🌺 #سلام_امام_زمانم 🌺
📖 السَّلامُ عَلَیکَ أیُّها الإمامُ الهادِمُ لِبُنیانِ الشِّرکِ وَالنِّفاقِ...
▫️آمدنت نزدیک است...
و صدای قدمهایت لرزه بر جان طاغوتها انداخته!
سلام بر تو و بر روزی که بُتهای روزگار یکی یکی به دستان ابراهیمیِ تو سقوط کنند!
📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس.
#اللهمعجللولیکالفرج
#امام_زمان
@dghjkb
4_5904692966634556779.mp3
8.52M
#شرح_دعای_ندبه ۵۵
▫️ " منتظر " تنها یک کلمه یا یک صفت نیست!
بلکه مقامیاست که برای رسیدن به آن باید از موانع بسیاری عبور کرد.
💥یکی از موانع بسیار خطرساز در راه رسیدن به این مقام، عُلُو و خود برتربینی است که در اثر دو بیماری اخلاقی در نفس ایجاد میشود.
▫️دو بیماری که در همهی ما انسانها وجود دارد مگر اینکه راه گذشتن از آنها را یاد گرفته باشیم.
آن دو بیماری کدامند؟
#استاد_شجاعی
#استاد_پناهیان
#حجتالاسلام_میرباقری
@dghjkb
با فضیلتترین اعمال انتظار فرج است؛ این یعنی در هر شرایطی ولو سختترین شرایط شیعه حق ندارد مأیوس و ناامید شود. منتظر است، منتظر فرج است، منتظر گشایش و باز شدن افق است، نفس این انتظار او را قدرتمند میکند.
۱۳۷۲/۱۱/۸
#سبک_زندگی
#مهدویت
@dghjkb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴قافلهسالار داره میاد خدا کنه برگرده...
#سالروز_حرکت_امام_حسین_بطرف_کربلا
@dghjkb
*8 ذی الحجه، آغاز قیام امام حسین (ع) از مکه به سوی عراق
هشتم ذی الحجه سال 60 هجری روزی مهم در تاریخ اسلام است چرا که در این روز امام حسین (ع) پس از انجام اعمال عمره مکه را بسوی عراق ترک کردند و قیام حسینی آغاز شد.
مهمترین اتفاقات تاریخی روز هشتم ذی الحجه را با هم مرور می کنیم :
ایراد خطبه توسط امام حسین(ع) در مکه
ورود "عمرو بن سعید" به مکه
گفتوگوی "ابن زبیر" و امام حسین(ع) در مکه
تبدیل حج به عمره مفرده از سوی امام حسین(ع)
خروج امام حسین(ع) از شهر مکه
گفتوگوی مجدد "محمدبن حنفیه" با امام حسین(ع)
نامه امام(ع) به بنیهاشم
دیدار و گفتوگوی ملائک و جنیان با امام حسین(ع)
درگیری "یحیی بن سعید" با امام(ع)
قیام مسلم بن عقیل(ع) در کوفه
شرح کامل وقایع روز 8 ذی الحجه سال 60 هجری :
امام حسین (ع) به همراه یاران با وفایش، از روز هشتم ذیالحجه، مکه را به مقصد کوفه ترک کرده و راهی صحرا شدند تا در بیعت با کوفیان، راه ناتمام امیرالمومنین (ع) را به سرانجام برساند.
روزی که سید و سالار شهیدان، حج خود را نیمه تمام گذاشت و در راه رضای خدا و اعتلای اسلام به سوی سرنوشتی نامعلوم به حرکت در آمد.
امام حسین (ع) پس از دریافت نامه مسلم بن عقیل و احساس خطر از دژخیمان یزید، احرام حج خود را به عمره تبدیل کرد و پس از انجام مراسم عمره از احرام بیرون آمد و در روز سه شنبه روز ترویه (هشتم ذیالحجه سال ۶۰ ه. ق) پس از شصت و پنج روز اقامت در مکه به اتفاق حدود ۸۶ مرد از شیعیان و دوستان و خانواده خود از مکه بیرون آمده و به سوی عراق حرکت کرد. از سوی دیگر خبر ارسال نامههای مردم کوفه و دعوت از امام حسین (ع) برای آمدن به آن شهر یزید را نگران ساخت و پس از مشورت با مشاوران خود تصمیم گرفت تا «نعمان بن بشیر» را از حکومت کوفه معزول و «عبیدالله بن زیاد» حاکم بصره را با حفظ سمت به حکومت کوفه منصوب کند.
عبیدالله پس از دریافت فرمان یزید مبنی بر انتصاب وی به حکومت کوفه به اتفاق تعدادی از همراهانش به صورت مخفیانه وارد کوفه شد تا ضمن آزمایش واکنش مردم و میزان علاقه آنان به امام حسین (ع)، رهبران مخالفان یزید را شناسایی نماید. مردم کوفه که با استبداد شدید عبیدالله بن زیاد مواجه شدند، به تدریج مسلم را تنها گذاشته و از بیعت خود عقب نشینی کردند.
مدتی بعد، پس از شناسایی محل استقرار مسلم، ایشان از خانه مختار به خانه «شریک بن اعور» رفت. شریک چند روز بعد درگذشت و مسلم به خانه «هانی بن عروه» رفت. اما عبیدالله که به وسیله جاسوسان خود از مخفی گاه مسلم و ارتباط او با یاران و هوادارنش مطلع شده بود، هانی را احضار و پس از شکنجه زندانی کرد.
همین که خبر دستگیری و زندانی شدن هانی در شهر منتشر شد، مسلم دانست که دیگر درنگ جایز نیست و باید از نهان گاه بیرون آید و جنگ را آغاز کند. پس جارچیان خود را فرستاد تا مردم را آگاه سازند. نوشتهاند از۱۸ هزار تن که با او بیعت کرده بودند چهار هزار تن در خانه هانی و خانههای اطراف گرد آمده بودند. مسلم آنان را به دستههایی تقسیم کرد و هر دستهای را به یکی از بزرگان شیعه سپرد. دستهای از این جمعیت به قصر ابن زیاد روانه شدند، ولی ابن زیاد موفق شد آن مردم بی تدبیر را با ایجاد اختلاف و استفاده از حربه تهدید متفرق سازد. نتیجه این شد که در شامگاه آن روز جز سی تن با او نماندند. چون نماز مغرب را خواند. یک تن از یاران خود را همراه نداشت.
مسلم چون نماز شام را خواند و خود را تنها دید در کوچههای کوفه سرگردان شد، در حالی که گروه زیادی در جستوجوی وی بودند، تا سرانجام زنی به نام «طوعه» که از شیعیان علی (ع) بود او را درون خانه برد و پناه داد. اما شب هنگام پسر وی از وجود مسلم در خانه مطلع شد و به مأموران عبیدالله خبر داد. همین که ابن زیاد پناهگاه مسلم را دانست، «محمد اشعث» را با شصت یا هفتاد تن برای دستگیری وی فرستاد. مسلم پس از درگیری با مأموران ابن زیاد ونشان دادن رشادتها و شجاعتهای بسیار مجروح و دستگیر شد و در روز نهم ذیالحجه سال ۶۰ هجری قمری به همراه هانی به دستور ابن زیاد به شهادت رسید.
*باشگاه خبرنگاران جوان
#سالروز_حرکت_امام_حسین_از_مکه_بطرف_کربلا
@dghjkb
امام حسین (ع) در مسیر خود از مدینه به کربلا ابتدا به منزل «ذات عرق» رسید که در ذات عراق «بشر بن غالب اسدی» که از عراق میآمد با سید الشهدا ملاقات کرد و از اوضاع عراق باخبر شد. در همین منزل بود که فرزدق رسید و سئوال کرد: یا ابن رسول الله در موقع حج چرا عجله کردی؟ امام پاسخ داد: اگر من شتاب نمیکردم در مکه مرا دستگیر میکردند و با ریختن خون من در خانه خدا احترام کعبه را از بین میبردند. آن گاه حضرت از اوضاع کوفه و عراق سؤال کرد، فرزدق پاسخ داد: دلهایشان با تو و شمشیرهایشان علیهتوست.»
سپس کاروان امام از ذات عراق به سمت «حاجز» (که وادی است در مکه که مردم کوفه و بصره برای رسیدن به مدینه از این راه میروند و منزل و فرودگاه حجاج است) حرکت کرد. در این منزل بود که امام نامهای به اهل کوفه نوشت (و آن در واقع پاسخ نامه مسلم بن عقیل بود) و خبر حرکت امام و همراهانش از مکه به سمت عراق به اهالی اطلاع داده شد و سپس حسین (ع) نامه را به «قیس بن مسهر صیداوی» داد تا همراه عبدالله بن مقطر به کوفه برساند. قیس و همراهش چون به قادسیه رسیدند، جاسوسان عبیدالله آنان را شناسایی کردند، و «حصین بن نمیر تمیمی» را دستگیر کرد و چون قیس نامه را خورده بود و حاضر به افشای متن نامه نشد، به دستور ابن زیاد او را از بالای ساختمان دارالاماره کوفه به پایین پرتاب کردند و به شهادت رسید. امام و همراهانش سپس از حاجزبه «عیون» آمدند (و آنجا فرودگاه زوار بصره بود که در آن گودالهایی وجود داشت که آب در آنها جمع شده بود.) در این محل «عبدالله بن مطیع عدوی» به حضور امام رسید و امام را از عزیمت به کوفه منع کرد. امام در پاسخ فرمود: «احترام به خدا و رسول (ص) و قریش و عرب به این است که من زیر بار زور نروم» و حرکت کرد.
سپس کاروان امام از عیون، به منزل «حزیمه» رسید و یک شب در این منزل اقامت گزید و آن گاه راهی «زرود» از منازل معروف بین مکه و کوفه شدند. در این محل امام با «زهیر بن قین بجلی» که عازم سفر حج بود، ملاقات کرده و زهیر سرانجام به حسین (ع) پیوست. بنا به نوشته پارهای از منابع در همین منزل امام از شهادت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه و تغییر کوفه مطلع شد. بسیار نگران و پریشان حال شد و با صدای بلند گریست.
در هر حال حسین (ع) چون از کشته شدن مسلم و هانی و نیز قتل دو پیکی که به کوفه فرستاده بود، مطلع گشت، همراهان خود را فرا خواند و چون میخواست ذمه مردم همراهش را از تعهد، آزاد سازد به آنان گفت: «خبر جانگدازی به من رسیده است، مسلم وهابی کشته شدهاند. شیعیان ما را رها کردهاند. حالا خود میدانید، هر که نمیخواهد تا پایان با ما باشد، بهتر است راه خود را بگیرد و برود» گروهی رفتند این گروه مردمی بودند که دنیا را میخواستند، گروهی هم ماندند و آنان مسلمانان راستین بودند.
پس از حرکت از «زرود» امام و همراهانش هنگام غروب به سرزمین «ثعلبیه» رسیدند. به نوشته برخی منابع «عبدالله بن سلیمان» و «خدری بن مشعل» و احتمالاً «عبدالله بن سلیم» و «المنذری بن مشعل» که پس از پایان مراسم حج قصد داشتند خود را به امام برسانند در بین راه با مردی از قبیله بنی اسد روبه رو شدند و از وی اوضاع کوفه را پرسیدند، گفت: من بیرون نیامدم، مگر شاهد قتل مسلم بن عقیل و هانی بن عروه بودم. دیدم کشته آنها را در بازار روی زمین میکشیدند.
آنان پس از ملاقات خود را به کاروان امام رسانیده و از آن حضرت خواستند که از این سفر منصرف شود، ولی امام نپذیرفت و فرمود: قضای الهی جاری میشود و منمامورم به این سفر بروم. پارهای از منابع هم برخورد امام حسین (ع) و فرزدق را در این محل میدانند. در هر حال امام و همراهانش از ثعلبیه به طرف منزل «شقوق» حرکت کردند. در این محل هم امام با مردی که از کوفه میآمد، برخورد کرد و از وی خبر حوادث کوفه را گرفت.
*باشگاه خبرنگاران جوان
#حرکت_امام_حسین_از_مکه_بطرف_کربلا
@dghjkb
در این منزل امام جنایات بنی امیه و کشتار اصحاب پیامبر (ص) و دوستان علی (ع) را برای حاضران متذکر شد. سپس کاروان امام و همراهانش در منزلی به نام «زباله» وارد شد. در این سرزمین مردی خبر قتل «قیس بن مسهر صیداوی» را داد و باز هم امام در حالی که بسیار متأثر بود، در جلسهای که تشکیل داد، همراهان خود را در جریان حوادث قرار داد و از آنان خواست هر که میخواهد برگردد. سپس قافله از زباله حرکت کرد تا به منزل «بطن العقبه» پیش رفتند و پس از اقامت کوتاهی به طرف منزل «شراف» یا «اشراف» حرکت کردند دراین منزل شب را ماندند کاروان پس از استراحت مقداری آب برداشتند و نزدیک نیم روز راه پیمودند؛ که با سپاه اعزامی عبیدالله بن زیاد به فرماندهی «حر بن یزید ریاحی» روبه رو شدند. امام و اصحابش به سمت «ذوحسم» حرکت کردند.
در اینجا بود که حر راه بر کاروان امام بست. امام فرمود: «این مردم مرا به سرزمین خود خواندهاند تا با یاری آنان بدعتهایی را که در دین خدا پدید آمده است، بزدایم. این نامههای آنهاست و دستور داد تا دعوت نامههای مردم کوفه را به حر نشان بدهند، حال اگر پشیماناند بر میگردم» حر گفت: «من از جمله نامه نگاران نیستم و از این نامهها هم خبری ندارم. امیر من، مرا مأمور کرده است، هرجا تو را دیدم، راه بر تو گیرم و تو را نزد او ببرم.» بدیهی است که امام حسین (ع) پیشنهاد وی را نمیپذیرد و او هم امام را رها نمیکند تا به حجاز برگردد و حتی به او اجازه نمیدهد که در منزلی آباد و پر آب و علف فرود آید.
سرانجام پس از مذاکرات بسیار موافقت شد تا کاروان امام به راهی برود که نه به سوی مکه باشد و نه به سوی کوفه، تا دستور جدید عبیدالله بن زیاد برسد. در همین منزل (ذوحسم) بود که امام خطبه بسیار مهمی ایراد کرد و به برخی اهداف خود از قیام اشاره کردند. در گرمای ظهر امام دستور داد تا یارانش سپاهیان حر را که بسیار تشنه بود، سیراب سازند و در حالی که سیدالشهدا و همراهانش به طرف قادسیه پیش میرفتند، حر با لشکریانش به فاصله کوتاهی آنان را تعقیب میکرد تا اینکه به سرزمین وسیعی به نام «بیضه» رسیدند. در این منزل امام برای سپاه حر خطبهای خواند وقایع را برای آنان به روشنی بیان کرد. سپس قافله مکه از بیضه وارد سرزمینی به نام «الرهیمه» شد. در اینجا با مردی از اهل کوفه به نام «ابوهرم» ملاقات کرد، و در پاسخ به سؤال وی در مورد علت خروج از مکه، انگیزه قیام و حرکت خود را بیان فرمودند.
کاروان امام سپس به محلی به نام «عذیب» رسیدند و امام از اصحاب خود پرسید: راه از کدام طرف است؟ بنا به اظهار برخی از منابع، «طرماح بن عدی الطائی» که از کوفه آمده بود، راه را به امام نشان داد و از آن حضرت خواستند تا بازگردد. امام در پاسخ فرمود: خداوند تو را جزای خیر بدهد، اما من معاهدهای با این مردم و عهدی با خدا دارم که باید بدان عمل کنم» این سخنها را گفتند و رفتند تا به منزل «قصر بنی مقاتل» رسیدند. در منزل قصر بنی مقاتل امام با «عبدالله بن حر جعفی» ملاقات کردند و از وی خواست که در این سفر همراه او باشد ولی او قبول نکرد و از امام خواست تا اسب و شمشیر او را بپذیرد. حسین (ع) دیگر اعتنایی به او نکرد. پس از حادثه عاشورا وی پیوسته تأسف میخورد که چرا چنان توفیق بزرگی را از دست داده است.
حسین و همراهانش پس از برداشتن آب بسیار، شبانه از قصر بنی مقاتل به طرف «نینوا» (از قراء کوفه) حرکت کردند و صبحگاهان به این محل رسیدند. اینجا بود که قاصدی به نام «مالک بن نسر کندی» نامهای از عبیدالله بن زیاد به این مضمون برای حر آورد: «چون این نامه و فرستاده من رسید بر حسین سخت بگیر و او را جز در بیابان بیپناهگاه و بیآب فرود نیاور، من فرستاده خود را مأمور کردم که با تو باشد و او تو را رها نخواهد کرد تا مرا از اجرای اوامر آگاه سازد».
*باشگاه خبرنگاران جوان
@dghjkb
دری به سوی آسمان.mp3
6.74M
#تلنگری
#مقام_معظم_رهبری
#استاد_شجاعی
#حجتالاسلام_مؤمنی
▫️ قدرتِ عرفه، در جبرانِ تمام جاماندنهای انسانها در رمضان، یک راز دارد!
این راز، نه فقط مخصوصِ ایّاماللهِ عرفه،
که فرمولی طلایی برای تمام دقائق عمر انسان است!
رازی که اگر بدان برسیم، ابتدایِ بینیازیِ ماست از تمام عالَم و آدم💫!
※ ویژه روز #عرفه
@dghjkb
عید غدیر
یک بُعد مسئله ]غدیر[، مسئلهی جهت اسلام و سمتگیری حرکت اسلامی است که این جزو اعتقادات ماست؛ این جنبهی ولایت است، اعتقاد به مسئلهی امامت و نصب امام از سوی پیغمبر یعنی در واقع از سوی خداوند متعال. این یک بُعد قضیه است، که اگر با چشم تحقیق مسلمین به این حادثه نگاه کنند، همه این معنا را تصدیق خواهند کرد که این حرکت عظیم پیغمبر در میانهی راه حج، برگشت از حج، در وسط بیابان، در سال آخر عمر، با آن مقدمات، با آن مؤخرات، نام بردن از امیرالمؤمنین، معرفی کردن امیرالمؤمنین به اینکه «من کنت مولاه فهذا علىّ مولاه»، هیچ معنائی جز تعیین خط حکومت و ولایت در اسلام بعد از رحلت پیغمبر اکرم ندارد. معناش فقط همین است. محققین دنیای اسلام در طول تاریخ همین معنا را احساس کردهاند و فهمیدهاند از این حادثه و این عبارت پیغمبر. معلوم میشود که از نظر اسلام، مسئلهی حکومت فقط این نیست که یک قدرتی بیاید در رأس جامعهی اسلامی قرار بگیرد و کارائی داشته باشد برای ادارهی حکومت و زندگی مردم با نظم و انضباط اداره بشود؛ مسئله فقط این نیست از نظر اسلام، بلکه حکومت در نگاه اسلامی معنای امامت دارد.
امامت یعنی پیشوائی جسم و دل؛ هردو. فقط حاکمیت بر اجسام نیست، ادارهی زندگی دنیائی و روزمرهی متعارف مردم نیست؛ مدیریت دلهاست، تکامل بخشیدن به روحها و جانهاست، بالا بردن فکرها و معنویتهاست. این معنای امامت است. اسلام این را میخواهد. ادیان دیگر هم همینجور بودهاند. حالا از ادیان دیگر، سند باقیماندهی متقنی در دست بشر نیست، لکن اسلام سند روشن دارد. حرکت اسلام، پیدایش اسلام برای ادارهی زندگی بشر، این معنا فرق جوهری و معنوی را با همهی حرکتهای دیگر دارد. دنیا و آخرت را میخواهد اداره کند، تکامل و تعالىِ حقیقىِ انسان را در کنار ادارهی زندگی روزمرهی مردم به عهده بگیرد. این، همان معنای امامت است. خود پیغمبر هم به این معنا امام بود که در آن روایت امام باقر (علیهالصّلاةوالسّلام) در منی، در میان جمعیت، حضرت صداشان را بلند کردند، فرمودند: «انّ رسولاللَّه صلّی اللَّه علیه و آله کان هو الامام»؛ پیغمبر امام بود. امام یعنی حاکمیت دین و دنیا در زندگی مردم. خوب، این یک بُعد قضیه است که این بُعد اعتقادی است و شیعه با این مشعل درخشان، با این منطق روشن، در طول قرنهای متمادی توانسته است حقانیت خود را برای همهی دلهائی که جستجوگر بودند و با انصاف بودند، اثبات بکند.
اینکه شیعه توانسته است بماند و رشد کند، در میان این همه موانع و اشکالاتی که وجود داشته است و فشارهائی که بوده است در طول تاریخ، این به پشتیبانی و اتکاء به همین منطق قوی و روشن بوده است. اگر این منطق قوی نبود، شیعه مضمحل میشد و از بین میرفت. این منطق، منطق بسیار مستحکمی است.۱۳۸۶/۱۰/۰۸
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم در روز عید سعید غدیر خم
پايگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيتاللهالعظمی سيدعلی خامنهای (مدظلهالعالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی
#مبلغ_غدیر_باشیم #عید_غدیر
@dghjkb
#نماز_شب
❓سوال؛
🖋با وجودی که علاقه زیادی به نماز شب خواندن دارم و هر شب هم به فکر بلند شدن برای آن هستم ولی توفیق آن را به دست نمیآورم بفرمایید چه کنم؟
پاسخ؛آیت الله خوشوقت؛
✅ شما به جای علاقه به نماز شب، علاقه به ترک گناه پیدا کن همه چیز درست میشود به آن علاقه نداری و آن را انجام میدهی و از این طرف به نماز شب علاقه داری خدا به عکس کرده است گفته است شدت علاقه را به ادامه تقوا و ترک گناه باید داشته باشی این را نداری، ضعیف داری، اثر نمیکند و آن را قوی داری و چون گناه مانع آن میشود آن پیش نمیآید.
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
نماز شب یادتون نره
#التماس_دعای_فرج
@dghjkb