#نماز_آزادگان
🌸 نماز با طعم کابل 🌸
❇️ آمارگیری مکرر بعثی ها در اردوگاه 18 در شهر بعقوبه، ما را کلافه کرده بود. آن ها می خواستند وضع ما را نا آرام کنند و این گونه آزار برسانند. یکی از همان روزها، نیم ساعت پس از آمار ظهر در حالی که چند تن از بچه ها به نماز ایستاده بودند، ناگهان یکی از نگهبانان فریاد زد: «آمار، یاالله آمار!»
❇️ با فریاد او چند نفر از سربازان، وحشیانه به بچه ها هجوم آوردند. همه سریع خود را به صف آمار رساندند به جز یکی از بچه ها که هم چنان نمازش را می خواند. یکی از سربازان با پرخاش از او خواست که #نماز را رها کند و به صف آمار بیاید؛ اما او گویا نمی شنید. هم چنان با متانت و خشوع نمازش را ادامه داد.
❇️ سرباز عراقی هم با کابل به او حمله کرد. ضربه های پی در پی بر بدن او فرود می آمد و آن نمازگزار نماز خود را قطع نکرد؛ بلکه دو رکعت باقیمانده ی نماز را زیر ضربه های کابل آن بعثی خشن خواند.
❇️ پس از نماز بی آن که به آن نوکر صدام نگاهی کند، با گام هایی محکم و چهره ای خون آلود به سوی صف آمار حرکت کرد و در کنار دیگران ایستاد.
📒 قصه ی نماز آزادگان، ص 87، خاطره ی غلام رضا کریمی.
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
کانال #شهید_ابراهیم_هادی
⭕ @dhuchcjshahidebrahimhadi
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
✍ پدر شهید می گوید:
من هم به خاطر خانومش گفته بودم بمونه، دو روز بعد بره ولی تو وصیت نامهاش جمله تکاندهندهای نوشته بود؛ نوشته بود که اگر میماندم و بچهام دنیا میآمد، احتمال داشت دوست داشتن او مانع رفتنم شود.
میتونست بمونه و بعد از تولد فرزندش بره ولی گفته بود من صدای کودکان شیعه سوریه را می شنونم و باید برم..!
#روحش شادویادش گرامی
#صلوات🌹
#شهیدمدافع حرم سجاد_طاهرنیا
#کانال_شهید_ابراهیم_هادی
@dhuchcjshahidebrahimhadi
جوانی با دوچرخه اش به پیرزنی
برخورد کرد،
به جای عذرخواهی و کمک کردن
به پیرزن
شروع کرد به خندیدن و مسخره کردن،
سپس راهش را ادامه داد و رفت،
پیرزن صدایش زد و گفت:
چیزی از تو افتاده است،
جوان به سرعت برگشت و
شروع به جستجو نمود،
پیرزن به او گفت:
مروت و مردانگی ات به زمین افتاد، هرگز آن را نخواهی یافت!
"زندگی اگر خالی از ادب و احساس و احترام و اخلاق باشد، هیچ ارزشی ندارد"
زندگی حکایت قدیمی کوهستان است!
صدا می کنی و می شنوی،
پس به نیکی صدا کن تا به نیکی به تو پاسخ دهد ...
#کانال_شهید_ابراهیم_هادی
•✾📚 @dhuchcjshahidebrahimhadi
🌹امیرمومنان علی(ع)
آنکه لغزش خود را ببیند؛ لغزش دیگران در نظرش کوچک جلوه خواهد کرد.👁
غررالحکم؛ 5:362
#کانال_شهید_ابراهیم_هادی
@dhuchcjshahidebrahimhadi
.زندگی پر است از
"قضاوتهای دیگران" دربارهٔ ما
قضاوتهای که گاهی اوقات بد
و گاهی اوقات خوب است....
اگر عادت کنیم با هر نظر موافق
و مخالفی زیر و رو شویم
باید*فاتحهٔ آرامش* را بخوانیم !
روزتون خوش
#کانال_شهید_ابراهیم_هادی
@dhuchcjshahidebrahimhadi
🌹 پاداش یک گواهی
🌹 حضرت یوسف علیه السلام در کاخ خود بر روی تخت پادشاهی نشسته بود. جوانی با لباسهای چرکین از کنار کاخ او گذشت. جبرئیل در حضور آن حضرت بود. نظرش به آن جوان افتاد. گفت: یوسف! این جوان را میشناسی؟ یوسف(ع) گفت: نه! جبرئیل گفت: این جوان همان طفلی است که پیش عزیز مصر، در گهواره به سخن درآمد و شهادت بر حقّـانیّت تو داد.
🌹 حضرت یوسف(ع) گفت:
عجب! پس او بر گردن ما حقّی دارد. با شتاب مأمورین را فرستاد، آن جوان را آوردند و دستور داد او را تمیز و پاکیزه نمودند و لباسهای پر بها و فاخر بر وی پوشاندند و برایش ماهیانه حقوقی مقرّر نموده و عطایای هنگفتی به او بخشیدند.
🌹 حضرت جبرئیل با دیدن این منظره، تبسّم کرد. یوسف(علیه السلام) گفت: مگر در حق او کم احسان کردم که تبسّم میکنی؟
🌹 جبرئیل گفت: تبسّم من از آن جهت بود که مخلوقی در حق تو که مخلوق هستی، بواسطه ی یک شهادت بر حق در زمان کودکی از این همه إنعام و احسان برخوردار شد. حال خداوند کریم در حق بنده ی خود که در تمام عمر، شهادت بر توحید او داده است، چقدر احسان خواهد کرد؟!
📚پندهای جاویدان، ص220
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
▫️امام صادق(ع)
اگر مومن می دانست پاداش مصیبت و گرفتاری هایش چقدر است، آرزو می کرد در دنیا با قیچی تکه تکه می شد.😳
کافی، ج2،ص255
#کانال_شهید_ابراهیم_هادی
@dhuchcjshahidebrahimhadi
🔺با روضه سه ساله اباعبداللّه گرفتگیِ حنجرهام بر طرف شد❗️
◾️میرزا علی آقای محدث زاده- فرزند محدث قمی- ارادت خاصی به خاندان رسالت، به ویژه حضرت اباعبداللّه الحسین علیه السلام داشتند و منابر ایشان مورد عنایت ائمه معصومین علیهم السلام بود.
◾️ایشان با اشاره به یک مورد از عنایت امام حسین علیه السلام، نقل میکردند:مدتی به گرفتگیِ حنجره مبتلا شدم. بعد از معالجه زیاد، بالأخره پزشکان از حنجرهام عکس برداری کردند و گفتند: باید برای همیشه از منبر، دست بکشی!
◾️مدتی گذشت. نزدیک مُحرم شد. دلم شکست، گریه کردم و گفتم: یا اباعبداللّه! من عمری نوکریِ شما را داشتم، راضی نشوید از نوکریِ درِ خانه شما محروم شوم. صدای مرا به من برگردانید!
◾️همان شب در عالم روِیا دیدم در محضر مولایم امام حسین علیه السلام هستم و یک سید روضه خوان هم خدمت امام بود، آقا به من فرمودند: شیخ علی! به این سید بگو روضه دخترم رقیه را بخواند!
◾️روضه حضرت را خواند، گریه کردم. وقتی از خواب بیدار شدم، دیدم به راحتی حرف میزنم!
◾️همان روز به دکتر مراجعه کردم، معاینه کرد و با کمال تعجب گفت: هیچ مشکلی در حنجرهات وجود ندارد❗️
#حکایت
#شب_سوم_محرم
🔰 @p_eteghadi 🔰
4_5926898699174152580.mp3
6.98M
روضه
🔵 حجةالاسلام استاد #میرزا_محمدی
⚫️ هشتم محرم
✳️