IMG_20201016_131807_102.pdf
1.66M
🔹جزوه دینی دهم انسانی🔹
👈درس چهارم(پنجره ای به روشنایی)
👈سئوالات و نکاتِ فراتر
✍مرادیان🌹🌹
https://eitaa.com/dinvarzi14313
IMG_20201004_190850_642.pdf
866.8K
👈جزوه دینی دهم تجربی
#درس چهارم(آینده روشن)
✍مرادیان🌹🌹
https://eitaa.com/dinvarzi14313
IMG_20201005_000615_989.pdf
581.2K
✍نکات کلیدی دینی دهم تجربی
#درس سوم(معجزه جاویدان)
✍مرادیان🌹🌹
https://eitaa.com/dinvarzi14313
IMG_20200929_200528_647.pdf
2.12M
جزوه جالب دینی یازدهم👉
#درس سوم تجربی ریاضی👉
#درس چهارم انسانی👉
✍مرادیان🌹🌹
https://eitaa.com/dinvarzi14313
هدایت شده از کانال دین و زندگی و فلسفه مرادیان
1_2730165925 (1).pdf
3.11M
ژئوپلتیک تاریخ عاشورا(قسمت اول)
✍شاپور مرادیان استان لرستان
♥️🖤❤️🖤❤️🖤❤️🖤
https://t.me/marefatadini114
هدایت شده از کانال دین و زندگی و فلسفه مرادیان
1_2730697752.pdf
2.3M
ژئوپلتیک تاریخ عاشوراء(قسمت دوم)
✍شاپور مرادیان استان لرستان
❤️🖤❤️🖤❤️🖤❤️🖤
https://t.me/marefatadini114
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ
وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ
عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ
وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ
وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ.
https://eitaa.com/dinvarzi14313
4_6012667237570184705.pdf
2.26M
پی دی اف کتاب مقتل لهوف
نوشته سید بن طاووس رحمت الله علیه؛مقتلی جالب وتکان دهنده
https://eitaa.com/dinvarzi14313
میخواستند عکس یادگاری بگیرند، حاج قاسم از ماشین پیاده شد، یک خانم با حجاب نامناسب خواست عکس بگیرد با او هم عکس گرفت.
گفت: باور نمیکردم با من هم عکس بگیرید از امروز سعی میکنم حجابم را درست کنم...
https://eitaa.com/dinvarzi14313
⛳️🌹تبرک🌹⛳️
به بچه ها گفتم: از روش بپرید که کثیف نشه .
یک پارچه سفید بود پهنش کرده بودند وسط!
لابد مال یکی از همین موکب ها بود که باد آورده بودش این جا.
داشتیم یکی یکی از روی پارچه می پریدیم که یک نفر بدو بدو اومد، دستمان را گرفت و از روی پارچه 👣👣ردمان کرد!
تازه فهمیدیم که پارچه را باد نیاورده ،
مرد عراقی کفنش را زیر پای زائران اباعبدالله علیه السلام پهن کرده بود.
https://eitaa.com/dinvarzi14313
ازدواج به سبک شهدا:
مرا به گوشهای برد و حلقه، گوشواره و گردنبندی طلا را به من نشان داد و نظرم را درباره آنها پرسید. تعجب کرده بودم که این همه پول را از کجا آورده است. پرسیدم: پول این همه طلا را از کجا آوردی؟ خندهای کرد و گفت: مطلا هستند، بدلیاند.
از این که بهروز توانست با این شیوه آبرویمان را حفظ کند خوشحال شدم. از بابت بدلی بودن سرویس به کسی چیزی نگفتم اصلاً از این کارش ناراحت نشدم. چون آن قدر خصلتهای خوب در او سراغ داشتم که طلا و جواهر در مقابل آن هیچ بودند......
سفره عقدمان یک پارچه ملیلهکاری زیبا بود. این سفره، جهیزیه مادرم بود. دو تا شمعدان شیشهای به قیمت 25 تومان و یک آینه معمولی که دور آن آبیرنگ بود، آن هم به قیمت 25 تومان خریدم. مهریهام را فقط یک جلد کلاما... مجید در نظر گرفتم.....
راوی: سوسن ملکیان همسر شهید جعفر(بهروز) شیرسوار-فرمانده گردان ویژه شهدا از لشکر 25 کربلا
https://eitaa.com/dinvarzi14313