eitaa logo
دیده بان
990 دنبال‌کننده
21.6هزار عکس
9.9هزار ویدیو
22 فایل
گزارش اخبار سیاسی،اجتمایی،فرهنگی تبلیغی و بیشتر یاد و خاطره شهدای حرمی بنام ایران جهت ارتباط با ادمین @Dedehbanamol
مشاهده در ایتا
دانلود
16.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 را تماشا کنید ..‌ . 📆 دی ماه ۱۳۶۵_ کمتر دیده شده از رزمندگان ویژه ۲۵ کربلا در کربلای پنج ( )... . 🎥مصاحبه با سردار محمد حسن غفاری از فرماندهان واحد اطلاعات و عمليات لشکر ۲۵ کربلا چند روز قبل از شهادت...🌷🌷🌷 . . ♦️هفت تپه ی گمنام ( کانال تخصصی شهدای لشکر ویژه ۲۵ کربلا ⬇️ 💠 @hafttapeh
🏷 مادر : ناصر به من گفت: بعد از اين مأموريت، با هم براي پابوس آقا امام‌رضا(ع) به مشهد 🕊 مي‌رويم. اما او رفت و ديگر نيامد. . . 🦋 ۱۹ ماه ناصر ابراهیمی .📩 قسمتی از وصیت نامه شهید : مادرم! امام خميني حسين زمان ماست و تو مانند آن شب­هاي تاريك كه من در گهواره بودم و مرا شير مي­دادي، مانند آن شب­ها قلبت را متوجه خدا كن و او را دعا كن. . 🟪 @hafttapeh
19.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 ماه رمضان سال ۱۳۸۴ بود. همه فرماندهان بودند.حاج احمد و حاج قاسم هم کنار هم نشستند... احمد شروع کرد از آخرین مکالمه ش با مهدی گفت...نگاه کنید ... . 💢 ۱۹ دی ماه یار حاج قاسم سردار حاج احمد کاظمی . . 🟪 @hafttapeh
10.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙 احمد کاظمی : بچه ها هر روز غُر می‌زنند که چرا عملیات شروع نمیشه ....😁 !!! . 📆 ۱۳۶۱_ 🎥 با سردار شهید احمد کاظمی . 💠 @hafttapeh
شبی بود و زمستان بود و فاو بود و سنگر عراق بود و شب نشینی فرماندهان ایرانی🇮🇷 آری ، نشدهارو همین جوانان ایرانی شد کردند ..‌. . 📷 عکسی که مشاهده می‌کنید تصویر دو سردار دلاور لشکر اسلام در بهمن ۱۳۶۴ در منطقه ( اروندکنار ) میباشد. لشکر ویژه ۲۵ آقا مرتضی قربانی به همراه فرمانده لشکر نجف اشرف احمد کاظمی پس از فتح در سنگر ها در حال استراحت می‌باشند. . 💠 @hafttapeh
🚩| 💐 ضمن تبریک به مناسبت ولادت فرزند امام رضا حضرت جواد الائمه(ع) 📿جلسه نورانی و 🤲قرائت حدیث شریف کساء برگزار می گردد. 🗓️یکشنبه ۲۳ دی ماه ۱۴۰۳ 🕖ساعت ۷ شب 👈آمل - خیابان نور - انتهای فجر ۱۲ محله ساکت تبار 🕌 حسینیه ولیعصر(عجل الله فرجه) 🍽️همراه با پذیرایی شام ☎️جهت پاسخگویی
۰۹۱۱۷۷۷۲۴۶۳
💳 واریز هدایا و نذورات
۵۰۴۱۷۲۱۰۴۲۱۹۹۷۶۱
بانک رسالت-ختم صلوات حسینیه ولی عصر (ع) https://nshn.ir/1frb1KFhyF_JXZ لینک کانال صلوات https://eitaa.com/joinchat/3664314566Ca388af8fbc 🚨👈📢👌لطفاً تا می توانید در دعوت از دیگران سهیم و شریک باشید و به تمام گروه ها و کانال ها بفرستید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️‌ تخلیه بیماران بیمارستان لس آنجلس به دلیل آتش سوزی 🌎🌍دیده بان پایگاه خبری تحلیلی،اجتمایی،فرهنگی، تبلیغی https://eitaa.com/dideban1401
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟡🟡🟡 *جنگ شناختی به زبان ساده* ! *به همین راحتی آنقدر روی خبر فیک (دروغ) کار می کنند تا باور کنی. به همین سادگی* .... *آنقدر این کار را برایت باور پذیر می کنند که انگار مخاطب خودش آن اتفاق را لمس کرده است و تلاش برای اثبات کذب بودن آن بسیار سخت است* *هوشیار باشیم که فضای مسموم و بی در و پیکر مجازی پر است از این اخبار فیک که جای حقیقت را گرفته اند* 🌎🌍دیده بان پایگاه خبری تحلیلی،اجتمایی،فرهنگی، تبلیغی https://eitaa.com/dideban1401
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 حضور نخست وزیر عراق بر سر مزار آیت الله شهید رئیسی 🌎🌍دیده بان پایگاه خبری تحلیلی،اجتمایی،فرهنگی، تبلیغی https://eitaa.com/dideban1401
12.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️ ۹۰ ثانیه ببینید ♨️ 🏭 سختی تولید برق از دریچه بویلر نیروگاه شهید سلیمی نکا 💢 تلاشی بی منت در تعميرات غیرمترقبه واحد یک بخار نیروگاه شهید سلیمی نکا ... 🗓 دی ماه ۱۴۰۳ 🌎🌍دیده بان پایگاه خبری تحلیلی،اجتمایی،فرهنگی، تبلیغی https://eitaa.com/dideban1401
درسی از یک زندانی سال 98 بود که ماموریت یافتم به عنوان مسئول امور فرهنگی و تربیتی، در شهر دیگری و در زندان دیگری، انجام وظیفه کنم. در دو جلسه اول، نشستی با زندانیان داشتم و این جلسه سوم بود. جلسه اول و دوم به آشنایی با زندانیان و پرس و جو از علت حبس و جرم آنها گذشته بود. موضوع جلسه سوم، درباره معرفت خدا و نحوه ارتباط با خدا بود. خُب، مدیریت جلسه با زندانیان، سختی ها و گاهی شیرینی های خاص خودش را دارد. همین که موضوع جلسه سوم مطرح شد؛ یکی از زندانیان گفت: «چرا باید در یک زمان خاص، رو به قبله، با وضو و با زبان عربی با خدا صحبت کنیم؟!!! شاید من دلم بخواهد هر وقت دلم خواست و به هر زبانی خواستم با خدای خودم صحبت کنم» هنوز حرفش تمام نشده بود که یکی از زندانیان از انتهای جلسه، با صدای بلند و با یک ادبیات جاهلانه( که بنده آن واژه ها را سانسور میکنم) گفت: «خفه شو بابا دوزاری؛ همینجوریش نجسی چه برسه بخوای بدون وضو و بدون قبله با خدا زِرزِر کنی؟ تو بَلَدی حرف یومیه خودت رو با مردم بزنی که می خوای با خدا حرف بزنی ؟» وکلّی حرف تحقیر آمیز دیگر با ادبیات خودش، بار آن بینوا کرد.اضطراب گرفتم که اگر دعوا و درگیری جمعی شود، چه کنم؟ خوشبختانه آن فرد سوال کننده جواب توهین ها را نداد به نظرم یا شوکه شده بود یا مراعات مجلس را کرد. تصور کردم این دو با هم مشکل و خصومت شخصی دارند؛ رو به آن فرد عصبانی گفتم که مشکلات و خصومت ها را بیرون جلسه با هم حل کنند و این جلسه مقدس است و جای تسویه حساب نیست که یکدفعه همان فرد عصبانی گفت: « من اصلا این رو نمی شناسم» با تعجب گفتم: «پس چرا اینقدر بد و بیراه برای یک سوال پرسیدن بهش گفتی؟» گر چه با توهین هایش حال و هوای جمع را خراب کرده بود اما پاسخش همه را جلب کرد. او توضیح داد: « این سوالش مرا به ریشه همه بد بختی هایم بُرد، مرا به علت این حبس لعنتی و آتش گرفتن جوانی ام بُرد» . از او خواستم بیشتر توضیح دهد و این طور شرح داد: «از 15 سالگی تا حدود 19 سالگی نماز میخواندم که چند بار با پسر همسایه که دو سال از من بزرگتر و دانشجوی تهران بود با هم درباره نماز صحبت کردیم که او هم مثل این زندانی گفت: نماز را با زبان خودت و هر وقت خواستی باید بخوانی و اصل، ارتباط با خداست و نماز مسلمانان را سنتی و قدیمی فرض کرد و گفت: ما آدمهای قرن 21 نباید به شیوه هزار سال پیش نمار بخوانیم و چندین بار درباره این موضوع با هم صحبت کردیم. راستش خیلی حرفهایش برایم جالب و جدید بود و احساس میکردم نباید مقید به نماز و آداب آن باشم؛ تحت تاثیر حرف های روشنفکری پسر همسایه قرار گرفتم، فکر میکردم چون کتابخوان و دانشجو است خیلی میفهمد نمیدانستم از زبان شیطان حرف میزند، برای همین، اوایل رو به قبله می نشستم و خودم با خدا حرف میزدم اوایلش خوب بود ؛چون نه وضویی بود نه سوره و ذکر خاصی، فقط می نشستم و نجوا میکردم، راحت بود، یواش یواش، احساس کردم دیگر حرفهایم با خدا تمام شده و حرف جدیدی برایش ندارم؛ آرام آرام، همان حرف زدن با خدا و نجواها هم برایم مسخره و تکراری و بچگانه آمد. اینقدر از خدا فاصله گرفتم که سه سال حتی اسم خدا را هم نیاوردم و رفته رفته پایه هر فسق و فجوری شدم و حالا باید به جرم قتل شبه عمد، سوختن جوانی ام را ببینم و البته چهار ماه است که نماز می خوانم.؛ چون دو سال در زندان، خیلی به چرایی بدبختی هایم فکر کردم و باور دارم ریشه بدبختی من افساری بود که خودم از همان روز اول، دست شیطان دادم؛ این حرفی که این زندانی زد، همان حرف شیطان است؛ به خدا حرف شیطان است» زندانی دیگری که نزدیک من در صف اول نشسته بود دوبار گفت: راست میگه. از او پرسیدم شما به چه دلیل حرف ایشون رو تایید میکنی و میگی راست میگه؟! او هم خاطره مشابهی از خودش را گفت. جلسه را ادامه دادیم و خیلی بهتر از آنچه فکرش را میکردم تمام شد. در پایان جلسه، از زندانی عصبانی خواستم که تنهایی به دفتر بیاید تا گفتگو کنیم، به دفتر که آمد خیلی آرام و با وقار و درون گرا بود و با اویی که در جلسه بود، خیلی تفاوت داشت. معذرت خواست که در جلسه تنش ایجاد کرده بود و باز هم علت به هم ریختگی اعصابش را سوال آن زندانی عنوان کرد. زمینه های هدایت را خیلی قوی در او میدیدم چون اهل تفکر بود و البته در نمازهای جماعت زندان هم او را دیده بودم. برایش از گناه توهین و تحقیر دیگران و آثار روحی آن بر افراد، گفتم و قول داد از آن زندانی که به او توهین کرده بود، عذر خواهی کند. گذشت و گذشت تا سه ماه بعد در جشنی که به مناسبت میلاد امام حسین(ع) در زندان بود، آن دو را کنار هم دیدم و چند روز بعد، در نماز مغرب و عشاء قبل از جشن نیمه شعبان، هر دو را کنار هم در صف نماز جماعت زندان دیدم. ✍بیان خاطره از حجت الاسلام سید رسول موسوی فرد، حسینیه محبان الزهرا(س)، محرم 1402
34.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به نظرتون این صدای چیه؟ بله زیر لگد دشمن بیدار شدن این شکلیست...😭😭 🌎🌍دیده بان پایگاه خبری تحلیلی،اجتمایی،فرهنگی، تبلیغی https://eitaa.com/dideban1401