شهادت طلب باشیم
شهادت را همـہ دوست دارند
اما زحمت ڪشیدن برای شهادت را چه؟
شهید شدن یڪ اتفاق نیست!!!
گلیست ڪـہ برای شڪوفا شدنش باید خون دل بخوری
بـہ بی دردها
بـہ بی غصـہ ها
بـہ عافیت طلب ها
شهادت نمی دهند
بـہ آنڪـہ یڪ شب بی خوابی برای اسلام نڪشیده!
یڪ روز از وقتش را برای تبلیغ دین نگذاشتـہ
شهادت طلب نمیگویند!
دغدغـہ هیات،بسیج،ڪار جهادی
دغدغـہ ی دست این وآن را گذاشتن توی دست شهدا
دغدغـہ ترڪ گناه،آدم شدن،شهادت
بـہ حرف ڪـہ نیست،قلبت را بو میڪنند اگر بوی دنیا داد
رهایت میڪنند
اگر عاشق شهادتی
اول باید سرباز خوبی باشی
خوب مبارزہ ڪنی
مجروح شوی
اما ڪم نیاوری
درست مثل یاران عاشورایی حسین بن علی(ع)
شهادت را بـہ تماشاچی ها نمی دهند
خـــدایا به تو پناه میبرم... ♥️
از اینکـه در آراستن صورتم چنان مشغول شـوم که از اصلاح سیرتم باز بمانـم
خـــــدایا♥️
سیرت را تو میبینے وصورت را دیگران
شـــرم دارم از اینکه محبوب دیگـــران باشم و منفور تو
پس خــــــــدایا...♥️
تو خوش صورت وخـوش سیـرتم کـن که اول محبوب تو باشم بعد دیگـران...
آرامش از نگاه من یعنی لایق لبخـند خـــدا بودن....
💫🌹💫🌹💫
خدایا...
دراین وقت اذان🌹🌿
بضاعت من به قدرےست
ڪه نمےدانم🌿🌹
درحق دوستانم چه دعایےڪنم🌿🌹
اما میدانم...
ڪه تو از حال آنان آگاهے🌿🌹
🌹🌿پس بهترینهارابرایشان مقدرڪن🌿🌹
طاعات و عباداتتان قبول حق 🙏
ظهرتان_بخیر 🌸🍃
التماس_دعا 🙏
✍روایت شهید حاج قاسم سلیمانی از حجم کار عظیم روی دوش رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای مد ظله العالی...
🔹نمی دانم چه سودائی به سر داشت...
🔸به دوشش کوله باری از سفر داشت...
🔹قدم در کوچه باغ عشق می زد...
🔸به جان خویش داغ عشق می زد...
🔹چه عشقی عشق مولایش خمینی و
🔸خامنه ای که بوسد تربت سبز حسینی...
🔹به امیدی کز آن گُل کام گیرد...
🔸بگرید تا دلش آرام گیرد...
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#جانم_فدای_رهبرم_خامنه_ای
🔷 به مناسبت ۲۰ مهر روز بزرگداشت لسان الغیب، خواجه حافظ شیرازی
🔹تابستان سال ۶۳ صدا و سیما یک دوره آموزشی گذاشته بود، در آن کلاس ها نوع لباس آوینی برای ما خیلی شاخص بود. ایشان در گرمای تیرماه، اورکت خاکی که بسیجی ها می پوشیدند را به تن داشت و در کلاس هم آن را در نمی آورد. جلسه سوم و چهارم، وقتی به او مقداری نزدیک شدم از ایشان پرسیدم: شما با این اورکت گرمت نیست؟ گفت: نمی خواهم با در آوردن این لباس هم رنگ دیگران شوم.
🔹تنها چیزی که از آن کلاس ها به خاطر دارم، محاسن انبوه، لکنت زبان و اورکت اوست. همچنین یادم هست شخصیتش طوری بود که آدم ها جذبش می شدند. یادم هست بحثی در مورد حافظ و «خلق» اثر هنری بود، با کلمه «خلق» خیلی مشکل داشت و می گفت «خالق» یکی است، یعنی حضرت حق. به او می گفتیم یعنی حافظ «خالق» نیست؟ در جواب می گفت: حافظ واسط بین عالم حقیقت و عالم معاصر زندگی ماست، او چیزی را می بیند، بعد به زبان من و تو ترجمه می کند تا بفهمیم، وگرنه او «خالق» نیست. در عرصه فیلم هم همین است، هنرمند باید به چیزی وصل باشد تا آن چه را پیرامون ما می گذرد، ترجمه کند.
🔹معتقد بود هر چه نگاهت زلال تر باشد، به حقیقت نزدیک تر باشی، در انعکاس و بازتاب آن حقیقت موفق تر هستی. به همین جهت می گفت: نمی توانید بین شخصیت حقیقی یک آدم و زندگی اش و اثرش تفکیک قائل شوید. او از تجربیات زمان جنگش صحبت می کرد و می گفت: من وقتی پای میز تدوین می نشستم، می فهمیدم کدام صدابردار می ترسد، کدام یکی نمی ترسد. می دانستم کدام فیلمبردار متناسب با باورهایش جلو می رود و کدام فیلمبردار آدم جسور و نترسی است و فیلم خوب می گیرد. من می توانستم این ها را تشخیص دهم و تک تک بچه ها را بهتر از خودشان می شناختم.
🔹ایشان عقیده داشت به هیچ وجه نمی تواند کارکردی را که ما دنبالش هستیم داشته باشد، مگر این که خود ما آدم های در این عرصه را تربیت کرده باشیم. لذا ظرف این مدت در دانشکده هنر به عنوان استاد کار کرد. اما ادامه نداد، چون به سرعت دل زده شد. می گفت: درس دادن در دانشکده ها خطرناک است، چون دقیقاً همان چیزی را درس می دهند که غرب از هنر تحلیل کرده است و اگر من بخواهم مخالفت کنم، هر روز باید در دانشکده درگیر باشم. حتی به بچه های دانشجو می گفت: با خیال راحت تقلب کنید و نمره بگیرید، چون آنچه در دانشگاه درس می دهند، به درد شما نمی خورد.
🔹راجع به یک فیلم ساز می گفت: این آدم علیه السلامی نیست و عموما دنبال منافع خودش است و بخش اعظم حرف هایش حقیقت نیست، اما همین مرتضی یک مرتبه راجع به یک فیلم همان کارگردان نقدی می نوشت که آدم برای عزیزترین نزدیکان خود هم نمی نویسد. یادم هست در مورد یکی از همین دسته نقدها به او گفتم: مرتضی آن چه که دیشب به من گفتی با آن چه نوشتی زیاد منطبق نیست. ایشان گفت: بالاخره این آدم یک درصدی از تفکراتش انقلابی است، اگر من او را به تندی نقد کنم، راحت از دست می رود و آن طرفی می شود. باید هوایش را داشته باشیم.
🔸منبع: کتاب «تکرار یک تنهایی (جستارهایی از حیات شهید آوینی)»، خاطره ای از «محمدعلی فارس»