eitaa logo
دوبیتی های روضه ای
1.4هزار دنبال‌کننده
380 عکس
5 ویدیو
3 فایل
🔹ابیات ناب دهه محرم. فاطمیه. مناسبت ها 🔹منبع دوبیتی های روضه ای! 🔹سبک هایی که تو اوج روضه اجرا شده با متن. 🔹تلفیقی از متن مقاتل مرتبط با دوبیتی ها... ارتباط با ادمین @Amiryhoseynon
مشاهده در ایتا
دانلود
بعد از علی اکبر عوض شد کربلایت حتی عوض شد ناله هایت گریه هایت غیر از زمانی که رقیه پیشت آمد کمتر شنید اهل حرم حتی صدایت دیدی سکوت تو حرم را زیر و رو کرد دایی مگر مُردند خواهر زاده هایت مادر درون خیمۀ خود بغض کرده می ترسد اینکه رد کنی ما را ، فدایت دایی حسین انگار دیگر مهلتی نیست دیدار بعدی روی نیزه در هوایت @dobytyhayroze
تا دید دارد لشگرش کم میشود،کم کم طفلان خود را زد صدا با گریۀ نم نم انگار یک لشگر مهیا میکند زینب گویی سپاهی نذر زهرا میکند زینب @dobytyhayroze
اگـر همیشـه ببارند ابرهـای جهان نمی‌رسند بـه آن اشك‌هـا كه زینب ریخت @dobytyhayroze
انتظار فرج از خاطر ما رفت که رفت عذرخواهیم،ببخشید که غفلت کردیم خواب نه،ما خودمان را همه بر خواب زدیم جمعه ها غیر شما با همه بیعت کردیم بنای عشق پابرجاست، چه باهجران، چه بی‌هجران که هجران‌ هم به جانِ تو، زعشق تو نمی‌کاهد ما به لطفی زِ تو یک عمر قناعت داریم یاد کن یک دم و صد سال فراموشم کن... مصحف به خط خلاصه شد، اسلام هم به نام! احیاگر شریعت رب زودتر بیا با این دلم به درد محرم نمی خورم باید خودت تمام دلم را عوض کنی...! چقـدر سـاده گذشتند، از تـو مـردم شهـر میان این‌همه بودن، نبودنت سخت است @dobytyhayroze
ای داغدار ساقی عطشان...نیامدی سوز دعای خضر و سلیمان ...نیامدی یکسال هم گذشت امام غریب من دل بی قرار از غم هجران...نیامدی شاعر که گفت؛ یوسف گم گشته می رسد ...! نگذشتی از حوالی کنعان...!نیامدی تنها بهانه ی دلِ تنگ و شکسته ی این جمعه های بی سر و سامان...نیامدی ما بی وفا شدیم و دلت را شکسته ایم بشکسته ایم عهد و پیمان ...نیامدی ! خنجر برید لاله به لاله سر از قفا سرها به روی نیزه پریشان ...نیامدی شبگرد کوچه...شال عزا روی دوشتان ای روضه خوان کوثر قرآن ...نیامدی کشتی بساز نوحِ زمان و قیام کن ما دل سپرده ایم به طوفان ...نیامدی پیراهنت به دست کدامین نسیم ماند حسرت نشین شدند غریبان ...نیامدی این خشکسالی از غم و اندوه مهدی است ای لحظه تبسم باران نیامدی @dobytyhayroze
این شیر بچه های من از نسل حیدرند همزاد پاکی و کرم، از خون جعفرند رخصت دهید لشکر طاغوت و جبت را با ذکر یا علی مدد از پا در آورند... @dobytyhayroze
ماهِ عالم حسن است در حدیث آمده که عقلِ مجسم حسن است وَ برایِ زهرا بازدم نامِ حسین است اگر، دم حسن است میهمانش شده‌ایم بانیِ سفره‌ی ایامِ محرم حسن است هر کجا نامِ حسین آمده صاحبِ آن هیات و پرچم حسن است ذکرِ لب‌هایِ حسین وسطِ کرب و بلا نغمه‌ی جانم حسن است در جمل ثابت شد دومین حیدرِ در خطِ مقدم حسن است از شبِ پنجمِ ماه "صاحبِ بیشترین سهم در این غم حسن است" قاسم و عبدالله هر دو هستند فداییِ اباعبدالله آسمان خورد زمین پسرِ فاطمه با ضربِ سنان خورد زمین تیرها بر بدنش گره خوردند که خون می چکد از پیرهنش تشنه لب در گودال بینِ رفت آمد لشکر بدنش شد پامال تیر خورده به گلوش بارها نیزه فرو رفته به عمقِ پهلوش آه ... اینبار سنان نیزه برداشته با نیّتِ حمله به دهان سینه‌اش پر شد از آه بی زره رفت به دنبالِ اباعبدالله آخرین سربازِ- خیمه مانندِ سپر آمده رو در رویِ شاه دست وقتی که به پوست بند شد گفت در آغوشِ عمو یا اُمّاه حرمله از نزدیک تیر انداخت و افتاد سرِ عبدالله تیرها دوخته‌اند بدنِ طفلِ حسن را به عمو جانش، آه ... @dobytyhayroze
تیر آمد، دوخت من را بر تنِ شمشادیت سفت چسبیدی در آغوشم چنان نوزادیت دشمنانِ مجتبـــی با کُشتنت کف میزنند کاش میدیدم عمو جان، لحظه‌ی دامادیت @dobytyhayroze
🥀فَرَمَاهُ حَرْمَلَةُ بْنُ كَاهِلٍ بِسَهْمٍ فَذَبَحَهُ وَ هُوَ فِي حَجْرِ عَمِّهِ الْحُسَيْنِ🥀 ✋حرملة بن كاهل تيرى انداخت و گلوى پسر را كه در آغوش عمويش بود گوش تا گوش دريد. 📚لهوف ص ۱۷۳ @dobytyhayroze
دیدم از خیمه به صورت به زمین افتادی كار از كار گذشته، نكند دیر شده؟ نكند باز عمو دست به خیرات زدی؟ همۀ دشت به سویِ تو سرازیر شده این همه فاصله مابینِ نفسهات ز چیست؟ پنجۀ كیست كه با مویِ تو درگیر شده؟ آمدم زخم كسی بر بدنت نگذارد لشكری دست به تركیبِ تنت نگذارد گرچه این تیغ به قصدِ سرِ تو می آید بازویِ كوچكِ این سینه زنت نگذارد @dobytyhayroze
🥀فَخَرَجَ إِلَيْهِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ وَ هُوَ غُلَامٌ لَمْ يُرَاهِقْ مِنْ عِنْدِ النِّسَاءِ يَشْتَدُّ حَتَّى وَقَفَ إِلَى جَنْبِ الْحُسَيْنِ ع فَلَحِقَتْهُ زَيْنَبُ بِنْتُ عَلِيٍّ ع لِتَحْبِسَهُ فَامْتَنَعَ امْتِنَاعاً شَدِيداً وَ قَالَ لَا أُفَارِقُ عَمّی🥀 ✋در همان لحظاتى كه حسين عليه السّلام بر شهادتگاه خود با لب تشنه و غرق در خون در انتظار شهادت بود، «عبد اللَّه»، از سراپرده بانوان بيرون آمد و شتابان خود را به عموىش حسين عليه السّلام رسانيد تا عمو را يارى كند. عمه‏ اش «زينب» خود را به او رساند تا وى را به خيمه‏ ها بازگرداند، امّا او پايدارى كرد و بازنگشت و فرياد بر آورد كه: به خداى سوگند از عمويم جدا نخواهم شد و او را تنها نخواهم گذاشت!  📚مثير الأحزان ابن نما حلي: ص ٧٣، روضة الواعظين ابن فتّال نيشابوري: ص ٢٠٨. @dobytyhayroze