نیمه شعبان است.
ما خوشحالیم.
همه جا را آذین بسته ایم. ایستگاه های صلواتی گذاشته ایم. بساط نورافشانی و چراغ های رنگی و مولودی خوانی مان به راه است. خوشحالیم که هزار و صد و نود سال پیش در چنین روزی وجود مبارکی متولد شده که قرار است منجی جهان بشریت باشد. دوران سیاه پر از ظلم و جور آخر الزمان را به سپیدی اسلام و عدالت روشن کند. مبارزه ریشه داری که از زمان هابیل و قابیل شروع شده را بالاخره به نفع جبهه حق تمام کند و شیطان قسم خورده را به درک واصل کند.
حتی تصور این اتفاقات هم چند کله قند توی قلب هر انسان آزاده ای آب می کند و نیاز هم نیست که حتی مسلمان باشد.
ما خوشحالیم. چون یادآوری تولد چنین کسی هزار ریسه رنگی روشن می کند توی اتفاقات پوچ و سیاه روزمره دنیایمان.
اما امروز داشتم به احساس خود آقا فکر می کردم در سالروز تولدشان.
یعنی ایشان چه حسی دارند از این که هزار و صد و نود سال است در زندان دنیا گیر افتاده اند؟
زندگی کسی که مثل پدری مهربان همه انسانهای دنیا را دوست دارد و برایشان دل می سوزاند و از دیدن زجر و درد و بیماری شان محزون می شود چه طور می گذرد؟
زندگی کسی که قدرت دارد همه تلخی های دنیا را شیرینی کند، همه جنگ ها را دوستی کند، همه تبعیض ها را عدالت کند، همه بیماری ها را صحت کند، همه فقرها را مکنت کند و .... اما به شرطی که مردم دنیا خودشان بخواهند، چه طور می گذرد؟
یک بار دیگر همه چیز را کنار هم ببینیم. او مردم دنیا را دوست دارد. خیلی هم دوست دارد. بیشتر از یک پدر مهربان، از دیدن رنج بچه هایش ناراحت می شود، حرص می خورد. آتش می گیرد....می تواند همه مشکلاتشان را حل کند. می تواند آنها را نجات بدهد. اما خدا اجازه اش را نمی دهد... می گوید تا خودشان نیایند سراغت... تا خودشان نخواهند... نمی شود.
و مردم درحالیکه در دریای مشکلات غرق می شوند، در جنگ ها کشته می شوند، در فقر دست و پا می زنند و .... دو دسته اند. یا او را نمی شناسند و یا اگر هم می شناسند فقط هر سال تولدش را جشن می گیرند و شیرینی می دهند و شیرینی می خورند و تمام...
البته که همین خوشحالی مردم هم شاید لبخندی روی لب های آقا بنشاند و خدا را شکر کند از شادی شان.
اما کی می رسد روز نیمه شعبانی که او هم خوشحال باشد، بخندد، از خوشحالی ما... از خوشحالی همه مردم دنیا...
و ما در حالی که دورش را گرفته ایم فشفشه هایمان را روشن کنیم و همه با هم بگوییم:
چه مبارک است بودنت! چه مبارک بوده تولدت!
شاید هم همه حرفهایمان را خلاصه کنیم و بگوییم: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ!
مَتَى تَرَانَا وَ نَرَاکَ وَ قَدْ نَشَرْتَ لِوَاءَ النَّصْرِ تُرَى أَ تَرَانَا نَحُفُّ بِکَ وَ أَنْتَ تَؤُمُّ الْمَلَأَ وَ قَدْ مَلَأْتَ الْأَرْضَ عَدْلاً وَ أَذَقْتَ أَعْدَاءَکَ هَوَاناً وَ عِقَاباً وَ أَبَرْتَ الْعُتَاةَ وَ جَحَدَةَ الْحَقِّ وَ قَطَعْتَ دَابِرَ الْمُتَکَبِّرِینَ وَ اجْتَثَثْتَ أُصُولَ الظَّالِمِینَ، وَ نَحْنُ نَقُولُ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
#دیمزن
دنیای یک مادر زائر نویسنده
https://eitaa.com/dimzan
۵ اسفند ۱۴۰۲
بیایید امروز به این امید شادی کنیم که خوشحالی مان حلقه ای کوچک از زنجیره خوشحالی شیعیان باشد و این انبوه خوشحالی شیعیان، لبخند روی لبان آقایمان بنشاند. 🥰😊
دیمزن
دنیای یک مادر زائر نویسنده
https://eitaa.com/dimzan
۵ اسفند ۱۴۰۲
۵ اسفند ۱۴۰۲
۵ اسفند ۱۴۰۲
۵ اسفند ۱۴۰۲
ببینید حیف نیست از اینا نیاد رو سنگ قبرمون؟
چیه اون سنگ سیاهای معمولی؟
#اصلنم_حسود_نیستم
۵ اسفند ۱۴۰۲
بعد هم رفتم یه جشن تکلیف امام زمانی خوشمزه
چند تا از دوستای خیلی خوبم بودند که من با دیدنشون یاد امام زمان می افتم😅
#نصیبتون_باد_از_این_دوستان
#الهی_بیام_جشن_تکلیف_دختراتون😅
#دیندار_و_یار_امام_زمان_باشند_همه_بچه_هامون
۵ اسفند ۱۴۰۲
بعد رفتیم مسیر حرم تا جمکران که شده بود پر از موکب و پیاده روندگان عاشق ...
#خیلی_صحنه_آشنایی_بود
۵ اسفند ۱۴۰۲
۵ اسفند ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درسته فضا خیلی شبیه مسیر اربعین بود.
ولی از نوع شادش😂😂
۵ اسفند ۱۴۰۲
اینجا هم موکب حاج محمود اینا بود.😊
همین قدر مفصل و شلوغ.
حاج محمود کیه؟
ان شالله سفرنامه حج چاپ بشه کامل باهاش آشنا می شین.😊
ممنون از اقای آزادگان که موقعیت موکب حضرت معصومه رو برام فرستاد.
خیلی خوش گذشت به بچه ها.
تازه یه چیزی!
اون دوستای امام زمانی مو دوباره اتفاقی اینجا هم دیدم!😅
باور کنید قم شهر کوچیکی هم نیست آخه....
۵ اسفند ۱۴۰۲