eitaa logo
🇵🇸دِمـــاٰءُالشُــــهَداءْ🇮🇷
382 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
5.2هزار ویدیو
172 فایل
┈┈•✾🌿🌸🌿✾•┈┈ شروع ختم چله ی بیست و پنجم ١٤٠٣/١٠/٠٦ سوره ی فتح و ١٠٠ مرتبه ذکر استغفار ┈┈•✾🌿🌸🌿✾•┈┈ ارتباط با ادمین @Admin2shohada @Admin1shohada لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/2138898635C899906335d
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️پخش سریال «حبیب» محصول مشترک ایران و سوریه از امشب 🔹مجموعه تلویزیونی «حبیب» محصول مشترک ایران و سوریه با روایتی از مدافعان حرم و نبرد با داعش هرشب ساعت ۲۱:۱۰ دقیقه از شبکه دو سیما پخش می‌شود. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🎞‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌📷▬═▬═▬═▬═▬═▬📷🎞 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎
دوری از شما عمر ما روکم می‌کنه_۲۰۲۳_۰۲_۱۹_۱۹_۱۹_۰۷_۳۰۰.mp3
13.23M
دوری از شما عمر مارو کم میکنه کربلایی جواد مقدم «اَللّهُم عَجِل لِولیک الفَرَجِ»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
درمان سینوزیت با راهکارهای سنتی
🔹🔹🔹🔹🔹🔹 🔹دو چیز است که گناهان را نابود می‌کند! 🔸1- مریضی حضرت امیر المؤمنین علی علیه السلام به یکی از اصحابشان که مریض شده‌بود مؤعظه کردند و فرمودند: خدابیماری تو را وسیله کاستن گناهانت قرار داده است. آدم که تب می ‌کند کفاره گناهانش است. نـاراحـت نشید از این کـه مـریـض شدیـد، شکوه نکنید، فایده مریض شدن این است که گناهان‌را نابود می‌کند. با شکوه و گلایه کردن اجر وثواب آن را از بین می‌برید. 🔸2- سجده در روایت داریم که آدم به‌سجده برود و مدتی بـر سجده باشـد و ستایش کـنـد. حـدیـث است کـه‌ سجده گناهان را می ریزد، همـان طور کـه باد در فـصـل پاییز بـرگ درخت را می ریزاند. آیت الله مجتهدی (ره)
18.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📲 | بنده بدون تعطیل برای شما جوانها دعا میکنم 🌹حضرت (مدّظلّه‌ العالی) 🔹بنده برای جوانها به طور مرتّب، بدون تعطیل، یعنی هر شبانه‌روزی لااقل، یک مرتبه دعا میکنم؛ برای شما جوانها و برای همه‌ی جوانهای کشور دعا میکنم که خداوند کمکشان کند، خدا هدایتشان کند، خدا سعادتمند‌شان کند، خدا مشکلاتشان را برطرف کند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷« اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم »🌷
‌ - خدایا . . در‌شهادٺ‌چہ‌لذتۍ‌اسٺ کہ‌مخلصان‌توبہ‌دنبال‌آن اشک‌شوق‌می‌ریزند🚶🏿‍♂💔:)!" ‌‌‍ «اَللّهُم عَجِل لِولیک الفَرَجِ» ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••••••••••♡♡♡♡•••••••••••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹💠🌹💠🌹💠🌹💠 🩸 بِسم‌رَبِّ‌الشُهَدا‌وَالصِدیقینً🩸 🍃چلّه دوازدهم 🍃روز بیست و چهارم 🍃 ✨هدیه به شهید مصطفی محمد میرزایی✨ 🗓️ دوشنبه ١٤٠١/١٢/٠١ 🌹دعای ناد علی کبیر و 📿 ١٠٠ مرتبه ذکر شریف لا اله الا الله 🌹 1️⃣برای سلامتى وتعجيل درفرج حضرت وليعصر عج🤲 2️⃣سلامتی رهبرعزیزمان وسربازان گمنام امام زمان🤲 3️⃣خوشبختی وعاقبت بخیری جوانانمان 4️⃣ آمرزش امواتمان🤲 5️⃣وبه نیت حوائج دوستان عزیزمون🤲 6️⃣شفای مریضان ورفع مشکلات جمیع مومنین ومومنات🤲 7️⃣حفظ کشورعزیزمان دربرابردشمنان قسم خورده اسلام ومسلمین🤲 🌷💠🌷💠🌷💠🌷💠 🌱 قُربَةً اِلَی اللّٰه 🌱
🌷لیست اسامی شهدا🌷 🍃 ((چله ی دوازدهم))🍃 ١_شهیده خانم فاطمه زهرا (س)🌴 ٢_سردار شهید حاج قاسم سلیمانی🌴 ٣_شهید غلامحسین عارف🌴 ٤_شهید عبدالکريم پرهیزگار 🌴 ٥_شهید سعيد سامانلو🌴 ٦_شهیدان خالقی پور🌴 ٧_شهید محمد حسین محمد خانی🌴 ٨_شهید حضرت علی (ع)🌴 ٩_شهید علی محمد رضایی🌴 ١٠_شهید حمید محمد رضایی 🌴 ١١_شهید مجید قربانخانی 🌴 ١٢_شهید محمد هادی امینی🌴 ١٣_شهید حاج احمد حاتمی 🌴 ١٤_شهید سید سردار موسوی🌴 ١٥_شهید محمد رضا دهقان امیری🌴 ١٦_شهید عماد مغنیه 🌴 ١٧_شهید علیرضا شهبازی🌴 ١٨_شهید سید محمد کیهانی 🌴 ١٩_شهید محمد هادی ذوالفقاری 🌴 ٢٠_شهید محمد حسین يوسف اللهی🌴 ٢١_شهید حميدرضا باب الخانی 🌴 ٢٢_شهید قاسم عزیزی بندرآبادی 🌴 ٢٣_شهید سردار سید علی هاشمی 🌴 ٢٤_شهید مصطفی محمد میرزایی🌴 ٢٥_شهید علی اکبر زوار ٢٦_شهیدان مصطفی و مجتبی بختی ٢٧_شهید احمد کشوری نیا ٢٨_شهید منصور حیدری سجزی ٢٩_شهید حمید قبادی نیا ٣٠_شهید جواد زارعی ٣١_شهید سید مجتبی علمدار ٣٢_شهید محسن فخری زاده ٣٣_شهید حسنعلی شمس آبادی ٣٤_شهید محمد کریمی ٣٥_شهید محمد معافی ٣٦_شهید حیدر جلیلوند ٣٧_شهید محمد رضا عقیقی ٣٨_شهید علی حیدری ٣٩_شهید اکبر آقا بابایی ٤٠_شهید علی صیاد شیرازی
‌ شهیدی که همزمان با حاج‌قاسم به شهادت رسید گفت وگو با مادری که پیکر فرزندش هنوز بازنگشته است وقتی فهمیدم مصطفی درست همزمان با سردار در منطقه دیگر توسط اصابت موشک امریکایی به مقرشان شهید شده، خوشحال شدم که پسرم مثل امام حسین به شهادت رسید. درست در همان دقایقی که شهید قاسم سلیمانی توسط دولت جنایتکار آمریکا در فرودگاه بغداد ترور شد ایران اسلامی شهیدی دیگر را در پهنه سرزمین مقاومت تقدیم ملت کرد. باز هم آمریکایی‌ها این بار در کشوری دیگر جوانی از ایران که در خدمت مقاومت مردم مظلوم یمن بود را به شهادت رساند. حالا در سالگرد شهادت حاج قاسم و یارانش به سراغ مادر شهید مصطفی محمدمیرزایی رفتیم تا از این شهید بشنویم که در کنار مریدش شهید سلیمانی علیه استکبار جهانی می‌جنگید. گفت وگوی زهرا زمانی با مادر این شهید را بخوانید: وارد خانه مادر شهید میرزایی میشوم. قبل از شروع گفت و گو چیزی که از همه بیشتر به چشم می‌آید، قاب عکس‌های کوچک و بزرگ مصطفی روی دیوار این خانه ساده است. مادر شهید شکسته‌تر از سنش نشان می‌دهد. شاید از همین پارسال تا الان اینقدر تغییر کرده است و شاید سختی روزگار در سالهای زندگی اش این طور به مادر رخ نشان داده… اینها به سرعت از ذهنم می‌گذرد، ریکوردرم را روشن می‌کنم و حاج خانم این طور شروع می‌کند: مصطفی نظر کرده آن سید بود خیلی جوان بودم که مصطفی به دنیا آمد؛ فرزند اول پنج ماهه باردار بودم که برای خرید روزانه رفتم بیرون. توی مسیر یک آقایی را دیدم که سر تا پا مشکی پوشیده بود، یک تسبیح دستش بود و یک شال سبز هم به کمرش بسته بود. آمد جلوی راه من و گفت: خانم بچه شما پسر است و دست راست بچه هم به عنوان نشانه یک خال دارد. اسم این پسر را مصطفی بگذار. این بچه به درجه بالایی می‌رسد که شما را سربلند می‌کند.همان روزها وقتی این موضوع را برای دور و بری هایم تعریف می‌کردم، می‌گفتند این چیزها خرافات است. حتی وقتی مصطفی با همان نشانه خال به دنیا آمد.اول مرداد ١٣٦٠…انگار همین دیروز بود. حاج خانم رو به من می‌گوید: دخترم تو هم می‌خواهی باور کن یا نکن…مختاری! مادر شهید میرزایی رسا و گیرا صحبت می‌کند و سختی‌های زندگی اش را این طور تعریف می‌کند: حاج آقا آهنگر بود. ما زندگی ساده ای داشتیم…حتی بعضی روزها دستمزد آهنگری کفایت زندگی با پنج فرزند را نمی‌داد. کار مصطفی توی این سال‌ها مأموریت‌های مختلف بود اما توی خانه هیچ صحبتی در مورد کارش نمی‌کرد.فقط خبر داشتم که سوریه و عراق می‌رود اما نمی‌دانستم که توی تیم حاج قاسم است. خودم تشویقش کردم که کار کند، مصطفی از شش سالگی کار می‌کرد، تابستان‌ها بیشتر. می‌گفتم مامان جان پول تو جیبی خودت را دربیاور…از بامیه فروختن شروع کرد....خودم هم دنبالش می‌رفتم که مبادا کسی اذیتش کند و حرف نامربوطی بزند. تو مدرسه هم درسش خوب بود. ١٣سالش بود که تشویقش کردم توی بسیج مسجد سیدالشهدا ثبت نام کند. آن روزها خودم هم تو بسیج خواهران فعالیت می‌کردم.نوجوانی مصطفی به کار و درس و بسیج گذشت. همین کارها از مصطفی یک اوستا کار ساخته بو از تابلو سازی، خطاطی، جوشکاری و لوله کشی و بنایی. از هر کار فنی سر در می‌آورد. دیپلمش را که گرفت رفت سربازی. خودم تشویقش کردم که پاسدار بشود. اینقدر رفتم و آمد که مسئول مربوط به شوخی می‌گفت حاج خانم خودت هم بیا و پاسدار شو! علاقه به کارهای فنی باعث شد که مصطفی دوره مخابرات را هم در سپاه ببیند. از سمتی دیگر هم رفت دانشگاه و توانست فوق لیسانس آی تی را هم بگیرد. کار مصطفی توی این سال‌ها مأموریت‌های مختلف بود اما توی خانه هیچ صحبتی در مورد کارش نمی‌کرد.فقط خبر داشتم که سوریه و عراق می‌رود اما نمی‌دانستم که توی تیم حاج قاسم است. همه اهل محل هم مصطفی را به یک کاسب باانصاف می‌شناختند. هر کاری از عهده‌اش برمی آمد انجام می‌داد.محال بود کسی بهش رو بیندازد و مصطفی برایش انجام ندهد. طوری رفتار می‌کرد که انگار یک کارگر ساده است. بعد از شهادتش من فهمیدم که یکی از کارهای مصطفی مختل کردن و از کار انداختن سیستم‌های ارتباطی تکفیری‌ها بوده است. بعد از شهادتش مادیدیم زیر اسمش نوشته‌اند: جناب سروان.یک بار ازش پرسیدم مامان جان درجه‌ات چیه؟ با همان طبع شوخی که داشت، گفت: مامان درجه برای آبگرمکنِ. هدف مصطفی خدمت کردن بود. توی وصیت نامه‌اش هم به بیت المال خیلی سفارش کرده بود. مرداد ٩٧ بود که آمد به من گفت همه برادرها و خواهرم رو دعوت کن، می‌خواهم از همه خداحافظی کنم. باید مدتی برای یک مأموریت به کانادا بروم. امکان دارد سه سال آنجا بمانم و شاید هم دیگر برنگردم. خودش می‌دانست راهی که می‌رود برگشتی ندارد. همه این حرف‌ها را برای دلخوشی من میزد که دلشوره این ماموریتش را نگیرم. به اینجای گفت‌وگو که میرسیم مادر شهید میرزایی بلند می‌شود، می‌رود توی اتاق انتهای سالن و با یک عکس بزرگ از شهید برمی‌گردد و قاب به دست می‌گوید: همان
شب مهمانی که برادرها و خواهرش آمده بودند، این عکس را به من داد. یک عکس سه در چهار بود. گفت مامان هر وقت شهید شدم زیر این عکس اسمم را بنویس. بهش گفتم مامان جان این چه حرفیه می زنی، می‌خواهم عکس عروسیت رو بندازم. یک هفته بعد رفتیم فرودگاه.خودش خواست که من برسانمش فرودگاه.هیچ وقت دنبالش تا فرودگاه نرفته بود. آن روز اینقدر زیبا لباس پوشیده بود که هنوز دلِ من در آن روز مانده است. یکی از آرزوهایم این است که لباس‌های آن روز مصطفی به دست من برسد. لحظه خداحافظی همیشه سخت است ولی من خبرنداشتم که این آخرین باری است که مصطفی را میبینم. نمی‌دانستم که قرار است من توی این دنیا باشم ولی مصطفی نه! فکر می‌کردم من حتماً نیستم برای همین بهش گفتم: مامان جان! شاید وقتی برگردی من نباشم، ازت می‌خواهم که همه زحمت‌هایی که برای من و پدرت کشیدی حلال کنی. حاج خانم شروع به گریه می‌کند و یکی دو دقیقه روضه حضرت علی اکبر را زمزمه می‌کند.گریه به مادر شهید میرزایی امان نمی‌دهد و رو به من تعریف می‌کند: به مصطفی گفتم: مامان؟ گفت: بله. گفتم مامان جان برگرد من دوبار دورت بگردم. دولا شدم و پای مصطفی را بوسیدم. گفت مامان این کار را نکن. مصطفی حیای به خصوصی داشت. پیشانی مصطفی را بوسیدم. بهش گفتم: مامان جان به حضرت ابوالفضل می سپرمت. انگار که این دیدار اول و آخرمان با هم بود. همه ما در این مدت یک سال و هفت ماه فکر می‌کردیم رفته کانادا! این قسمت گفت و گو حاج خانم دوباره با همان صدای رسا و گیرایش می‌گوید: به خداوندی خدا قسم که اگر کسی به شهدا عقیده نداشته باشد همه زندگی اش را باخته است. مردم فکر نکن که پسر من و بقیه شهدا یک تیر خوردند و تمام شدند. مصطفی برای دفاع از اسلام رفت. برای دفاع از ناموس رفت. مصطفی و باقی شهدا برای پول نرفتند و هر کسی این حرف را بزند در اشتباه بزرگی است. برای من تعریف کرده‌اند که مصطفی تو ی همان منطقه‌ای که مأموریت رفته بود، هر ماه یک پولی تو پاکت می‌گذاشت و به خانواده‌های بی بضاعت در حد توان خودش کمک می‌کرد. مصطفی به من زنگ میزد در حد احوالپرسی با هم صحبت می‌کردیم. آخرین تماسش ٢٨ آبان ١٣٩٨بود. دوستان مصطفی بعد از شهادتش آمدند خانه ما و همه این تعهد و رازداری و مسئولیتش را تحسین کردند. برایم تعریف کردند که وقتی شب‌های احیا می‌رفتم شاه عبدالعظیم، مصطفی می‌گفت کاش وقتی من شهید شدم من را در اینجا دفن کنند. حاج خانم می‌گوید: شهدا خودشان انتخاب می‌کنند.قبل از اینکه روی قبر یادبود را بپوشانند، از خادم‌های حرم خواهش کردم که وارد قبر بشوم! وارد قبر شدم. دراز کشیدم و به مصطفی گفتم مامان جان بیا! توصیف آرامشم توی قبر مصطفی قابل بیان نیست.. روز جمعه که خبر شهادت حاج قاسم را شنیدم، پای تلویزیون گریه می‌کردم. پسر سومم آمد و خبر شهادت مصطفی را به من داد. حاج خانم می‌گوید وقتی فهمیدم مصطفی درست همزمان با سردار در منطقه دیگر توسط اصابت موشک امریکایی به مقرشان شهید شده، خوشحال شدم که پسرم مثل امام حسین به شهادت رسید. برای یک مادر واقعاً سخت است. من بیشترین عذابی که می کشم و با خودش هم درددل می‌کنم، می گویم مادر جان من را حلال کن برای زحمت‌هایی که برای ما کشیدی! از ته دل میگویم که من شرمنده مصطفی هستم. حاج خانم با گریه ادامه می‌دهد: مامان جان من شرمنده هستم اگر تو چشم به راه مادرت هستی! چون تو غریب هستی. مادر شهید میرزایی رو به من می‌گوید: مصطفی یک قبر یادبودی در حرم سیدالکریم دارد و من پنج شنبه و جمعه‌ها می‌روم آنجا و میدانم مصطفی آنجا حضور دارد. میدانم صدای من را می‌شنود و فقط خجالت زده مصطفی هستم چون وقتی بهشت زهرا می‌روم می بی نم که خیلی قبور هستند که خاک روی آنها نشسته و کسی بالای قبرشان نیامده. به مصطفی میگویم مامان جان ببخش که من قبر تو را نمی‌توانم آب و جارو کنم. ببخش که تو هنوز دور از وطن هستی. ببخش که اینقدر غریب هستی. بخش که این قدر مظلوم هستی. مصطفی جان مادرت را ببخش. به پایان این گفت و گو رسیده‌ام که مادر شهید میرزایی می‌گوید: ما ملت ایران تا وقتی نفسی داریم پشت ولایت فقیه را خالی نمی‌کنیم.من هنوز سعادت نداشتم که رهبر را ببینم، همه خانواده شهدا به دیدار آقا رفتند جز شهید من…این را هم از غریبی مصطفی می دانم. الان هم نمیدانم به چه کسی بگویم که من هم دل دارم و دوست دارم رهبر را ببینم....
متن دعای نادعلی کبیر بِسمِ اللهِ الرَّحمن الرَّحیم نادِ عَلیّاً مَظهَرَ العَجائِب تَجِدهُ عَوْناً لَکَ فِی النَّوائِب لی اِلَی اللهِ حاجَتی وَ عَلَیهِ مُعَوَّلی کُلَّما اَمَرتَهُ وَ رَمَیتُ مُنقَضی فی ظِلِّ اللهِ وَ یُضِلِلِ اللهُ لی اَدعُوکَ کُلَّ هَمٍّ وَ غَمٍّ سَیَنجَلی بِعَظَمَتِکَ یا اللهُ بِنُبُوَّتِکَ یا مُحَمَّدُ بِوَلایَتِکَ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ اَدرِکنی بِحَقِّ لُطفِکَ الخَفیِّ اللهُ اَکبَرُ اَنَا مِن شَرِّ اَعدائِکَ بَرِیءٌ اللهُ صَمَدی مِن عِندِکَ مَدَدی وَ عَلَیکَ مُعتَمِدی بِحَقِّ إِیّاکَ نَعبُدُ وَ إِیّاکَ نَستَعینُ یا اَبَا الغَیْثِ اَغِثْنی یا اَبَاالحَسَنَیْنِ اَدْرِکنی یاسَیفَ اللهِ اَدرِکنی یا بابَ اللهِ اَدرِکنی یاحُجَّةَ اللهِ اَدرِکنی یا وَلِیَّ اللهِ اَدرِکنی بِحَقِّ لُطفِکَ الخَفیِّ یا قَهّارُ تَقَهَّرْتَ بِالقَهرِ وَ القَهرُ فی قَهرِ قَهرِکَ یا قَهّارُ یا قاهِرَ العَدُوِّ یا والِیَ الوَلِیِّ یا مَظْهَرَ العَجائِبِ یا مُرتَضی عَلِیٌّ رَمَیْتَ مَن بَغی عَلَیَّ بِسَهمِ اللهِ وَ سَیفِ اللهِ الْقاتِلِ اُفَوِّضُ اَمری اِلَی اللهِ اِنَّ اللهَ بَصَیرٌ بِالْعِبادِ وَ اِلهُکُم اِلهٌ واحِدٌ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الرَّحمنُ الرَّحیم اَدرِکنی یا غیاثَ المُستَغیثینَ یا دَلیلَ المُتَحَیِّرِینَ یا اَمانَ الخائِفینَ یا مُعینَ المُتَوَکِّلینَ یا رَاحِمَ المَساکینَ یا اِلهَ العالَمَینَ بِرَحمَتِکَ وَ صَلَّی اللهُ عَلی سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ وَ الِهِ اَجمَعینَ وَ الحَمدُ للِهِ رَبِّ العالَمینَ بخوان علی را که مظهر صفات عجیبه است. تا یاری کننده تو باشد در سختی ها این بنده پیوسته به خدا نیازمند است. و من در امورم به او تکیه کرده ام و امور گذشته و آینده ام را به او وا می گذارم. برای رفع هر ناراحتی تو را می خوانم. تا مشکل حل و مسائل روشن گردد قسم به بزرگیت ای خدا و به پیامبری ات ای محمد و به ولایت تو ای علی ای علی ای علی. مرا در یاب بحق لطف پنهانت. الله اکبر و من از شر دشمنانت بیزاری می‌جویم. خدای بی نیاز از سوی تو یاری می‌شوم و بر تو اعتماد دارم به حق ایاک نعبد و ایاک نستعین. ای پدر کمک ای پدر حسنین مرا در یاب ای شمشیر خدا ای حجت خدا، ای ولی خدا مرا در یاب. به حق لطف پنهانت ای غالب و غلبه کننده، ای دوست دوست خدا. ای مظهر صفات عجیبه. ای علی یقین دارم هرکه بخواهد ظلم نماید، تو به شمشیر کشنده او را از پای در می آوری من تمام امورم را به تو واگذارمی کنم. به درستی او بصیر بر بندگان است و فرماید: خدای شما خدای واحد است و غیر از او خدایی نیست و بخشنده و مهربان است. مرا در یاب ای فریاد رس فریاد خواهان، ای راهنمای سر گردانان، ای امان ده ترسندگان، ای یاری دهنده پناه آورندگان، ای رحم کننده بر فقرا، ای خدا به رحمتت مرا دریاب و درود فرست بر محمد و آل او و ستایش برای جهانیان است.
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃 قـــرار صـــبـــحــگـــاهــی قرار تجدید بیعت روزانه با امام زمان (عج)، به نیت فرج مولا ان شاءالله... • 🌺دعـٰـــــــای عـَــــــهـْــــــد🌺 • بــســمِ اللّٰه اَلرَحــمٰنِ اَلرَحیم • اللَّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظِيمِ وَ رَبَّ الْكُرْسِيِّ الرَّفِيعِ وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ وَ مُنْزِلَ التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الزَّبُورِ وَ رَبَّ الظِّلِّ وَ الْحَرُورِ وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ [الْفُرْقَانِ] الْعَظِيمِ وَ رَبَّ الْمَلائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ وَ الْأَنْبِيَاءِ [وَ] الْمُرْسَلِينَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِوَجْهِكَ [بِاسْمِكَ] الْكَرِيمِ وَ بِنُورِ وَجْهِكَ الْمُنِيرِ وَ مُلْكِكَ الْقَدِيمِ يَا حَيُّ يَا قَيُّومُ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرَضُونَ وَ بِاسْمِكَ الَّذِي يَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ يَا حَيّا قَبْلَ كُلِّ حَيٍّ وَ يَا حَيّا بَعْدَ كُلِّ حَيٍّ وَ يَا حَيّا حِينَ لا حَيَّ يَا مُحْيِيَ الْمَوْتَى وَ مُمِيتَ الْأَحْيَاءِ يَا حَيُّ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ، • اللَّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمَامَ الْهَادِيَ الْمَهْدِيَّ الْقَائِمَ بِأَمْرِكَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ الطَّاهِرِينَ عَنْ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فِي مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا سَهْلِهَا وَ جَبَلِهَا وَ بَرِّهَا وَ بَحْرِهَا وَ عَنِّي وَ عَنْ وَالِدَيَّ مِنَ الصَّلَوَاتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ وَ مِدَادَ كَلِمَاتِهِ وَ مَا أَحْصَاهُ عِلْمُهُ [كِتَابُهُ] وَ أَحَاطَ بِهِ كِتَابُهُ [عِلْمُهُ] اللَّهُمَّ إِنِّي أُجَدِّدُ لَهُ فِي صَبِيحَةِ يَوْمِي هَذَا وَ مَا عِشْتُ مِنْ أَيَّامِي عَهْدا وَ عَقْدا وَ بَيْعَةً لَهُ فِي عُنُقِي لا أَحُولُ عَنْهَا وَ لا أَزُولُ أَبَدا اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ الذَّابِّينَ عَنْهُ وَ الْمُسَارِعِينَ إِلَيْهِ فِي قَضَاءِ حَوَائِجِهِ [وَ الْمُمْتَثِلِينَ لِأَوَامِرِهِ] وَ الْمُحَامِينَ عَنْهُ وَ السَّابِقِينَ إِلَى إِرَادَتِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْهِ اللَّهُمَّ إِنْ حَالَ بَيْنِي وَ بَيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذِي جَعَلْتَهُ عَلَى عِبَادِكَ حَتْما مَقْضِيّا، • فَأَخْرِجْنِي مِنْ قَبْرِي مُؤْتَزِرا كَفَنِي شَاهِرا سَيْفِي مُجَرِّدا قَنَاتِي مُلَبِّيا دَعْوَةَ الدَّاعِي فِي الْحَاضِرِ وَ الْبَادِي اللَّهُمَّ أَرِنِي الطَّلْعَةَ الرَّشِيدَةَ وَ الْغُرَّةَ الْحَمِيدَةَ وَ اكْحُلْ نَاظِرِي بِنَظْرَةٍ مِنِّي إِلَيْهِ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ وَ اسْلُكْ بِي مَحَجَّتَهُ وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ وَ اشْدُدْ أَزْرَهُ وَ اعْمُرِ اللَّهُمَّ بِهِ بِلادَكَ وَ أَحْيِ بِهِ عِبَادَكَ فَإِنَّكَ قُلْتَ وَ قَوْلُكَ الْحَقُّ ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ فَأَظْهِرِ اللَّهُمَّ لَنَا وَلِيَّكَ وَ ابْنَ بِنْتِ نَبِيِّكَ الْمُسَمَّى بِاسْمِ رَسُولِكَ، • حَتَّى لا يَظْفَرَ بِشَيْءٍ مِنَ الْبَاطِلِ إِلا مَزَّقَهُ وَ يُحِقَّ الْحَقَّ وَ يُحَقِّقَهُ وَ اجْعَلْهُ اللَّهُمَّ مَفْزَعا لِمَظْلُومِ عِبَادِكَ وَ نَاصِرا لِمَنْ لا يَجِدُ لَهُ نَاصِرا غَيْرَكَ وَ مُجَدِّدا لِمَا عُطِّلَ مِنْ أَحْكَامِ كِتَابِكَ وَ مُشَيِّدا لِمَا وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دِينِكَ وَ سُنَنِ نَبِيِّكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْهُ اللَّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدِينَ اللَّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِيَّكَ مُحَمَّدا صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْيَتِهِ وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلَى دَعْوَتِهِ وَ ارْحَمِ اسْتِكَانَتَنَا بَعْدَهُ اللَّهُمَّ اكْشِفْ هَذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ وَ عَجِّلْ لَنَا ظُهُورَهُ إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدا وَ نَرَاهُ قَرِيبا بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یعنی ... تپشِ قلبِ زمان💗 درهوسِ دیدنِ تـ😍ـو کہ و زمین، گلشنِ اسرار شود🌺 سلام آرزویِ زمین و زمان ♥️ 🌸🍃
❤️امام علی علیه السلام: إيّاكَ أن يَنزِلَ بكَ المَوتُ و أنتَ آبِقٌ مِن ربِّكَ فی طَلَبِ الدُّنيا ⚠️مبادا در حالى به سراغت آيد كه تو از پروردگارت در گريخته باشى 📚غررالحكم حدیث2398
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷خاطره ای زیبا از شهید نورالله اختری ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🔸گفتم:ببینم‌ توی دنیا چه‌ آرزویی داری؟ قدری فکر کرد و گفت: هیچی گفتم: یعنی چی؟ مثلاً دلت‌ نمی‌خواد یه‌ کاره‌ای بشی، ادامه‌ تحصیل‌ بدی و حرف‌ها دیگه؟!! 🔸گفت: یه‌ آرزودارم از خدا... خواستم‌ تا سنم‌کمه و گناهم از این‌ بیشتر نشده، شهید بشم🥀😔 «اَللّهُم عَجِل لِولیک الفَرَجِ»