eitaa logo
دوبیتی های روضه ای
1.4هزار دنبال‌کننده
380 عکس
5 ویدیو
3 فایل
🔹ابیات ناب دهه محرم. فاطمیه. مناسبت ها 🔹منبع دوبیتی های روضه ای! 🔹سبک هایی که تو اوج روضه اجرا شده با متن. 🔹تلفیقی از متن مقاتل مرتبط با دوبیتی ها... ارتباط با ادمین @Amiryhoseynon
مشاهده در ایتا
دانلود
˼هَرچَند‌گنهکارم‌‌به‌خیالِ‌تَمامِ‌شَهر •گاهے‌برایِ‌آمَدَنَت‌نَذر‌می‌ڪُنَم• @dobeytyhayroze
تا بوسه‌ی خنجری به حلقوم نشست بر نیزه، سر امام مظلوم نشست تنها نه فقط میان رگ‌های حسین آن نیز به قلب «امّ‌کلثوم» نشست شأن تو و درک ما، همان سنگ و سبوست نشناخته‌ایمت آن چنانی که نکوست در نای تو، نطق مرتضی جاری بود «از کوزه همان برون تراود که در اوست» او نور چراغ خانه‌ی حیدر بود در شام ستم، چراغ روشن‌گر بود آن روز که تکیه‌گاه آن قافله شد یک شانه برای گریه‌ی خواهر بود الگوی فرشتگان معصوم است او بر واژه‌ی صبر و عشق، مفهوم است او از خطبه‌ی آتشین او پیدا شد بانوی قیام، «امّ‌کلثوم» است او در چرخ وجود، محور خورشید است خاک قدمش تاج سر خورشید است باید که فروغ چشم زهرا باشد در خانه‌ی ماه، دختر خورشید است ای مرهم زخم دل و غم‌خوار پدر! هم غم‌خور مادریّ و هم یار پدر در لیله‌ی قدرِ آخرِ عمرِ علی شد مهر تو، سفره‌دار افطار پدر داغ است، دل لاله‌ی صد چاک دمشق زآن گل که بُوَد به تربت پاک دمشق خورشید به سوگ «امّ‌کلثوم» گریست تا ماه مدینه خفت در خاک دمشق هم ماه مدینه است و هم زهره‌ی شام همه عمّه و هم خواهر و هم دخت امام ای دوست! اگر سوریه رفتی برسان از جانب ما به «امّ‌کلثوم»، سلام در دفتر عشق، حرف منظوم شدم تا آینه‌دار پنج معصوم شدم هر کس به ردیف عشق نامی را خواند من خادم بیت «امّ‌کلثوم» شدم در فصل بهار خود خزان را دیدی آن غصه که میبرد امان را دیدی از کرببلا و از مصیبت‌هایش ما هرچه نوشتیم تو آن را دیدی @dobytyhayroze
دوباره مادر و کرببلا شب جمعه دوباره ماتم و اشک عزا، شب جمعه ز عرش هودجی از اشک و آه می آید دوباره فاطمه تا قتلگاه می آید... @dobytyhayroze
♥️ دوری‌ز‌تـــو‌خســـارت‌ما‌را‌زیـــاد‌کرد راضی‌مشو‌که‌بیشتر‌از‌این‌ضرر‌کنیم @dobytyhayroze
وقتی نباشی، روز و شب فرقی ندارد فرقی ندارد جای باران، خون ببارد وقتی نباشی عشق هم درد غریبیست تا می‌رسد بر شانه‌، باری می‌گذارد وقتی نباشی سرزمین سینه‌ی من با غصه، دست آه و دم را می‌فشارد ادینه ها جای قلم دلتنگی من با یاد تو این جمله‌ها را می‌نگارد شاید خدا این روزها در جان تقویم جای تمام خارها نرگس بکارد @dobytyhayroze
از اشک مسیر گونه ها فرسوده ست انـگـار دعـاهـای هـمــه‌‌‍‌ بـیـهـوده ست یکـبـار تـو را نـدیـده ایـم از بـس کـه در شـهــر تمـام چشـم هـا آلـوده ست @dobytyhayroze
دیگر دلی نمانده که دلبر بخوانمت هجرانِ روی تو دلِ ما را مُذاب کرد... @dobytyhayroze
... هجرت بسوخت جانم و این درد بی‌دواست درمان من تویی تو و درمانم آرزوست... @dobytyhayroze
تا این که دید در وسط بزم عیش و نوش جام شراب چیده شده در برابرش   در ذهن خویش خاطره ای را عبور داد افتاد یاد لعل لب جدّ اطهرش   بزم شراب ... تشت طلا ... چوب خیزران می زد یزید بر لب او پیش دخترش @dobytyhayroze
سنگ برشیشه ی گلاب زدند به دلت داغ بی‌حساب زدند ناسزا بر ابوتراب زدند پیش چشمان تو شراب زدند  سامرا هم پر از حرامی بود  روضه ها روضه های شامی بود بر شما چون شهادت آیین بود  لحظه احتضار شیرین بود  سرت از سوز زهر سنگین بود  وسط حجره روضه ات این بود... من شهیدم ولی نه با خنجر!  السلامُ علیک یا بی سر ! @dobytyhayroze
بر سرِ دشمنش خراب ، آقا گویی آن خانۀ مجلل کرد شعرها در مَذَمّتِ دنیا عیش او را به غم مبدل کرد متوکل که منقلب گردید در خود احساس روسیاهی کرد لااقل در میان آن مجلس از امام آمد عذرخواهی کرد دشمنی هم سراغ دارم که پرچم ظلمِ بی امان برداشت در قبال سری که قرآن خواند بی حیا چوب خیزران برداشت پیش زنها و بچه ها ، ملعون پستی اش را به خلق ثابت کرد ضربه را بر لب و دهانش زد صوت قرآن به چوب ساکت کرد @dobytyhayroze
جان به قربان آن امامی که دستهایش به غصه زنجیر است علتِ بردنش به بزم شراب به گمانم به قصد تحقیر است متوکل مقابل حضار اندکی آمد و توقف کرد بی حیا از شرابِ در دستش به امام دهم تعارف کرد @dobytyhayroze