هدایت شده از قرارگاه فرهنگی شهرستان رودسر
توجه توجه
اصلاحیه مراسم تشییع وتد فین شهید تازه تفحص شده حجت کاروان واجاری
در روز دوشنبه ۲۴ اردیبهشت ساعت ۹صبح از سپاه رودسر به طرف میدان شهرداری رودسر
املش/شهید پرویز نظریان:
شهادت آگاهانه از ضروریات انقلاب است
◾️شهید «پرویز نظریان» در بخشی از وصیتنامهاش نوشته است: شهادت آگاهانه از ضروریات انقلاب است پس خداوندا مرگی را نصیبم کن که بتوانم هنگام مرگ علیوار فریاد بزنم: فزت و رب الکعبه.
➕ «پرویز نظریان» سال ۱۳۴۶ در روستای سیامرز گوابر املش در خانوادهای آگاه، متقی و با ایمان فرزندی متولد شد که او را پرویز نامیدند.
➕از دوران نوجوانی باهوش و مؤدب بود. در آن دوران به دلیل مداومت پدر و برادران بر حضور در نماز جماعت و مراسم دینی، او نیز به این مجالس راه پیدا کرد.
➕این شهید که دوری همرزمان خود را تحمل نمیکرد برای دفاع از میهن و اسلام عزیز عازم جبهه شد و در منطقه دهلران چیلات در عملیات والفجر ۶ به فیض شهادت نایل گشت و در گلزار شهدای املش به خاک سپرده شد.
➕وی که آگاهانه راه خود را پیدا کرده بود وصیت مینماید: شهادت آگاهانه از ضروریات انقلاب است پس خداوندا مرگی را نصیبم کن که بتوانم هنگام مرگ علیوار فریاد بزنم: فزت و رب الکعبه «به خدای کعبه که رستگار شدم.»
🌹🌹دیارشاهد
🌷رودسر/ پاسدار رشید اسلام
شهید تقی جمالی
فرزند: حاجی خان
ولادت:۱۳۳۶/۶/۱۱
🌹شهادت:۱۳۶۱/۲/۲۵
شهادت: عملیات بیت المقدس/ منطقه عمومی جفیر
محل تدفین: رودسر ،گلزار مطهر شهدای روستای کویه سفلی
🔹فرازی از وصیت نامه شهید تقی جمالی:
🔻امروز صحنه کار و زار است،صحنه امتحان الهی است ما جوانان حزب الله وظیفه داریم به ندای امام خود لبیک بگوییم.
🌹🌹دیارشاهد
شهید یوسف قربانی🌹
شهیدی که دردنیا هیچکس را نداشت و برای آب نامه مینوشت...
محل تولد: زنجان
تاریخ تولد: ۱۳۴۵
تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۱۹
نام عملیات: کربلای۵
منطقه عملیاتی: شلمچه
🔹در ۶ ماهگی پدر، در ۶ سالگی مادر و در ۸ سالگی مادربزرگش و برادرش را در تصادف از دست داد؛
زمانی هم که شهید شد، غریبانه دفنش کردند
چند دقیقه قبل از عملیات، یکی از همرزمان خبرنگارش از او پرسید: آقا یوسف! غواص یعنی چی؟
او پاسخ داد: غواص یعنی مرغابی امام زمان (عج)
نامه برای آب..🌱
همرزم یوسف میگوید: هر روز میدیدم یوسف گوشهای نشسته و نامه مینویسد!
با خودم میگفتم یوسف که کسی را ندارد برای چه کسی نامه مینویسد؟ آن هم هر روز.
یک روز گفتم یوسف جان برای کی نامه مینویسی؟ نامهات را پست نمیکنی؟
دست مرا گرفت، قدمزنان کنار ساحل اروند بُرد، نامه را از جیبش درآورد، و داخل آب انداخت! چشمانش پر از اشک شد و آرام گفت: من برای آب نامه مینویسم، کسی را ندارم که...
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات