دگر از ساقی و جام و می و میخوار مگو
دگر از یار پری چهره و دلدار مگو
دگر از مستی و از باده و لعلِ لب یار
با حریفان هوس باره و طرّار مگو
دگر از غمزۀ آن سرو چمان و لب جو
با رفیقی که ندارد سرِ دیدار مگو
دگر از واعظ و از منبر و آیات و حدیث
که خریدار ندارد، سرِ بازار مگو
دگر از پند حکیمانۀ آن زاهد و شیخ
با همه حکمت و گنجینۀ اسرار مگو
دگر از محفل یاران و دم و بوس و کنار
با جوانی که ندارد هدف و کار مگو
دگر از باور آن مرد طریق و ره عشق
با عزیزی که شده منطقش انکار مگو
دگر از دایرۀ چرخ کبود قسمت
دم به دم از ستم چرخ نگونبار مگو
دگر از جور زمان و گذر عمر منال
وز جهان گذران ، پند به تکرار مگو
دگر از اینهمه نامردمی و ظلم و فساد
با دل خون شده از جور ستمکار مگو
#آصف
🕍#دیوانکده..... ⬇️⬇️
⚜️ https://eitaa.com/divankadeadabfarsi