eitaa logo
دیمزن
1.8هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
390 ویدیو
14 فایل
دنیای یک مادر زائر نویسنده
مشاهده در ایتا
دانلود
یک شنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۲ https://eitaa.com/dimzan
حوالی سه بامداد است. از ابتدای شب، جمعیت دور بیت کم که نه بلکه زیادتر هم شده. نسبت به شب اولی که مکه بودیم بی تعارف جمعیت شش هفت برابر است. طواف دوم مان که تمام می شود، نرگس می گوید برویم مستجار. با حاج نگارگر و عروس حاج آقا ریسه می شویم پشتش. طوافها را تکی می آییم. ولی امشب قسمت بوده که اتاق ۴۰۴ ای ها باهم دور خدا بچرخند. مستجار را شب اول رفته بودم. یعنی آنقدر خلوت بود که نمی شد نرفت. پناه برده بودم به دیواری که اسمش را محل پناه گذاشته بودند. ترجمه فارسی مستجار می شود "پناه گاه". جان می دهد بروی بچسبی به دیوار و دعای مجیر بخوانی و فرازهای "از آتش نجاتم بده ای پناه دهنده" را فریاد بزنی. ولی آن شب من ترجیح دادم حرف های درگوشی ام با خدا را تند و تند بگویم. نه فریادزنان و نه آهسته. انگار که واقعا دارم با کسی که آنجا نشسته حرف می زنم. امشب ولی فرق دارد. پرده کعبه را بالا برده اند و جمعیت هم بیشتر است. خوبی اش این است که می شود صورت بگذارم روی سنگ هایی که برای فاطمه بنت اسد از هم شکافته اند و متبرک بشوم به معجزه و بدی اش هم این است که نمی توانم درگوشی‌هایم را بلند بگویم و نترسم از این که بقیه نشنوندش. چقدر اریب و زیگزاگ می‌رویم تا به مستجار می‌رسیم. چند ردیف زن و مرد رنگ به رنگ با زبان‌ها و ملیت‌های مختلف در نوبت پناهندگی‌اند! می‌ایستم تا نوبتم شود. کم‌کم توجهم به نجواها جلب می‌شود. به حرفهای درگوشی بقیه که نه فریاد است و نه پچ‌پچ. انگار که با کسی که رو‌به‌رویشان است حرف می‌زنند. چشم هایم را می بندم. چقدر نجوا می‌شنوم. به عربی به آفریقایی، به مالایی، به اندونزیایی، به فارسی... اشک از گوشه چشم‌هایم شره می‌کند. نجواها توی سرم باهم قاطی می‌شوند. یعنی تک‌تک این حرفها را می‌شنوی و رسیدگی می‌کنی؟ چشمهایم را باز می‌کنم. پسر جوان آفریقایی جلویی‌ام خودش را انداخته روی مستجار. شیب دیواره پایینی کعبه طوری است که اگر کسی بخواهد خودش را به دیوار بچسباند همه وزنش روی دیوار می‌افتد. انگار که واقعا توی بغل کسی افتاده باشی. حالش حال وصال است. دوربین را روشن می‌کنم که فیلم بگیرم. زن چینی کناری بلند می شود و جا باز می شود. بی‌اختیار با دوربین روشن خودم را بین آدم‌های رنگارنگ جا می‌دهم. نجواهایشان توی گوشم می‌پیچد. من هم می‌خواهم چیزی بگویم ولی انگار همه نجواهای اینها همان حرفهای دل من است. در سکوت گوش می‌دهم به حرفها و گریه‌هایشان. به هق‌هق ها و نفس‌زدن‌های از سر خوشحالی‌شان. یقین دارم که هیچ کدام گم نمی‌شوند. قاطی نمی‌شوند، بدون رسیدگی نمی‌مانند. بلندشدنی زیرلب می گویم: یا صاحب کل نجوی.
با یک پا و دو عصا دور خانه ات میگشت ... یک شنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۲ https://eitaa.com/dimzan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر جا که دری بود به شب دربندند الا در دوست را که شب باز کنند یک شنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۲ https://eitaa.com/dimzan
جلسه های خوشمزه کاروان یک شنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۲ https://eitaa.com/dimzan
میگم حتمااا تا جوونید بیاین حج پیرشید هزینه هاتون میره بالا اگر بخواین برای یه طواف از این ماشینا بگیرید باید هفتصد هشتصد هزار تومن بدید یک شنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۲ https://eitaa.com/dimzan
در مسیر اتوبوس ها تا حرم دستفروش ها بازاری دارند برای خودشان دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۲ https://eitaa.com/dimzan
درباره این برج های عظیم ساعت به وقتش مفصل حرف میزنیم. بهش ابراج الشیطان هم میگن چون در برابر خانه ی خدا قد علم کرده اند. ولی عجالتا روی این کیف ببینید چه اتفاقی افتاده؟ برج های شیطان در مرکز تصویر و توجه هستند و بیت الله الحرام در گوشه تصویر. دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۲ https://eitaa.com/dimzan
علامت هایی که فقط روی پله برقی های مسجد الحرام شاید بشه زد دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۲ https://eitaa.com/dimzan
کجای دنیا " اداره ی درها" داریم ؟ دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۲ https://eitaa.com/dimzan
خیلی ها موقع خداحافظی گفتند گربه دیدی اونجا یاد ما بیفت و جالبه فکر میکردند یه چیز انحصاری دارند میسپارند چون اون قدر عجیبه من حتما یادم خواهد ماند . ولی بزرگواران این درخواست تکراری شده!لطفا به فکر خلاقیت دیگه ای باشید چون من الان هر چی فکر کردم سفارش گربه کیا بودن یادم نیفتاد دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۲ https://eitaa.com/dimzan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ترجمه : عشق و محبت بیت الله را در چشم و دلمان زیاد کن ... آمین دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۲ https://eitaa.com/dimzan
اینجا ملتزم است . بین حمرالاسود و در خانه خدا و روزی صاحب این زمانه خواهد آمد و به این دیوار تکیه خواهد زد و خودش را معرفی خواهد کرد... و از آن لحظه هم و غم و جنگ و فقط و نیرنگ و... رو به کم شدن و نیستی خواهند رفت دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۲ https://eitaa.com/dimzan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با متعالش داشت حرف میزد در مقام ابراهیم دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۲ https://eitaa.com/dimzan
خدایا من دلم میخواهد آن روزها راببینم 😭 انقدر که تصویر ارزوهایم را سنجاق کرده ام به فصل انتهایی این کتاب کاش میشد آرزوهای محتوم را زودتر زندگی کرد. دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۲ https://eitaa.com/dimzan
دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۲ https://eitaa.com/dimzan
یکی روی شانه ی پدر یکی توی بغل مادر دور خدا میگشتند. دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۲ https://eitaa.com/dimzan
نشان کاروان ها روز با روز بزرگتر ک خلافانه تر میشوند !😄🤪 دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۲ https://eitaa.com/dimzan
دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۲ https://eitaa.com/dimzan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دور خانه اش میچرخید و عقایدش را شعار میداد ان طور که دوست داشت آزاد رها بلند رقص کنان دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۲ https://eitaa.com/dimzan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرجا که دری بود به شب دربندند الا در دوست را که شب باز کنند دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۲ https://eitaa.com/dimzan
چادر کردیم و رفتیم تماشا دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۲ https://eitaa.com/dimzan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😊 کاروان ها غار نمیبرند و هرکس خودش بخواد میتونه بیاد بره نصف شب باید رفت که به گرما نخورد دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۲ https://eitaa.com/dimzan