدود ۸:۸صبح بود که بنده اولین سفرنامه را در کانال گذاشتم .. ۸:۹ یعنی یک دقیقه بعد این پیامک اومد !! چه دوستای خوبی ! و خدا رو شکر به خاطر این وسایل ارتباطی که ان شاالله باعث نزدیک شدن قلبهای ما بهم و نهایتا تقرب ما به خدا میشه ..❤️

چند سالی هست با خانم طالبی عزیز آشنا هستم .. گهگاه به خاطر مسایل فرهنگی و طبی ارتباط نزدیک هم داشتیم .. حقیقتا جزو افرادی هستند که گاهی برای سلامتی و توفیقات روز افزون شان صدقه میگذارم و فراوان دعا میکنم . خاطرات جالب و آموزنده ای از ایشون دارم که سر فرصت تعریف میکنم .. فعلا اتوبوس راه افتاده و تصمیم دارم در سفر حتی المقدور گوشی را خاموش و بیشتر فکر کنم ..🤔 حالا که فرصتی پیش آمده سر به بیابان بگذاریم ..واقعا سر به بیابان بگذاریم نه سر تو موبایل 😉!!😊

الحمدلله که ..دوستان و مومنین در جاهای خوب هستند و یاد ما هم هستند ‌‌🤲

سفر را دوست دارم .. زیرا 🤔

اینجا بود که به اسم اتوبوس مون دقت کردم ...شهید روح الله عجمیان .. به نظر من در عالم چیزی اتفاقی نیست ..و هر چیز حکمتی دارد .. و هر چند نمیدانم حکمت آن چیست .. الان راوی داره در اتوبوس صحبت می‌کنه .. شهدا شما را انتخاب کردند ..و دعوت کردن. 😭

حدود ساعت ده و نیم رسیدیم اینجا مجتمع مروارید ..که بعد از شهر قم میشه ..صنایع دستی و خوراکی و سوغاتی و..را میشد اینجا پیدا کرد ..

ممنون از همفکری شما مخاطبین فعال و فرهیخته ..کم کم دارم به این نتیجه میرسم یه قرعه کشی بین دوستان فعال بگذارم و یه جایزه در نظر بگیرم ..چون پیامهای شما را میبینم خیلی خوشحال میشوم ..پس خوبه خودم هم در خوشحال کردن دیگران سهیم شوم ..