eitaa logo
دلنوشتـه🇵🇸
8.8هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
800 ویدیو
11 فایل
بـسـم الله الـرحمن الـرحیم حرمت بس که شبيه است به محراب نماز هرکه آمد به تماشاي تو در سجده فتاد کپی با ذکر صلوات آزاد حرفاتونو اینجا میخونم payamenashenas.ir/delneveshtehrj
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸🍃 به باران دل نبند که هر چار فصل دیوانه ات خواهد کرد اگر ببارد... از شوق اگر نبارد... از دلتنگی. «علی میرافضلی» ❣ @delneveshtehrj
🍃🌸🍃 فاصله‌ی بینمان و اختلافاتی که داریم و موانع سر راهمان را بهانه میکنیم برای قصه‌های عاشقانه‌ای که هنوز نساخته‌ایم عاشق‌ها اینگونه‌اند فاصله که بینشان بیفتد اشتیاقشان به هم صدبرابر میشود اختلاف که بینشان بیفتد بهانه میشود برای بیشتر حرف زدن و کنار هم ساعت‌ها را گذراندن هر مانعی هم میشود بهانه‌ای برای دست به یکی کردن عاشق‌ها برای جنگیدن با روزگاری که آنها را برای هم نمیخواهد من و تو عاشقیم و از هر غصه‌ای بلدیم هزارتا قصه‌ بسازیم که خط آخرشان لبخند باشد لبخند باشد و بوسه من و تو عاشقیم ... مگر نه؟ ❄️ @delneveshtehrj
🍃🌸🍃 تمامِ زندگیم، صرفِ " شعــــــــــــر " گفتن شد از آن زمان که شنیدم " تو " شعر می خوانی @delneveshtehrj
🍃🌸🍃 نیازی به شرح آرزو نیست خدایا!! همان همیشگی... ❤️ 👤حسین محمدی ❣ @dekneveshtehrj❣
🍃🌸🍃 ◾️دلهای ما که بهم نزدیک باشد، دیگر چه فرقی می کند که کجای این جهان باشیم… دور باش اما نزدیک، من از نزدیک بودن های دور می ترسم… “احمد شاملو” ❣ @delneveshtehrj
یک نفر کاش همین لحظه همینجا فی الفور برسد از ره و  حالِ دلِ من خوش،بشود ...
بی تو❤ هر روز مرا ماهی و هر شب سالی‌ست شب چنین، روز چنان، آه ..! چه مشکل حالی‌ست!😔 @delneveshtehrj
دلتـنگ توام جانا هردم که روم جـایی با خود به سفر بردم یاد تو و تنـهایی... @delneveshtehrj
🍃🌸🍃 مادر به اشک روضه به من شیر داده است در شیرم آب کرده ولی سود با من است #محمد_سهرابی ❣ @delneveshtehrj❣
🍃🌸🍃 عـاشق نشـدی وگرنه می فهمیدی پاییز بهاری‌ست که عاشق شده است... @delneveshtehrj
🍃🌸🍃 آیا تو کجا و ما کجائیم تو زان که‌ای و ما ترائیم مائیم و نوای بی نوایی بسم الله اگر حریف مایی ... ❣ @delneveshtehrj❣
🍃🌸🍃 می‌پرسد:پس این خدایی که میگید کجاس، ها؟ می آیم بگویم خدا همین جاست: توی چشمهای معصوم تو که انگار نجوایی توی ذهنم می چرخد: لَّا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ (انعام/۱۰۳)   نزدیکش می شوم، دستم را آرام روی قلبش می گذارم آهسته می گویم: خدا اینجاس نازنین! دختر باهوشی ست! دستهای کوچکش را آرام روی قلبم می گذارد:  - اینجا هم هس؟؟؟ دوباره باختم، فکر اینجا را نکرده بودم، سرم را تکان می دهم: - نمی دونم! کاش باشه! عرق سردی روی پیشانی ام نشسته ، بر می‌گردم گوشه اتاق دستش را روی قلبش گذاشته و زیر لب چیزهایی زمزمه می کند، گمانم خدایش را پیدا کرده ... حسودی ام می شود؛ کتابش را باز می کنم: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ (انفال/۲۴) @delneveshtehrj