eitaa logo
ڪـانـال تخصصے دلتنگ ڪــღــربــلا
833 دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
10.2هزار ویدیو
43 فایل
دلتنگ حرمی بیا اینجا #روزانه_۴۰_ثانیه_فیلم_ازحرم 🟢 مجموعه تبلیغات بعثت👇 eitaa.com/joinchat/304153330C2ebf875a87 تبلیغات ارزان و پربازده👆👆
مشاهده در ایتا
دانلود
⚜﷽⚜ ❣ذكر روز شنبه 🥀يا رَبَّ العالَمين 🌸اي پروردگار جهانيان هرڪس روزشنبه این نماز را بخواند خدا او را در درجه پیغمبران صالحین وشهدا قرار دهد [۴رڪعت ودر هر رڪعت حمد، توحید، آیة‌الکرسے] 📚مفاتیح الجنان
✅ساعت7تا9صبح جذب مواد مغذی صورت می گیرد،در این ساعت صبحانه بخورید. ✅اگر بیمارهستيد صبحانه را درساعت 6:30 صبح میل کنيد. ✅جهت تناسب اندام،بهترین ساعت صرف صبحانه ،ساعت 7:30 صبح است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃❤️به ماه خدا نزدیک میشویم... وقت بخشیدن و صاف کردن دلهاست پس اگر با نگاهی ☞ صدایی ☞ زبــــانی ☞ موجب ناراحتی شما عزیزان شده ام و بر دلتان تَرَکی 💔 انداخته ام, به بزرگی میزبان این ماه مرا ببخشید... شاید فرصتی برای جبران نباشد...😔 پیشاپیش ماه پُر برکت رمضان بر شما دوستان مبارک باد ❤️🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 آرزو می‌کنم امروز را خودت باشی و خودت ، چشمت به روزهایی که گذشت نمانده باشد و دلشورۀ روزهایی که نیامده را نداشته باشی ... 🌸 آرزو می‌کنم امروز را شبیه آنهایی زندگی کنی که از تمام عمرشان همین یک روز برایشان مانده پر از دوستت دارم‌های نگفته پر از آغوش‌های دریغ کرده پر از راه‌های نرفته پر از خنده‌های بی دلیل پر از اشتیاق‌های بدون مرز ... 🌸 آرزو می‌کنم امروز را با دست‌هایت با کلماتت با قدم‌هایت با چشم‌هایت خـدا را مــنـاجـات کـنـی ... 🌸 آرزو می کنم امروز برایت بارها و بارها تکرار شود اما تکراری هرگز... الهی آمین 🌹 در اولین روز هفته 🌹 بهترینها رو براتون آرزومندم
🔰دستورالعمل برای ترک مشروب خواری، اعتیاد و..... 💢 یکی از مشکلاتی که اعضای کانال کراراً مورد درخواست وسوال دارند، دعایی جهت ترک اعتیاد به مشروب مواد مخدر و قمار و رفیق بازی و کبوتر و حیوان بازی و … است…. 💯این آیه شریفه را؛ ↯↯ 《یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ الأَنْصابُ وَ الأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ 》📖آیه۹۰سوره مائده ⚜ ترجمه: اى کسانى که ایمان آورده اید! شراب و قمار و بت ها و ازلام (نوعى بخت آزمائى)، پلید و از عمل شیطان است، از آنها دورى کنید تا رستگار شوید!⚜ ❗️ابتدا هفت مرتبه سوره حمد را بخوانید و به آب بدمید وآن گاه هفتاد مرتبه آیه ی شریفه ی را بخوانید و به آب بدمید، و سپس بصورت شربت و…به شخص مبتلا به موارد مذکور بخورانید،و هنگام خواب نیز بر سرش بخوانید که صدا را بشنود ولی بیدار نشود. به اذن الهی رفته رفته آثارش هویدا شود... 📚قران درمانی
❀✍اگر با مشـڪلے مـواجـہ شـدے و نـاتوان شدے درحـل ڪردن آن فقط این آیه را بخوان 🎌آیـہ ۶۸ سـوره یوسـف🎌 وَلَمَّا دَخَلُواْ مِنْ حَیْثُ أَمَرَهُمْ أَبُوهُم مَّا کَانَ یُغْنِى عَنْهُم مِّنَ اللَّهِ مِن شَىْ‏ءٍ إِلَّا حَاجَةً فِى نَفْسِ یَعْقُوبَ قَضَهَا وَ إِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِّمَا عَلَّمْنَهُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ ✅ترجمه و چون از همانجا که پدرشان دستورشان داده بود وارد (مصر) شدند، این کار در برابر اراده خداوند هیچ سودشان نبخشید جز آنکه نیازى در دل یعقوب بود که عملى شد (تنها اثر ورود از چند دروازه حفظ از چشم زخم و رسیدن برادران، به خصوص بنیامین به یوسف بود که عملى شد و اثر دیگرى نداشت) و البته (یعقوب) بخاطر آنچه به او آموزش که به او داده بودیم داراى علمى (فراوان) بود ولى بیشتر مردم آگاه نیستند. 📚منبع: 🖊تحفه الرضویه
☘🍁☘🍁☘🍁☘🍁☘ 🍒 سرگذشتی واقعی و آموزنده با نام 👈 ... 🍒 👈 قسمت دوم هر هفته سه شنبه ها برای نظافت بیاد خونه مون. تا حالا دو بار اومده. دختر خوشگلیه و چهره معصومی داره. یه غم خاصی تو چشماش موج می زنه. من که هر چی تلاش کردم نتونستم از زیر زبونش درباره زندگیش حرف بکشم نسیم این حرفها را در حالیکه داشت ظرف های ناهار را پاک می کرد و سرجایش می گذاشت، گفت. چهره اش در آن لحظات و هنگام ادای این جملات مرا یاد خانم «مارپل» می انداخت اما از آنجا که می دانستم اگر بخندم کتک را نوش جان خواهم کرد، سرم را پائین انداختم و لبم را گزیدم تا به قول بچه گی هایمان «خنده ام برود»! و به این ترتیب بود که برای شکار یک سوژه برای نوشتن سرگذشت های واقعی سه شنبه همان هفته راهی خانم نسیم شدم! سحر ساعت نه صبح از راه رسید و من با دیدن او کمی جا خوردم. او دخترک لاغر و ریزه ایی بود که هیچ به نظر نمی رسید توان یک تنه انجام دادن کارهای خانه را داشته باشد. چهره سبزه و رنگ پریده و نگاه محجوب و غم زده اش که حکایت از غصه درونش داشت بیشتر از بیست و یکی دو سال نشان نمی داد و معلوم بود اجبار زمانه او را برای در آوردن لقمه ای نان حلال برای انجام کارهای نظافتی راهی خانه مردم کرده. سحر به محض ورودش دست به کار شد و من و نسیم همچون دو مجسمه کنار هم روی مبل نشسته بودیم و به او زل زده بودیم. او گاهی متوجه سنگینی نگاههای ما می شد، برای چند ثانیه ای نگاهمان می کرد و دوباره مشغول کار می شد. نسیم هم کنار دست من نشسته بود و هر چند دقیقه یکبار پهلویم را نیشگون می گرفت و می گفت: « پاشو خیر سرت نویسنده ای! چرا سر صحبت رو باز نمی کنی؟!» بلاخره بعد از چند ساعت کار سحر تمام شد و داشت آماده رفتن می شد که نسیم رفت آشپزخانه و با سه لیوان چای تازه دم برگشت و گفت: « بشین یه لیوان چای بخور و بعد برو!» و سپس چشم غره ای به من رفت که یعنی «سرصحبت رو بازکن!» و من بی آنکه به دنبال شکار سوژه برای نوشتن باشم و یا بخواهم از روی کنجکاوی از زندگی سحر با خبر شوم، وقتی که سحر چایش را خورد و از جایش بلند شد که برود، صادقانه از حسی که نسبت به او پیدا کرده بودم گفتم: « سحر خانم، وقتی یه دختر همسن و سال شما میره خونه مردم برای کار یعنی خیلی به پول نیاز داره. من متاسفانه دخترای زیادی رو دیدم که همسن تو بودن و برای بدست اوردن پول به انجام کارهای زشت روی اوردن. عجب دختر قوی و با جربزه ای هستی که داری شرافتمندانه کار می کنی و نون حلال در میاری!» این را که گفتم آسمان چشم های سحر باریدن گرفت و دوباره روی مبل نشست و بلاخره سر صحبتمان باز شد... 👈 ادامه دارد⬅️⬅️⬅️ 🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃 💥برای دیدن بهترین پستها وداستانها به ما 👇
☘🍁☘🍁☘🍁☘🍁☘ 🍒 سرگذشتی واقعی و آموزنده با نام 👈 ... 🍒 👈 قسمت دوم هر هفته سه شنبه ها برای نظافت بیاد خونه مون. تا حالا دو بار اومده. دختر خوشگلیه و چهره معصومی داره. یه غم خاصی تو چشماش موج می زنه. من که هر چی تلاش کردم نتونستم از زیر زبونش درباره زندگیش حرف بکشم نسیم این حرفها را در حالیکه داشت ظرف های ناهار را پاک می کرد و سرجایش می گذاشت، گفت. چهره اش در آن لحظات و هنگام ادای این جملات مرا یاد خانم «مارپل» می انداخت اما از آنجا که می دانستم اگر بخندم کتک را نوش جان خواهم کرد، سرم را پائین انداختم و لبم را گزیدم تا به قول بچه گی هایمان «خنده ام برود»! و به این ترتیب بود که برای شکار یک سوژه برای نوشتن سرگذشت های واقعی سه شنبه همان هفته راهی خانم نسیم شدم! سحر ساعت نه صبح از راه رسید و من با دیدن او کمی جا خوردم. او دخترک لاغر و ریزه ایی بود که هیچ به نظر نمی رسید توان یک تنه انجام دادن کارهای خانه را داشته باشد. چهره سبزه و رنگ پریده و نگاه محجوب و غم زده اش که حکایت از غصه درونش داشت بیشتر از بیست و یکی دو سال نشان نمی داد و معلوم بود اجبار زمانه او را برای در آوردن لقمه ای نان حلال برای انجام کارهای نظافتی راهی خانه مردم کرده. سحر به محض ورودش دست به کار شد و من و نسیم همچون دو مجسمه کنار هم روی مبل نشسته بودیم و به او زل زده بودیم. او گاهی متوجه سنگینی نگاههای ما می شد، برای چند ثانیه ای نگاهمان می کرد و دوباره مشغول کار می شد. نسیم هم کنار دست من نشسته بود و هر چند دقیقه یکبار پهلویم را نیشگون می گرفت و می گفت: « پاشو خیر سرت نویسنده ای! چرا سر صحبت رو باز نمی کنی؟!» بلاخره بعد از چند ساعت کار سحر تمام شد و داشت آماده رفتن می شد که نسیم رفت آشپزخانه و با سه لیوان چای تازه دم برگشت و گفت: « بشین یه لیوان چای بخور و بعد برو!» و سپس چشم غره ای به من رفت که یعنی «سرصحبت رو بازکن!» و من بی آنکه به دنبال شکار سوژه برای نوشتن باشم و یا بخواهم از روی کنجکاوی از زندگی سحر با خبر شوم، وقتی که سحر چایش را خورد و از جایش بلند شد که برود، صادقانه از حسی که نسبت به او پیدا کرده بودم گفتم: « سحر خانم، وقتی یه دختر همسن و سال شما میره خونه مردم برای کار یعنی خیلی به پول نیاز داره. من متاسفانه دخترای زیادی رو دیدم که همسن تو بودن و برای بدست اوردن پول به انجام کارهای زشت روی اوردن. عجب دختر قوی و با جربزه ای هستی که داری شرافتمندانه کار می کنی و نون حلال در میاری!» این را که گفتم آسمان چشم های سحر باریدن گرفت و دوباره روی مبل نشست و بلاخره سر صحبتمان باز شد... 👈 ادامه دارد⬅️⬅️⬅️ 🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃 💥برای دیدن بهترین پستها وداستانها به ما 👇
آسایش دو گیتى تفسیر این دو حرف است‏ : با دوستان مروّت ، با دشمنان مدارا پیامبر اسلام ( ﷺ ) مدارا و نرمی نیمی از زندگی است. مدارا در کنار هر چیزی باشد آن را زینت می دهد ، و از هر چیزی برداشته شود زشتش می سازد. آن خانه که خشت آن ز مهر است مانند ستاره در سپهر است در خانه اگر تعادلی نیست باغیست که اندر آن گلی نیست ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌═══‌‌‌‌🌿🌸🌿═══ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌ از رسول خدا(ص) پرسیدند: خدا چه کسی را بیشتر دوست دارد؟ فرمودند: آنکه نفع بیشتری به مردم برساند.🌹😍 🍃بحار؛ ۷۳:۳۳۹ ┈┈•✾🌿🌸🌿✾•┈┈
برگرداندن هدایا و خرید عروسی بعد از بهم خوردن عقد سؤال:⁉️🌸🍀 دو نفر که ازدواج کرده و بعد از مدتی عقد آنها بهم می خورد، آیا استفاده از وسائل و لباس و هدیه هایی که داماد به عروس خانم داده اشکال دارد ؟ و باید برگرداند؟ ✅ پاسخ:🌸🍀 💠 آیت الله خامنه ای: اگر مطالبه نکرده باشد، استفاده از آنها اشکال ندارد. 💠 آیت الله مکارم: اگر هديه گيرنده از اقوام و خويشان باشد نمي تواند آن را بگيرد مگر اينکه شرط خاصي در مقابل دادن هديه کرده و يا هديه مشروط به ادامه ازدواج و امثال آن بوده اما اگر از اقوام نباشد تنها در صورتي مي تواند پس بگيرد که عين آن هديه موجود باشد و مصرف نشده باشد و شرط خاصي در مقابل دادن هديه نکرده باشد. 💠 آیت الله فاضل: اگر هدایا و وسایل و لباس ها را از شما نخواهد و پس نگیرد استفاده از آن ها برای شما حلال می باشد. 💠 آیت الله وحید: اگر به شما هدیه داده و از شما نخواسته که برگردانید میتوانید استفاده نمایید.. لطفا حداقل به یک نفر بفرستین👇
✨وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ ✨لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ ✨إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ ﴿۷﴾ ✨و آنگاه كه پروردگارتان اعلام كرد ✨كه اگر واقعا سپاسگزارى كنيد ✨نعمت شما را افزون خواهم كرد ✨و اگر ناسپاسى نماييد قطعا ✨عذاب من سخت‏ خواهد بود (۷) 📚سوره مبارکه ابراهیم ✍آیه ۷
🍃🍂توسل به امام رضا‌(‌ع‌)🍂🍃 ✍ ۷ روز ۷مرتبه ⇦ سوره یس ⇨ را بخواند و از روز شنبه شروع کند تا روز جمعه ختم نماید، وقت خواندن درخلوت باشد تامقصود او حاصل شود مطالب بیشتر↩️
هر ڪس هفت مرتبه آیه ۷ از سوره ممتحنہ 《عسے ان یجعل بینڪم و بین الذین عادیتهم منهم موده و اله قدیر، و الله غفور رحیم》 را بہ ڪف دست خود بخواند و بدمد، سپس به صورت خود بڪشد، هر ڪہ او را ببیند، دوستش دارد 📚منبع: 🖌محرمانہ🚫
🌏جهانشهر منطقه ای زیبا و سرسبز در شهر کرج که از مناطق عیان نشین کرج است، ماجرای آن شنیدنیست... محمد صادق فاتح یزدی متولد ۱۲۷۷ برای تحصیل در رشته مهندسی کشاورزی به کشور هندوستان میرود. در حالیکه نامزدش خانم رقیه غضنفر که جهان صدایش میکردند در یزد منتظر برگشت او بود... اما خانم جهان به دلیل بیماری همگیر آبله بینایی خود را از دست میدهد...به آقای فاتح بعد از برگشت از هند توصیه میشود از ازدواج با خانم جهان صرف نظر کند...اما ایشان به دلیل عشق و علاقه به مهربانو جهان با او ازدواج میکند و این اتفاق مانع عشق آن دو نمیشود... به دلیل بروز خشکسالی و قحطی در یزد آقای فاتح و بستگانش کرج را برای زندگی انتخاب میکنند... با توجه به توان مالی و خانوادگی شروع میکند به کشاورزی و تاسیس کارخانه های مختلف در کرج روغن نباتی جهان، چای جهان، جهان چیت، یخ سازی جهان، پتو بافی جهان، صابون جهان، روغن موتور جهان و ... بله به دلیل عشق به همسر نام کارخانه ها و باغات خود را جهان نامید.. منطقه جهانشهر با درخت های سربه فلک کشیده گردو،چنار و.. محصول تلاش وپشتکار این انسان میهن دوست است ─┅─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─┅
🍊 سرشار از ایمنی ✅پرتقال توسرخ تقویت کننده سیستم‌ایمنی بدن و نسبت به نوع معمولی آن تا 7 برابر در سلامت و ایمنی بدن موثرتر عمل می کند.
✨﷽✨ ✍یکی از پادشاهان به بیماری هولناکی که نام نبردن آن بیماری بهتر از نام بردنش است ، گرفتار گردید. گروه حکیمان و پزشکان یونان به اتفاق رأی گفتند : چنین بیماری ، دوا و درمانی ندارد مگر اینکه زهره (کیسه صفرا) یک انسان دارای چنین و چنان صفتی را بیاورند. پادشاه به مأمورانش فرمان داد تا به جستجوی مردی که دارای آن اوصاف و نشانه ها می باشد ، بپردازند و او را نزدش بیاورند. مأموران به جستجو پرداختند ، تا اینکه پسری (نوجوان) با را همان مشخصات و نشانه ها که حکیمان گفته بودند ، یافتند و نزد شاه آوردند. شاه پدر و مادر آن نوجوان را طلبید و ماجرا را به آنها گفت و انعام و پول زیادی به آنها داد و آنها به کشته شدن پسرشان راضی شدند. قاضی وقت نیز فتوا داد که : ریختن خون یک نفر از ملت به خاطر حفظ سلامتی شاه جایز است. جلاد آماده شد که آن نوجوان را بکشد و زهره او را برای درمان شاه ، از بدنش درآورد. آن نوجوان در این حالت ، لبخندی زد و سر به سوی آسمان بلند نمود. شاه از او پرسید : در این حالت مرگ ، چرا خندیدی ؟ اینجا جای خنده نیست .نوجوان جواب داد : در چنین وقتی، پدر و مادر ناز فرزند را می گیرند و به حمایت از فرزند بر می خیزند و نزد قاضی رفته و از او برای نجات فرزند استمداد می کنند و از پیشگاه شاه دادخواهی می نمایند ، ولی اکنون در مورد من ، پدر و مادر به خاطر ثروت ناچیز دنیا ، به کشته شدنم رضایت داده اند و قاضی به کشتنم فتوا داده و شاه مصلحت خود را بر هلاکت من مقدم می دارد. کسی را جز خدا نداشتم که به من پناه دهد، از این رو به او پناهنده شدم. سخنان نوجوان ، پادشاه را منقلب کرد و دلش به حال نوجوان سوخت و اشکش جاری شد و گفت : هلاکت من از ریختن خون بی گناهی مقدمتر و بهتر است. سر و چشم نوجوان را بوسید و او را در آغوش گرفت و به او نعمت بسیار بخشید و سپس آزادش کرد. لذا در آخر همان هفته شفا یافت .(و به پاداش احسانش رسید.) همچنان در فکر آن بیتم که گفت پیل بانی بر لب دریای نیل زیر پایت گر بدانی حال مور همچو حال تست زیر پای پیل 📚گلستان سعدی
☘🍁☘ انعکاس چیزی باش که میخواهی در دیگران ببینی اگر عشق میخواهی؛ عشق بورز اگر صداقت میخواهی؛ راستگوباش واگراحترام میخواهی ؛ احترام بگذار
✨﷽✨ ✍یکی از پادشاهان به بیماری هولناکی که نام نبردن آن بیماری بهتر از نام بردنش است ، گرفتار گردید. گروه حکیمان و پزشکان یونان به اتفاق رأی گفتند : چنین بیماری ، دوا و درمانی ندارد مگر اینکه زهره (کیسه صفرا) یک انسان دارای چنین و چنان صفتی را بیاورند. پادشاه به مأمورانش فرمان داد تا به جستجوی مردی که دارای آن اوصاف و نشانه ها می باشد ، بپردازند و او را نزدش بیاورند. مأموران به جستجو پرداختند ، تا اینکه پسری (نوجوان) با را همان مشخصات و نشانه ها که حکیمان گفته بودند ، یافتند و نزد شاه آوردند. شاه پدر و مادر آن نوجوان را طلبید و ماجرا را به آنها گفت و انعام و پول زیادی به آنها داد و آنها به کشته شدن پسرشان راضی شدند. قاضی وقت نیز فتوا داد که : ریختن خون یک نفر از ملت به خاطر حفظ سلامتی شاه جایز است. جلاد آماده شد که آن نوجوان را بکشد و زهره او را برای درمان شاه ، از بدنش درآورد. آن نوجوان در این حالت ، لبخندی زد و سر به سوی آسمان بلند نمود. شاه از او پرسید : در این حالت مرگ ، چرا خندیدی ؟ اینجا جای خنده نیست .نوجوان جواب داد : در چنین وقتی، پدر و مادر ناز فرزند را می گیرند و به حمایت از فرزند بر می خیزند و نزد قاضی رفته و از او برای نجات فرزند استمداد می کنند و از پیشگاه شاه دادخواهی می نمایند ، ولی اکنون در مورد من ، پدر و مادر به خاطر ثروت ناچیز دنیا ، به کشته شدنم رضایت داده اند و قاضی به کشتنم فتوا داده و شاه مصلحت خود را بر هلاکت من مقدم می دارد. کسی را جز خدا نداشتم که به من پناه دهد، از این رو به او پناهنده شدم. سخنان نوجوان ، پادشاه را منقلب کرد و دلش به حال نوجوان سوخت و اشکش جاری شد و گفت : هلاکت من از ریختن خون بی گناهی مقدمتر و بهتر است. سر و چشم نوجوان را بوسید و او را در آغوش گرفت و به او نعمت بسیار بخشید و سپس آزادش کرد. لذا در آخر همان هفته شفا یافت .(و به پاداش احسانش رسید.) همچنان در فکر آن بیتم که گفت پیل بانی بر لب دریای نیل زیر پایت گر بدانی حال مور همچو حال تست زیر پای پیل 📚گلستان سعدی
☘🍁☘ انعکاس چیزی باش که میخواهی در دیگران ببینی اگر عشق میخواهی؛ عشق بورز اگر صداقت میخواهی؛ راستگوباش واگراحترام میخواهی ؛ احترام بگذار
🤐 زبانبند قــــــــــوی دشمن😷 بعد از سہ روز روزه گرفتن ، آيہ زير را نوشتہ در ميان شيشہ قرار داده در زمينى دفن ڪند زبان دشمنش بسٺہ مے شود، و اگر بخواهد باز ڪند بايد آيہ را بيرون آورد ••●يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَن تَنفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانفُذُوا ۚ لَا تَنفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ●•• •••●الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَىٰ أَفْوَاهِهِمْ وَتُكَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُم بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ●••• 🍃الرحمن،آیہ۳۳🔑یس،آیہ۶۵🍃 📚منبع: 📝ســــر المڪٺومـــــ
🌸✨هرکس مقروض وبدهکار باشد دروقت خوابیدن به ذکر شریف 《 》مشغول شود و زیاد بگوید قرضش ادا می‌گردد✨ 📚 مصباح کفعمی ڪلیڪ ڪنید↩️
هرگاه دستے را گرفتی هرگاه غرور ڪسے رو نشڪستی هرگاه به بنده اے ڪمک ڪردی هرگاه غرور بیجا نداشتی هرگاه در همه حال فقط خدا را دیدی آنگاه دعایت به عرش میرسد.
دعای دل کندن از شخص دعای مجرب بیرون کردن عشق کاذب از فکر و قلب 🍃صرفا در امر حلال استفاده شود. برای فراموش کردن عشق شخص خاص از ذهن و قلب ، (آیه ۲۷ از سوره مبارکه ابراهیم) را هفت مرتبه قرائت کند و بر کف دستهایش بدمد و سپس دستهایش را به صورت و بدن بکشد . عشق و محبت به آن فرد را فراموش خواهد نمود. برای نتیجه گیری کامل بهتر است که این عمل را یک هفته ادامه دهد. ( یُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَفِی الآخِرَهِ وَیُضِلُّ اللّهُ الظَّالِمِینَ وَیَفْعَلُ اللّهُ مَا یَشَاءُ ) 📚درمان باقرآن
✍ "سوره مبارکه " را به جهت مهربانے دشمن ۲۱ مرتبه با نیت خالص بخواند دشمنی تبدیل به دوستی گردد 📚خواص آیات قرآن کریم ۱۷۸   ڪلیڪ ↩️ ღـگشا⬆️