eitaa logo
دلنوشته‌ای از دلی تنگ برای شهدا
712 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.2هزار ویدیو
42 فایل
در هر زمان از شبانه روز که دلتان تنگ شد دلنوشته خود را برای ما بفرستید @amz_15
مشاهده در ایتا
دانلود
سهراب در طول زندگى مشترك سه ساله ‏اش در امور خانه و بيرون از خانه ياور همسر خود بود و به يگانه دختر خود «زهرا »علاقه ‏اى وافر داشت. همواره همسرش را سفارش به حفظ رابطه با همسايه‏ ها می کرد و می گفت: «در قيامت بعد از نماز از حق همسايه ‏دارى از انسان سؤال مى ‏شود.» دوستانش می گويند: «او بيشتر اهل عمل بود تا نصيحت و سعى می کرد با رفتارش ديگران را راهنمايى كند، كم حرف بود و متين و همواره ديگران را به اين امر ترغيب می کرد. و هر دوشنبه و پنج شنبه روزه می گرفت‏و با قرآن مأنوس بود و در ماه رمضان كلاس قرآن برپا می کرد و در سپاه به عنوان قارى برگزيده انتخاب شد. به حفظ بيت ‏المال اهميت زيادى مى ‏داد؛ صندوقى در محل كار گذاشته بود تا هر كس از تلفن اداره استفاده می کند پول آن را در صندوق بيندازد؛ با اين حال باز در ترديد بود كه نكند نفس عمل اشتباه باشد. زمانى كه به فرماندهى منصوب شد در كارهاى جمعى سبقت می گرفت‏و حتى در نگهبانى كمك می کرد؛ پيش آمده بود كه ساعتها وقت نگهبانى تمام شده ولى چون فرد بعدى در خواب بود او را بيدار نكرده و خود به جايش نگهبانى داده بود. همرزمانش مى‏ ديدند كه شبها از چادر خارج شده و مشغول نماز شب مى‏ شود و براى آنكه شناخته نشود پتويى بر دوش خود مى ‏انداخت. براى اولين بار كه از ناحيه پا مجروح شد براى آنكه خانواده ‏اش ناراحت نشوند به مدت يك ماه آنها را از خود بى خبر گذاشت؛بار دوم هم كه از ناحيه بازو و كتف مجروح گرديد موضوع را پنهان كرد تا اينكه در بازگشت از جبهه همسرش به ناراحتى او پى برد. وقتى جوياى قضيه شد، دريافت مجروح شده است. روزى پس از بازگشت از جبهه، همسرش از حضور مداوم او در جبهه و مشكلات زندگى شكايت كرده و گريه سر مى ‏دهد. سهراب با خنده به همسرش گفت: «شما تصور می کنيد كه من و امثال من در خط مقدم هستيم ولى نه، من شهادت مى ‏دهم كه شما زن‏ ها در خط مقدم هستيد كه مشكلات زندگى و تربيت فرزندان ما را به تنهايى عهده‏ دار شده ‏ايد و بدين ترتيب به همسرش آرامش مى ‏داد.» بعد از شنيدن خبر شهادت برادر كوچكترش «قنبر» در عمليات فتح‏ المبين در سال 1361 شكرگزارى كرد و آرزوى شهادت خود را می کرد و همواره در نماز و در دعاها می گفت: «اللهم ارزقنا توفيق الشهادة». نقل است كه در يكى از روزهاى زمستانى به همراه همسرش براى خريد رفته بود كه پايش لغزيد و نزديك بود، با اتومبيل در حال حركت تصادف كند. پس از اين حادثه گفت: «لطف خدا بود كه اين گونه نميرم چون آرزوى شهادت دارم.» و بار ديگر كه مشغول تعمير سيم‏كشى‏برق منزل‏بود برق اتصال‏كرد و اطرافيان‏ديدند كه رنگ از رخسار او پريد، وبعد از آن‏ گفت: ترسيدم‏كه بدين‏ طريق بميرم‏از شهادت محروم‏شوم. *بنیاد شهید و امور ایثارگران نویدشاهد @dghjkb
سهراب اسماعيلى در وصيت ‏نامه خود نوشت: از حضرت رسول (ص) نقل كرده است: «بهترين عمل مرد مسلمان تيرى است كه در راه خدا مى ‏اندازد و از هموطنان خود مى‏ خواهد كه اسلام و ميهن را يارى كنند كه بهشت در زير سايه شمشيرهاست و بهترين عمل مومن جهاد در راه خداست».و در ادامه وصيت ‏نامه بعد از طلبيدن حلاليت از مادر كه در سفر حج بود، به خاطر قصور در خداحافظى از او از ترس ممانعت براى رفتن به جبهه مى ‏نويسد:«شما به زيارت كعبه رفتيد و من هم به زيارت خداى كعبه، شما در عيد قربان گوسفند قربانى كرديد و خواهيد كرد و من خودم را، شما سعى بين صفا و مروه نموديد و من بين خيمه و قتلگاه، شما با سنگ رمى جمره كرديد و من با فشنگ شيطان‏ هاى تاريخ را، ملحدان را، مزدوران آمريكا را و دشمنان اسلام را نشانه رفتم و سينه‏ هاى خصم را با فشنگم شكافتم و در آخر جان به جان آفرين هديه می کنم، شما با لباس سفيد محرم شديد و احرام بستيد و من با لباس رزم احرام كردم، شما حجرالاسود را بوسه زديد و من ريگها و سنگهاى جنوب و جنوب غربى كربلاى ايران را، شما در مقام ابراهيم اقامه نماز نموديد و من در سنگرهاى خونين شهيدان و اين زيارت براى من بهترين زيارتهاست.» قبل از عمليات والفجر 4 به فرماندهى سهراب، گردانى از زنجان عازم جنوب شد. او در آخرين وداع قبل از رفتن، عطرى از جيب خود در مى‏ آورد و به لباس تنها دخترش، همسر و خواهرش زد و از آنها خواست كه بردبار و صبور باشند و در مرگ او شيون نكنند. در منطقه جنوب و در عمليات والفجر 4 وقتى حمله آغاز شد سهراب اسماعيلى فرمانده گردان در منطقه‏ اى كوهستانى و صعب ‏العبور براى خود و بى ‏سيم ‏چى ‏اش چاله ‏اى كند و در آن قرار گرفت. تا هم بر نيروهاى تحت امر اشراف داشته باشند و هم بتوانند با عقب تماس بگيرند. نيروهاى گردان در بالاى تپه مستقر بودند كه دشمن با توپ 106 محل استقرار آنها را هدف قرار داد كه سهراب در اثر اصابت گلوله توپ 106 سر از بدنش جدا شد، وقتى به بالاى سرش رسيدند، بدن او و قرآنى را كه همواره مونسش بود، غرق در خون يافتند. بى‏سيم‏ چى او نيز با دل و روده بيرون ريخته، شهيد شده بود. همرزمانش نقل می کنند:«شب قبل از عمليات شهيد سهراب اسماعيلى به نقل خاطرات زندگى خود پرداخت كارى كه بسيار غريب بود. همرزم او سيدجمال موسوى بدن به خون آغشته شهيد را به عقب برگرداند و خانواده او بنا بر وصيتش جنازه سهراب را در زير پاى نيروهاى همرزمش دفن كردند.» *بنیاد شهید و امور ایثارگران نویدشاهد @dghjkb
5.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 در آرایشگاههای زنانه چه خبر است؟ ⛔️ فاجعه ای که بدون نظارت مسئولین و توجه ما رخ می دهد! 🔻 آرایشگاه های زنانه چه بلایی بر سر اعتقادات و فرزندان ما می آورند؟ @dghjkb
🔶⭕️🔶⭕️🔶⭕️🔶⭕️🔶⭕️🔶⭕️🔶⭕️🔶 🔵 فکر کردن به گناه مثـݪ دود می‌مونه! 🔹 آدمو نمی‌سـوزونه ولی درو دیوار دل رو سیاه میکنه و آدمو خفه... ⭕️مواظب افکارت باش!! @dghjkb
🌺 عکسی جالب از دیدار سید ابراهیم رئیسی با سایر نامزدهای انتخابات اینه رسم بزرگمردی.. @dghjkb
🍀 شهدای تفحص مظلومترین شهدای انقلاب؛  **شهید حسین صابری اردیبهشت ماه سال ۱۳۴۷ که شکوفه‌های بهاری در چهلمین شب شهادت دومین پسر حضرت فاطمه (س) خلعت ماتم بر تن کرده بودند، صدای گریه غنچه نوشکفته‌ای به نام «حسین» در فضای خانه پیچید، او دوران کودکی را در خانواده‌ای پر محبت همراه برادرانش با بازی های کودکانه سپری کرد. صابری همیشه مؤدب و بسیار تیز هوش بود و به فراگیری علم علاقه زیادی داشت. اوبا اوج گیری مبارزات مردمی علیه رژیم ستم‌شاهی هم‌پای دیگر اقشار مردم در تظاهرات و راهپیمائی‌ها با عشق به امام خمینی حضور پیدا می‌کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ۱۴ سالگی به عضویت بسیج پایگاه مسجد امام حسین (ع) درآمد . شب‌ها در سنگر مسجد به پاسداری مشغول بود و در این پایگاه الهی حضوری چشم‌گیر داشت تا جایی که چند بار توسط منافقین مورد تهدید و تعقیب قرار گرفت ولی این امر نمی توانست مانعی در حرکت او ایجاد کند. با شروع جنگ تحمیلی، مدت ۳ ماه دوره آموزشی را در پادگان گذراند و راهی کردستان شد در اولین مأموریتش در پاوه هنگام مبارزه با اشرار از ناحیه سر مجروح شد و پس از بهبودی دوباره سودای سفر به دیار دوست نمود. حسین با شرکت در عملیات‌های مختلف از جمله کربلای ۵ و کربلای ۸ در منطقه حلبچه به خیل جانبازان شیمیایی پیوست. او در دوران دفاع مقدس به عنوان تیربارچی ، تک تیرانداز، تخریب‌چی و در قسمت‌های مختلف توپ‌خانه (توپ ۱۰۶) و پدافند حضوری عاشقانه‌ای داشت. پس از جنگ و بعد از شهادت دومین برادرش عباس که یکی از اعضاء گروه تفحص بود در کمیته جستجوی مفقودین جنوب به عنوان مدیریت داخلی قرارگاه مشغول به خدمت شد. هنوز یازده ماه بیشتر از فعالیتش نمی‌گذشت که در تاریخ ۲۸/۳/۷۶ دقیقاً یک‌سال پس از عروج خونین برادرش هنگامی که ۷ روز به شب اربعین و سالگرد تولدش مانده بود، در ماه صفر، بار بر بست و بر اثر انفجار مین والمری در منطقه فکه اجر صابران را دریافت کرد و مزارش در قطعه ۴۰ بهشت زهرا دارالشفای آزادگان شد. باشگاه خبرنگاران سایت شهدای ایران @dghjkb
. 🍃 برکت رهبری ما از تو درس همت و غیرت گرفتیم در سایۀ والایی‌ات دولت گرفتیم می‌خواستیم از وصف رخسارت بگوییم از علم و ایمان و یقین رخصت گرفتیم گفتیم که یارب خمینی را نگه دار تو آمدی، یعنی که ما حاجت گرفتیم "خُذْها بِقُوَّه" خوانده بودی اول کار در مکتب قرآنی‌ات قوّت گرفتیم همچون خمینی آبرو دادی به ایران از با تو بودن ارزش و قیمت گرفتیم برخاستی و مهر تو بنشست در دل بنشستی و از هیبتت شوکت گرفتیم ترک و بلوچ و ترکمن، کُرد و عرب، لُر تا فارس زیر سایه‌ات الفت گرفتیم نور هدایت را به ما تاباندی ای ماه تا با تو دل از وادی غفلت گرفتیم تا پرچم دانش به دستانت گرفتی در علم و در فنّاوری سرعت گرفتیم در پیشرفت علم، ایران شد سرآمد با شهریاری‌ها چنین سبقت گرفتیم روزی که از موج بلا ترسیده بودیم از شوکت دریایی‌ات جرئت گرفتیم تا گام در میدان نهادی ذکر گفتیم تا آستین بالا زدی عزت گرفتیم هم دوست هم دشمن تو را در اوج دیدند با حاج‌قاسم‌های تو زینت گرفتیم یک دست تو مجروح و یک دستت علمدار از هر دو دستت یا علی برکت گرفتیم @dghjkb
14000203-11-hale-khoob-Low.mp3
6.83M
💥سلسله سخنرانیهای بسیار جذاب 11 جلسه یازدهم: اوج امنیت و احساس عمیق حال خوب 🌹 استاد پناهیان @dghjkb
10.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هیچ کس نمی‌تواند بگوید؛ ظهور حضرت مهدی علیه‌السلام نزدیک نیست! @dghjkb
مقایسه جالب سایت‌ انگلیسی رهبر انقلاب درباره وضعیت ایران و امریکا پس از انتخابات‌های اخیر @dghjkb
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 🌱امیرالمؤمنین علیه السلام: پايبند پيوند با يكديگر و موافقت با هم باشيد واز قطع رابطه و قهر كردن از يكديگر بپرهيزيد. غررالحكم حدیث6152 علیه‌السلام @dghjkb
🌾علی اقا اربابی بیدگلی: 🍃خدایا! من حقیر که لیاقت این لباس بسیج را نداشتم تو به من عنایت کردی. 🍃خدایا! من فقط در این دنیا دوستیم با علی محمّدها و علی حسین ها و جواد عنایتی ها و... بود. 🍃خدایا! حال که این عزیزان، بهترین انسانها رفتند ما را نیز پشت سر این عزیزان بفرست. 🍃خدایا! کاروان خونین حسینی در حال حرکت است همة دوستان که با هم و پشت سر ما بودند رفتند ما از این کاروان عقب ماندیم 🍃خدایا! من می خواهم در روز قیامت با لباس بسیجی و با همسنگرانم و صورت خونین خدمت امام حسین(علیه السلام) و مادرش زهرا(علیه السلام) برسم.... *نوید شاهد، پایگاه اطلاع رسانی فرهنگ ایثار و شهادت @dghjkb