هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#آیه_درمانے
#افزایشعقل
🖊 هرڪس آیه ۱ تا ۵ سوره علق
را خالصانه بنویسددر روز دوشنبه
و با خود نگاه دارد فهم و حفظ و
علم او زیاد شود
Ⓜ️ خواص آیات قرآن ۲۱۴
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 سلام روزتون بخیر
🌹عزاداری و عباداتتون قبول حق
امیدوارم
لحظه هاتون قرین آرامش
زندگیتون پر از سلامتی و
عمر و عاقبت تون بخیر باشه
در این روزهای معنوی
به حق امام رضا علیهالسلام
همگی حاجت روا باشید ان شاالله
🌹 تقدیم با بهترین آرزوها
🌹 دوشنبه تون پر خیر و برکت
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
دزدی فقط این نیست
از دیوار مردم بالا بری!
دروغ بگی صداقت، رو دزدیدی
بدی کنی خوبی ،رو دزدیدی
تهمت بزنی آبرو، رو دزدیدی
خیانت کنی عشق ،رو دزدیدی!
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
7.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📲💭
⛔️ من اگر الآن توی این وضعیت، حرف بزنم و دفاع کنم، برام بد میشه❗️
👈 دقیقاً از کی میترسی الآن⁉️
#استاد_شجاعی
#حجاب
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز
🔸 #امام_حسن_علیه_السلام:
🌹همانا بهترین نیکی ها، اخلاق نیکوست.🌱
📚وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۱۵
〰➿〰➿〰➿〰➿〰➿
🔅 #امام_حسین_علیه_السلام :
🔹 اى فرزندآدم! انديشه كن وبگو: كجايند پادشاهان جهان و صاحبان دنيا كه آن را آباد كردند و نهرها كندند و درختان را كاشتند و شهرها را بنا كردند و بعد با ناخرسندى از آنها جدا شدند.
📚 ارشاد القلوب، ج 1، ص 29.➿〰
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
✨يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا
✨خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ وَمَنْ يَتَّبِعْ
✨خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ
✨بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَوْلَا
✨فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ
✨مَا زَكَى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا
✨وَلَكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشَاءُ
✨وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿۲۱﴾
✨اى كسانى كه ايمان آورده ايد
✨پاى از پى گامهاى شيطان منهيد
✨و هر كس پاى بر جاى گامهاى
✨شيطان نهد بداند كه او به زشتكارى
✨و ناپسند وامى دارد و اگر
✨فضل خدا و رحمتش بر شما نبود
✨هرگز هيچ كس از شما پاك نمى شد
✨ولى اين خداست كه هر كس
✨را بخواهد پاك مى گرداند
✨و خداست كه شنواى داناست (۲۱)
📚سوره مبارکه النور
✍آیه ۲۱
👆
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
47.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💚 #شاه_دلم_اربابم_حسین_ع
▪والله یَعْلَمُ مافی قُلوبِکُم(آیه۵۱)سوره احزاب
میدانی؟!
-فقط #خدا میداند
که چقدر دوستټ دارم حسین جان
چقدر خسته ام از دوریت مولاجان
🥀 به تو از دور سلام
▪ السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ
وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ
عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ
وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🤲🙏#کراماتامامرضاع #گوهرناب
داستان ها و حکایات حکایات پندآموز کرامت امام رضا علیه السلام و حسن بن علی وشاء
عنایت علی بن موسی الرضا علیه السلام به حسن بن علی وشاء که می خوانید.
منبع : ۵۳ داستان از کرامات حضرت رضا علیه السلام، موسی خسروی
حسن بن علی وشاء گفت: من واقفی مذهب بودم. شبی از خراسان با مقداری پارچه و اشیاء تجاری به مرو رفتیم؛ غلام سیاهی را دیدم که نزد من آمد، گفت.
مولایم گفته است آن برد یمنی را که نزد تو است، بده تا غلامم را که از دنیا رفته است، کفن کنم.
پرسیدم آقایت کیست؟ گفت: علی بن موسی الرضا علیه السلام.
گفتم: پارچه ها و برد یمنی ام را در راه فروخته ام.
غلام رفت و بار دیگر باز آمد و گفت: چرا، بردی نزد تو هست. گفتم. خبر ندارم. غلام رفت و برای سومین بار بازگشت و گفت:
داخل فلان جوال. در عرض آن، بردی هست؛ با خود گفتم: اگر این سخن راست باشد، دلیلی برای امامت آن حضرات خواهد بود.
به غلامم گفتم: برو و آن جوال را بیاور. غلام رفت. آن را آورد.
جوال را باز کردم؛ دیدم در ردیف دیگر لباسها هست؛ آن را برداشته، بدو دادم و گفتم: عوض آن پولی نخواهم گرفت. غلام رفت و بازگشت و گفت: چیزی که مال خودت نیست، می بخشی؟
دخترت فلانی، این برد را به تو داده و از تو خواسته است که برایش بفروشی و از پول آن فیروزه و نگینی از سنگ سیاه برای او بخری؛ حال با این پول، آنچه از تو خواسته است؛ برایش خریده، برایش ببر.
از این جریان تعجب کردم و با خود گفتم مسائلی که دارم از او خواهم پرسید؛ آن مسائل را نوشتم و در آستین خود نهادم و عازم خانه آن حضرت شدم؛ اتفاقا یکی از دوستانم، که با من هم عقیده نبود، به همراهم بود.
ولی از این جریان خبر نداشت؛ بمحض اینکه به در خانه رسیدم، دیدم، بعضی از عربها و افسران و سربازان به خدمت ایشان می رسند؛ من نیز رفتم و در گوشه خانه نشستم تا زمانی گذشت؛ خواستم برگردم.
در این هنگام غلامی آمد و به صورت اشخاص، به دقت نگریست و پرسید پسر دختر الیاس کیست؟ گفتم منم.
فورا پاکتی که در آستین خود داشت بیرون آورد، گفت: جواب سؤ الات و تفسیر آن مسائلی که طرح کرده بودی؛ داخل این پاکت است. آن پاکت را گرفته باز کردم؛ دیدم جواب سؤ الاتم با شرح و تفسیر، در آن کاغذ نوشته است.
گفتم: خدا و پیامبراش را گواه می گیرم که تو حجت خدایی.
و استغفار و توبه می نمایم؛ فورا از جای حرکت کردم؛ رفیقم پرسید کجا می روی؟ گفتم: حاجتم برآورده شد.
برای ملاقات آن جناب؛ بعدا مراجعه خواهم کرد.[1]
📖پی نوشت:[1]ج 49، بحار، ص 70، در ص 644-645 در حدیقة الشیعه هم روایتى شبیه این ، از على بن احمد کوفى نقل شده است