eitaa logo
دین و رسانه
150 دنبال‌کننده
25 عکس
0 ویدیو
0 فایل
یادداشت‌های شخصی علیرضا قربانی طلبه و مدرس حوزه پژوهشگر دین، فرهنگ و رسانه بازنشر مطالب کانال "دین و رسانه" با ذکر ماخذ و نام نویسنده بلامانع است. راه‌های ارتباطی و کانال‌های من: https://zil.ink/alirezaghorbani
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم
📌پلتفرمِ انسانی یا الهی؟ [نقدی بر فیلم The Platform] خط داستانی پلتفرم بر مجموعه منسجمی از نشانه‌های پررنگ استوار است. نشانه‌هایی که هنرمندانه در قلمرویی میانه‌ی جهان واقعیت و فانتزی جای گرفته‌اند؛ نه آنقدر عینی که از انتقال معانی پیچیده ناتوان شوند و نه آنقدر ذهنی که ارتباط با اکنون را از دست بدهند. غلبه وجه نمادین در شخصیت‌ها نیز رعایت شده است. گویا تعمّدی در کار است تا به جای شخصیت با تیپ مواجه باشیم؛ مثلاً فیلم فقط به مقداری در شخصیت پیرمرد چاقو به دست عمیق می‌شود که بفهمیم او نماد عقلانیت است، نماد بهترین تصمیم در شرایطی که نقشی در به وجود آمدنش نداری. حتی وقتی در طبقه سفلی از خواب بیدار می‌شود، از ابتدا تمام مسیر سی روز را بر اساس قواعد عقلائی-اخلاقی برنامه‌ریزی می‌کند؛ پیش از روز هشتم (شروع آسیب جسمی خود) با وجود گرسنگی شدید به هم‌سلولی‌اش آسیب نمی‌زند و از روز هشتم فقط به مقدار نیاز برای زنده ماندن از بدن او برمی‌دارد. ویژگی دیگر این نشانه‌ها ابهام تعمّدی است. ابهامی که از نام فیلم آغاز می‌شود؛ پلتفرم به معنای تحت‌اللفظی یعنی سکوّ (ارجاع به سکوی غذا) یا به معنای اصطلاحیِ امروزی‌ِ آن. اما بزرگترین ابهام در فیلم، درون‌مایه و تِم آن است. اینکه اساساً پلتفرم به دنبال چیست؟ کنایه به اجتماعی که توزیع منابع محدود ثروت، قدرت و منزلت را به ساختار طبقاتی واگذار کرده، بدون آنکه نگهبانی بر سکو بگمارد؟ کنایه به بیهودگی دستورات اخلاقی با نمایش ناکارآمدی موعظه‌ی زن در مقابل کارآمدی تهدید مرد به ادرار بر روی غذای سکو؟ شاید همه‌ی اینها! اما پلتفرم علاوه بر همه‌ی این دلالت‌ها (که از سنخ فلسفه سیاست و فلسفه اقتصاد است) دلالت‌های عمیق‌تری در حیطه فلسفه اخلاق و بالاتر از آن دارد. از فلسفه اخلاق شروع کنیم. سکانس درخشان چاقو به دست شدن پیرمرد برای بریدن تکه‌گوشتی از بدن مرد را به یاد بیاوریم. مرد، مضطرب و هراسان التماس می‌کند. پیرمرد پاسخی می‌دهد که اتفاقا عقلائی و اخلاقی است. مرد می‌داند که کار تمام است، اما فریاد می‌زند: "اما من تو را مقصر می‌دانم و نه پلتفرم را!. بیننده بین دو منطق قوی به دام می‌افتد؛ منطق هزینه-فایده پیرمرد و منطق ارزش‌های مطلق اخلاقی مرد؛ بازنمایی هنرمندانه پرسشی بنیادین در فلسفه اخلاق. پلتفرم اما دلالت‌ها و کنایه‌های عمیق‌تری هم دارد؛ کنایه به پلتفرم آفرینش و شاید تبرئه انسانِ به جبر گرفتار شده در پلتفرم آفرینش؛ طعنه به حکمت الهی. و از قضا بدون توجه به این دلالت‌ها بخشی از نشانه‌ها بی‌معنا هستند. مثلاً سرآشپزی که به شدت بر کیفیت "تولید" و نقطه آغاز سکّو سختگیر است، اما "توزیع" و تدبیر سکّو را به حال خود رها کرده، بازنمایی نگاه یهودی خدای دست‌بسته (یدالله مغلوله) و "ساعت‌ساز لاهوتی" نیست؟ خدایی بی‌حکمت که جهان را خلق کرده و انسان‌ها را در پلتفرمی ویرانگر به جان هم انداخته و از آنها توقع زیست اخلاقی دارد، فقط با این توجیه که اگر همه خوب بودید، مشکلی نداشتید. (توجیهی که از زبان کارمند سابق سیستم می‌شنویم.) خدایی که ربّ نیست، مدبّر نیست و تدبیرش منحصر به کوک اولیه ساعت است. البته پلتفرم دقیق‌تر از آن است که با حجم انبوهی از نشانه‌های صریح، این لایه از دلالت را هدف بگیرد. کارگردان تنها به بیان کبری می‌پردازد تا مخاطب، خود لذت تطبیق کبری بر مصادیق را تجربه نماید. در نهایت باید دانست که پلتفرم، روایت یک نگاه اجتماعی چپ نیست، بلکه مجموعه درهم‌تنیده‌ای از شبهات اخلاقی و دینی است که ناجوانمردانه در پوشش مفهوم عدالت پنهان شده است. @dinrasaneh
📌پیامِ خاموشِ پیام‌رسان [چرا پروژه‌ی پیام‌رسان ایرانی ناکام است؟] به نظر می‌رسد پیام‌رسان ایرانی، رویایی شیرین ولی دست‌نیافتنی است. ضرورتی که از نان شب برای کشور واجب‌تر است، اما می‌توان مطمئن بود که تا سالها اتفاق مثبتی در این عرصه نخواهد افتاد. اما به چه علت؟ 1⃣ پدیده اثر شبکه‌ای: فرض کنید شما تنها کسی هستید که تلفن دارید. تلفن چه آورده‌ای برای شما خواهد داشت؟ دقیقا هیچ. اما هرچقدر تعداد کاربران تلفن افزایش یابد، فایده آن برای کاربران هم افزایش خواهد یافت. اثر شبکه‌ای(network effect) تأثیری است که یک استفاده کننده از یک کالا یا خدمات، بر ارزش(=کارایی) آن دارد. وقتی اثر شبکه‌ای وجود داشته باشد، ارزش یک محصول یا خدمت به تعداد استفاده کنندگان آن بستگی دارد. به همین دلیل برخلاف بسیاری از بازارها که رقابت پلتفرم‌ها با یکدیگر، به نفع کاربران است، در مورد "بستر ارتباطی" مانند پیام‌رسان نیاز به وحدت پلتفرم وجود دارد. آیا می‌توان فرض کرد که مردم یک کشور از ۵ سیستم تلفن ثابت مختلف استفاده کنند که هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند؟ فرض تعدد پیام‌رسان نیز همین‌گونه است. خصوصا با توجه به اینکه که ارزش شبکه‌ای با تعداد کاربران رابطه خطی ندارد، بلکه به صورت نمایی رشد می‌کند. به همین دلیل وقتی تلگرام فیلتر شد، پیام‌رسان‌های ایرانی در جذب سهم بازارش ناتوان بودند و بخش عمده‌ای از بازار به واتساپ رسید. اما علت تعدد پیام‌رسان‌های داخلی چیست؟ چرا هیچ گروهی حاضر نیست به نفع دیگری کنار بکشد؟ از منافع مالی شخصی افراد که بگذریم، با پدیده تعارض منافع بخش‌های مختلف حاکمیت با یکدیگر مواجهیم. کدام بخش از حاکمیت حاضر است از منافع رسانه‌ای، مالی، سیاسی و امنیتی که پروژه‌ی پیام‌رسان ملی برایش دارد، چشم‌پوشی کند؟ مثلا صداوسیما وقتی می‌تواند (به گمان خود) با پیام‌رسان سروش، به مرجعیت رسانه‌ای در بستر مجازی برسد و ناکامی‌اش در برودکست را جبران نماید، به چه دلیل باید از رقابت کنار بکشد؟ پاسخ ساده است: اگر همه بخواهیم ببَریم، همه با هم می‌بازیم. و البته کسی حاضر به کنار کشیدن نیست، پس همه با هم می‌بازیم. 2⃣ چالش اعتماد به پیام‌رسان: پیام‌رسان ایرانی یک جعبه سیاه است، که هیچ اطلاعات قابل اطمینانی نسبت به آن وجود ندارد، اطلاعاتی از قبیل تیم سرمایه‌گذار، نحوه کسب درآمد (مدل تجاری) و سیاست‌های واقعی حریم خصوصی. مردمی که بارها در تبلیغات ضد تلگرام از هزینه‌های چندهزار میلیارد تومانی پیام‌رسان شنیده‌اند و اینکه گربه برای رضای خدا موش نمی‌گیرد، می‌پذیرند که پیام‌رسانی با وام چند میلیارد تومانی دولت پا گرفته و درآمدی هم ندارد؟ مدل کسب درآمد این پیام‌رسان ناقض حریم خصوصی من است یا خیر؟ و ده‌ها سوال دیگر. نتیجه این پرسش‌های بی‌پاسخ برای کاربر یک ابهام بزرگ است. ابهامی که منجر به بی‌اعتمادی می‌گردد. و مهم‌ترین رکن انتخاب پلتفرم ارتباطی، اعتماد است. ممکن است سوال شود آیا این ابهامات در مورد تلگرام مطرح نیست؟ پس چرا کاربر به آن اعتماد کرده؟ پاسخ در این است که به درست یا به غلط، وجهه بین‌المللی یک پیام‌رسان و جمعیت چندصد میلیونی کاربران آن، سبب می‌شود بسیاری از این سوالات در نظر کاربر ایرانی بی‌اهمیت جلوه کند. بنابراین متاسفانه شاید این سوالات برای تلگرام چالش‌آفرین نباشد، اما برای پیام‌رسان ایرانی حتما چالشی بزرگ است. 3⃣ چالش اعتماد به حاکمیت: به جد یا به مزاح می‌گوید: "پیام‌های من برای تلگرام و افراد پشت پرده آن ارزش چندانی ندارد، اما پیام‌هایم در پیام‌رسان داخلی می‌تواند توسط افرادی درون حاکمیت مورد استفاده علیه من قرار گیرد." مهم نیست این خوش‌بینی به خارج و بدبینی به داخل چقدر منطبق بر واقع است، مهم این است که بر تصمیم افراد موثر است. مقام معظم رهبری در بند ششم از حکم انتصاب اعضای شورای عالی فضای مجازی (به تاریخ ۱۴ شهریور ۹۴) تاکید ویژه‌ای بر "حفظ حریم خصوصی آحاد جامعه" داشتند. آیا این شورای محترم اقدام درخوری در این زمینه انجام داده است؟ اگر چنین است، برای سنجش اثربخشی این اقدامات، بگذارید اینگونه بپرسیم: بزرگواران شورای عالی فضای مجازی! یک ایرانی چقدر به حاکمیت در این مورد اعتماد دارد؟ زیرا همانقدر که "حفظ حریم خصوصی" به عنوان امری عینی اهمیت دارد، "احساس اینکه حریم خصوصی من حفظ می‌شود" به عنوان امری ذهنی نیز حائز اهمیت است. (مشابه دو پدیده "عدالت" و "احساس عدالت") بی‌توجهی به این چالش‌های بنیادین سبب می‌شود که پروژه پیام‌رسان ملی، به نماد ناتوانی و ناکارآمدی ظرفیت‌های ملی در فضای مجازی تبدیل شود، چنانکه پدیده‌هایی همچون خودروی ملی، این میراث نمادین را برای صنعت ملی به جای گذاشتند. @dinrasaneh
📌امتداد مکتوب یا مصوّر انسان؟ [کاوشی در خطایی راهبردی نسبت به توییتر و اینستاگرام] بسیاری از سیاست‌های اشتباه رسانه‌ای مولود درک نادرست از رسانه است. تصمیم حاکمیتی در قبال دو پلتفرم متن‌محور توییتر و عکس‌محور اینستاگرام که به فیلتر کردن اولی و رها کردن دومی انجامید، مثال خوبی برای این مطلب است. در این نوشتار با استفاده از نظریات رسانه، این تصمیم حاکمیتی را واکاوی خواهیم نمود. ◀️ اول: رسانه خودش پیام است "خودِ رسانه پیام است." جمله معروفی از مک‌لوهان در کتاب "برای درک رسانه‌ها" است، برای توضیح این مطلب که فُرم رسانه در شکل‌‌دهی به محتوای پیام بسیار موثر است. او رسانه‌ها را به دو نوع سرد و گرم تقسیم نمود. رسانه‌های گرم رسانه‌هایی هستند که متمرکز بر یک حس می‌باشند. به عنوان مثال رادیو رسانه‌ای گرم است، چون متمرکز بر حس شنوایی است، برخلاف تلویزیون که توانش را بین دو حس بینایی و شنوایی تقسیم می‌کند. رسانه‌های سرد، با درگیر کردن تمام حواس، مخاطب را به انفعال بیشتری می‌کشانند، اما رسانه‌های گرم (همچون کتاب و رادیو) ذهن را به مشارکت فعال سوق می‌دهند و به همین جهت برای انتقال معانی عمیق و انتزاعی مناسب‌ترند. مک‌لوهان در مقاله "رادیو، این طبل قبیله‌ای" ادعا می‌کند رونق تفکر آدولف هیتلر مدیون عصر رادیو است و اساسا مفاهیم انتزاعی قدرتمندی همچون "ملت" تنها از طریق رادیو امکان فراگیری گسترده و عمیق دارد‌. تلویزیون قتلگاه شکوه کلمات است. ◀️ دوم: رسانه چیست؟ امتداد انسان! انسان از لباس فقط توقع پوشش ندارد، بلکه به وسیله آن به دنبال تحقّق بیشتر خود است. لباس می‌تواند به صدها شکل مختلف، خویشتنِ من را جلوه‌گر کند و توسعه‌ی وجود من باشد، به تعبیر دیگر: لباس، پوست توسعه‌یافته‌ی من است. رسانه امری خارج از من نیست، بخشی از وجود من، تحقق من و بسط وجودی من است. چنانکه به وسیله لباس، پوست خود را توسعه می‌دهم، به وسیله رادیو گوشم را توسعه می‌دهم و به وسیله تلویزیون گوش و چشمم را. بنابراین مک‌لوهان رسانه را امتداد انسان می‌داند. انواع جدیدتر رسانه (یعنی شبکه‌های اجتماعی) امتداد کدام بخش از وجود انسان هستند؟ شاید امتداد سیستم عصبی انسان، که سبب می‌شوند من در تک‌تک انسان‌های عالم حضور فعال داشته باشم، از آنها حس بگیرم و به آنها حس بدهم؛ انسان بسط‌یافته در همه‌ی انسان‌ها. ◀️ سوم: تحقق مکتوب یا مصوّر خود؟ نتیجه این دو گزاره که "رسانه امتداد انسان است" و "نوع رسانه بر پیام موثر است" آن است که انتخاب نوع رسانه، نوع تحقق انسان را شکل خواهد داد‌. انسانی که از قاب فاخر کلمات می‌شنود و می‌گوید، و امتداد خود را در کلمات شکل می‌دهد، متفاوت با انسانی خواهد بود که از قاب عکس می‌شنود و می‌گوید و خودش را به شکل مصوّر محقق می‌کند. اما کدامیک از این دو نوع رسانه عالی‌تر و نزدیک‌تر به عالم معناست؟ قطعا کلمات. حتی تصویر وقتی عمق پیدا می‌کند که با کلمات روایت شود. و چه استدلالی بالاتر از اینکه خدای عزوجل تکوین را در قاب کلمات تدوین کرده و عالی‌ترین پیام‌هایش را در قالب قرآن مکتوب فروفرستاده است. وقتی سیاستگذار تصمیم می‌گیرد که پلتفرم عکس‌محور، قاب تحقق افراد جامعه باشد و انسان‌ها خود را در قالب تصاویر روایت کنند، چه بداند و چه نداند، برای سطحی شدن آنها ریل‌گذاری کرده است. مگر تصویر (در مقایسه با کلام) چقدر ظرفیت بیان لایه‌های ناب انسانی را دارد؟ پلتفرم تصویرمحور، مبتذل بودن را به افراد تحمیل می‌کند؛ همان افرادی که در پلتفرمی متن‌محور می‌توانستند جنبه‌های عمیق‌تر وجود خود را بگویند، از دیگران بشنوند و خویشتن خود را در سطحی عالی‌تر بسط و امتداد دهند. چه بخواهیم و چه نخواهیم، پلتفرم ارتباطی نسبت به محتوا خنثی نیست و ویژگی‌های خاص خود را به آن دیکته می‌کند. متاسفانه عمیق‌ترین و تاثیرگذارترین جنبه‌های رسانه، پنهان‌ترین جنبه‌های آن نیز هستند و غفلت از همین نکات است که سبب آسیب‌های جبران ناپذیر فرهنگی می‌شود. @dinrasaneh
📌 گناه‌کاران بی‌گناه [تامّلی در ساختارِ حیاءستیزِ شبکه‌های اجتماعی] 1⃣ پلتفرم رابطه یا ارتباط؟ پلتفرم ارتباطی نسبت به نوع تعامل کاربران خنثی نیست. شبکه‌های اجتماعی (نه پیام‌رسان‌ها) بیش از آنکه بستر ارتباط (communication) کاربران باشند، بستر رابطه (relationship) آنان با یکدیگر هستند و برای این مقصود طراحی شده‌اند. در "ارتباط" تنها پیام منتقل می‌شوند. با تداوم ارتباط و مبتنی بر آن، شکل‌گیری تصور از طرف مقابل و تراکنش‌های متعدد، ارتباط جنبه شخصی‌تری به خود می‌گیرد و با انتقال احساس نیز همراه می‌گردد. در نتیجه‌ی این فرآیند، رابطه به وجود می‌آید. الگوی پیشنهاد محتوا در شبکه‌های اجتماعی (مثلا الگوی گزینش توییت‌ها در تایملاین کاربر) به گونه‌ای است که اولا کاربر با کسانی که تاکنون بیشتر با آنان تعامل داشته، تعامل جدید انجام دهد و ثانیا کسانی بالقوه توان "رابطه‌"یافتن با کاربر را دارند (به دلیل دوست مشترک، علاقه مشترک و غیره) وارد چرخه تعاملی او شوند. لذا این الگو اساسا با هدف ایجاد رابطه و تقویت آن طراحی شده است. به همین دلیل اگر کاربر غیرمشهوری بخواهد بدون ایجاد رابطه با دیگر کاربران، فقط تعدادی پیام منتشر کند، در تایملاین دیگر کاربران قرار نمی‌گیرد و حذف می‌شود. 2⃣ جهان تک‌هویتی؟ نظام‌های اخلاقی، فقهی، تربیتی و خانوادگی دین بر پایه نظام هویتی متمایز مرد و زن (در عین عدم تفاوت ارزشی آن دو) بنا شده است. فرو ریختن این نظام هویتی، سبب می‌گردد بسیاری از آن آموزه‌ها امکان تحقق نیابند. این دوگان هویتی با هنرمندی در معماری سنتی ایرانی مورد توجه قرار گرفته است؛ خانه‌ها اندرونی و بیرونی دارند، حتی کلون درب مرد و زن متفاوت است تا اهل منزل بدانند نامحرم پشت درب است یا خیر. تمایز بنیادین هویت مردانه و زنانه به چیست؟ چه تفاوتی در طراحی دو نقش زن و شوهر لحاظ شده که توجیه‌گر وظایف و حقوق متفاوت آنان است؟ در فرآیند تربیت دختربچه و پسربچه چه "تصور از خویشتن" متفاوتی به ناخودآگاه آن دو می‌دهیم که دختر با ناز خو می‌گیرد و پسر با نیاز؟ لازم نیست به تمام این سوالات پاسخ بدهیم، همین‌که می‌دانیم با دو هویت عمیقا متفاوت مواجهیم که به تمام افکار، احساسات و رفتار این دو جنس، رنگ متمایزی می‌بخشند، کافی است. سوال اینجاست که آیا در جهان مجازی (که همه تحقق انسان امروز در آن رقم می‌خورد) هویت مردانه و زنانه معنایی دارد؟! جهان مجازی تک‌هویتی است و همه چیز برای همه یکسان تعریف شده است. به همین علت، تمام آن نظام‌های تربیتی، اخلاقی و فرهنگی که مبتنی بر تفاوت و تمایز هویتی و نقشی است، در جهان مجازی، غیرعقلائی، بی‌منطق و نشدنی جلوه می‌کند و مفاهیمی مثل اکانت مردانه و زنانه، تعامل (لایک، کامنت و...) مردانه و زنانه کاملا هجوآمیز به نظر می‌رسند. بله ممکن است کاربری از جهان واقعیت، پروتکل‌های ارتباطی شخصی‌ش را به این جهان منتقل کند، مانند آنکه کسی بخواهد در محیط آپارتمان مانند خانه‌های قدیمیِ صاحب اندرونی و بیرونی، حریم فیزیکی محرم و نامحرم ایجاد نماید؛ شدنی است، اما ساختار، برای آن ریل‌گذاری نشده و مانع آن است. 3⃣ دل‌های مرده: بی‌دینیِ معلول ساختار الف-شبکه‌های اجتماعی بستر رابطه هستند و نه ارتباط‌. ب-شبکه‌های اجتماعی بستری تک‌هویتی هستند و تناسبی با هویت مردانه و زنانه ندارند. بنابراین کاربرِ شبکه‌های اجتماعی ناخواسته با دیگران وارد رابطه (به مفهوم دقیق ارتباطی آن یعنی شکل‌گیری تصور و احساس) می‌شود و مجموعه گسترده‌ای از روابط (البته با عمق متفاوت) را برقرار می‌کند، که بخش زیادی از آن با جنس مخالف است. قلب انسان می‌تواند در هجوم این حجم از احساس، همچنان در مواجهه با همسر خود طراوت عاطفی داشته باشد؟ ذهن می‌تواند از مقایسه‌های ناخودآگاهی که شکل می‌گیرد، جلوگیری کند؟ سوالاتی که شاید راحت‌ترین پاسخ به آن، نادیده‌انگاشتن آن باشد. @dinrasaneh