✨✨✨✨✨✨
به حضرت زهرا(س) متوسل شدم....
چند شب پیش از عملیات،شهید احمد جولاییان همراه با یکی از دوستانش برای انجام آخرین شناسایی به محور دشمن رفته بود.درست در همان محوری که قرار بود در آن عملیات اجرا شود، در حالی که نهر ابوعقاب پر از موانع بود،احمد و دوستانش خیلی آرام و با احتیاط وارد نهر شدند و به هر زحمتی که بود از موانع گذر کردند و خود را به عمق دشمن رساندند.
سنگرهای کمین عراقی ها را شناسایی کردند و پس از شناسایی کامل در حال برگشت، هردو در سیم های خاردار و لابه لای موانع گیر کردند.اسلحه کلاشی که پشت سرشان بود و برای احتیاط برده بودند، طوری در سیم های خاردار گیر کرده بود که حتی نمی توانستند تکان بخورند.در آن ساعت آب جزر شده بود. با دشمن نیز بیش از چند متر فاصله نداشتند.
هرقدر تلاش کردند که خود را رها کنند نتوانستند. دریافتند که لحظه موعود فرا رسید، راه بازگشتی نیست.در حالی که اشک در چشمانشان حلقه زده بود، یکدیگر را در آغوش گرفتند و حلالیت طلبیدند.
آن روزها ایام فاطمیه بود.به حضرت زهرا(س) متوسل شدند. دوست احمد به هر زحمتی از شر سیم های خاردار نجات پیدا کرد.اما وضعیت احمد بسیار دشوارتر بود و امکان رهایی او وجود نداشت. از احمد خداحافظی کرد و به سوی نیروهای خودی برگشت.احمد تصمیم گرفت هرطور شده از این گرفتاری نجات پیدا کند.چون اگر اسیر می شد، ممکن بود زیر شکنجه و شلاق حرف بزند و عملیات لو برود. دوست احمد در حالی که به عقب برمی گشت، احساس کرد چیزی به سرعت به طرفش می آید. با خود گفت؛ بدبخت شدم! عراقی ها هستند. حتما احمد را گرفته اند و حالا به طرف من می آیند.
به زیر آب رفت تا او را نبینند. وقتی آهسته از زیر آب بیرون آمد، کسی به طرف او می آمد. خطاب به او فریاد می زند؛ قف لا تحرکوا(ایست بی حرکت) احمد خود را در آغوش او انداخت و هردو چند دقیقه با صدای بلند گریستند. پرسید؛ احمد چطوری نجات پیدا کردی؟ نمی دانم چه شد هر قدر تلاش کردم که خودم را از شر سیم های خاردار خلاص کنم نتوانستم.
وضعیتم لحظه به لحظه بدتر می شد. نمی دانستم چه بکنم. موانع درحال تکان خوردن و بسیار خطرناک بود، چون توجه دشمن را به سمت من جلب می کرد. از همه کس و همه جا ناامید، به ائمه(علیه السلام) متوسل شدم. یکی یکی سراغ آنها رفتم. یک لحظه یادم آمد ایام فاطمیه است.
دست دعا و نیازم را به طرف حضرت فاطمه(س) دراز کردم و با تمام وجودم از ایشان خواستم که نجاتم بدهند. گریه کردم، دعا کردم.
در همین حال احساس کردم یکی پشت لباسم را گرفت، و مرا بلند کرد و در آب اروند پرتم کرد. آن حالت را در هوشیاری کامل احساس کردم.
احمد این ماجرا را برای دوستش تعریف کرد، او را قسم داده بود که تا زتده است. آن را برای کسی بازگو نکند.
#شهید_احمد_جولاییان
#قافله_ی_صبر_و_بصیرت
@dghjkb
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
پيامبر صلى الله عليه و آله:
يُؤْتَى بِأَحَدٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يُوقَفُ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ يُدْفَعُ إِلَيْهِ كِتَابُهُ فَلَا يَرَى حَسَنَاتِهِ فَيَقُولُ إِلَهِي لَيْسَ هَذَا كِتَابِي فَإِنِّي لَا أَرَى فِيهَا طَاعَتِي فَيُقَالُ إِنَّ رَبَّكَ لَا يَضِلُّ وَ لا يَنْسى ذَهَبَ عَمَلُكَ بِاغْتِيَابِ النَّاسِ ثُمَّ يُؤْتَى بِآخَرَ وَ يُدْفَعُ إِلَيْهِ كِتَابُهُ فَيَرَى فِيهِ طَاعَاتٍ كَثِيرَةً فَيَقُولُ إِلَهِي مَا هَذَا كِتَابِي فَإِنِّي مَا عَمِلْتُ هَذِهِ الطَّاعَاتِ فَيَقُولُ إِنَّ فُلَاناً اغْتَابَكَ فَدُفِعَتْ حَسَنَاتُهُ إِلَيْكَ.
روز قيامت فردى را مى آورند و او را در پيشگاه خدا نگه مى دارند و كارنامه اش را به او مى دهند، اما حسنات خود را در آن نمى بيند. عرض مى كند: الهى! اين كارنامه من نيست! زيرا من در آن طاعات خود را نمى بينم! به او گفته مى شود: پروردگار تو نه خطا مى كند و نه فراموش. عمل تو به سبب غيبت كردن از مردم بر باد رفت. سپس مرد ديگرى را مى آورند و كارنامه اش را به او مى دهند. در آن طاعت بسيارى را مشاهده مى كند. عرض مى كند: الهى! اين كارنامه من نيست! زيرا من اين طاعات را بجا نياورده ام! گفته مى شود: فلانى از تو غيبت كرد و من حسنات او را به تو دادم.
جامع الأخبار(شعیری) ص 147
@dghjkb
شهدا شرمنده ایم.....
یه سرداری تو راهیان نور به ما گفت:نباید بگی شهدا شرمنده ایم چرا یه کاری می کنی که بگی شهدا شرمنده ایم و بعد با همین یه واژه سروته کارات رو بهم بدوزی و بگی ما که مثل اونا نمیشیم پس_شهدا شرمنده ایم.
نه، من نمی گم شهدا شرمنده ایم بده، اتفاقا من می گم خیلی هم خوبه اما وقتی باید از شهید شرمنده باشی که ندونی فرزندشهید تو چه حالیه، ندونی شهید زنده ی کشور داره چه زجری می کشه از شیمیایی بودنش، ندونی مادر و همسر شهید چه جوری با اون همه خاطره ی خوب کنار میان و بعدش جلو چشم دشمن حتی یه قطره اشک هم نمی ریزند...
اصلا به نظر من باید ازشهدا شرمنده باشیم باید از ابراهیم هادی شرمنده باشیم که با بی چیزی تو کانال مقاومت کرد چون عمل به سخن فرمانده واجبه... باید از محسن حججی شرمنده بود چون با نگاهش همه ی دشمنان رو اسیر کرد بدون اینکه فکر کنه اسیره. باید ازهمه شون شرمنده بود....
#شهدا_شرمنده_ایم
@dghjkb
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻛﺮﻡ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ :
ﻻﺗَﻨﻈُﺮﻭﺍ ﺇِﻟﻰ ﻛَﺜﺮَﺓِ ﺻَﻼﺗِﻬِﻢ ﻭَﺻَﻮﻣِﻬِﻢ ﻭَ ﻛَﺜﺮَﺓِ ﺍﻟﺤَﺞِّ ﻭَﺍﻟﻤَﻌﺮﻭﻑِ ﻭَﻃَﻨﻄَﻨَﺘِﻬِﻢ ﺑِﺎﻟﻠَّﻴﻞِ، ﻭَﻟﻜِﻦِ ﺍﻧﻈُﺮﻭﺍ ﺇِﻟﻰ ﺻِﺪﻕِ ﺍﻟﺤَﺪﻳﺚِ ﻭَﺃَﺩﺍﺀِ ﺍﻟﻤﺎﻧَﺔِ
ﺑﻪ ﺯﻳﺎﺩﻯ ﻧﻤﺎﺯ ﻭ ﺭﻭﺯﻩ ﻭ ﺣﺞ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﻥ ﻭ ﻣﻨﺎﺟﺎﺕ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﻜﻨﻴﺪ، ﺑﻠﻜﻪ ﺑﻪ ﺭﺍﺳﺘﮕﻮﻳﻰ ﻭ ﺍﻣﺎﻧﺘﺪﺍﺭﻯ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﻛﻨﻴﺪ
ﺑﺤﺎﺭﺍﻷﻧﻮﺍﺭ، ﺝ 75 ، ﺹ 114 ، ﺡ 5
@dghjkb
🌿🌿🌿🌿🌿
سربازان از پیروزی در جنگ ناامید بودند.
فرمانده به آنها گفت:
سکه را بالا می اندازم، اگر شیر شد پیروز می شویم و اگر خط شود شکست
می خوریم.
سکه شیر آمد و شادی سربازان به هوا برخاست!
آنها به جنگ رفتند و بر دشمن پیروز شدند.
فردای آن روز فرمانده سکه را به آنها نشان داد، هر دو طرف سکه شیر بود!
🌿*امید در زندگی معجزه میکند...
@dghjkb
به طاها به یاسین.mp3
5.12M
♦️ به طاها به یاسین.....
#علی_فانی
@dghjkb
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🌹کهنه امّا تمیز
لباس نو تنش نمی کرد. همیشه می شد لااقل یک وصله روی لباسهایش پیدا کرد؛ اما همیشه تمیز و اتوکرده بود. پوتین هایش هم همیشه از تمیزی برق می زد. یک پارچه سفید هم داشت که می انداخت گردنش. یک بار پرسیدم: این واسه چیه؟ گفت: «نمی خوام یقه لباسم چرک بشه!»
شهید مهندس مهدی باکری
یادگاران/ ص40
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم
خودتان را به هر وسیله ای که می توانید پاکیزه کنید زیرا که خداوند متعال اسلام را بر پایه پاکیزگی بنا کرده است و هر گز به بهشت نرود ، مگر کسی که پاکیزه باشد .
کنزالعمّال :/ 26002
@dghjkb
✨🌼✨🌼✨🌼✨🌼✨🌼
حیا....را که نفهمی،،!!
چادر سیاه هم تو را🍃
محجبه نخواهد کرد...!!
#حیا_عفت_پاکدامنی
@dghjkb