eitaa logo
دین کده
206 دنبال‌کننده
365 عکس
9 ویدیو
9 فایل
دین شامل۴(چهار) بخش است که محوراین کانال است.که عبارتند از: ١.باورها ٢.احکام ٣.اخلاق ۴.حقوق که بصورت برهانی درقالب گفتگویی وداستانی بیان میشود کانال ما Http://Eitaa.Com/din20m
مشاهده در ایتا
دانلود
💚💜❤💖: ✨﷽✨ 👌 داستانک کوتاه:شب یلدا و اسلام مداری شماره:49 ؟ با خانمم بخاطر شب یلدا, رفتیم بازار برای خرید. در بازار به طرف آجیل فروشی رفتیم، وارد آجیل فروشی وارد شدیم,واقعا قیمت ها سر به فلک کشیده بود. به خانمم گفتم:واقعا اسلام گرانفروشی را قبول نداره. زمانه طوری شده که تا مناسبتی آمد همه چیز گران میشه. شب یلدا هم بی نصیب نمانده و جیب مردم خالی می شود. یکی دست روی شانه ام زد گفت:تو که خیلی از اسلام عربی دم می زنی,چکار به رسم ما فارس ها داری؟ چرخیدم وگفتم:ببخشید,مگر مشکل داره؟ گفت:آره,دین شما هر رسمی غیر از رسم خودش را قبول نداره. گفتم:این طور نیست. گفت:بله همین هست که من میگم. گفتم:ببخشید، شما بدتر از مشرکان زمان پیامبر اسلام که نیستید؟ گفت:نه، ما متمدنیم و در آن زمان هم متمدن بودیم . گفتم:پس شما رسوم خوب هم باید داشته باشید؟ گفت:آره، خیلی رسوم خوب داریم، مثلاً :در این شب دید بازدید داریم. گفتم: در اسلام هم ما دید وبازدید داریم وبرای آن ثواب زیادی هم بیان کرده. این را بدان اسلام با این که مشرکان زمان پیامبر، انسانهای بدی بودن، امّا رسومات خوبی هم داشتند واسلام آنها را پذیرفت,مثلا:جنگ نکردن در ماههای حرام ودیگر رسومات خوب که داشتند. امّا با رسومات بد آنها مثل زنده به گور کردن دختران و... مبارزه کرد. و گفتم:پس اسلام موافق سنت‌های خوب است. پس ما مسلمانان هم سنت حسنه دید بازدید که در دین اسلام هست و شب یلدا که انجام می‌شود وسنت های خوب دیگر که با سنت اسلامی موافق است ومخالف اسلام نیست، را انجام می دهیم، امّا اسلام با اسراف وغیبتی اگر در این شب بشود مخالف است، ترک میکنیم. ✅ادامه ادله... 🕌دین کده🕌 ╭─═ঊঈ✨✨ঊঈ═─╮ 🕌 @din20m 👈عضویت ╰─═ঊঈ🍃🍃ঊঈ═─╯
💚💜❤💖: ✨﷽✨ 👌 داستانک کوتاه:خیانت در امانت به واسطه کار حرام. شماره:55 . به دوستم سفارش دادم که از منطقه شان زعفران ناب به قیمت مناسب برایم بیاورد. دوستم هم با تلفن سفارش داد که چندمثقال زعفران ناب از منطقه شان کنار بگذارند,تا آخر هفته خودش به روستایشان شان برود و برای من بیاورد. اما چون دوستمان در آخر هفته نتوانست برود منطقه شان,فروشنده زعفران به دست واسطه ایی داد ,که آن واسطه به دست دوستمان برساند که بعدا دوستمان به دستم برساند. بعد از چند روز منتظر ماندن خبری نشد, از دوستمان پی گیری کردم. او گفت:شرمنده,واسطه ایی که میخواست زعفرانها را بیاورد,زعفرانها را برای خودش برداشته. با حالت تاسف گفتم:چرا؟ دوستم گفت:من هم سوال کردم ,اما واسطه گفته بود که خودش نیاز داشته, و برای خودش برداشته و قیمت هم به فروشنده داده. گفتم:خیلی ناراحتم کرد این اتفاق و این بی مسىولیتی,این دیگه چه رفتاریه؟ دوستم گفت:من هم ماندم دیگه چکار کنم. گفتم:آخه معامله بین من و هم روستایی شما بوده,اما واسطه دخالت کرده. دوستم گفت:حالا به نظرت معامله این جوری درسته؟ گفتم:حالا می رویم خانه حاج آقا,این مسىله را می پرسیم؟ رفتیم خانه حاج آقا ,مسىله وقضیه اتفاق افتاده را مطرح کردیم. حاج آقا گفتن:معامله او باطل است و مشکل داره. گفتم:چرا حاج آقا؟ گفت:چون معامله یا عقد بیع ,بین شما بوده و مالک زعفران . ,و واسطه که این جنس را نیاورده و برای خودش برداشته,معامله اش داخل در معامله شما شده و به این خاطر ,معامله واسطه باطله. دوستم گفت:چه اشکالی دارد حالا پولش را داده به صاحب زعفران. حاج آقا گفتن:دوباره معامله واسطه راصحیح نمیکند. ,برای اینکه این معامله به قصد دوستمان بوده و برای واسطه که نبوده,پس چون مقصود معامله واسطه نبوده معامله واسطه باطله. دوستم گفت: حاج آقا حالا چکار کنیم؟ حاج آقا گفت:باید واسطه, جنس را به صاحب زعفران دوباره برگرداند,که اگر صاحب زعفران خواست,واسطه میتواند معامله جدیدی دیگری کند, و واسطه در این معامله جدید مقصود ومشتری معامله جدید میشود. در این صورت چون که عقد جدیدی هست و مشتری جدیدی, معامله درست و صحیح هست. ویک نکته مهم اخلاقی که اگر هم معامله واسطه درست هم بشود,واسطه برای اینکه خلل در معامله قبل انجام داده,خیانت در امانت کرده وکار حرامی را انجام داده است. 🕌دین کده🕌 ╭─═ঊঈ✨✨ঊঈ═─╮ 🕌 @din20m 👈عضویت ╰─═ঊঈ🍃🍃ঊঈ═─╯
💚💜❤💖: ✨﷽✨ 👌 داستانک کوتاه:ضامن حیا در جامعه شماره:57 . برای رفتن نمایشگاه بین المللی کتاب از دانشگایمان,اتوبوسی دربست کردن,خیلی از دانشجویان هم استقبال کردن,آبدارچی دانشگاه ما عمو حسن هم همراه ما آمد. اتوبوس کنار در ورودی متروی که به طرف نمایشگاه کتاب می رفت,ایستاد . ما پیاده شدیم,رفتیم به طرف مترو,هنگامی که داشتیم می رفتیم به طرف پله های مترو ,سر و صدای بلند شد. سریع خودمان را رساندیم به پایین پله ها. دیدم دختر کشف حجاب کرده داره از پله پایین می آید و عمو حسن که جلو تر از ما رفته بود,پشت سرش داشت حرکت می کرد وبا صدای بلند به او میگوید:چرا کشف حجاب کردی,حجابت را درست کن. دختره هم میگفت:به تو چه,نمیخوام. عمو حسن دارد با تندی دارد میگوید:ما شهید دادیم,که این بشه. گروهی از چند پیرمرد وجوان برای خاتمه دادن این بحث آمدن جلوی عمو حسن. دارن می گویند:حاجی زشته,طاقت کن. عمو حسن گفت:کار من زشته یا کار این دختر؟ عمو حسن دست نکشید,و داد می زد;دختر درست کن,درست کن این وضعت را. جلوی عمو حسن را سد کردن دختر تونست,دور شود. یکی تو جمعیت گفت:هر کس اختیار وضع خودش داره. عمو حسن گفت:اختیار خودش را تو خونشون داره,نه اینجا که مال همه هست. آدم های مسن گفتند:حاجی کوتاه بیا. عمو حسن گفت:اگر این دختره کیفش زدن,به دزد کمک میکنید تا فرار کنه؟ گفتند:کمک که نمی کنیم,جلویش را میگیریم,و اگر دست آدم فضولی بیفتد, کتکش هم می زند. عمو حسن گفت:چرا به دزد کمک نمی کنید. گفتند:مگر ما دزدیم که کمک دزد کنیم. عمو حسن گفت:کشف حجاب هم دزدیدن حیای جامعه هست,باید جلوی این دزدی را بگیریم. گفتند:یعنی بخاطر این کارش بزنیمش. عمو حسن گفت:نه,اما اگر شما همه با هم امر به معروف ونهی از منکر کنید, این رفتار ناپسند در جامعه,این رفتار اصلاح می شود. اگر بی خیال باشیم یا با طرفداری از این گناه بلند شدیم,ما هم شریک جرم میشم. 🕌دین کده🕌 ╭─═ঊঈ✨✨ঊঈ═─╮ 🕌 @din20m 👈عضویت ╰─═ঊঈ🍃🍃ঊঈ═─╯
💚💜❤💖: ✨﷽✨ 👌 داستانک کوتاه:تفاوت پوشش موی زن خارجی با پوشش زن مسلمان. شماره:62 ؟ در ایام شهادت حضرت زهرا علیها السلام در دانشگاه پوسترهای در مورد حجاب پوشش برتر پخش می کردیم. در این هنگام بود که چندی از دختران دانشگاه که قبلا تذکر به آنها در مورد حجابشان داده بودیم و تاثیریی هم روی آنهانداشته بود,جلوی ما را گرفتن,یکی از آنها گفت:چرا رفتار شما دو پهلو هست؟ گفتم:چه طور مگه؟ او گفت:به ما گیر میدید,پوستر علیه وضعیت ما پخش می کنید,حجاب هم اجباری سرتاسر ایران میکنید,اما موقع پخش فیلم,فیلم خارجی هم پخش میکنید,مثلا مشتاقانه فیلم جومونگ برای رضایت مردم پخش میکنید. گفتم:ما به ترویج تفکر اشتباه گیر می دهیم, دوما;پوستر برای کمال زن و به سود شما پخش میکنیم. سوما;اجبار حجاب هم برای ارتقا جامعه انسانی واسلامی و جلوگیری از نفوذ وسو استفاده مخلین این ارتقا هست. چهارما;حساب احکام اسلام را با صدا سیما یکی ندونید,چون گروهی در اینجا ممکن هست کوتاهی های بکنند, وبعدا هم این فیلم خارجی هم همینطور آزاد که نیست,آن هم محدود به پوشش خاصی هست,وگرنه سانسور معنا نداشت در صدا سیما. دختره گفت:فرق موی من با موی دختر خارجی چیه که گیر میدید,اون ببینید بدون اشکاله اما موی من مشکل داره؟ گفتم:شما جایگاهتان ویژه هست و احترام ویژه ایی دارید,چون مسلمانید و قرآن به شما جایگاه ویژه داده و این حکم پوشش هم در راستای این حفط این جایگاست. اما زن کافر این جایگاه را نداره و نگاه به آن در پوشش معمولش اگر بدون قصد شهوت باشد بدون اشکالست,چون جایگاهی که شما دارید او ندارد. دختره گفت:چرا برای زنان خارجی ها در کشور مثل ما مسلمانان محدودیت قاىل هستند؟ گفتم:در جامعه اسلامی, محافظت از فضای سالم جامعه و مصمومیت از گناه باید باشد,آمدن کفار به روش خود در جامعه بدون پوشش زمینه عادی سازی این فرهنگ بی حجابی را می آورد ,که زمینه گناه را فراهم می کند. به این خاطر در جامعه اسلامی منع کرده اند. 🕌دین کده🕌 ╭─═ঊঈ✨✨ঊঈ═─╮ 🕌 @din20m 👈عضویت ╰─═ঊঈ🍃🍃ঊঈ═─╯
💚💜❤💖: ✨﷽✨ 👌 داستانک کوتاه:استفاده از دفترچه دیگران,حلال یا حرام؟ شماره:63 ؟ در یکی از روزهای فصل پاییز که سرما خورده بودم,دفترچه بیمه تامین اجتماعی ام را برداشتم رفتم سر خیابان که بروم درمانگاه تامین اجتماعی پیش دکتر. یکی از دوستانم در مسیر که با پرایدش من را دید,برایم ایستاد ومن سوار پراید شدم. گفت:کجا می روی؟ گفتم:درمانگاه تامین,چون کمی احساس می کنم بیمارم,گفتم تا شدیدتر نشده خود را درمان کنم. دوستم گفت:شرمنده,من دفترچه ندارم,دندانم هم درد میکند,خودت می دونی که هزینه هم بالاست, دفترچه تامین اجتماعیت را امشب بهم می دهی تا امشب برم دندان پزشکی؟ گفتم:شرمنده نمی توانم,چون مرجع ام گفته ضامنم اگر این کار را انجام بدم,و خیانت در امانت هست. گفت:بابا چرا خیانت در امانت هست؟ گفتم:چون شرکت بیمه به اسم من این خدمات را می دهد و راضی نیست کسی دیگه استفاده کند. گفت:بابا کمی راحت باش. گفتم:حتی کافر هم به عهدش سعی میکنه وفادار بمونه,ما که مسلمانیم و در قرآن اوفوا باالعقود هم داریم.یعنی وفا کردن به عهد را دستور داده. گفت:لااقل یک قرص ژلوفن برای دردم بگیر. گفتم:فرق نمیکنه,اون هم همان شد,چون برای من نیست و آن شرکت بیمه متعهد شده خسارت را برای من بدهد. گفت:اگر این طوریه دیگر نباید قرصی که اعضای خانواده گرفتن استفاده کنیم. گفتم:با یک شرط که قبلا ازحاج آقا سوال کرده بودم میشود,اینکه شما دیگه نیاز نداشته باشی و بدون استفاده هست,برای جلوگیری از تلف این داروهای که از داروخانه تامین اجتماعی میگیرید,یا داروی خاص که بیمه تعرفه آن را برای شما قرار داده میتوان استفاده کرد,هر چند که استفاده از دارو های خاص برای شما سود ندارد بلکه ضرر هم دارد و باید به دکتر مراجعه کنید. 🕌دین کده🕌 ╭─═ঊঈ✨✨ঊঈ═─╮ 🕌 @din20m 👈عضویت ╰─═ঊঈ🍃🍃ঊঈ═─╯
💚💜❤💖: ✨﷽✨ 👌 داستانک کوتاه:مراقبت برای طهارت قلب از گناه. شماره:70 ؟ با خانواده رفتیم نمایشگاه گل گیاه,درون این نمایشگاه دوستم با مامانش هم آمده بودن. به هم که رسیدیم,بعد از احوال پرسی,با هم همراه شدیم. من دوستم جلو افتادیم,وخانمم و مامان دوستم پشت سر ما. با هم که درون این نمایشگاه قدم که می زدیم,برگشتیم دیدیم خانما خیلی عقب افتادن. درون یه غرفه هستن دارن با فروشنده دخترخانم, احوال پرسی میکنن. من و دوستم هم برگشتیم به آن غرفه. چهره دوستم را دیدم که بشاش شد. شروع کرد با فروشنده آن غرفه همان دختر خانمه ,گرم احوال پرسی کردن. بعد شروع کرد به خوشمزگی کردن برای اون دختر. تعجب کرده بودم که چه شده. بعد از اینکه از آن غرفه دور شدیم, از دوستم پرسیدم:کی بود که اینقدر گرم گرفتی؟ دوستم گفت:دختر همکار مامانمه. گفتم:طوری گرم گرفته بودی ,انگار نامزدته. گفت:اتفاقا دوست دارم نامزدم بشه. گفتم:یه چیزی بهت بگم بدت نمیاد؟ گفت:این چه حرفیه,ما با هم این حرفا را نداریم. گفتم:این طور گرم گرفتن با نامحرم, نامناسبه. گفت:من منظوری ندارم. گفتم:درسته منظور نداری اما باعث میشه قلب انسان با این جور رفتارها مریض بشه. گفت:یعنی میگی من اینطوریم؟ گفتم:هر انسانی که احتیاط نکنه احتمالش هست. ,برای همین خدا حکم کرده که ما از بعضی رفتارها دوری کنیم,که قلبمان دچار مرض قلبی نشه. گفت:احوال پرسی یعنی مشکل داره؟ گفتم:احوال پرسی معمولی نه,اما شوخی کردن خیلی نامناسبه. 🕌دین کده🕌 ╭─═ঊঈ✨✨ঊঈ═─╮ 🕌 @din20m 👈عضویت ╰─═ঊঈ🍃🍃ঊঈ═─╯
💚💜❤💖: ✨﷽✨ 👌 داستانک کوتاه:خریدن منصفانه وغیر منصفانه شماره:71 . بعد ازظهری داشتم از نانوایی بر می گشتم که یکی از همسایه ها صدایم زد. به طرفش رفتم و گفتم:کارم داشتی؟ گفت:آره تازه اجناسی آوردم,میخواهم کمکم کنی تا پیادش کنم. گفتم:باشه. دیدم کارتون کارتون اجناسه. گفتم:میخوای سوپری باز کنی؟ گفت:نه,مگر حرف بین مردم را نشنیدی که میگن,میخواد این اجناس گران بشه؟میخوام آینده نگری کنم. گفتم:اینکه آینده نگری نیست. گفت:برای چه این رو میگی؟ گفتم:آینده نگری اینکه واقعا آینده ات را بیمه کنه,اما این فرهنگ جمع آوری آذوقه,چند صباحی تامینت میکنه اما بعدش نابود کننده اقتصادت میشه,چونکه باعث کمبود جنس وضرر به هموطنت و گرانی جنس میشه و طمع بعضی از سوداگران بازار میشه,که بعدا دیگر نمی تونی خودت هم جنس بخری. گفت:در این شرایط چه کنیم؟ گفتم:ما مردم در این شرایط ایجاد شده, باید هوای همدیگر رو داشته باشیم,چیز اضافی نگیریم ,که هم کمبود جنس حل بشه و هم طمع طمعکاران باعث گرانی اجناس نشه. این را میگن تامین آینده و آینده نگری. 🕌دین کده🕌 ╭─═ঊঈ✨✨ঊঈ═─╮ 🕌 @din20m 👈عضویت ╰─═ঊঈ🍃🍃ঊঈ═─╯
💚💜❤💖: ✨﷽✨ 👌 داستانک کوتاه:شرکتی هرمی سود حلال یا ضررحرام؟ شماره:75 ؟ رفته بودم بازار تره بار برای خرید میوه,پیش دوست میوه فروشم. یکی از دوستان قدیمی رو اونجا دیدم,با دوست میوه فروشم خیلی گرم, گیر صحبت بود. رفتم پیششون, سلامی کردم,. اون دوستم هم شروع کرد با من هم گرم احوال پرسی کردن. گفتم:خیلی مهربونتر شدی,بگو ببینم چند مدتی پیدات نیست,کجای؟ گفت:سرم شلوغه. گفتم:خیر باشه. گفت:آره خیره,الان قبلی بیای, داشتم میگفتم که; کار تجاری خوبی گیرم اومده. وبه دوست عزیزم میگفتم;بیا سرمایه ات رو تو میوه فروشی معطل نکن. و بیاد پیش خودم تجارات کنه که بعد چند سال بی نیاز از کارحمالی بشه. گفتم:مگه چطوریه کار تجاریت؟ گفت:شرکت تجاری زدن همه چی داره,به شما قیمتی میدن بعد خودت بازار یاب جنست میشی ومفروشی. دوست میوه فروشیم گفت:چه فرقی کرد؟اگر اینجا حمالیه,اونجا هم حمالیه. او گفت:فرقش که برات نگفتم. دوست میوه فروشم گفت:من که فرق ندیدم. او گفت:فرقش در اینکه; ,تو اگر زیر مجموعه بگیری و کسی را معرفی کنی به شرکت برا خرید اجناس شرکت,هر چه قدر خرید کنه ,یه پورسانت که همان سود باشه به تو هم می رسه,و اگر زیر مجموع تو دوباره زیر مجموعه بگیره و اون خرید کنه. دوباره سودی به جیب تو میرسه. گفتم:این نه شرکت هرمی که مال مردم خوره,که ضرر زیادی قبلا به مردم زده بود؟ او با حالت تعجب و کمی ناراحتی گفت:بابا چرا ما باید تا یه چیزی را دیدیم, سریع برچسپ ناجور بزنیم؟ گفتم:ناراحت نشو, فقط سوال کردم,حالا چه شرکتیه؟ گفت:اشکالی نداره,تقصیر منه که زود از کوره در رفتم. شرکته مثل شرکت بازار یابه که در اواىل دانشجویمون با هم براشون سه چهار ماه بازار یابی کردیم, اما تو در اومدی تا به درسات بیشتر برسی. اما من ماندم. ,تا چند ماه پیش این پله ترقی را به من یکی از اقوام بهم پیشنهاد داد. گفتم,تک خوری نکنم دوستام هم از سفره ترقی سهم ببرن. دوست میوه فروش گفت:الان ترقیت کو؟ماشینتو نشان بده. او گفت:خودت بهتر می دونی, دانه را اول آب و خاک و نور داد تا بعدا رشد کند,و درخت بشه تا میوه بده. دوست میوه فروش گفت:می ترسم خاکش شور زار باشه ,میوه که نده, بذر و سرمایه تو دستم رو فاسد کنه. او گفت:دارم جدی حرف میزنم,چرا جدی نمی گیری؟ دوست میوه فروش گفت:من هم جدی گفتم,شرط اول عقل, احتیاطه. و دوست میوه فروش رو به من کرد و گفت :تو آدم خوبی ,چطور گول این معاملات رو خوردی؟ گفتم:بازار یابی که ما می رفتیم با این شرکته فرق می کنه. در بازار یابی شما جایگزین تبلیغات تلوزیونی میشید,با این تفاوت که تبلیغات تو تلوزیون شرکت باید خیلی خر ج کنه برا تبلیغاتش و این تبلیغات همراست با جلوه های هنری, اما شرکت تازه تاسیس و کم بودجه به بازار یابان می ده و از حاشیه سود خود, به مبلغ کالاشون در فروش سودی می دن. اما این مجموعه گیری یک طوری دیگست. او گفت:سود سوده, چه فرقی میکنه. گفتم:اولا تو بازار یابی من فقط پول سود همان جنس که تبلیغش کردم بهم می رسه. اما اون شرکته ,سود خرید های بعدی که من معرفشون بودم و زیر مجموعه های که زیر مجموعه من بودن,بهم می رسه. البته با شرط ماندنم در شرکت و شروط دیگر سود بهم می رسه. بعد هم بگم,ما در بازار یابی جنس را که می فروختیم نمی خریدیم. این شرکته که دوستم میگه هم باید بخری و بفروشی تا خودت سودی کنی, که معلوم نیست چقده و زیر مجموعه بگیری. سود اصلیت را از اینجاست. بعد گفتم:قیمتاش معلومه؟چطوریه؟ گفت:متفاوت از همه جا. گفتم: اگر اومدیم جنس خیلی گرون بود یا بد کیفیت ,که در این صورت باید به کسی دیگه قالب کنیم که تا ضرر نکنیم و اگر هم بفهمد ناراحتی پیش میاد,بدتر از اون, زیر مجموعه هم بگیریم, اون هم خرید کنه و اگه ضرر کنه,به چشم ما می بینه. و دوباره گفتم:ورود به این نوع بازار یابی یعنی کلاه برداری ,چون می دونی این شرکته با این رویکرد کلاه بداری گرانفروشی میکنه ,کار کردن و سود گرفتن از اون شرکته حرامه,چون راه کسب ثروتش, کلاه برداریه و من هم با اون شرکت در کلاه برداری شریک میشم و حروم خوار میشم. وهمه سود های که می گیرم حرومن, چون پول کلاه برداریه از مردمه. دوست تاجرمون گفت:نمی خوای بیای ,چرا بازار خرابی میکنی؟ گفتم:با این ساختار, همان مضرات شرکت هرمی را داره,ومراجع تقلید این نوع معامله رو که در شرکت هرمی شکل میگیره رو جایز نمیدونن,چون ضرر به اقتصاد افراد جامعه می زنه. چون گروهی سر هرم با پول شاخه ها تپل میشن, و بدبختی پای شاخه های پایینه که یا ,سود خیلی ناچیزه,که شاید حروم باشه یا دارایشون به فنا می ره. دوست میوه فروش به اون دوستم گفت:تا دیر نشده در بیا از این منجلاب,تاخدای نکرده نه مال مردم خور بشی ونه یک وقت داریت به فنا بره. دین کده🕌 ╭─═ঊঈ✨✨ঊঈ═─╮ 🕌 @din20m
💚💜❤💖: ✨﷽✨ 👌 داستانک کوتاه:حق الناس در چهارشنبه آخر سال. شماره:79 از در منزل بیرون که اومدم,گروهی از بچه های کوچه را دیدم تا با هم به راه افتادن. بهم که رسیدن گفتم:ها خبریه؟ یکی از بچه ها گفت:مگه نمی دونی امروز برای چهارشنبه باید ترقه بترکونی. از این باید گفتن خیلی خندیدم. بهم گفت:مگه جک تعریف کردم که می خندی؟ گفتم:با این باید گفتنت خنده ام گرفت. گفت:خنده نداره که,چهارشنبه سوری یه سنت دیرینه ایرانیون باستانه. گفتم:مگه ایرانیون باستان گفتن ترقه بترکون. گفت:آتیش که بوده,حالا مدل بروزش ترقه هم داره. گفتم:بر فرضی که این سنت بپذیریم,آیا ایرانیون باستان این سنت را با ترسوندن مردم برگزار می کردن؟ گفت:ترس یعنی چه؟همه میان ترقه بازی. گفتم:پیرمردهای که قلبشون ضعیفه و زنان بادار , میان ترقه بازی؟ گفت:نه این اندازه دیگه. گفتم:تا این اندازه که می گی ,هم نیست. گفت:ما زیر پای کسی نمی ندازیم. گفتم:صدای انفجارش که آسایش مردم رو می گیره را میتونی بگیری. گفت:مگه گوشی که سایلونش کنیم,یه چیزی مگی ها. گفتم:میدونی حق هر انسانی آسایشه,هر کس سلب آرامش کنه حق انسانی رو زیر پا گذاشته,که به اون حق کشی, حق الناس گفته میشه. بالاتر از این ترساندن;اگه یه شخصی ناراحتی قلبی داشته باشه یا زن بارداری ,بخاطر این ترقه بازی ما دچار آسیب بشه,شما از نظر قانونی و شرعی ضامن هستی و محکوم. پس چه بهتره هر مراسمی رو که هست, یه جوری برگزار کنیم که آزار و اذیتی به کسی نرسه. 🕌دین کده🕌 ╭─═ঊঈ✨✨ঊঈ═─╮ 🕌 @din20m 👈عضویت ╰─═ঊঈ🍃🍃ঊঈ═─╯
💚💜❤💖: ✨﷽✨ 👌 داستانک کوتاه:ازدواج نصف دینه یا؟ شماره:82 مازندارم؟ یادم میاد,اردوی دانشجویی که رفته بودیم اصفهان. بعد از دید و بازدید از بعضی از آثار هنری تاریخی,رفتیم اقامتگاه برا استراحت. بعد از رسیدن به اقامتگاه, بچه ها دو تیم فوتبال تشکیل دادن,ما هم جز یکی از تیم ها شدیم. بعد از فوتبال با بچه ها کمی استراحت کردیم وبعد رفتیم به طرف حمام برای آب تنی و شستن عرق ها از بدن. چندتای از بچه ها به ما خرده گرفتن که:خیلی حال و حوصله داریدا. گفتم:دفع ماندن ضرر عرق رو بر بدنم, بهتر می پسندم. یکی از آنها گفت:چه ضرری؟,فردا صبح می رم حموم. گفتم: بوی بد عرق چه کار میکنی؟من که از خودم دور می کنم,تا کسی که پیشم میاد بهتر بتونه تنفس کنه. با کمی خنده گفت:بابا, نسیم بهار. گفتم:تازه, نظافت از ایمانه. با کمی پایین آوردن آبرویش بر چشمش, گفت:با این حساب چرا نماز میخونی؟ با تعجب گفتم:این چه ربطی به نماز داره؟ با کمی لب خنده,گفت:نصف ایمانت با پاکیزگیه و نصف دیگر هم ازدواجه, که تو انجامش دادی, پس2×2=4 ایمانت کامله ,نماز نیاز نداری,اگر بخوانی هم اضافی خوندی. با خنده گفتم:این نتیجه گیریت پر از اشکاله,چونکه اصلا احادیث منظورشان نصفی که تو فرض میکنی نیست. گفت:مگه فرض من چطوریه؟ گفتم:فرضت اینکه دین مثل سیبیه که دو نصف شده,نصفش پاکیزگی یا چیز دیگریه و نصف دیگر ازدواجه,با رسیدن این دو نصف, دین کامل میشه و نیازی به عملی دیگه نداریم برای اکمال دین. گفت:حرفم عین حدیثه. گفتم:النظافه من الایمان, یعنی نظافت از ایمانه ,نه اینکه نصفی از ایمانه. بعدا هم نصف به این معنای شما, معنا نمیشه,چون; تعبیربه "نصف دین" براى ازدواج، امرى عرفى است و براى بیان اهمیت یک مسأله هست. گفت:چه اهمیتی میخواد برسونه؟ گفتم:مواردى که مقدار و کمیّت در روایت مطرح مىشه,مثلا گفته میشه نصف، ناظر به کمیّت نسبىه. مثلاً اگر گفته مىشه که با ازدواج نیمى از ایمان شخص کامل مىشه؛ یعنى در نسبت سنجى بین کسى که ازدواج کرده و آن کس که ازدواج نکرده، شخص ازدواج کرده خیلى راحتتر ه و با خاطرى آسوده، بهتر مىتونه عبادت و وظیفهى خود را انجام بده, چون نیمى از راه را رفته است. اما شخصى که هنوز ازدواج نکرده با مشکلاتى چند در حفظ ایمان و... خود مواجه هست. به این خاطر که دین, ازدواج رو عامل مهمى در رسیدن به کمال دین معرفی کرده. و اهمیتش رو هم در زندگی فردی و اجتماعی, این طور معرفی و جلوه نمایی می کنه. از پیامبر گرامى اسلامى (ص) نقل شده که فرمود: "جوانها، هر کدام توانایى دارید، همسر اختیار کنید؛ زیرا ازدواج چشم را از نامحرم بهتر مىپوشاند و پاکدامنى نیکوترى مىبخشد...".[*] -------------------- * مستدرک ج2,ص531,ح21 🕌دین کده🕌 ╭─═ঊঈ✨✨ঊঈ═─╮ 🕌 @din20m 👈عضویت ╰─═ঊঈ🍃🍃ঊঈ═─╯
💚💜❤💖: ✨﷽✨ 👌 داستانک کوتاه:طبیعت دوستی. شماره:84 ؟ روز طبیعت با دوستان رفتیم کنار دریاچه ایی که در کنارش درختان سرسبز وسایه خنک بود. جا انداختیم,بعضی رفتن طبیعت گردی اطراف,و بعضی دور هم نشستن و شروع کردن به خاطره نقل کردن ,همراه با آن تخمه شکندن. بعد ازظهر که موقع برگشتن رسید, قبلی که برگردیم,یه مشمای(کیسه)زباله برداشتم شروع کردم به جمع کردن زباله های که بچه ها و بعضی مردم ریخته بودن. یکی از بچه ها با لحن تیکه وحالت خنده با صدای به بچه ها گفت:من هنوز مطمىن نیستم فردا چه شغلی انتخاب کنم که تامیین معاش کنه,اما دوستمان انتخاب کرده,مبارک باشه. گفتم:با من بودی؟ گفت:بله. گفتم:چه شغلی؟ گفت:رفتگر خیلی خوبی می شی,از استعداد بالایت مشخصه. همه زدن زیر خنده. گفتم:رفتگر اگر نباشه,تو یه روز می تونی بری تو خیابون,یا اینکه روز طبیعت رو جای کثیف می ری بشینی خوش بگذرونی؟ سرش به علامت پشیمانی پایین آورد,و باقی دوستان هم ساکت شدن. و گفتم:این طبیعت دوستی,و به تعبیر علمی بهداشت محیطه. خدا هم راضی به این کاره. 🕌دین کده🕌 ╭─═ঊঈ✨✨ঊঈ═─╮ 🕌 @din20m 👈عضویت ╰─═ঊঈ🍃🍃ঊঈ═─╯