eitaa logo
دلنوشته‌ای از دلی تنگ برای شهدا
717 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.2هزار ویدیو
42 فایل
در هر زمان از شبانه روز که دلتان تنگ شد دلنوشته خود را برای ما بفرستید @amz_15
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴شوریده سری که شرح ایمان می کرد🌱 🏴هفتاد و دو فصل سرخ عنوان می کرد🌱 🏴با نای بریده نیز بر منبر نی🌱 🏴تفسیر خجسته ای ز قرآن می کرد🌱 ◾️فرا رسیدن ایام اربعین حسینی محضر حضرت ولی‌عصر(عج) و همه شیفتگان و دوستداران مکتب اهل بیت‌علیه‌السلام تسلیت و تعزیت باد. @dghjkb
🏴باز اربعینی دیگر چشم ها را به مصاف اشک ها می خواند و این دل، که خستگی امانش را بریده، که ماندن نفسش را خشک کرده، که چشم انتظار نشستن و  نظاره کردن پرکشیدن‌ها تابش را بی تاب کرده، تنها به عشق همین گریه هاست که می تپد... و باز این اشکِ برای حسین(علیه السلام) است که جان را، که روح را نوازش می دهد... که قلب را جلا می دهد و گه گاه تلنگری می زند بر قلب بر خاک نشسته من، که درِ باغ شهادت باز باز است… @dghjkb
◾️مرحوم حاج اسماعیل دولابی: فقط صابر باشید و بهره برداری کنید. راه کربلا بسته است و نمی‌توانم بروم.. از بسته شدن راه هم یک جور استفاده کن_که بسوزی و بسازی و از دور سلام کنی. این فقه تو است. تفقّه می‌کنی که چکار کنی. امام علیه السلام فرموده است که چکار کنیم. فرموده است غسل کن و وضو بگیر. بالای بام خانه‌ات برو و رویت را به طرف کربلا کن. اَلسّلامُ عَلَیکَ یا أباعبدالله سلام کن و از حضرت اباعبدالله جواب می‌شنوی.آنها سلام را جواب می‌دهند... بلکه گاهی جواب آنها سبقت در سلام است... زیرا آنها سبقت در سلام دارند. جدّشان این جور بود. همیشه سبقت در سلام داشت. هروقت بالای پشت بام رفتی؛ حواست جمع باشد، ممکن است اول او سلام کرده باشد... به سیاق جد بزرگوارشان، این جورند و بر ما سبقت سلام دارند؛ سبقت رحمت و فضل دارند، سبقت احسان دارند، زیرا آنها اخلاق خدا را دارند. 📚برگرفته از طوبای محبت @dghjkb
🏴شعر آئینی/ زینب رسیده از سفر برخیز ارباب آنچه از من خواستی با کاروان آورده‏‌ام یک گلستان گل به رسم ارمغان آورده‏‌ام از در و دیوار عـالم فتنه می‏‌بارید و من بی‌پناهان را بدین دارالامان آورده‏‌ام اندرین ره از جرس هم بانگ یاری برنخاست کاروان را تا بدینجا با فغان آورده‌‏ام تا نگویی زین سفر با دست خالی آمدم یک جهان درد و غم و سوز نهـان آورده‏‌ام قصه ویرانه شام ار نپرسی خوش‏تر است چـون از آن گلزار، پیغام خزان آورده‏‌ام دیده بودم تشنگی از دل قرارت برده بود از برایت دامنی اشک روان آورده‏‌ام تا به دشت نینوا بهرت عزاداری کنم یک نیستان ناله و آه و فغان آورده‌ام تا نثارت سازم و گردم بلا گردان تو در کف خود از بـرایت نقد جان آورده‌‏ام تا دل مهرآفرینت را نرنجانم ز درد گوشهای از درد دل را بر زبان آورده ‌ام محمدعلی مجاهدی (پروانه) *عقیق @dghjkb
🏴امام حسین علیه السلام: ◾️ خداوند متعال بندگان را نیافرید مگر آنکه او را بشناسند. پس هر گاه خدا را بشناسند او را عبادت می کنند علل الشرایع ج۱ ص۹ علیه‌السلام @dghjkb
◾️‍ امام حسین و شاکله ◾️با هر توسلى به حضرت سيد الشهداء (علیه السلام) ، ذرّه ‏اى نگين وجودی انسان طلائى مى ‏شود و ذره ‏اى انسان به كمال مى‏ رسد. اگر انسان بتواند اين ذره طلائی شده را با مراقبه نگه دارد، بعد از مدتى کل وجودش طلائى، طلائى مى‏ شود و به کمال نهایی می رسد. ‌ 🌱 حجت‌الاسلام والمسلمین ناصری @dghjkb
◾️🏴◾️🏴◾️🏴◾️🏴◾️🏴◾️ 🌱اسلام ناب راه شهیدان کربلاست 🌱راه حسین راه علی راه انبیاست 🌱هر روز روز جنگ حسین است با یزید 🌱هر لحظه از گذشت زمان امتحان ماست @dghjkb
🌿ماجرای تخریب‌چی‌هایی که خرمشهر را نجات دادند جعفر طهماسبی از رزمندگان لشکر 10 سیدالشهدا(ع) خاطره‌ای را پیرامون یکی از شهدای عملیات بیت المقدس و آزادسازی خرمشهر این‌چنین بیان می‌کند: «سرگذشت شهادت شهید علیرضا مسکین اردستانی، شهیدی که سالهاست نامش آذین کوچه محل زندگی ماست رو بارها شنیده بودم... رضا توی عملیات فتح خرمشهر کار بزرگی کرده بود که بزرگی این کار باورش رو مشکل می‌کرد و شاید به همین خاطر هم بود که کسی گرد این افسانه‌ها نمی‌رفت... سالها ذهنم مشغول بود که این حماسه مستند بشه و جسته و گریخته از زبان آدم‌های متفاوتی شنیده بودم تا اینکه فرصتی پیش اومد تا در جلسه پیشکسوتان تخریبچی دفاع مقدس با جعفر جهروتی‌زاده تنها شدیم و فرصتی شد که از زبان فرمانده رضا حکایت رو بشنوم. حاج جعفر جهروتی‌زاده در عملیات الی بیت المقدس که خرمشهر عزیز آزاد شد فرمانده تخریبچی‌های تیپ محمد رسول الله(ص) بود، او نقل کرد: روز یکشنبه دوم خرداد سال 61 مصادف با آخرین روزهای ماه رجب بود که ساعت 4 صبح این حماسه رقم خورد.  آن شب حاج احمد (سردار جاوید الاثر حاج احمد متوسلیان) دستور داد که من دو گروهان برداشته و در حاشیه اروند با دشمن درگیر بشم و مأموریت انفجار پل پشتیبانی دشمن روی رودخانه اروند هم به ما واگذار شد. دشمن به‌شدت روی منطقه آتش می‌ریخت و لحظه‌ای نبود که منوری در آسمان نباشه همه جا مثل روز روشن بود. با گروهانها حرکت کردیم و همزمان هم دو تا از بچه‌ها رو فرستادم برای موادگذاری و انفجار پل... . هنوز خیلی راه نرفته بودیم که به میدان مین رسیدیم و مجبور شدیم معبر باز کنیم و این یک مقدار کارمان رو کند کرد. در اطراف نخلستانهای خیّن با دشمن درگیر شدیم, درگیری نزدیک و تن به تن بود, دشمن مسلط به منطقه بود و داخل کانالها و سنگرهایی که کنده بودند مقاومت می‌کردند و بچه‌های بسیجی هم بی‌مهابا می‌جنگیدند... بچه‌هایی که برای زدن پل رفته بودند تماس گرفتند که دشمن نمی‌گذاره ما به پل برسیم و با آتشباری سنگین از پل محافظت می‌کنه. این پل تنها پلی بود که دشمن از روی اون خرمشهر رو پشتیبانی می‌کرد و برای او خیلی حیاتی بود. به بچه‌ها گفتم هر طور که شده باید پل منفجر بشه... رضا اردستانی و  حسین زارع رفتند برای انجام این مأموریت. مدام حاج احمد تماس می‌گرفت و می‌گفت پل چی شد... هوا هنوز روشن نشده بود که خبر رسید پل رو بچه‌ها زدند... اول خیلی خوشحال شدم اما نگران حال بچه‌هایی بودم که رفته بودند.  گفتند رضا اردستانی و حسین زارع با دلاوری و شجاعت مواد منفجره رو روی پل بردند و جاسازی کردند... مشغول آتش‌گذاری بودند که دشمن اونها رو با آرپی‌جی می‌زنه و رضا و حسین و موادها و پل یک‌جا منفجر می‌شه. وقتی این خبر به حاج احمد رسید حاجی یک نفس راحت کشید و گفت کار تمام شد و امید دشمن قطع شد... پل که تخریب شد حاج احمد هم رسید و با حاجی و نیروهایی که مونده بودن اومدیم به‌سمت خرمشهر و  خرمشهر آزاد شد و قلب امام شاد شد. خرمشهر آزاد شد و آبهای اروند پاره‌های تن رضا و حسین رو با خودش برد. واقعاً اگر رضا و حسین خطر نمی‌کردند و پل منفجر نمی‌شد و با روشنی هوای روز سوم خرداد تانکهای دشمن از پل عبور می‌کردند چی می‌شد.  سلام بر رضا و حسین که اراده خدا را محقق کردند و خرمشهر را خدا آزاد کرد. شهید رضا اردستانی در روز شهادت 18 سال بیشتر نداشت». خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا, @dghjkb
🏴خواستم ‌این ‌اربعین ‌را کربلا باشم ،نشد 🏴از نجف، پای ‌پیاده، کربلا باشم، نشد.. @dghjkb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 چون رسید از شام غم زینب به صد آه و نوا بر مزار باشكوه خامس آل‌عبا از زمین كربلا ناگه برآمد این ندا زینبا خوش آمدی اهلا و سهلا مرحبا ای زمین كربلا بهر تو مهمان آمده زینبت با قد خم با این یتیمان آمده اهل بیت مصطفی باچشم گریان آمده زائران كوی جانان خسرو آل‌عبا زینبا خوش‌آمدی اهلا و سهلا مرحبا آن زنان موپریشان هر یكی با چشم ‌تر برفكنده خویش را بر قبر شه، با صد شرر زینب خونین جگر كردی بیان رنج سفر از مشقت‌های راه كوفه تا شام بلا زینبا خوش‌آمدی اهلا و سهلا مرحبا عترت آل‌عبا پرپر شده در این زمین گو سلیمان بی ‌علی‌اكبر شده در این زمین گر رباب خسته بی‌اصغر شده در این زمین جملهء كروبیان در نوحه و شور و نوا زینبا خوش‌آمدی اهلا و سهلا مرحبا @dghjkb
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 می رسد از هر طرف زائر مدام از راهِ دور سهم من در حدّ یک عرض سلام از راه دور اشک می ریزد دلم از شوق٬پرپر می زند دور گنبد بر فراز پشتِ بام از راه دور 🏴السَّلامُ عَلَیْکَ یااَباعَبْدِاللَّهِ الحُسِين🏴 حُبُّ الحُســـیـن هُویَّتُنا...        @dghjkb
◾️صـــد نــوا خــیـــزد ◾️ز نای نینوایت یا حسین ◾️نغمه های عشق باشد ◾️در نوایت یا حسین ◾️می زند آتش به قلب ◾️دوستانت دم به دم ◾️داستان جانگداز کربلایت ◾️یـــا حـــســـیـــن 🏴«اللهم ارزقنی شفاعه الحسین یوم الورود» @dghjkb
202030_608405133.mp3
6.46M
🔳 احساسی 🌴خواهرت از راه رسیده 🌴نیمه جون و بی قرار و قد خمیده @dghjkb
✨چند شبى بود كه نيمه هاى شب از خواب بيدار میشدم ، ولى حال اين را كه برخيزم و نماز شب بخوانم نداشتم . در واقع توفيق نداشتم. ✨كوهستانى بودن منطقه ، و اين كه روى زمين برف نشسته بود و فاصله ى زياد آب با ما، سرما و ترس نيز در نخواندن نماز شب من مؤثر بود. ✨يك روز يكى از رزمنده هاى خيلى با حال را ديدم و قضيه محروم شدن از فيض نماز شب را به او گفتم . ✨او گفت «تو بايد دو كار اساسى انجام بدهى تا بتوانى نماز شب خوان شوى 🍃اول اين كه نمازهاى واجب رادر اول وقت به جا آورى و دوم اين كه از خدا توفيق بخواهى🍃 نماز شب یادتون نره @dghjkb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا