هدایت شده از مشاوره مذهبی مجتمع آموزشی رفاه
👨👧👦 #پندهای_جاودانی
💠 داستان لبیب عابد
در کتاب «فرج بعد الشدة» از«لبیب عابد» نقل شده است:
در ایام جوانی، روزی در خانهام ماری دیدم که به سوراخی داخل میشد فورا به دنبالش دویدم و دم او را گرفته و بیرون کشیدم. ناگهان مار دور خود چرخید و دست مرا نیش زد. پس از مدتی دستم از کار افتاد و فلج شد. به مرور ایام دست دیگر و پس از چندی پاهایم فلج گردید. طولی نکشید که هردو چشمم نابینا و زبانم گنگ گردید. مدتی بدین حال بودم و مرا روی تختی خوابانیده بودند. فقط از کل اعضای بدن، گوشم مقداری شنوایی داشت.
دیگر توان انجام هیچ کاری را نداشتم. هر حرف زشت وناگواری را میشنیدم، اما قدرت پاسخگویی نداشتم. چه بسیار اوقاتی که تشنه بسر میبردم ولی کسی به من آب نمی رسانید و چه لحظاتی که سیراب بودم و به زور در گلویم آب میریختند. همچنین بسیار مواقعی بودکه گرسنه بودم وکسی طعامی به من نمی رسانید. و بسا ایامی بود که سیر بودم و به جبر غذا میخوردم.
چند سالی بدین منوال گذشت. تا اینکه روزی زنی نزد همسرم آمد و احوال مرا پرسید. همسرم گفت: «احوال بسیار بدی دارد. نه خوب میشود که راحت گردد و نه میمیرد که ما از دست او راحت شویم. »
سپس سخنانی گفت که دانستم از زندگی با من به تنگ آمده است و راحتی خود را در مرگ من مییابد.
با آگاهی از این ماجرا بی نهایت دلشکسته شدم و با اخلاص تمام و بیچارگی و درماندگی و با خضوع و خشوع زیادی در اندرون دل باخدای خود به مناجات پرداختم و نجات خود را به موت و یا حیات از او خواستم. پس در آن لحظه فوراً ضرباتی به تمام اعضای من وارد آمد و درد شدیدی عارض من گردید و مدتی بعد به خواب رفتم.
چون شب سپری شد و از خواب بیدار شدم، دستم را روی سینهام دیدم. در حالی که یک سال دستم روی زمین افتاده بود و اصلاً حرکتی نداشت. بسیار تعجب کردم که چه شده است. در دلم خطور کرد که دستم را حرکت دهم. دستم را بلند کرده و دوباره روی سینهام گذاشتم.
دست دیگرم را حرکت دادم و همینطور پاهایم را امتحان نمودم. بالاخره از جای خود بلند شدم و از تخت به زیر آمدم و داخل حیاط شدم.
پس از یک سال ستارههای آسمان را مشاهده کردم. نزدیک بود که از شادی قالب تهی کنم و بی اختیار زبانم به این کلمه گویا گشت که: «یا قدیم الإحسان، لک الحمد» ای کسی که احسان تو دیرینه است، ستایش برای تو است. »[۱]
۱- گناهان کبیره، جلد اول، صفحه۹۲
📚 داستانهای شهید دستغیب (اخلاق و احکام) - صفحه ۴۷۹
┈••┈•••°🦋°🌹°🦋°•••┈••┈
🌺وَآتَاكُمْ مِنْ كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ ۚ وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا ۗ إِنَّ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ
🖋خدا هرچه معمولاً لازم دارید، در اختیارتان گذاشته است. اگر بخواهید نعمتهای خدا را بشمارید، نمیتوانید یکییکیشان را بشمارید! با اینحال، انسان نوعاً خیلی بدکار و ناشکر است!
ترجمه: علی ملکی
📖 سوره ابراهیم آیه ۳۴
✨دعاى حضرت فاطمه عليها السّلام در تعقيب نماز عصر:
🌸اِلهی اَصلِح لی دینی، الّذی هُوَ عِصمَةُ اَمری، وَ اَصلِح لی دُنیایَ الّتی فیها مَعاشی، وَ اَصلِح لی آخرتیَ الّتی الَیها مَعادی، وَاجعَلِ الحَیاةَ زیادهً لی مِن کلّ خَیرٍ، وَ اجعَلِ الموتَ راحَهً لی مِن کُلّ شرًّ؛
🖋خداوندا! دینم را اصلاح کن که نگهدار کار من است، دنیای مرا اصلاح کن که خانه ی تلاش و معاش من است، آخرتم را اصلاح کن که بازگشتم به سوی آن است، زندگی مرا سبب زیادی هر خیر، و مرگ مرا مایه ی راحتی از هر شّر قرار بده.
📚 الصحیفة الفاطمیه، ص ۵۶
📜شرح حدیث
🔗 https://b2n.ir/q53566
🌻مشاوره مذهبی مجتمع آموزشی رفاه🌻
@tasnimehagh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥بیانات روشنگرانه استاد عالی در حسینیه امام خمینی(ره) در نقد پروژه #حجابستیزی
🔹در این سخنرانی، بخشی از محتوای سست کتاب #محمدرضا_زائری مورد نقد علنی قرار گرفت.
✍روزنه
🔻رفقای گرمابه و گلستان زائری به شدت از این سخنان برآشفته شدهاند و به جوسازی علیه استاد عالی مشغولاند!
▫️رصد این گفتوشنودها در بازشناسی شبکه حامیان پروژه حجابستیزی در تهران و قم، بسیار راهگشاست!
🔻عجیب آنکه برخی از همین حجابستیزان، همیشه و همچنان از مواهب حاکمیتی (از قبیل پست و #پروژههای_یواشکی و....) برخوردارند بلکه #جذب شوند!
▫️این نحو تلقی غلط از جذب (تلف کردن سرمایههای مادی و معنوی بیت المال به پای تکمیل کنندگان پازل دشمن داخلی=خواه دانسته یا نادانسته با پروژه دشمن همراه شده باشند) نه تنها به جذب نمیانجامد، بلکه هر روز این جماعت بلندآوازه و میانتهی را #جریتر خواهد کرد!
نمونه اگر بخواهید، فراوان است؛ از همین #حسین_دهباشی و #زائری و #حسام_مظاهری گرفته تا #محقق_داماد و نقویان و دیگران!
هدایت شده از مشاوره مذهبی مجتمع آموزشی رفاه
👨👧👦 #پندهای_جاودانی
💠 مسافر آمریکا
آخرین روزهای سال ۱۹۴۸ میلادی بود. کشتی بزرگ مسافربری از بندر اسکندریه ی مصر عازم آمریکا بود. سید قطب [۱] آخرین مسافری بود که چمدان به دست وارد عرشه ی کشتی شد. صدای سوت کشتی در فضای بندر پیچید. ملوانان در تکاپو بودند. مسافران روی عرشه ایستادند. بدرقه کنندگان در اسکله جمع شده بودند. کشتی آرام آرام از بندر فاصله گرفت. سید قطب به اتاق نرفت. روی عرشه ایستاد. محو دریای باعظمت شده بود. خورشید به آرامی در دل دریای مدیترانه فرو رفت. غروب دریا زیبا و شگفت انگیز بود. به فکر فرو رفت. تسخیر دریا برای انسانها و امکان حرکت کشتیها روی آب یکی از نعمتهای بزرگ خدا بود. با تاریک شدن هوا مسافرانی که روی عرشه بودند به اتاق هایشان رفتند. سید قطب هنوز ایستاده بود و با دیدن این پدیدههای شگفت ایمان و اطمینانش را به خداوند مستحکم تر می کرد.
چمدانش را برداشت. به اتاقش رفت. تصمیمش را گرفته بود. میخواست دو سالی که در آمریکا میماند به اصول اسلام پایبند باشد و به تبلیغ آن بپردازد. وارد اتاق شد. چمدان را گوشه ای گذاشت. اتاق ساده بود. با تختی کوچک و پنجره ای دایره ای شکل که از پشت شیشه ی ضخیم آن میشد دریا را دید. کنار تخت، کمدی چوبی بود و آینه ای که به دیوار زده بودند. در همین موقع در اتاق به صدا درآمد. در را باز کرد. از دیدن منظره ی مقابل رویش حیرت زده شد. زنی جوان، زیبا و بلندقامت با لباسهای نیمه عریان . زن با زبان انگلیسی شروع به صحبت کرد. از لحن صدایش معلوم بود مست است.
- سرورم اجازه میدهید امشب مهمانتان باشم!
سید میان چارچوب درایستاد و قاطعانه گفت:
- عذر میخواهم. اتاق یک تخت دارد آن هم یک نفره است!
زن جوان که میخواست با زور وارد اتاق شود ادامه داد:
- بسیاری اوقات یک تخت برای دو نفر کافی است! خواهش میکنم کنار بروید من وارد شوم!
سید قطب در برابر بی شرمی و تلاش زن برای ورود اجباری مجبور شد در اتاق را به رویش فشار دهد. زن افتاد. صدای افتادنش را روی کف چوبی راهرو شنید. در را قفل کرد. برگشت و روی تخت نشست. دست هایش را روی صورتش گذاشت. میلرزید. میخواست در غربت پایبند به اسلام باشد و خدا چه زود به وسیله ی این زن بیگانه او را امتحان کرد.
صبح روز بعد سید به عرشه ی کشتی رفت. جمعه بود و او خود را سرشار از نیروی ایمان میدید. مبلّغی مسیحی عده ای از مسلمانان را دور خود جمع کرده بود و آیین مسیحیت را تبلیغ میکرد. خورشید به میان آسمان نزدیک میشد. احساسات دینی سید با دیدن مبلّغ مسیحی به جوش آمد. فکری به خاطرش رسید. به اتاق ناخدای کشتی رفت. اجازه گرفت و وارد شد.
- سلام
ناخدا در همان حال که سکّان را در دست گرفته بود پرسید:
- کاری داشتید؟
- اگر اجازه دهید میخواهم نماز جمعه در عرشه ی کشتی برای مسلمانان اقامه کنم.
- شما در انجام فرایض دینی خودتان آزادید. فکر نمی کنم برای اقامه ی یک امر دینی نیازی به اجازه ی من باشد.
سید قطب به سراغ جمعی رفت که اطراف کشیش مسیحی بودند. همه از مسلمانان عرب بودند. موضوع نماز جمعه را به آنان گفت. آنها پذیرفتند. وضو گرفتند و صفوف نماز را روی عرشه ی کشتی تشکیل دادند. این مساله موجب تعجب سایر مسافران شد. آنها به عنوان تفریح به تماشا ایستادند. سید قطب امامت نمازگزاران را بر عهده گرفت و به خواندن خطبه پرداخت.
بعد از نماز زنی مسیحی که اهل یوگسلاوی بود پیش او رفت وگفت:
- سخنرانی و قرآن خواندنتان مرا به شدت تحت تأثیر قرار داد!
کشتی همچنان به راه خود ادامه میداد. سرانجام به تنگه ی جبل الطارق رسید. یک سو اروپا بود و سوی دیگر آفریقا. قرنها پیش مسلمانان با عبور از این تنگه اسلام را به اروپا بردند. و حال سید قطب سوار بر کشتی با عبور از تنگه ی جبل الطارق وارد اقیانوس
اطلس میشد تا به آمریکا برود. شبی آرام و مهتابی بود. نسیم میوزید و ماه در سکوتی شاعرانه به دیدار ستارهها میرفت. [۲]
[۱- سید قطب ابراهیم حسین شاذلى (۱۳۲۴-۱۳۸۶ق)، نویسنده، نظریه پرداز، ادیب، شاعر، از اندیشوران و دعوتگران و مدافعان بزرگ عرصۀ حرکت اسلامى معاصر، مؤلف کتاب في ظلال القرآن
اطلاعات بیشتر: https://b2n.ir/b69158 ]
۲- سید قطب از ولادت تا شهادت، تالیف دکتر صلاح عبدالفتاح الخادی، ترجمه ی جلیل بهرامی نیا، نشر احسان، ص ۲۳۷
📚 سربازان خدا: داستان هایی از امر به معروف و نهی از منکر، مرتضی عبدالوهابی، پژوهشکده باقرالعلوم (ع) صفحه ۱٠٠ (با تلخیص و کمی ویرایش)
┈••┈•••°🦋°🌹°🦋°•••┈••┈
🌺وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَنْ نَفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ ۚ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ ۖ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ ۖ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ
🖋یوسف در کاخ زلیخا زندگی میکرد و زلیخا دنبال رابطۀ نامشروع با او بود! پس در فرصتی مناسب، درهای کاخ را محکم بست و گفت: «بیا که دربس
هدایت شده از مشاوره مذهبی مجتمع آموزشی رفاه
ت در اختیار توام!» یوسف گفت: «پناه بر خدا! خدا اختیاردار من است و من سر سفرۀ او بزرگ شدهام. آخر، بدکارها خوشبخت نمیشوند.»
ترجمه: علی ملکی
📖 سوره یوسف آیه ۲۳
🌸سُليمانُ عليه السلام : إنّ الغالِبَ لِهَواهُ أشَدُّ مِن الّذي يَفتَحُ المَدينَةَ وَحدَهُ .
🖋سليمان عليه السلام : كسى كه بر هوس خود پيروز شود، نيرومندتر از كسى است كه به تنهايى شهرى را فتح كند.
📚 تنبيه الخواطر : ۱/۶٠ - منتخب میزان الحکمة شماره ۱۸۱۶
🌻مشاوره مذهبی مجتمع آموزشی رفاه🌻
@tasnimehagh
هدایت شده از مشاوره مذهبی مجتمع آموزشی رفاه
👨👧👦 #پندهای_جاودانی
💠 راز شیعه ماندن
در مکّه مکّرمه دو خانواده بزرگ شیعه وجود دارد یکی خانواده غنّام و دیگری خانواده حمزه که هر دو خاندان هم مطوّف بودند، یعنی تجهیزات حجاج در سرزمین مقدّس مِنا و عرفات را فراهم میکردند. ارتباط آنان با زائران ایرانی که شیعه بودند بسیار خوب و احترام آمیز بوده است به طوری که تمام مدیر کاروانهای قدیم از حُسن برخورد و صداقت و خدمتگزاری این دو خاندان به زائران خبر میدادند. حجت الاسلام حاج سیّد حسین فقیه امامی تنها یادگار حضرت آیت الله حاج سّید احمد فقیه امامی (ره) نقل کردند: پسر غنّام بزرگ برای ملاقات حضرت آقای میرهندی [۱] در یکی از هتلهای مکّه مکرمه آمده بود. من نیز در آنجا حضور داشتم و شاهد این گفتگو بودم. پسر غنّام گفت: ما دو خانواده بزرگ شیعه در سال دو جلسه بزرگ و مفصّلی برگزار میکنیم: یکی عید غدیر که محفل جشن و سُرور است و دیگری دهه عاشورا که مجلس حزن و ماتم برای اقامه عزای سالار شهیدان حضرت حسین بن علی (علیهما السلام) میباشد و همواره این دو مراسم در بین ما متداول بوده است.
خانواده حمزه با ارتحال بزرگان فامیل ، اول جشن عید غدیر و بعد از چند سال هم مجلس روضه دهه عاشورا را تعطیل کردند. ما خانواده غنّام همه ساله این دو مجلس را با شکوه برگزار میکنیم. خانواده ما الحمدالله همه شیعه مانده اند ، ولی متأسفانه از خانواده حمزه چند نفر اگر چه انگشت شمار به اهل تسنّن گرایش پیدا کرده اند.
این مطلب اهمیت و تأثیر تشکیل مجالس اعیاد و عزاداری را در بین شیعه نشان می دهد.
هر هفته شامل ۱۶۸ ساعت است. شایسته است در هفته ساعاتی را برای شناخت دین و معارف اهل بیت (علیهم السلام) قرار دهیم که این کار با مدیریتِ زمان به آسانی قابل اجرا می باشد تا از برکات دنیوی و اخروی فراوان بهره مند گردیم.
۱- مرحوم حجت الاسلام حاج سید محمود میرهندی (متوفی ۱۳۹۹ ش) ملقب به پدر حج ایران بودند ؛ زیرا ایشان نزدیک صد سفر حج و عمره و توفیقات فراوانی نیز در زیارت عتبات عالیات عراق و مشهد داشتند و در یک کلام رزق زیارتی ایشان وسیع بوده است. (این خود قضیه ای دارد که مجال دیگری می طلبد.)
📚خاطراتی آموزنده و ماندگار - علی رضا مهرپرور - صفحه ۶۲ (همراه با تلخیص و ویرایش)
┈••┈•••°🦋°🌹°🦋°•••┈••┈
🌺... قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ ۗ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ
🖋... بگو: آیا کسانی که معرفت و دانش دارند و کسانی که بی بهره از معرفت و دانش اند، یکسانند؟ فقط خردمندان متذکّر می شوند.
ترجمه: استاد شیخ حسین انصاریان
📖 سوره زمر آیه ۹
🌸رسول الله صلى الله عليه و آله : اُفٍّ لِكُلِّ مُسلمٍ لا يَجعَلُ في كُلِّ جُمعَةٍ يَوما يَتَفَقَّهُ فيهِ أمرَ دِينِهِ و يَسألُ عن دِينِهِ .[قال المجلسيّ رضوان اللّه عليه : المراد بالجمعة الاُسبوع ؛ تسميةً للكلّ باسم الجزء]
🖋پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : اُف بر هر مسلمانى كه هفته اى يك روز را به كار آموختن امور دينى خود و پرسيدن مسائل دينيش اختصاص ندهد. [ أُفّ : اسم فعل است بمعناى خسته و اندوهگينم. (وبگاه المعانی) ]
📚 بحار الأنوار : ۱/۱۷۶/۴۴ - وبگاه کتابخانه احادیث شیعه
🌻مشاوره مذهبی مجتمع آموزشی رفاه🌻
@tasnimehagh
هدایت شده از مشاوره مذهبی مجتمع آموزشی رفاه
👨👧👦 #پندهای_جاودانی
💠 فتنه گر لجباز
آیت الله هاشمی شاهرودی (ره) ریاست اسبق قوه قضائیه درباره فتنه ۸۸ نقل می کردند:
ماههای آخر مسئولیتم [درقوه قضائیه] بود. در مرداد 88 مسئولیت من تمام میشد. یک جلسه آقای [میر حسین] موسوی و آقای هاشمی [رفسنجانی] را به قوه قضائیه دعوت کردیم. آقای موسوی برای تظاهرات اعلامیه داده بود. گفتم: آقا! اینکار را نکنید و از این کار دست بکشید. اگر به نتایج انتخابات اعتراضی دارید، آقا قبول دارند و هیئتی را برای بررسی معین میکنند. گفت: شرط لغو بیانیه این است که به من اجازه بدهند در صدا و سیما صحبت کنم. گفتم: میشود این کار را کرد.
به دفتر آقا زنگ زدم. آقای جلیلی تازه دبیر شورای امنیت شده بود. به ایشان هم زنگ زدم و گفتم که ایشان چنین شرطی دارد. گفتند: ما ترتیب کار را میدهیم. [به دفتر رهبری و دکتر جلیلی] گفتم: باید به صدا و سیما بگویید که زمان بگذارند که ایشان صحبت کند. بعد [به میر حسین موسوی] گفتم: آقایان با شرط شما موافقند، شما هم تظاهرات را لغو کنید.
آنجا پیش ما قول داد این کار را بکند و آنها هم واقعاً حاضر بودند که به ایشان برای صحبت در تلویزیون وقت بدهند، اما از پیش ما که رفت، نمیدانم کدام خنّاسان ذهنش را عوض کردند و کار خودشان را کردند.
📚 مجله پاسدار اسلام، سال ۹۴
📜کانال نشریه عبرتهای عاشوراء در ایتا (با اندکی ویرایش)
@ebratha_ir
┈••┈•••°🦋°🌹°🦋°•••┈••┈
🌺لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِنْ قَبْلُ وَقَلَّبُوا لَكَ الْأُمُورَ حَتَّىٰ جَاءَ الْحَقُّ وَظَهَرَ أَمْرُ اللَّهِ وَهُمْ كَارِهُونَ
🖋(منافقان) پيش از اين دنبال فتنهگرى بودند وكارها را براى تو واژگون جلوه مىدادند، تا آنكه حقّ آمد وامر خدا آشكار شد (وپيروز شديد)، در حالى كه آنان ناراحت بودند.
ترجمه: استاد محسن قرائتی
📖 سوره توبه آیه ۴۸
🌸رسولُ اللّه ِصلی الله علیه و آله : لا تَكرَهُوا الفِتنَةَ في آخِرِ الزمانِ ؛ فإنّها تُبِيرُ المُنافِقينَ .
🖋پيامبر خدا صلی الله علیه و آله : در آخر الزمان فتنه را ناخوش نداشته باشيد؛ زيرا آن فتنه ها منافقان را نابود مى سازد.
📚 میزان الحکمة ، ج ۹، حديث شماره ۱۵۷۴۸
🌻مشاوره مذهبی مجتمع آموزشی رفاه🌻
@tasnimehagh
هدایت شده از مشاوره مذهبی مجتمع آموزشی رفاه
👨👧👦 #پندهای_جاودانی
💠 ساده و دلنشین
یکی از دوستان میگفت: رفته بودم حسینیه ی لشگر برای شرکت در نماز جماعت. اعلام کردند که قرار است بین دو نماز مهدی زین الدین، فرمانده لشگر، سخنرانی کند. من که از این خبر ذوق زده شده بودم، چشم گرداندم ببینم فرمانده بین بچهها هست یا نه، که پیدایش نکردم. البته تا آن روز او را ندیده بودم، اما فکر میکردم اگر در بین بچهها باشد، حتماً از ظاهرش او را خواهم شناخت.
بعد از نماز ظهر، از فرمانده لشگر درخواست شد که برای ایراد سخنرانی تشریف بیاورند. سر من هم مثل سر بقیه به دنبال دیدن فرمانده این طرف و آن طرف میچرخید که دیدم بسیجی ای که کنارم نشسته بود از جا برخاست و رفت ایستاد روبه روی جمعیت. "بسم الله الرحمن الرحیم" را که گفت، یقین کردم که این بسیجی همان فرماندهی است که من فکر میکردم باید با ما تفاوت داشته باشد. حرفهایی هم که زد، مثل خودش ساده و دلنشین بودند. [۱]
۱- راوی: محمد رضا اشعری مقدم
📚 پیک افتخار ۱٠ - مسافر غریب : خاطراتی از سردار شهید مهدی زین الدین - صفحه ۱۷
┈••┈•••°🦋°🌹°🦋°•••┈••┈
🌺يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ۚ ذَٰلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ
🖋اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هر كس از شما كه از دين خود برگردد (به خدا ضررى نمىزند، چون) خداوند در آينده قومى را خواهد آورد كه آنان را دوست دارد و آنان نيز خدا را دوست دارند. آنان نسبت به مؤمنان نرم و فروتن و در برابر كافران سرسخت و قاطعند، در راه خدا جهاد مىكنند و از ملامت هيچ ملامتكنندهاى نمىهراسند. اين فضل خداست كه به هر كه بخواهد (وشايسته ببيند) مىدهد و خداوند وسعتبخش بسيار داناست.
ترجمه: استاد محسن قرائتی
📖 سوره مائده آیه ۵۴
🌸رسول الله صلى الله عليه و آله : مَن تَواضَعَ للّه ِ رَفَعَهُ اللّه ُ ، فهُو في نَفسِهِ ضَعيفٌ وفي أعيُنِ النّاسِ عَظيمٌ ، ومَن تَكبَّرَ وَضَعَهُ اللّه ُ ، فهُو في أعيُنِ النّاسِ صَغيرٌ وفي نَفسِهِ كَبيرٌ ؛ حتّى لَهُو أهوَنُ علَيهِم مِن كَلبٍ أو خِنْزيرٍ . (كنز العمّال : ۵۷۳٠)
🖋پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : هر كه براى خدا فروتنى كند ، خداوند او را بالا برد . پس او در نظر خودش ناچيز باشد و در چشم مردم بزرگ . و هر كه بزرگى فروشد ، خداوند او را پست گرداند . پس او در چم مردم كوچك باشد و در نظر خودش بزرگ ؛ در نظر مردم حتّى از سگ و خوك هم پست تر باشد .
📚 منتخب میزان الحکمة شماره ۱۸۴۱
🌻مشاوره مذهبی مجتمع آموزشی رفاه🌻
@tasnimehagh
هدایت شده از مشاوره مذهبی مجتمع آموزشی رفاه
👨👧👦 #پندهای_جاودانی
💠 تربیت اسلامی
در نجف بودم که مرحوم شیخ عباسعلی اسلامی (بنیانگذار مدارس تعلیمات اسلامی در ایران) به نجف آمدند و قصه ای را تعریف کردند بسیار آموزنده، ایشان فرمودند:
من مسئول مدارس اسلامی هستم، یک نفر غیرمسلمان به من مراجعه کرده و مقداری پول به من داد تا خرج مدرسه کنم. گفتم: مدرسه ما فقط دانش آموز مسلمان میپذیرد. انگیزه شما از کمک به این مدرسه چیست؟
گفت: درست است که من غیرمسلمانم، امّا بچههایی که در همسایگی ما زندگی میکنند و به مدرسه شما میآیند، به قدری با تربیت و مؤدّب هستند که در بچههای من هم اثر گذاشته اند.
📚خاطرات (جلد ۱ و ۲) از زبان حجت الاسلام محسن قرائتی صفحه ۱۹۴
┈••┈•••°🦋°🌹°🦋°•••┈••┈
🌺وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا ۖ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَبِذِي الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينِ وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَىٰ وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا
🖋و خدا را بپرستيد، و چيزى را با او شريك مگردانيد؛ و به پدر و مادر احسان كنيد؛ و درباره خويشاوندان و يتيمان و مستمندان و همسايه خويشاوند و همسايه بيگانه و همنشين و در راهمانده و بردگان خود [نيكى كنيد]، كه خدا كسى را كه متكبر و فخرفروش است دوست نمىدارد.
📖 سوره نساء آیه ۳۶
🌸الإمامُ الصّادقُ عليه السلام : المُسلمُ مَن سَلِمَ الناسُ مِن يَدِهِ و لِسانِهِ ، و المُؤمِنُ مَنِ ائتَمَنَهُ الناسُ على أموالِهِم و أنفُسِهِم .
🖋امام صادق عليه السلام : مسلمان ، كسى است كه مردم از دست و زبان او آسوده باشند و مؤمن ، كسى است كه مردم او را امين مال و جان خود بدانند .
📚 معاني الأخبار : 239/1 - وبگاه کتابخانه احادیث شیعه
🌻مشاوره مذهبی مجتمع آموزشی رفاه🌻
@tasnimehagh
هدایت شده از مشاوره مذهبی مجتمع آموزشی رفاه
👨👧👦 #پندهای_جاودانی
💠 در امتداد جادّه
سال ۱۲۸۵ شمسی بود. زن کنار جاده ی مشهد – گناباد روی تخته سنگی نشسته بود. پسرک دست کوچکش را سایه بان چشمهایش کرد و امتداد جاده را نگاه کرد.
- مادر کی میریم شهر؟
زن لبخندی زد و گفت:
- صبر داشته باش. باید یه درشکه بیاد ما رو سوار کنه.
- اگه نیاد چی؟
- مییاد ولی معطلی داره.
- نمیشه پیاده بریم؟
- نه. میدونی تا گناباد چقدر راهه؟
- چقدر؟
- باید تا شب راه بریم.
پسرک به سمت تک درخت کنارجاده رفت. زن صدایش کرد.
- کجا میری؟ برگرد!
- الان میآم مادر.
پسرک زیر سایه ی درخت نشست و به لانه ی مورچهها خیره شد.
هوا رو به گرمی میرفت. غرق تماشای مورچهها بود که صدای مادرش را شنید.
- محمدتقی بیا!
درشکه ای کنار جاده توقف کرده بود. محمدتقی با خوشحالی به طرف مادرش دوید. هر دو سوار شدند. درشکه به راه افتاد. خورشید به وسط آسمان رسید. تا گناباد راه زیادی در پیش بود. زن به درشکه چی گفت:
- آقا وقت نمازه نگه دار من نماز بخونم.
مرد با بی تفاوتی جواب داد:
- تو این بیابون چه وقت نمازه!
زن اصرار کرد. اما او توجهی نکرد. کمی بعد کنار جاده دار و درختی نمایان شد. زن گفت:
- نگه دار. گفتم میخوام نماز بخونم!
درشکه چی اسب را نگه داشت. برگشت و با اخم گفت:
- من عجله دارم. نمی تونم معطل تو بشم!
زن دست پسرش را گرفت و پیاده شد.
- بفرما راه باز و جاده دراز. خدای ما هم بزرگه!
درشکه دور شد. زن به سمت درختها رفت. کنار جوی آب وضو گرفت. سنگ کوچکی پیدا کرد و مشغول خواندن نماز شد. محمدتقی ترسیده بود. گوشه ی چادر مادرش را چسبید. گریه اش گرفته بود. نماز زن که تمام شد پسرش را نگاه کرد.
- چرا گریه میکنی؟ آروم باش.
- من میترسم. حالا چطوری بریم شهر. درشکه رفت.
- خدای ما هم بزرگه مادر. خودش کمک میکنه.
زن به تنه ی درخت تکیه داد و نشست. ساعتی بعد درشکه ای از راه رسید. فرماندار گناباد عقب درشکه نشسته بود. درشکه چی اشاره کرد. محمدتقی و مادرش نزدیک رفتند. فرماندار پیاده شد و گفت:
- کجا میری خواهر؟
- گناباد!
- بفرما سوار شو.
فرماندار جلو رفت و کنار درشکه چی نشست. درشکه دو اسبه بود و با سرعت حرکت میکرد. نسیم ملایمی صورت محمدتقی را نوازش میکرد. چشمانش را بست و زیر لب آخرین سوره ای را که در مکتب خانه ی خاله خانم حفظ کرده بود خواند:
- بسم الله الرحمن الرحیم. اذا جاء نصرالله والفتح.... [۱]
۱- ملکوتی خاک نشین، سیری در زندگانی حاج شیخ محمدتقی بهلول، سید عباس موسوی مطلق، انتشارات هنارس، ص ۷۱
📚 سربازان خدا: داستان هایی از امر به معروف و نهی از منکر، مرتضی عبدالوهابی، پژوهشکده باقرالعلوم (ع) صفحه ۱٠۵
┈••┈•••°🦋°🌹°🦋°•••┈••┈
🌺وَإِذَا نَادَيْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَلَعِبًا ۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْقِلُونَ
🖋و چون برای نمازْ ندا در می دهید، آن را به مسخره و بازی می گیرند؛ این کار زشتشان به سبب این است که آنان گروهی هستند که [در حقایق و معارف] اندیشه نمی کنند.
ترجمه: استاد شیخ حسین انصاریان
📖 سوره مائده آیه ۵۸
🌸امام حسن عليه السلام : مَن عَبَدَ اللّه َ عَبَّدَ اللّه ُ لَهُ كُلَّ شَى ءٍ
🖋امام حسن عليه السلام :هر كس خدا را بندگى كند ، خداوند همه چيز را بنده او گرداند .
📚 تنبيه الخواطر ، ج ۲ ، ص ۱٠۸ - وبگاه کتابخانه احادیث شیعه
🌻مشاوره مذهبی دبیرستان رفاه🌻
@tasnimehagh
❇️ بسم الله الرحمن الرحیم ❇️
🔴فراخوان جذب اساتید قرآنی🔴
💠 موسسه هاد 💠
با استمداد از خداوند متعال و با هدف تحقق چشم انداز ترسیم شده به جهت محرومیت زدایی قرآن در کل کشور و گسترش فعالیت های قرآنی، تربیتی و فرهنگی، در نظر دارد اساتید قرآنی با تجربه آقا و خانم با شرایط ذیل جذب کند.
🔹شرایط جذب🔹
۱. حافظ قرآن کریم (حفظ حداقل ۵ جزء)
۲. دارای مدارک حفظ یا قرائت قرآن کریم
۳. سابقه تدریس در یکی از رشته های قرآنی
۴. سابقه تبلیغ نوجوان (بصورت حضوری داخل مساجد، مدارس یا تبلیغ فصلی و از طریق فضای مجازی)
۵. آشنایی با فضای مجازی
۶. حداقل ۷ ساعت زمان آزاد در هفته
۷. سن حداقل ۲۰ سال
۸. ساکن شهر مقدس قم
🔹مزایا🔹
۱. پرداخت حق الزحمه به ازای هر ساعت کاری
۲. تامین و تهیه محتوای آموزشی مورد نیاز حین همکاری
۳. برگزاری دوره های مهارت افزایی
🔸۹۰ درصد از فعالیت آموزشی مربیان بصورت مجازی میباشد.
🔸در صورت داشتن شرایط ذکر شده و تمایل به همکاری، لطفا رزومه و سابقه فعالیت های قرآنی خود را به آیدی های زیر ارسال نمایید.
🔻برادران
@Gomname110
🔻خواهران
@a_harati74
#کالای خواب قسطی میخواهید ؟
@paregho_semnan
#تشک #رویال #خوشخواب قسطی میخواهید ؟
@paregho_semnan
#پتو قسطی میخواهید ؟
@paregho_semnan
#تخت #قسطی میخواهید ؟
@paregho_semnan
آدرس :کنار پل امیر کبیر ( تشک پر قو ) 09120976430
#حاجے²⁰'¹
زیارت ِمجازۍمزارمطهر ِ
"شهیدسپهبدحاجقاسمسلیمانے"🖤
https://tour.soleimani.ir/
-گلزارشهداۍکرمان(:
'🔴 مهم و فوری
رأی گیری آنلاین برای انتخاب موثرترین رهبر عربی در سال ۲۰۲۲
سيد حسن نصرالله، آخرین اسم
https://sputnikarabic.ae/20221228/صوّت-للزعيم-العربي-الأكثر-تأثيرا-في-عام-2022--1071700262.html
✅فوری با یک اشاره به این لینک☝🏼 و انتخاب سید حسن نصرالله و تصویب آن✅
اسم جناب سید حسن نصرالله آخرین اسم آمده، حتما رای بدید بعد از رای گزینه تصویت رو بزنید.
تا کنون بالای 50 درصد پیشتاز این نظرسنجی بوده سید حسن نصرالله
✅ @shirmard80
هدایت شده از مشاوره مذهبی مجتمع آموزشی رفاه
👨👧👦 #پندهای_جاودانی
💠 توفیق ویژه
شهید سردار سلیمانی در جمع خبرنگاران خاطره ای را تعریف کرد و به آنان گفت در زمان حیاتش این خاطره را منتشر نکنند. پس از شهادت ایشان یکی از خبرنگاران این خاطره را روایت کرد: مادربزرگوار سردار حاج قاسم سلیمانی که از دنیا رفتند، پس از چند روز با جمعی از خبرنگاران تصمیم گرفتیم برای عرض تسلیت به روستای قنات ملک برویم. با هماهنگی قبلی، روزی که سردار هم در روستا حضور داشتند، عازم شدیم. وقتی رسیدیم ایشان را دیدیم که کنار قبر مادرشان نشسته و فاتحه می خوانند. بعد از سلام و احوال پرسی به ما گفت: من به منزل می روم، شما هم فاتحه بخوانید و بیایید.
بعد از قرائت فاتحه به منزل پدری ایشان رفتیم. برایمان از جایگاه و حرمت مادر صحبت کرد و گفت: این مطلبی را که می گویم جایی منتشر نکنید. همیشه دلم می خواست کف پای مادرم را ببوسم ولی نمی دانم چرا این توفیق نصیبم نمی شد. آخرین بار قبل از مرگ مادرم که این جا آمدم، بالاخره سعادت پیدا کردم و کف پای مادرم را بوسیدم. با خودم فکر می کردم حتماً رفتنی ام که خدا توفیق داد و این حاجتم برآورده شد. سردار در حالی که اشک جاری شده بر گونه هایش را پاک می کرد، گفت: نمی دانستم دیگر این پاهای خسته را نخواهم دید تا فرصت بوسیدن داشته باشم.
📜 پایگاه اطلاع رسانی حوزه
🔗 https://b2n.ir/h97291
┈••┈•••°🦋°🌹°🦋°•••┈••┈
🌺وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَىٰ وَهْنٍ وَ فِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لِي وَ لِوَالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ
🖋و ما به انسان درباره پدر و مادرش سفارش کردیم؛ مادرش او را با ناتوانی روی ناتوانی حمل کرد (به هنگام بارداری هر روز رنج و ناراحتی تازهای را متحمّل میشد)، و دوران شیرخوارگی او در دو سال پایان مییابد؛ (آری به او توصیه کردم) که برای من و برای پدر و مادرت شکر بجا آور که بازگشت (همه شما) به سوی من است!
📖 سوره لقمان آیه ۱۴
🌸قال علی بن الحسین علیه السلام: و أمّا حَقُّ اُمِّكَ فأن تَعلَمَ أنّها حَمَلَتكَ حَيثُ لا يَحتَمِلُ أحَدٌ أحَدا، و أعطَتكَ مِن ثَمَرَةِ قَلبِها ما لا يُعطي أحَدٌ أحَدا ... فإنّكَ لا تُطيقُ شُكرَها إلاّ بِعَونِ اللّهِ و تَوفيقِهِ؛
🖋امام سجاد علیه السلام : و امّا حقّ مادرت بر تو ، اين است كه بدانى او تو را در جايى حمل كرده است كه هيچ كس ديگرى را حمل نمى كند و از ميوه دلش، آن به تو داد كه احدى به ديگرى نمى دهد ... بنابراين، تو جز با كمك و توفيق الهى، از پس قدردانى او بر نمى آيى.
📚 أمالي صدوق، ص۴۵۳، وبگاه حدیث نت
🌻مشاوره مذهبی مجتمع آموزشی رفاه🌻
@tasnimehagh
هدایت شده از مشاوره مذهبی مجتمع آموزشی رفاه
👨👧👦 #پندهای_جاودانی
💠 تبلیغات مسموم
حضرت آیت الله سید محمد حسینی قزوینی مدیر سابق شبکه جهانی ولایت تعریف می کند:
در آن زمان شاید کمتر از بیست سال از انقلاب گذشته بود که روزی آقای «فارس حسون» که مسئولیت جمع کردن کتابهای ضد شیعه را بر عهده داشت به بنده گفت: بررسیهای ما به نتیجه تلخی رسید که این قلب من را به درد میآورد. کتابهای ضد شیعه که ما جمع کردیم اولین آنها توسط «جاحظ» (م ۲۵۵ ق) نوشته شده است. در طول این بیست سال پس از انقلاب، سه برابر قبل از آن علیه شیعه کتاب نوشتهاند. بنده از ایشان پرسیدم: تحلیل شما چیست؟
گفت: این افراد صدها کتاب نوشته بودند مبنی بر اینکه مذهب شیعه ارتباطی به اسلام ندارد؛ بلکه ساخته و پرداخته «عبدالله بن سبأ» یهودی بوده است؛ لذا شیعه کافر و مشرک است. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران معارف و مبانی اعتقادی شیعه در رسانهها به گوش مردم در اقصی نقاط عالم رسید. مردم دیدند در طول ۸٠٠ سال کتاب ها علیه شیعه با رسانههای جمهوری اسلامی ایران کاملاً متفاوت است. بنابراین این افراد به دست و پا افتادند تا علیه شیعه کتابها و دروغهای بیشتری بنویسند.
بنده روزی کنار بیت الله الحرام با چند تن از دانشجویان بحث میکردم. این افراد بحث را به اینجا کشاندند که شنیدیم در جمهوری اسلامی ایران امام خمینی در اذان و اقامه اسم خود را وارد کرده است.(الله أکبر، الله أکبر، خمینی رهبر، اشهد ان لااله الا الله...) بنده گفتم: در یکی از کتب درسی دانشگاه بزرگ مدینه هم این مطلب آمده است. [۱] برادر من! شما دانشجوی دانشگاه أم القری [۲] هستید! اگر این حرف را شترچرانهای بیابان ریاض میزدند ما گلایه نمیکردیم. اما اینکه یک استاد دانشگاه «امام محمد بن سعود» در ریاض آن هم در کتاب درسی مقطع ارشد چنین حرفی میزند جای تأسف است! قضیه اذان در جوامع شیعه چیزی نیست که مخفی باشد. در حال حاضر رسانههای جمهوری اسلامی ایران هر روز اذان به وقت تهران، آنکارا، لندن، لس آنجلس در ماهوارهها پخش میکنند. آیا اصلاً اسمی از امام خمینی در اذانها و اقامهها وجود دارد؟! اینها پیشکش هر سال نزدیک ۹٠ هزار حاجی برای تمتع و ۲٠٠ هزار نفر برای عمره از ایران میآیند. حداقل مشاهده کنید که آیا هیچکدام این افراد در اذان و اقامه آنچه اساتید شما مطرح میکنند بیان می کنند؟!
به تعدادی ایرانیان که از مسجد خارج می شدند گفتم: میتوانم خواهش کنم اذان را از ابتدا برای ما بیان کنید؟! این افراد هم شروع کردند اذان را از ابتدا تا انتها برای ما بیان کردند. بنده سپس به این افراد گفتم: آیا شما خجالت نمیکشید و حیا نمیکنید تهمت به این بزرگی را در کتابهای درسی دانشگاههای خود تدریس میکنید و در ماهوارهها هر روز بیان میکنید؟! دیگر حرفهای شما هم علیه شیعه از همین قماش است!!
همچنین روز دیگری بعد از اذان صبح با تعدادی از این افراد نزدیک حجر اسماعیل بحث میکردیم. ادعا کردند که شما شیعیان بعد از نماز سه مرتبه دستتان را بلند میکنید و میگویید: «خان الامین»، «خان الامین»، «خان الامین»!! یعنی شما شیعیان معتقدید جبرئیل خیانت کرد. خداوند از جبرئیل خواسته بود که وحی را برای امیرالمؤمنین ببرد، اما جبرئیل که خائن بود وحی را برای حضرت محمد (ص) برد!!! بنده چیزی نگفتم و دیدم تعدادی از کاروانهای اهالی مازندران و ساری در حال عبور هستند. از خانمهای کاروان تقاضا کردم اگر امکان دارد لحظهای تأمل کنید. گفتم: زمانی که شما بعد از نماز دستتان را بلند میکنید چه میگویید؟! آنها گفتند ما میگوییم: «الله اکبر»، «الله اکبر»، «الله اکبر»!! بنده رو به این افراد گفتم: آیا خجالت نمیکشید چیزی که امتحان آن به این سادگی است را چنین دروغ میگویید؟! این خانمها از بنده پرسیدند که قضیه چیست؟ من گفتم: این افراد ادعا میکنند که شما بعد از نماز سه مرتبه میگویید: «خان الامین»، «خان الامین»، «خان الامین»!! در همین حال دیدم که این خانم لنگه کفش خود را از کیسه درآورد و خواست به این افراد حملهور شود!! بنده گفتم: خواهرم همین اندازه که شما بر کذب این کار شهادت دادید کافیست، اینجا جای حمله کردن نیست. لذا می بینیم که این افراد همین طور انواع افترائات را بر ضد تشیع به کار میگیرند.
۱- أصول مذهب الشیعة الإمامیة الإثنی عشریة، ناصر بن عبد الله بن علی القفاری، ج ۳، ص ۱۱۵۴
۲- این دانشگاه از دیگر دانشگاههای عربستان برتر است. فارغ التحصیلان آن به عنوان ائمه جمعه، اساتید دانشگاه و مبلغین سطح بالای وهابیت به کارگیری میشوند.
📜خبرگزاری رسمی حوزه (همراه با تلخیص و ویرایش)
🔗 https://b2n.ir/q97180
هدایت شده از مشاوره مذهبی مجتمع آموزشی رفاه
┈••┈•••°🦋°🌹°🦋°•••┈••┈
🌺يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ
🖋آنان تصميم دارند كه نور خدا را با دهانها (و سخنان و افتراها) ى خود خاموش كنند، در حالى كه خداوند كامل كننده نور خويش است، هرچند كافران ناخشنود باشند.
ترجمه: استاد محسن قرائتی
📖 سوره صف آیه ۸
🌸الإمامُ عليٌّ عليه السلام :البُهتانُ على البَريءِ أعظَمُ مِن السَّماءِ .
🖋امام على عليه السلام : بهتان زدن به آدم بي گناه (گناهش) بزرگتر از آسمان است.
📚 بحار الأنوار : ۷۸/۳۱/۹۹
🌻مشاوره مذهبی دبیرستان رفاه🌻
@tasnimehagh
⭕️ مهم مهم مهم
🔻رفقا با تلفن ۱۶۲ تماس بگیرید و از برنامه پاورقی تشکر کنید ضد انقلاب بسیج شده و تماس می گیرد و به برنامه انتقاد فحش و بدوبیراه می گوید . بر اساس میزان تماسها، در مورد ادامه کار یک برنامه تصمیم گیری میشه
لطفا این اطلاعیه را در گروهها و دوستان به اشتراک بگذارید
#السلام_علی_المهدی