eitaa logo
دوبیتی های روضه ای
1.4هزار دنبال‌کننده
380 عکس
5 ویدیو
3 فایل
🔹ابیات ناب دهه محرم. فاطمیه. مناسبت ها 🔹منبع دوبیتی های روضه ای! 🔹سبک هایی که تو اوج روضه اجرا شده با متن. 🔹تلفیقی از متن مقاتل مرتبط با دوبیتی ها... ارتباط با ادمین @Amiryhoseynon
مشاهده در ایتا
دانلود
مانند نوری آمدی تابیدیُ بعد با دستِ زهرا موردِ تاییدیُ بعد خود را دم بیتِ ولایت دیدیُ بعد آن چارچوبِ سوخته بوسیدیُ بعد گفتی اگرچه در حرم تازه عروسم من آمدم دستانِ زینب را بوسم @dobytyhayroze کم کم پسرهایِ تو بال و پر گرفتند دور و برت را مثلِ یک لشکر گرفتند بویِ امیرِ فاتحِ خیبر گرفتند درسِ شجاعت از خودِ حیدر گرفتند گویی از اوصافِ عظیمِ تو همین حد زینب پس از زهرا تو را مادر صدا زد @dobytyhayroze ای وای از روزی که قلبت را شکستند حجاجِ زهرا بارِ بیت الله بستند دیدی همه سرها گرفته رویِ دستند با چه شکوهی رویِ محمل ها نشستند بر زانویِ عباس زینب پا گذارد شکرِ خدا که محملِ او پرده دارد @dobytyhayroze اما پس از شش ماه شام غم سحر گشت با دیدنِ یک صحنه ای چشم تو تر گشت باور نمی کردی ولی دل با خبر گشت از این مصیبت عالمی خونین جگر گشت بالاترین روضه همین در عالمین است از راه آمد زینب ، اما بی حسین است @dobytyhayroze فریاد زد اُم البنین گیسو سفیدم مادر نبودی عصرِ عاشورا چه دیدم از خیمه تا گودال با زحمت دویدم با دستِ خود از پهلویش نیزه کشیدم اُم البنین تاجِ سرم را سر بریدن پیراهنش را از تنش بیرون کشیدن @dobytyhayroze اُم البنین دروازۀ کوفه قیامت ساختم من بر مرکبِ طوفانِ خطبه تاختم من تا چشم رویِ نیزه ها انداختم من در یک نظر عباس را نشناختم من از دردِ غیرت صورتش چرخاند مادر بستند او را تا به نیزه وای مادر @dobytyhayroze
ماه شبهای تارم عباس همه دار و ندارم عباس فدایِ قد و بالات مادر کن نظر حال زارم عباس لحظۀ آخرم ، ببین که مضطرم ، بیا بالا سرم منم یه مادرم ، خونِ چشم ترم ، بیا بالا سرم این دم آخری با یاد روضۀ علقمه گریونم تو رو نذر حسینم کردم از غم کربلا دلخونم بمیره مادرت ، چی اومده سرت ، بریده شد پرت ای صاحب علم ، آب آور حرم ، دست تو شد قلم شنیدم نا امیدت کردن مشکتُ تا زدن نا مردا پسرم از رو مرکب با سر افتادی غرق خون رو خاکا پناه خیمه ها ، تو بغض و کینه ها ، شد بدنت جدا جدا یلِ اُم بنین ، عمود آهنین ، تو رو زدن زمین شنیدم که کنار جسمت به غم و غرتت خندیدن نا نجیبا غروب اون روز معجرا رو همه دزدیدن شده دلم کباب ، بده بهم جواب ، شرمندم از رباب رحمی نکردنُ ، علیشُ کشتنُ ، شرمندم از رباب از بلندی دارم میبینم شمرِ نامرد بی مروت خنجرش رو کشید واویلا از قفا زد به قصد غربت بمیره خواهرت ، جلویِ مادرت ، میکشه خنجر و به روی حنجرت دلم شده کباب ، به ما میدن عذاب ، گهواره رو کشید ز دستای رباب «سیدنا المظلوم .. سید العطشان .. سیدنا الغریب ...» آخ بمیرم داداش نا مردا سرتُ نا مرتب کردن عمر سعد و شمرِ ملعون صبح امیدم و شب کردن اومده مادرت ، برای پیکرت ، بهونه میگیره سه ساله دخترت کبوده دست و پام ، در نمیاد صدام ، خیلی منُ زدن میونِ ازدحام «سیدنا المظلوم .. سید العطشان .. سیدنا الغریب ...» 🎤 @dobytyhayroze
خوب شد کرببلا را تو ندیدی مادر خنده ی حرمله ها را تو ندیدی مادر خوب شد شام بلا را تو ندیدی مادر داخل طشت طلا را تو ندیدی مادر @dobytyhayroze
قدِ مادرا از تمومِ غَما چه زود از فراقِ پسر میشکنه اگه سَرو باشه زمین می‌خوره که داغِ جونش کمر میشکنه اگه درد اگه ناله تقدیرشه چه غم داره مادر ، پسر گیرشه فقط دلخوشیه‌ ی یِ مادر اینه جوونش پیشِ مادر پیرشه نگاهش به در مونده تو بستره سر پیریه وقتِ بی بالیه صداش می‌زدن مادرِ بچه‌ها ولی دورِ ام‌البنین خالیه حالا روضه داره تو تنهاییاش دلش خیلی تنگه واسه بچه‌هاش کسی نیست آبی به‌ دستش بده نداره عصایی برا پیریاش تو اون مدتی که اباالفضل بود دعایی به اون قد و بالا نکرد نگاهش ، دل سیر ، حتی یه روز به پیش یتیمای زهرا نکرد تو اون مدتی که اباالفضل بود نشد که یبار جان مادر بگه به عباسش از بچگی گفته بود مبادا به آقاش برادر بگه خودش لقمه می‌داد دستِ حسن فقط خنده می‌زد کنارِ حسین شبا هم که تانیمه شب می‌نِشِست که آبی بنوشه دوباره حسین حالا روضه داره توتنهاییاش دلش خیلی تنگه واسه بچهاش داره روضه می‌خونه واسه خودش خودش گریه کن میشه با روضه‌هاش شنیدم که تشنه به دریا زدی شنیدم دعایِ حرم آب شد شنیدم که پشتت صدا زد رباب بیا که علی اصغرم آب شد حسینم کنارت نشست و شکست: پاشو دشمنا رو به میدون نیار به فکر چشاتم بیا جونِ من برا دیدنم تیر و بیرون نیار پاشو از زمین رو زمین پا نکش بازم مَشکِ آب و به دندون بگیر ببین جون رفتن ندارم دیگه پاشو جونِ زینب پاشو جون بگیر الهی بمیرم ، بهم ریختی به من گفت زینب چی اومد سرت نبودم که جمعت کنم ؛ باز شکر که پهلو شکسته شده مادرت تو رفتی و مشکِ تو رو کوفه بُرد تو رفتی و چشماتو شامی گرفت نبودی و جرات به دشمن رسید نبودی حرم رو حرامی گرفت @dobytyhayroze
مثل هر روز دوباره جگرش میسوزد جگرش در غم هجر قمرش میسوزد پسرش رفته زدستش سپرش میسوزد زیر خورشید دوتا پلک ترش میسوزد با عصا آمده خود را برساند امروز باز با سوز جگر روضه بخواند امروز روضۀ شرم ابالفضل ز چشمان رباب وعدۀ آب ابالفضل به طفلان رباب روضۀ حال خراب و دل گریان رباب جای خالی علی برروی دامان رباب پسرش را سر نیزه به طنابی بستند بس که افتاد به هررنج و عذابی بستند @dobytyhayroze
خواستم تا به ابد فاطمه نامم باشد گریه‌های حسن و زینب کبری نگذاشت به همین ام‌بنین بود دلم خوش اما چه کنم من خبر مرگ پسرها نگذاشت @dobytyhayroze
بعد از به دل‌نشاندن داغ چهار سَرو دل‌بستگی به واژهء ام البنین نداشت @dobytyhayroze
خوب شد چشم شما درك نكرد خیمه گاهی كه اسیری می رفت دست ها طعمه ی زنجیر و یكی طفل معصوم به پیری می رفت @dobytyhayroze
بعدِ زهرا تو شدی مادرِ ما نوکرها سایه ات کم نشود از سَرِ ما نوکرها تو نظر کن به دلِ مضطرِ ما نوکرها وقفِ عباسِ تو ، چشمِ تَرِ ما نوکرها ما همه نوکر و درمانده ی فردای توأیم تو هنوز امِّ بَنینی و پسر های توأیم @dobytyhayroze
ام البنين مضطر نالد چو مرغ بى پر گويد به ديده تر، ديگر پسر ندارم مردم! مرا نگوييد ام البنين از اين پس من ام بى بنينم ، ديگر پسر ندارم @dobytyhayroze