eitaa logo
دلتنگ کربلا 🕊
1.3هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
5هزار ویدیو
46 فایل
حسین جان❤ کاش می شد وسط دست رساندن به ضریح مثل حجاج مِنا در حرمت می مُردیم... به یاد ⚘شهید امین رحیمی⚘ @deltangekarbalaa_3 #دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هركسي در پي آن است به جايي برسد سر نهادن به كف پاي تو ما را خوشتر 🕌@deltangekarbalaa_3 ღــربــلا👆
دلتنگ کربلا 🕊
هركسي در پي آن است به جايي برسد سر نهادن به كف پاي تو ما را خوشتر 🕌@deltangekarbalaa_3 #ڪـانـال_د
﷽الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ﷽ ✍امام حسین (عَلیه السّلام) شکر خدا در روضه ی تو پیر شدم از خوان تو خوردم و نمک گیر شدم تا درگیر ماجرای عشقت گشتم در بند محبتت به زنجیر شدم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر بار که شب رسیده گفتیم حسین هر بار سحر دمیده گفتیم حسین آن لحظه که بی تو بگذرد وقت بلاست هر جا که بلا رسیده گفتیم حسین ... شبتون حسینی💚🌙 🕌@deltangekarbalaa_3 ღــربــلا👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 سخن ، بى تو مگر جاى شنیدن دارد ؟ نفس ، بى تو کجا ناى دمیدن دارد علت کورى یعقوب نبى معلوم است شهر بى یار مگر ارزش دیدن دارد…. 🕌@deltangekarbalaa_3 ღــربــلا👆
❤️ ازدل‌بردملال،سلام‌علے‌الحسین دیباچہ‌ےڪمال،سلام‌علے‌الحسین دست‌ادب‌بہ‌سینہ‌پس‌ازهرنمازصبح گویم‌بہ‌شوروحال:سلام‌علے‌الحسین 🕌@deltangekarbalaa_3 ღــربــلا👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عشاق الحسین محب الحسین.محمدحسین حدادیان.mp3
8M
اعوذ بالله از دوری حرم دیوونه میشم من کربلا نرم 🎤کربلایی محمدحسین_حدادیان 🕌@deltangekarbalaa_3 ღــربــلا👆
✨﷽✨ 🔴مِثقالَ ذَرّه ✍در قیامت نوبت حساب و کتاب مِثقالَ ذَرّه‌هاست! مِثقالَ ذَرّه که می‌گویند یعنی همان چند لحظه‌ای که بوی عطر زنی تمام مردی را به‌هم می‌ریزد! مِثقالَ ذَرّه که می‌گویند یعنی همان چند لحظه‌ای که شخصی به نامحرمی لبخند می‌زند ولی فکرش ساعت‌ها درگیر همان یک لبخند است! مِثقالَ ذَرّه که می‌گویند یعنی حساب و کتاب زمانی که فردی با همسرش بلند می‌خندد و جوان مجردی هم در همان حوالی آن‌ها را با حسرت نگاه می‌کند. مِثقالَ ذَرّه که می‌گویند یعنی حساب کردن زمانی که فردی در پایان صحبت‌هایش با نامحرم به خیال خودش از روی ادب، جانم و قربانت می‌گوید و رابطه‌ای را به همین اندازه سرد می‌کند! مِثقالَ ذَرّه که می‌گویند یعنی همان چند لحظه‌ای که با فروشنده‌ای نامحرم، احساس صمیمیت می‌کند. و... قدر این‌ها پیش ما خیلی کوچک است و به حساب نمی‌آید. اما مِثقالَ ذَرّه که می‌گویند امثال همین‌هاست، همین کارهای کوچکی که مثل ضربه اول دومینو خیلی کوچک است اما انتهایش را روزی که پرده‌ها کنار رفت، خواهیم دید! 🕌@deltangekarbalaa_3 ღــربــلا👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلتنگ کربلا 🕊
در سال 1343 دیده به جهان گشود و در کودکی با فوت پدر و مادرش از دامن پر مهر مادر و سایه آرامش بخش پدر محروم شد و با درد یتیمی تحت سرپرستی خواهرش قرار گرفت. تحصیلات خود را پس از دوران ابتدایی در هنرستان صنعتی سید جمال الدین اسدآبادی در رشته برق ادامه داد و در فراگیری این رشته استعداد فراوانی داشت. با تعهد به مکتب رهائی بخش اسلام در جریان پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن فعالانه در صحنه حضور داشت و همراه سایر دانش آموزان در اکثر تظاهرات شرکت می جست. پس از پیروزی انقلاب فعالانه در انجمن اسلامی هنرستان به خدمت مشغول شد و با لبیک به فرمان امامش به بسیج مسجد «طلاچیان» پیوست و در رشد و گسترش آن نقشی مؤثر ایفا نمود. با شور و شوق، آموزش های نظامی را فرا گرفت و با شروع جنگ تحمیلی تقریباً به طور شبانه روزی در بسیج به فعالیت و حراست از انقلاب پرداخت. با علاقه و استعداد فراوانی که داشت در مدت کوتاهی توانست چند قطعه بمب و نارنجک الکترونیکی و دستی بسازد و در اختیار مسئولین بسیج قرار دهد تا در جبهه های جنگ مورد استفاده قرار گیرد. جوانی ایثارگر و با شهامت بود و بعضی روزها در محل مأموریتش تا 15 ساعت مدام به پاسداری می پرداخت و در راه حراست از اسلام از جان مایه می گذاشت. از دشمنان انقلاب بیزار بود و بارها توسط ایادی آمریکا مورد ضربه و جراحت قرار گرفت که مدتی را نیز به همین سبب در بیمارستان بستری شد. در میان دوستانش به صفا و پاکی شهرت داشت و فداکاری اش زبانزد همگان بود. 🕌@deltangekarbalaa_3 ღــربــلا👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوب مردن و در راه خدا فدا شدن موهبتی است که هر کس از آن نصیب نمی برد و تنها خوبان امت اند که این چنین سعادتی نصیب شان می شود و شهید اصلی پور از این جمله بود. همیشه از شهادت سخن می گفت و در اشتیاق اعزام به جبهه و همسنگر شدن با رزمندگان سپاه نور سر از پا نمی شناخت و به همین دلیل به برگزاری نمایشگاه هفته جنگ علاقه ای فراوان داشت. او در جواب برادری که به او گفته بود حفاظت از نمایشگاه برایت خطر دارد، می گوید: «ما به نیت شهادت به اینجا آمده ایم.» در روز 29 شهریور ماه سال 1360 در حالی که با چند تن از یارانش به حفاظت از نمایشگاه هفته جنگ در خیابان استاد مطهری مشغول بود، مورد یورش ناجوانمردانه سه تن از تروریست های سر تا پا مسلح منافق و آماج رگبار مسلسل آنان قرار گرفت و دفتر زندگی کوتاه، اما پر ثمرش در جهان فانی با شعر زیبای شهادت به پایان رسید. 🕌@deltangekarbalaa_3 ღــربــلا👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نامه « به نام خدا، به نام خدائی که رفتنم از اوست، بودنم از اوست، همه چیزم از اوست. که قادر است مرده را زنده و زنده را مرده سازد. خداوندی که آفریدگار جهانیان است. خداوندی که صاحب روز قیامت و جزای ستمگران و پاداش نیکوکاران به دست اوست، خداوند دانا و توانا و آگاه بر همه خیر و همه کس. سلام و درود به روان پاک حسین (ع) و سلاله پاک شهیدان راه خدا. سلام بر رهبر عظیم الشأن انقلاب اسلامی ایران، سلام بر تمام مستضعفان جهان و سلام بر رزمندگان اسلام و پویندگان راه حسین (ع). خواهرم اول این که من با پای خود و بدون هیچ زوری به این راه پا گذارده ام و حتی با تو هم من زیاد مخالف نبوده ام و راهی که می روم راهی است بسی دشوار بدتر از راه کوه و یا گذاشتن از آتش. بله راهی که انبیاء و سرور شهیدان حسین (ع) پا بدان نهاد ... راهی ست که زندگی را بر انسان آسان و مرگ را نیز به انسان آسان می گرداند. خواهرم این را بدان هیچ گروه و یا دسته ای که جدید به سر کار آید، باقی نمی ماند مگر اسلام. زیرا اسلام آخرین و کامل ترین دین دنیا می باشد و من آن را برگزیده ام. از مرجع تقلید اطاعت بنما و بدان که راه پر سعادتی را در پیش داری و یک چیز کوچک، هر گاه بر سر مزارم آمدی اول پرچم اسلام را بر مزارم بنما و دوم این که برو سر خاک شهیدان و دیگر رزمندگان فاتحه بخوان و بعد بر سر مزار من بیا، با این کار من را خشنود می نمایی. هر چند که من باز گنهکار می باشم و امید بر آن دارم که خداوند مرا ببخشد و مقدار پولی که دارم، آنچه می شود بده و نماز قضایم را بخوانید تا بی حساب شوم. والسلام روح پاک همه شهیدان و شهید 🕌@deltangekarbalaa_3 ღــربــلا👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پنجشنبه ست شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای و علی الخصوص شهید سرفراز 🌷شهید امین رحیمی🌷 🌷 شهید علی اصلی پورفرقانی 🌷 "صلوات " 🌴اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌴 ✨ التماس دعای فرج وشهادت✨ 🕌@deltangekarbalaa_3 ღــربــلا👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلتنگ کربلا 🕊
کتاب #عارفانه زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری 📌قسمت یک ❣تویی که نمی شناختمت... این گل پرپر ا
کتاب زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری 📌قسمت دوم و سوم پرسیدم: چیزی شده؟! گفت: "وقتی آخرین سنگ را عوض کردم ناگهان بوی عطر فضای قبر را پر کرد.باور کنید با همه‌ی عطرهای دنیایی فرق داشت!" شب موقع نماز فرا رسید. در شبهای دوشنبه و غروب جمعه استاد حق شناس مجلس موعظه داشتند آن شب بین دو نماز سخنرانی نداشتند، اما از جا بلند شدند و روی صندلی قرار گرفتند. موضوع صحبت ایشان به همین شهید مربوط می شد در اواخر سخنان خود دوباره آهی از سر حسرت در فراق این شهید کشیدند. بعد در عظمت این شهید فرمودند: « این شهید را دیشب در عالم رویا دیدم. از احمد پرسیدم چه خبر؟ به من فرمود: تمام مطالبی که از( برزخ و...) می گویند حق است.از شب اول قبر و سوال و... اما من را بی حساب و کتاب بردند.» بعد استاد مکثی کردند و فرمودند: «رفقا،آیت العظمی بروجردی حساب و کتاب داشتند‌..اما من نمی دانم این جوان چه کرده بود .چه کرد که به اینجا رسید!» من با تعجب به سخنان حضرت استاد گوش می کردم ، به راستی این جوان چه کرده بود که استاد بزرگ اخلاق و عرفان این گونه در وصف او سخن می گوید!!؟ از دوستانش پرسیدم: "این شهید چند ساله بود"؟ گفت: ۱۹سال! دوباره پرسیدم: "در این مسجد چه کار می کرد، طلبه بود"؟ او جواب داد: "نه، طلبه رسمی نبود، اما از شاگردان اخلاق و عرفان حضرت استاد بود.در این مسجد هم کار فرهنگی و پذیرش بسیج را انجام می داد." آن شب به همراه چند نفر از دوستان و همراه استاد آیت الله حق شناس به منزل شهید رفتیم استاد وقتی وارد خانه شدند در همان ورودی منزل رو به برادر شهید کردند و با حالتی افسرده خاطره ای نقل کردند و فرمودند: " به جز بنده و خادم مسجد، این شهید بزرگوار هم کلید مسجد را داشتند‌." بعد نفسی تازه کردند و فرمودند: "من یک نیمه شب زودتر از ساعت نماز راهی مسجد شدم.به محض اینکه در را باز کردم دیدم شخصی در مسجد مشغول نماز است." حضرت آقای حق شناس مکثی کردند و ادامه دادند: "من دیدم یک جوان در حال سجده است، اما نه روی زمین!! بلکه بین زمین و آسمان مشغول تسبیح حضرت حق است"!! حاج آقای حق شناس در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود ادامه دادند: "من رفتم جلو دیدم همین احمد آقا مشغول نماز است.بعد که نمازش تمام شد پیش من آمد و گفت: تا زنده ام به کسی حرفی نزنید." من با تعجب بسیار به سخنان استاد گوش می کردم .. آیا یک جوان می تواند به این درجه از کمال بشریت دست یابد!!؟ من به طرز ناخودآگاه در تمام مراسم این شهید حضور داشتم. شاید این بار مسئولیتی بر عهده ماست. شاید خدا می خواهد یکی از بندگان خالص و گمنام درگاهش را که بسیار ساده و عادی در میان ما زندگی کرد را به دیگران معرفی کند. هرچند از دوران شهادت ایشان چندین دهه گذشته اما با یاری خدا تصمیم گرفتیم که خاطرات این عبد الهی را جمع آوری کنیم. تازه زمانی که کار شروع شد، متوجه دیگر سختی ها شدیم. احمدآقا از آنچه فکر می کردیم بسیار بالاتر بود اما اگر استادالعارفین این گونه در وصف این جوان سخن نمی گفت، کار بسیار سختتر می شد. ادامه دارد ... امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم شهید 🕌@deltangekarbalaa_3 ღــربــلا👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا