eitaa logo
دلتنگ کربلا 🕊
1.3هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
5هزار ویدیو
46 فایل
حسین جان❤ کاش می شد وسط دست رساندن به ضریح مثل حجاج مِنا در حرمت می مُردیم... به یاد ⚘شهید امین رحیمی⚘ @deltangekarbalaa_3 #دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
چه آدم‌ها که در دنیایِ حقیقی بهشتی بودند و در فضای مجازی تقدیرشان جهنمی شد! به راستی ما چقدر در هنگامه قدم زدن در کنار باتلاق‌های این برزخِ بیکران، احتیاط می‌کنیم که غرق نشویم؟! •|مواظب‌باش‌رفیق 🕌@karbalaye_3 ღــربــلا🏴
🔅 ✍ انسانیت سخت نیست 🔹مرد جوانی پدر پیری داشت که در بستر بیماری افتاد. چون وضع بیماری پیرمرد شدت گرفت او را در گوشه جاده‌ای رها کرد و از آنجا دور شد. 🔸پیرمرد ساعت‌ها کنار جاده افتاده بود و به زحمت نفس‌های آخرش را می‌کشید. 🔹رهگذران از ترس واگیر داشتن بیماری و فرار از دردسر، روی خود را به‌سمت دیگری می‌چرخاندند و بی‌اعتنا به پیرمرد نالان، راه خود را می‌رفتند. 🔸شخصی از آن جاده عبور می‌کرد. به محض اینکه پیرمرد را دید، او را بر دوش گرفت تا به بیمارستان ببرد و درمانش کند. 🔹یکی از رهگذران به طعنه به او گفت: این پیرمرد فقیر و بیمار است و مرگش نیز نزدیک، نه از او سودی به تو می‌رسد و نه کمک تو باعث تغییری در اوضاع این پیرمرد می‌شود. حتی پسرش هم او را در اینجا به حال خود رها کرده و رفته است. تو برای چه به او کمک می‌کنی؟ 🔸آن شخص به رهگذر گفت: من به او کمک نمی‌کنم، من دارم به خودم کمک می‌کنم. اگر من هم مانند پسرش و رهگذران او را به حال خود رها کنم، چگونه روی به آسمان برگردانم و در محضر خالق هستی حاضر شوم؟ من دارم به خودم کمک می‌کنم. 🕌@karbalaye_3 ღــربــلا🏴
آبرویی بده آن‌قدر که تا آخر عمر تا سری هست فقط پیش شما خم باشد مرگ صدبار مبارک‌تر از آن روزی که در دلم ذره‌ای از مهر شما کم باشد… حسین_جان شبتون حسینی🌙 🕌@karbalaye_3 ღــربــلا🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پروردگارا! در این پنجشنبه آذر ماهی برای همه دوستان و عزیزانم آرامش الهی سلامت و تندرستی دلی شاد و قلبی مهربان گشایش امور توفیق هدایت الهی معنویت روز افزون وعشق وایمان حقیقی بخودت رامیطلبم آمیـــن ای فرمانروای حق و آشکار 🕌 @karbalaye_3 ღــربــلا👆
💚 محتاج‌ـیم‌که‌بیایۍ‌و‌آنقدربمانۍ‌ که‌یادمان‌برود؛ این‌زندگی‌قبل‌ازشما‌چگونه‌بود(: ‌🌤اللهم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج 🕌 @karbalaye_3 ღــربــلا👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ صبح ها رابه سلامی به توپیوندزنم ای سرآغازترین روز خدا صبح بخیر به امیدی که جوابی زشمامی آید گفتم ازدورسلامی به شماصبح بخیر 🕌 @karbalaye_3 ღــربــلا👆
🌸صبحتون قشنگ 🍁روزتـون پـر از خـوبـی 🌸لحظه هاتون پرازآرامش 🍁نگاهتـون پـر از مـهربانی 🌸دوستی هـاتون پـر از صفا 🍁زندگیتون پراز محبت 🌸 🕌 @karbalaye_3 ღــربــلا👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برادرجان..(:💔 دلم‌یڪ‌جرعہ‌شھادت‌میخواهد بہ‌اعمالم‌ڪہ‌مینگرم‌لیاقتش‌راندارم.. ڪرم‌وعطایِ‌شھیدان‌راڪہ‌نگاه‌میکنم مصرترمیشوم! میشودمرابپذیرید؟.. 🌷 🕌 @karbalaye_3 ღــربــلا👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹امام حسین(ع): هرگاه دو نفر قهر باشند، آنکه برای آشتی پیشقدم شود، زودتر از دیگری وارد بهشت خواهد شد. 📚محجه البیضاء؛4:2 🕌 @karbalaye_3 ღــربــلا👆
🍂از طلوع آیه‌ی خورشید تابانی شهید در نگاه من همیشه همچو بارانی شهید... 🍂لاله‌های سرخ عاشق گشته از خون تو است در مسیر زندگی ماه درخشانی شهید... ✨پنجشنبه و‌‌ یاد ‌ با ذکر 🕌 @karbalaye_3 ღــربــلا👆
آفرین به غیرت نانوای یزد نشین چندروز پیش یک نانوایی در یزد به یک زن بی حجاب نان نمی فروشد و به او می‌گوید از صف بیرون برود . زن بی حجاب با سروصدای زیاد اعتراض می‌کند که حجابم به خودم مربوط است چه ربطی به نان دارد... مرد شجاع و با غیرت نانوایی نیز جواب می‌دهد: مغازه خودم است ، نمیخواهم به بی حجاب نان بفروشم . چند نفر از بانوان عفیفه محل در قدر دانی از حرکت این نانوای غیور با شیرینی و لوح سپاس از او قدر دانی کردند . نانوا در پاسخ به این‌ بانوان عفیفه گفت: از شما تشکر میکنم اما این وظیفه همه مردم است که این طور رفتار کنند ... امر به معروف مثل نماز واجب است . اگر مردم جامعه ای امر به معروف و نهی از منکر را ترک کنند، جای معروف و منکر عوض شده و افراد ستمگر حاکم خواهند شد . #فاطمیه #لبیک_یا_خامنه_ای 🕌 @karbalaye_3 #دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام علیکم عاشقان ودلدادگان شهدا 😊🖐 فدایی حضرت زینب سلام الله، تازه دامادشهید،هادی شجاع هستم🖐 سپاسگزارم از دعوتتون به کانال دلتنگ کربلا،وتشکرازشمابزرگواران که روز این ساعت معرفی های شهدارودنبال می کنید 😊🖐🌷🌷 🕌 @karbalaye_3 ღــربــلا👆
در ۲۳ آبان ماه سال ۱۳۶۸ درتهران،چهاردانگه اسلام شهر متولدشدم 🖐💐 متاهل بودم و تازه داماد💐 ۱۰ روز پس از ازدواج به سوریه اعزام شدم وچندروزبعدهم به شهادت رسیدم سه تاخواهروبرادربودیم،من فرزند اول خانواده بودم😊🖐 خانواده ام بسیارمذهبی و متدین بودند، از کودکی در مساجد و حسینیه ها فعالیت می کردم از ابتدا باخدا و بانماز بودم😊 از اول راه خدا را شناختم،مادرم همیشه از خدا می خواستند فرزندانشون، کنیزان و نوکران اهل بیت باشند. از بچه 7 ساله تا پیر 80 ساله همه من رورا به نیکی می شناختند. پدرم وعموم،رزمنده دفاع مقدس بودندو در جبهه حضور داشتند و این باعث شده بود من از کودکی با دفاع از دین و ناموس خو بگیرم🖐🌷🌷🌷
فوق دیپلم نقشه کشی داشتم وقتی به سن انتخاب شغل رسیدم،پاسداری را انتخاب کردم،و راه پدرم را ادامه دادم😊🖐 وقتی جذب سپاه شدم نورانیتم چندین برابر شد، دیگه همه دعام این شده بود که شهادت نصیبم بشه🖐. از مأموریت هام حرفی نمی زدم چون می دانستم شغلم حساسه،خانوادم هم چیزی از کارم نمی پرسیدند.💐 هر وقت برنامه روایت فتح را نگاه می کردم، می گفتم ما مدیون خون شهداییم، عاشق فیلم شهید بابایی بودم آهنگ «شهید گمنام سلام» را دوست داشتم می گفتم شهید شدم این آهنگ را برایم بگذارید که همین هم شد. نمازم همیشه اول وقت بود، احترام خانواده وپدرومادرم رو خیلی نگه می داشتم 😊🖐 تحصیلاتم روهم ادامه دادم تا مقطع کاردانی و...‌‌ عاشق شهدا بودم ودریادواره شهدا شرکت می کردم...... زندگی شهدا را الگوی زندگی خودم قرار می دادم، شهید مدافع حرم محمود رضا بیضایی، مربی من بودند، خیلی از ایشان تعریف می کردم، همیشه می گفتم: « ما باید انتقام شهید بیضایی را از این تکفیری ها بگیریم.»  قاب عکس این شهید را به دیوار خانه زده بودم و از مادر قول گرفته بودم که عکس را هیچ وقت بر ندارند. شهدای مدافع حرم را که به کشور می آوردند حالم عوض می شد😔😔💐
به روایت از همسربزرگوارم : – پنج سال بود که همسایه دیوار به دیوار بودیم ولی همدیگر را یک بار هم ندیده بودیم. مادرشوهرم برای خواستگاری به منزل ما آمدند و گفتند که مرا در راه رفتن به مدرسه دیده اند، وقتی آقا هادی را دیدم و با هم صحبت کردیم به دلم نشست، بیشتر از همه چیز صداقت شان  مجذوبم کرد، مرا در جریان همه فعالیت ها و عقایدشان قرار دادند و من با اطلاع از همه شرایط به ایشان پاسخ مثبت دادم، مردادماه ۱۳۹۳ نامزد شدیم. من متولد ۷۶ هستم و همسرم ۶۹؛ آن موقع من هفده ساله بودم و آقا هادی ۲۴ ساله. فقط چهار روز زندگی کردیم😔 – موقع خواستگاری ایشان سرباز بودند. بعد از عقد از شغل پاسداری و علاقه شان به این شغل گفتند و جبهه سوریه؛ یک ماه گذشته بود که به او گفتم: آقا هادی! ممکنه شغلت ان را عوض کنید؟ ایشان هم بدون تعارف گفتند: « نه! من به این شغل علاقه دارم.»💐