بهشت همیـشه نباید
درختانے داشـته باشد ڪہ
رودهایے از پایـینـش
جریـان دارند
گاهـی بیابانیست
ڪہ خـون شہـدا
در آن جاریـست
خون بهای شهدارا پرداخت ڪنیم
شادی ارواح طیبه ی شـهدا و امام شهدا
🌿اللهم صل علی محمدوآل محمد وعجل فرجهم🌿
@dghjkb
نرو قرار حیدر....🏴🏴
بمان کنار حیدر.....🏴🏴
#اَلسَلامُ_عَلَیک_یا_فاطمَة_اَلزَهرا_س
@dghjkb
شهدا عاشق اند..
معشوقشان خداست
شاگردند..
معلمشان حسین(ع) است
معلم اند...
درسشان شهادت است
مسلح اند سلاحشان ایمان است
مسافرند،
مقصدشان لقاءالله است..
مستحکم اند،..
تکیه گاهشان خداست
🌾 شادی روح شهدا🌾
🍃اللهم صل علی محمدوآل محمد وعجل فرجهم
@dghjkb
🏴 دل بیقرار علی را دریاب یا زهرا(س)....🏴
🏴کاش باران ببارد،،،، اشک مرد ،زمین را می لرزاند......
🏴کاش باران ببارد تا اشک علی را کسی نبیند.....
@dghjkb
🕊🕊🕊🕊
توسل به بی بی فاطمه(س)....
سال ها از انجام عملیات والفجر شش در منطقه دهلران می گذشت و هنوز پیکرهای پاک و مطهر شهدا، مظلومانه در پستی و بلندی های آن خطه، بر قداست محیط رزم و دفاع مقدس گواهی می دادند. این بار گروه تفحص لشکر 25 کربلا را فرمانده یکی از گردان های عملیاتی دوران جنگ همراهی می کرد. طبق راهنمایی ایشان و نقشه ی منطقه، به طرف پاسگاه مرزی عراق روانه شدیم که در آن جا تعدادی از رزمندگان اسلام به شهادت رسیده و مدفون شده بودند. در مسیر راه لنگه های پوتین ها و تکه های لباس و وسایل رزمی ای به چشم می خورد که حکایت از درگیری شدید میان نیروهای متجاوز بعثی با مدافعین غیور ایرانی داشت. به محل مورد نظر رسیدیم مشغول به تفحص دقیق شدیم. چند ساعتی می گذشت ولی هنوز از امانت های غریب و آرام خانواده های چشم به راه خبری نبود. بدن ها خسته بود و دل ها شکسته. هر کس در لاک تنهایی به ذکر مشغول بود. کم کم ناله های جان سوز توسل به بی بی فاطمه (س) بالا گرفت. بهترین زمینه برای خواندن دعای توسل فراهم شده بود. اشک های گرم و غلطان بچه ها، آه برآمده از دل های سوزان و متوسل آنان را، به تماشا می گذاشت.
صبح فردا، قبل از شروع کار، یکی از افراد گروه، شروع به بازی کردن با سیم تلفنی کرد که سر از خاک برآمده بود. وقتی کمی از سیم را بیرون کشید، تکه هایی از لباس که به آن بسته بود، نمایان شد. وقتی کمی دقت کرد متوجه شد لباس سبز سپاه است. بی مهابا فریاد کشید: «شهدا، شهدا، این جا هستند، بیایید». خدا می داند انگار که تکه ای از خلعت سبز پوشیده بر ضریح معصومین را دیده باشیم، سراسیمه مشغول حفر و تفحص شدیم. چند متری که کندیم، پیکر 9 شهید، که با دست های سیم پیچی شده زنده به گور شده بودند را یافتیم. بعد از تفکیک پیکرهای نازنین آن ها، خدا را شکر کردیم که دست خالی برنمی گردیم. هنگام برگشت، علی رغم احتیاط زیاد، متأسفانه مؤثرترین عضو گروه تفحص، که همان فرمانده گردان عملیات والفجر6 بود، پایش بر روی مین گوجه ای (ضد نفر) قرار گرفت و مجروح شد.
راوی: ابوالفضل عموزاد_ بهشهر
@dghjkb
🌱🏴🌱🏴🌱🏴🌱🏴
امام على (ع) می فرمایند:
هركه به ما چنگ زند به ساحل نجات رسد و هر كه رهايمان كند غرق شود.
تحف العقول،
@dghjkb
#درد_نوشته
چه بدانم؛ چه ندانم شهدا میبینند
گاه در حال گناهم؛ شهدا میبینند...
بی تفاوت شدم و عین خیالم هم نیست
بوی نان میدهد آهم؛ شهدا میبینند...
غافلم که همه عمر گره خورده بهم
تیر شیطان و نگاهم؛ شهدا میبینند...
از خدا دور شدم دور خودم میچرخم
مدتی گم شده راهم؛ شهدا میبینند...
مدعی بودم و هستم که شهادت طلبم
با همین روی سیاهم؛ شهدا میبینند...
🍃محفل انس و رفاقت با شهدا
خون بهای شهدا را پرداخت کنیم🍃
گروه یاد شهدا
@dghjkb
محمود+کریمی-+ماه+داره+گریه+می+کنه+برای+علی.mp3
5.21M
ماه داره گریه میکنه......🏴
#حاج_محمود_کریمی
@dghjkb
🕊🕊🕊🕊🕊
گلوله توپ صد و شش ، دو برابر اون قد داشت ، چه برسد به قبضه اش
گفتم :"چه جوری اومدی اینجا ؟ "
گفت : " با التماس "
گفتم : " چه جوری گلوله توپ را بلند میکنی ؟"
گفت : " با التماس "
گفتم : " میدونی آدم چه جوری شهید میشه ؟ "
گفت : " با التماس "
و رفت ، چند قدم که رفت ، برگشت و گفت :" شما دست از راه امام برندارید "
وقتی آخرین تکه های بدنش را توی پلاستیک می ریختیم فهمیدم چقدر التماس کرده بود شهید شه ...
#شهید_مرحمت_بالازاده
@dghjkb
🏴 اَلسَلامُ عَلَیک یا فاطمَة اَلزهرا(س)🏴
🏴🏴آجَرَکَ الله یا صاحبَ اَلزَمان(عج)🏴🏴
@dghjkb
🏴🌱🏴🌱🏴🌱🏴🌱🏴🌱🏴🌱🏴🌱
امام مهدي عليه السلام فرمودند:
إنَّهُ لَمْ یَکُنْ لاِحَد مِنْ آبائی إلاّ وَ قَدْ وَقَعَتْ فی عُنُقِه بَیْعَةٌ لِطاغُوتِ زَمانِهِ، و إنّی أخْرُجُ حینَ أخْرُجُ وَ لا بَیْعَةَ لاِحَد مِنَ الطَّواغیتِ فی عُنُقی؛
همانا پدران من (ائمّه و اوصیاء علیهم السّلام)، بیعت حاکم و طاغوت زمانشان، بر ذمّه آن ها بود؛ ولی من در هنگامی ظهور و خروج نمایم که هیچ طاغوتی بر من منّت و بیعتی نخواهد داشت.
بحارالأنوار، ج 56، ص 181
@dghjkb
karimi-20.mp3
745K
مرو قرار حیدر،،،،بمان کنار حیدر،،،🏴
#حاج_محمود_کریمی
@dghjkb
به یادسه ساله....🍃🍃
از این گونه خبرها بسیار بود. خیلی وقتها چیزی نبود و باید دست خالی بر می گشتیم، یا جنازه ی بعثی ها بود. آن روز هم خبر رسیده بود که در منطقه، مقداری استخوان پیدا شده است. رمز حرکت ما آن روز نام مبارک حضرت رقیه(س)، دختر سه ساله ی امام حسین (ع) بود.
به محل گزارش شده رسیدیم. کنار یک ساختمان خرابه پیکر دو شهید پیدا شد. نشستیم یک روضه ی خرابه ی شام خواندیم. گفتم:«حتماً یک شهید دیگر هم هست، باید بگردیم.» بچه ها تعجب کردند. گشتیم. اما چیزی پیدا نکردیم. خبر رسید دو تا پیکر هم از یک منطقه دیگر تحویل قرارگاه تیپ شده است. در راه به دلم افتاد یکی از پیکرها باید مشکلی داشته باشد. وقتی پیکرها را دیدیم، یکی از آن ها عراقی بود!
رمز حرکت: یا رقیه
محل کشف شهدا: کنار خرابه
تعداد شهدا: سه شهید، به نام دختر سه ساله
@dghjkb
🍃 یا زهرا(س)،،،،
🍃الحمدوالله که نوکرتم.......
🍃الحمدوالله که مادرمی......
🏴السلامُ علیک یا فاطمة اَلزهرا(س)
@dghjkb
گاهی که زخم هایم سر باز میکنند و آزرده می شوم....دل، تنگم می رود به سوی امام مهدی(عج)....
گاهی که زخم هایم آزرده ام می کنند... به این فکر می کنم که اگر امام مهدی(عج) را ببینم از کدام دردم شروع کنم به درد دل......🍂
گاهی که زخم هایم آزارم می دهند، فکر می کنم که اگر امام مهدی(عج) را ببینم ، از زور درد زخم هایم ،صدایم در نمی آید،،، فقط اشکهایم در می آید....🍂🍂
گاهی که زخم هایم آزارم می دهد،،،فقط اشکهایم با امام مهدی(عج) درد دل میکنند.....🍂🍂
🍂 ما را،،،،، و حال زار ما را دریاب ای یوسف گمگشته فاطمه زهرا(س)....🍂
@dghjkb
🏴🌱🏴🌱🏴🌱🏴🌱🏴🌱🏴🌱🏴
امام علی (ع) :
گذشت به همان اندازه كه شخص بزرگوار را درست مى كند، شخص فرومايه را تباه مى گرداند
ميزان الحكمه ج 7 صفحه 466
@dghjkb
Mohammad Hossein Pooyanfar - Chadorat Ra Betekan (128).mp3
5.56M
چادرت را بتکان، روزی مارا بفرست...
ای که روزیه ،دوعالم،،همه از چادر توست...
#محمد_حسین_پویانفر
@dghjkb
فاطمه(س) اسم اعظم است و بس....🌿
🏴السلام علیک ای مادر سادات....
🏴السلام علیک ای بانوی اعظم...
🍃 مددی یا فاطمه(س)
@dghjkb
499263045.mp3
6.48M
بازم غم بی تابی،،،،،
بازم دلم آشوبه،،،،
بازم صدایی میاد،،،،
یکی داره در میکوبه،،،،
#سید_رضا_نریمانی
@dghjkb
بازم غم بی تابی....🍃
بازم دلم آشوبه....🍃
بازم صدایی میاد....🍃
یکی داره در میکوبه....🍃
نه اینبار تو دیگه نه....🍃
مادر اینبار تو نرو پشت در....🍃
نه اینبار همسایه ها نیستن.....🍃
اینبار اومده یه لشکر....🍃
کاش دائم این دنیا اینقدر سنگین نبود..🍃
کاش دست نامردا این همه سنگین نبود...🍃
🍂وای مادرم ،مادرم، مادرم.....
@dghjkb
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
تمام شیعیان به منزلهی اولاد فاطمه علیهاالسلام هستند، ولی خدا میداند که چه کارهایی میکنیم که شاید سبب شود آن حضرت از ما و کار ما ناراضی شود.
در محضر ، جلد ١، ص١٨٣
@dghjkb
باشهید
توی خاک عراق، پشت پاسگاه عراقی ها بودیم. از خستگی و تشنگی دیگر توانی نداشتیم که ناگهان پیکر شهیدی را دیدیم. داشتم پیکر را روی چفیه می گذاشتم که فریاد سعید کریمی مرا به خود آورد: «بلند شو. فرار کن! عراقی ها دارند ما رامحاصره می کنند.» خواستم شهید را بگذارم و سبکبال فرار کنم؛ اما دلم نیامد. پیکر شهید را در آغوش گرفتم و به سرعت دویدم. شهید در آغوشم ترس را از دلم خارج کرده بود. دیوانه وار به میان میدان مین زدم تا راه چهار ساعته را زودتر برسم. سیم های تله ی والمری بود که به پایم گیر می کرد و کلاهک والمری به سوی دیگری پرتاب می شد؛ اما هیچ کدام عمل نمی کرد! به خودم که آمدم، دیدم سمت دیگر جاده، عراقی ها درازکش منتظرند که مین ها زیر پای من منفجر شوند.
... خطر از بیخ گوشم گذشته بود. شهید را روی زمین گذاشتم و منتظر بقیه ی بچه ها شدم. سعید، مجید و... همه رسیدند. یک ذکر مصیبت و اشک بود که آراممان کرد. تازه فهمیدم که اصلاً احساس تشنگی و خستگی ندارم. از آن روز به بعد راه رفتن با شهید در میدان مین، برایم بسیار آسان شده است. هیچ انفجاری رخ نخواهد داد مگر این که...
@dghjkb
رخت ها رو جمع كردم توي حياط تا وقتي برگشتم بشويم. وقتي برگشتم، ديدم علي از جبهه برگشته و گوشه حياط نشسته و رخت ها هم روي طناب پهن شده! رفتم پيشش و بهش گفتم:
"الهي بميرم! مادر، تو با يه دست چه طوري اين همه لباس رو شستي؟ "
گفت:
"مادر جون اگه دو تا دست هم نداشتم، باز وجدانم قبول نميكرد من خونه باشم و تو زحمت بكشي."
#شهید_سردار_علی_ماهانی
@dghjkb