°•~💛
آتش عشق تو برداً وسـلاما نشده
صبحبیاذن توخورشیدجهان پانشده
پسرفاطمهسوگند کهجز پیش شما
تاکنون قامتمنپیش کسی تا نشده
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلى اَوْلادِالْحُسَیْنِ
وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
#صباحڪم_حسینے
#صلیاللهعلیكیااباعبدالله
ـ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ـ ـ
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
سلام زندگی، سلام عشق من
سلام علی الحجه ابن الحسن
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📍دیدار مادر لبنانی که فکر میکرد پسرش شهید شده🥺
بخاطر قطع دستگاه های ارتباطی خانواده ها هیچ خبری نمیتونستن از رزمنده ها بگیرن، حالا که آتش بس شده بعضیا که تصور میشد شهید شدن دارن بر میگردن خونه هاشون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#زندگی_با_قرآن
این پیرمرد رو چند سالی هست میشناسم، سر یه کوچه کفاشی میکنه.
سواد چندانی نداره و قرآن رو با سبک خاصی میخونه.
از طلوع آفتاب یه آتیش درست میکنه و مشغول قرآن میشه تا ظهر.
چه بسا فردای قیامت قرآن خوندن ما رو با این پیر مرد بسنجند و...
دلتنگ کربلا 🕊
💢 شهادت سردار کیومرث پورهاشمی در حلب سوریه 🔸«سردار کیومرث پورهاشمی»، معروف به «حاج هاشم» از مستشارا
بیانیه سپاه پاسداران درپی شهادت سرتیپ پاسدار کیومرث پورهاشمی
روابط عمومی کل سپاه در بیانیهای اعلام کرد: سردار سرتیپ دوم پاسدار کیومرث (هاشم) پورهاشمی( معروف به حاج هاشم ) از مدافعان حرم و مستشاران نظامی ارشد سپاه در سوریه در حملات شب گذشته تروریستهای تکفیری صهیونیستی به حومه حلب به شهادت رسید.
در اطلاعیه سپاه آمده است:
در جریان جنایت آفرینیهای جدید گروهکهای تروریستی تکفیری صهیونیستی در حومه حلب سردار رشید و شجاع سپاه اسلام"سرتیپ دوم پاسدار کیومرث (هاشم) پورهاشمی (معروف به حاج هاشم)" از مدافعان دیرین حرم و مستشاران ارشد نظامی ایران در سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
وی برادر شهید گرانقدر و جاوید الاثر ابوالفضل پورهاشمی، از فرماندهان دفاع مقدس است و سابقه مجاهدت و مقابله با دشمن بعثی در جنگ تحمیلی در تیپ نبی اکرم(ص)، سپاه چهارم بعث، قرارگاه رمضان و نیز مستشاری نظامی در محور مقاومت عراق و سوریه را در کارنامه افتخار آمیز و الهام بخش خود دارد.
هَرشَبِجُمعِہدِلَممیشِڪَنَدمیبارَم . .
میدَهَددوریاَزآنصَحنوَسَراآزارَم❤️🩹"
شبجمعہاستهوایتنڪنممیمیرم🥀
#امام_حسین
#شب_جمعه
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
⇠قِصّہ "؏ِــشق "مــَـــن و
⇠ زُلف تـــُᰔـــو 'ديدَن' دٰارد..
⇠ « نَرگـ🌼ـــــس» مَست کــُجٰا
⇠ هَمدمے"خـــــٰار" کـُــجٰا؟!
﴿↫سَـــــلٰام گُلِ نِرگــِس۔۔𑁍﴾
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
#امام_زمان
°•~🕊️
من وخورشید عهد بسته ایم
شکافتن سپیده سحر را
با نام وسلام تو به نظاره بنشینیم☀️
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلى اَوْلادِالْحُسَیْنِ
وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
#صباحڪم_حسینے
#صلیاللهعلیكیااباعبدالله
ـ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ـ ـ
.
دلتنگ کربلا 🕊
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽ ⇠قِصّہ "؏ِــشق "مــَـــن و ⇠ زُلف تـــُᰔـــو 'ديدَن' دٰارد..
.
السلامعلیڪیابقیةالله
دیده را فایده آن است که دلبر بیند...
ور نبیند، چه بُوَد فایده بینایی راا
#ایهاالعزیز
#امام_زمان
🚨🚨#فوری | منابع امنیتی عراق: آیت الله سیستانی و مقتدی صدر به زودی فتوا جهاد به کل نیروی مقاومت عراق بر علیه تروریست های کفار، که حرم حضرت زینب تهدید به نابودی کردند، قرائت خواهند کرد.
💢آرامش کامل در حلب برقرار است
منابع میدانی در سوریه ضمن تکذیب خبر سقوط حلب اعلام کردند: ساکنان شهر حلب بدون توجه به هیاهوی تبلیغاتی تروریستها درحال گذران زندگی هستند و آرامش کامل در این شهر برقرار است.
همچنین اخبار منتشر شده در رسانههای تروریستها درباره سقوط قریب الوقوع شهر حلب صحت ندارد./ ایرنا
اِیآنڪِہدَرنِگاهَتحَجمیزِنورِداری . .
ڪِیاَزمَسیرِڪوچِہقَصدِعُبورداری؟💙"
اللهمعجللولیکالفرجبحقزینبکبری(س)🤲
#امام_زمان
شبتون مهدوی✨✨✨
مَلائِڪبوسِہمیچینَنداَزخاڪِڪَفِپایَت . .
دِلاَزاَربـابِمـابُـردهستلَبخَنـدِدِلآرایَت💚"
السَّلامُعَلَیْکَیااَبَاالْفَضْلِالْعَبّاسَ؏✋️
#حضرت_عباس
•
بشکندپاۍکسۍکہلگدشسنگینبود
تاکہزد؛سلسلہۍآلعباریختبهم!【😭❤️🔥】
السلام علیک یا فاطمه الزهرا (س)
اللهم العن قاتلی فاطمة الزهراء سلام الله علیها🖤
#فاطمیه
•
اگر مجال بیابم میان آغوشت
گلایه ها چه زیاد است و گریه ها بسیار..
#اباعبدالله
داستان قرآنی ; عزیر پیامبر
@gholch🌹
یکی از پیامبران بنی اسرائیل حضرت عُزیر(ع) بود که نام مبارکش یک بار در قرآن آمده است و نامش در لغت یهود،عذرا گفته می شود.پدر و مادرش در منطقە بیت المقدس زندگی می کردند.خداوند دو پسر دوقلو به آنها داد که نام یکی را عزیر و نام دیگری را عُذره گذاشتند.عزیر و عذره با هم بزرگ شدند تا به سی سالگی رسیدند.عزیر(ع) پس از آنکه ازدواج کرد به قصد سفر از خانه بیرون آمد.پس از خداحافظی با بستگانش،اندکی انجیر و آب و میوە تازه با خود برداشت تا در سفر از آن بهره بگیرد.در بین راه به آبادی رسید که به طور وحشتناکی درهم ریخته و ویران شده بود و حتی استخوان های ساکنان آنجا نیز پوسیده شده بود.
هنگامی که عزیر(ع)با دیدن این منظره وحشتناک به فکر معاد و زنده شدن مردگان افتاد و با خود گفت:چگونه خداوند این مردگان را زنده می کند؟البته او این سخن را از روی انکار نگفت بلکه از روی تعجب گفت:
او در این فکر بود که خداوند جانش را گرفت و در ردیف مردگان قرار داد.پس از صد سال،خداوند عزیر(ع) را زنده کرد.فرشته ای از جانب خدا آمد و از او پرسید: چقدر در این بیابان خوابیده ای؟ او که گمان می کرد ساعاتی بیش در آنجا استراحت کرده باشد در جواب گفت:یک روز یا کمتر!
فرشته به او گفت:تو صد سال در اینجا بوده ای.اکنون به غذا و آشامیدنی خود بنگر که چگونه به فرمان خدا در تمام این مدت سالم مانده و هیچ آسیبی ندیده است.اما برای اینکه باور کنی به الاغ خود بنگر و ببین که چگونه با مرگ ،اعضای آن از هم متلاشی شده است و اینک ببین که خداوند چگونه اجزای پراکنده و متلاشی شده آن را دوباره جمع آوری کرده و زنده می کند.با دیدن این منظره عزیر گفت:می دانم که خداوند بر هر چیزی توانا است.اینک مطمئن شدم و مسأله معاد را با تمام وجودم حس کردم و قلبم سرشار از یقین شد.
آنگاه عزیر سوار بر الاغ خود شد و به سوی خانه اش حرکت کرد در مسیر راه می دید که همه چیز تغییر کرده است.وقتی به زادگاه خود رسید دید که خانه ها و آدمها تغییر کرده اند با دقت به اطراف خود نگاه کرد تا مسیر خانه خود را یافت و به نزدیک منزل خود آمد.در آنجا پیرزنی لاغر اندام و خمیده قامت و نابینا را دید از او پرسید:آیا منزل عزیر همین جا است؟ پیرزن گفت:آری همین جا است.سپس به دنبال این سخن گریه کرد و گفت:دهها سال است که عزیر مفقود شده و مردم او را فراموش کرده اند چطور تو نام عزیر را به زبان آوردی؟ عزیر گفت:من خود عزیر هستم.خداوند صد سال مرا از این دنیا برد و جزء مردگان در آورد و اینک بار دیگر مرا زنده کرده است.
آن پیرزن مادر عزیر بود که با شنیدن این سخن پریشان شد و گفت:صد سال قبل عزیر گم شد.اگر تو واقعا عزیر هستی و راست می گویی(او مردی صالح و مستجاب الدعوه بود) دعا کن تا من بینا شوم و ضعف پیری از من برود.عزیر دعا کرد.پیرزن بینا شد و سلامتی خود را بازیافت و با چشم تیزبین خود پسرش را شناخت و دست و پای پسرش را بوسید و سپس او را نزد بنی اسراییل برد.بزرگ قوم بنی اسراییل به عزیر گفت:ما شنیدیم هنگامی که بخت النصر،بیت المقدس را ویران کرد و تورات را سوزاند فقط چند نفر انگشت شمار حافظ تورات بودند.یکی از آنها عزیر(ع) بود.
اگر تو همان عزیر هستی تورات را از حفظ بخوان.عزیر تورات را بدون کم و کاست و از حفظ خواند.آنگاه او را تصدیق کردند و به او تبریک گفتند و با او پیمان وفاداری به دین خدا بستند.امام باقر(ع) گفته است عزیر و عذره هر دو از یک مادر؛دوقلو بدنیا آمدند.عزیر در سی سالگی از آنها جدا شد و صد سال به مردگان پیوست و سپس زنده شد و نزد خاندانش بازگشت.او بیست سال دیگر با برادرش زیست و سپس باهم از دنیا رفتند در نتیجه عزیر پنجاه سال و عذره صد و پنجاه سال عمر کردند.
@gholch🌹
enc_17034243947009968179439.mp3
4.73M
حق گفتن اولش غربت داره
حق گفتن آخرش عزت داره...
راه زهرا هنوز ادامه داره:)
#حسینطاهری