. ࡅختـࢪاڼ ܝ۬هࢪߊیࡊِ🇵🇸 .
#پارتششم این شیوا خانومم از خنده غش کرده بود بین خنده گفت: - دختر تو چقدر بامزه ای! اخش داشتم خ
#پارتهفتم
- شادی جان؟ دخترم؟!
خدایا دارم خواب میبینم یا واقعا ما رو گرفتی؟! تا دیروز مامان حاال هم این شیوا جون! دهنه
ما رو گالبی کردن!
- بله شیوا جون بیدارم.
- پس گلم بیا صبحانتو بخور .
- چشم رو چشم!
- چی گفتی؟
یدفعه تصویر زیبای مامان اومد جلو چشام "شادی وای به حالت اونجا بخوای ابروی منو ببری!
من میدونمو تو! " سریع گفتم:
- نه هیچی ... فقط گفتم االن میام!
واال! به این مامان اعتمادی نیست برگرده میزنه منو شلو پل میکنه!
دست و صورتمو اب زدمو مثل شتر از اتاق پریدم بیرون! (مدیونی بخوای پشت سرم حرف
بزنی!
خوب چی
کار کنم عادته دیگه!) یه دستی به لباسم کشیدمو خیلی خانومانه از پله ها پایین رفتم ...
وارد اشپزخوئه شدم ...
- صبح بخیر
شیوا جون: صبح تو هم بخیر عزیزم
اقای رادمنش: صبح بخیر دخترم بیا بشین بگم برات چایی بیارن .
کنار شیوا جون نشستم .
- تا یادم نرفته یه چیزی بهت بگم گلم من و وحید باید بریم سر کار من تا بهد از ظهر میام ...
نگران نباش تنها
نیستی صنم (یکی از خدمتکاراشون) هست اگه چیزی خواستی بهش بگو برات تهیه میکنه!
منم قول میدم
خودمو زود تر برسونم خونه مشکلی که نداره؟ ننه بابای
ما رو باش ما رو کجا اووردن! لبخند زدمو گفتم:
- نه چه مشکلی خواهش میکنم راحت باشین .
خیلی ناگهانی پیشونیمو بوسید و گفت:
- تو خیلی ماهی!
یعنی انگار به خر تیتاب دادن! همچین خر کیف شده بودم که نگو!
#پارتهشتم
اقای راد منش: راستی شیوا کیوان دیشب خونه نیومد؟
شیوا جون- نه!
- دوباره این پسر کجا رفته؟!
- حتما خونه یکی از دوستاشه حرص نخور وحید پسره دیگه!
اقای رادمنشم که انگار بهش امپر وصل کرده بودن! معلوم بود این اقا پسر (حیوونو میگم
همون کیوونه خودمون!)
بعد رو مخ ددی و مامیش پیاده روی میکنه!
خالصه پدر و مادر ناتنیمم گذاشتن رفتن من موندمو این قصرو صنم جون!
از پنجر حیاطو نگاه کردم! جونم! حیاطو برو! برفم اومده همه جایه دست سفید و خوشمل!
جون میده واسه برف بازی! ولی با کی؟ خورزو خان؟
پالتومو پوشیدم. تصمیم داشتم یکم برم پیاده روی برف!
از در وورودی خارج شدمو وارد حیاط خونه شدم ... زمینا یخ زده بود! نکنه با مخ برم تو
باقالیا!
بیخیال بابا انقدر ترسو نباش! شروع کردم قدم زدن اروم زیر لب اهنگ میخوندم! با من قدم بزن حاال
که با منی حاال که
بغضیم حاال که
سهممی!
***
یه دفعه پام گیر کرد به یه شی بی شعور که خودشو جوی رام سبز کرد منم تعادلم از دست
دادم مثل این اسگال رو زمین لیز خوردم! تقریبا تا ته حیاطو با حالت اسکی طی کردم که یه
ان به یه شی خیلی سفت تر رو بزرگ تر خوردم! دو تا ییمون ( منو اون شی گندهه!) با هم
هوار زدیم تا اینکه چشامو باز کردم دیدم بله یه بنده خدایی زیر منه و منم روی ایشون قرار
دارم! چشاتون روز بد نبینه ولی من دوتا چشه خوشمل دیدم که از عصبانیت به خون نشسته
بود! المصب چه فیسی داشت! یه دفعه احساس کردم گوشم داره کر میشه!
- کوری؟ نمیبینی یا عینکتو نیاوردی!
چی؟ این پسره با منه؟ صبر کن االن جدتو میارم واست بندری برقصه!
- با منی؟
باز با همون تن صدا فریاد زد:
#پارتنهم
- نه په با عمم! پاشو هیکله قشنگتو از رو من بردار له شدم!
تازه فهمیدم تو چه موقعیتیم سریع از روش بلند شدم ... تا اومدم بهش یه چیزی بگم اونم از
رو زمین بلند شد
سرم گیج رفت! قد و هیکلو! به برد پیت گفته دست چپتو بیار باال بابای کن! عجب چیزیه پسر!
- هوی؟ با توام تو کی هستی؟ خدمتکار جدیدی؟!
بچه پرورو نگا! انگشتم اشارمو به نشونه ی تهدید جلوش گرفتمو گفتم:
- ببین با من درست حرف بزن فهمیدی؟!
پوزخند زدو گفت:
- مثال اگه نزنم چی میشه؟
مثل خر موندم تو گل! که صنم نجاتم داد!
- ا ... سالم اقا خوش اومدین!
بدون علیکی گفت:
- صنم این بچه کیه؟
شیطونه میگه جوری بزنمش بره پیش مرحوم ادیسون!
- اقا کیوان ایشون شادی خانوم هستن دختر دوست پدرتون چند روزی پیش ما مهمونن! پس اقا کیوون همین برد پیته! دارم برات گالبی!
نگاه مسخره ای بهم کرد با یه نیشخند ازم دور شد رفت تو خونه!
اه خاک تو سرت شادی باید یکی میزدی تو دهنش تا حالیش شه ...
با حرص پامو کوبیدم زمین که دوباره با مخ افتادم ... ( مدیونی منو تو اون وضعیت تصور
کنی بخندی!)
خودمو جمع و جور کردمو رفتم تو خونه! به ما برف بازی نیومده!
خیلی سریع از پذیرایی رد شدم و به طبقه ی باال رفتم و وارد اتاقم شدم! تمام استخونام
درد میکرد!
خب بیچاره ها حقم دارن دوبار زمین خوردنو نادیده بگیریم خوردن به اون حیوون سنگی
خودش مثل
این میمونه که به قصد خودکشی جلو تریلی 01 چرخ واستی! واال!
صدای گوشیم یه دفعه بلند شد! از حرص با صدای بلند گفتم:
- بله؟
صدای نگران مامان تو گوشم پیچید:
- شادی؟ چته؟
ادامه دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"فی ادق اما کن قلبی،توجدانت♥️"
#عاشقانہ
𝐣𝐨𝐢𝐧𔘓↴💗
‹‹@Dhoktarane_fatemii››
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا ابا عبدالله ِ (: 💔
#اللهمالرزقناحرم
𝐣𝐨𝐢𝐧𔘓↴💗
‹‹@Dhoktarane_fatemii››
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو قلبمِ ، نمیتونه کسی جاتو بگیره(((:: ♥.
#امام_رضا
𝐣𝐨𝐢𝐧𔘓↴💗
‹‹@Dhoktarane_fatemii››
اَمن باشید و قابل اعتماد
که اگر روزی تمامِ جهان برای آدمی سیاه شد
و امیدی اگر نبود
تنها قسمتِ روشنِ جهانش شما باشید
و روزنهی نور و امیدی شوید
در بینهایت تاریکی.🌱🌼
#انگیزشیِ 💙
𝐣𝐨𝐢𝐧𔘓↴💗
‹‹@Dhoktarane_fatemii››